آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 اگه تمام اشعار تالکین مخصوصا اونهایی که مرگ بهش مهلت نداد تموم کنه بخونید ... زیباییش و مخصوصا بازی با کلماتش خیلی خیلی بیشتر از کسانی مثل شکسپیر هستن که خدای این اشعار محسوب میشه ... بهر حال از کسی که حدود 40 سال استاد زبان و ادبیات انگلیسی و آنگلوساکسون آکسفورد بوده بعید نیست ! Lay of Leithian یه منظومه تراژدیک عاشقانه-ناتمام- بالای 5هزار بیتی ...درباره «برن و لوتین» ـه . متاسفانه تالکین مرد و نرسید که این منظومه رو به اتمام برسونه و این منظومه با وجودیکه به هفت هزار بیت رسیده , باز کمتر از نیمی از داستانه!!!! ابیات ساده به نظر میان و در عین حال از کلمات و ترکیب های بسیار جالبی استفاده شده ... دقت کنید که تالکین بنیانگذار خیلی از کلمات و مفاهیم و ترکیب های داستان های بعد از خودش شد. شعرو تو پست بعد میذارم ! 16 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 این هم بخش اول Lay of Leithian ... (توجه : این منظومه در کتاب The Lays of Beleriand تاریخ سرزمین میانه اومده ) داستان درباره دیدار برن , پسر باراهیر , و لوتین تینوویل است. برن از آدم های فانی , اما لوتین دختر تینگول از شاهان بزرگ الف در سرزمین میانه بود ... آن دوران که جهان هنوز جوان بود. و تاکنون , در میان فرزندان این جهان , زیباترین بانو او بوده است ... 1. OF THINGOL IN DORIATH A king there was in days of old: ere Men yet walked upon the mould his power was reared in caverns' shade, his hand was over glen and glade. Of leaves his crown, his mantle green, his silver lances long and keen; the starlight in his sheild was caught, ere moon was made or sun was wrought. In after-day when to the shore of Middle-earth from Valinor the Elven-hosts in might returned, and banners flew and beacons burned, when kings of Eldamar went by in strength of war, beneath the sky then still his silver trumpets blew when sun was young and moon was new. Afar then in Beleriand, in Doriath's beleaguered land, King Thingol sat on guarded throne in many-pillared halls of stone: there beryl, pearl, and opal pale, and metal wrought like fishes' mail, buckler and corslet, axe and sword, and gleaming spears were laid in hoard: all these he had and counted small, for dearer than all wealth in hall, and fairer than are born to Men, a daughter had he, Lúthien. از تینگول در دوریات فرمانروایی بود در روزگاران باستان پیش از آنکه گام نهند بر زمین آدمیان قدرتش نهان در سایه های غارها و دستش بر فراز سبزه ها و دشت ها ردایش سبز و تاجش از برگ ها در سپرش انعکاس نور ستاره ها نیزه هایی نقره ای سهمگین و طویل پیش از ساخت ماه یا تدارک خورشید. در روزهای بعد که بازگشتند دوباره از والینور به سرزمین میانه گروه های الف ها در اقتدار و سوزاندند برج ها*, پرچم ها در اهتراز آنگاه که فرمانروایان الدامار آمدند به زیر آسمان قدرتمندانه نبرد کردند هنوز کرناهای نقره ایش می دمیدند آن دوران آن زمان که ماه نو بود و خورشید جوان دورتر در بلریاند سرزمین حفاظت شده دوریات شاه تینگول حکم می راند بر قلمرویی پنهان در تالارهایی سنگی با ستون های فراوان آنجا زمرد و مروارید و عقیق رنگ باخته و فلزی همچون فلس ماهی پرداخته شمشیر و تبرزین, سپر و زره و نیزه هایی درخشان ساخته و انباشته تمامی این ها از آن او بود, و حقیرشان می داشت چه , عزیزتر از تمامی در تالارها داشت کسی که در آدمیان هست زیباترین دختری از آن او, لوتین 19 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ققنوس آبی 253 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آه.... افسوس که جوابی بیش از این ندارم که افسوس، زیبایی سخت نسبی است! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لگولاس 180 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 واقعا لذت بردم آرون عزیز ... واقعا خیلی زیبا بود ... یک لحظه احساس کردم که من هم در بیشه های زیبا و پر طراوت دوریات هستم ... بقیه شم زودتر بزار ... البته می دونم که سرت شلوغه ... ولی خودت بهونه دست آدم می دی ... موفق باشی ... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مَنوه سلیمو 23 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 محشر بود .... آدم اینو صد بارم بخونه سیر نمیشه ...مخصوصا اینجاش : in strength of war, beneath the sky then still his silver trumpets blew... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 مرسی از تعریفتون ... خب من همه رو که ترجمه نکردم بعضی جاهاشو ترجمه کردم البته برا دل خودم بودن و زیاد روشون کار نکردم ... ... بخش بعدی اسمش هست از لوتین محبوب 2.OF LUTHIEN THE BELOVED Such lissom limbs no more shall run on the green earth beneath the sun ; so fair a maid no more shall be from down to dusk, from sun to sea. Her robe was blue as summer skies, but grey as evening were her eyes ; ‘twas sewn with golden lilies fair, but dark as shadows was her hair. Her feet were light as bird on wing, her laughter lighter than the spring ; the slender willow, the bowing reed, the fragance of a flowering mead, the light upon the leaves of trees, the voice of water more than these her beauty was and blissfulness, her glory and her loveliness ; and her the king more dear did prize than hand or heart or light of eyes. ------------ از لوتین محبوب دگرباره نیست گامی چنین سبک روان, به زیر آفتاب بر روی زمین سبز. دگر بانویی نخواهد زیست چنین زیبا, از سحر تا شام , از آفتاب به دریا به سان آبی آسمان تن پوش او چشمانش به مانند غروب , خاکستری موهایش اما , به سیاهی شبه و بر شنل او زنبق های طلایی قدم هایی سبک بسان پرنده در باد خنده هایش به شادمانی بهار عطر خوش چمنزار های شکوفان پرتو نور بر برگ های درختان درخت بید ظریف و کمان ساقه نی و صدای آب ... بیش از تمامی این ها بود زیبایی اش و پرسعادت بود شکوه و جلال اش. 16 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
smaug 12 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 خیلی ممنون این داستان برن و لوتین انقدر قشنگه که یه اژدها هم گریه اش میگیره وای مخصوصا اون جایی که آراگورن قصه رو برای فرودو تعریف میکنه آدم یه جوریـــــــــــــــش میـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
aratorn 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 محشر بود فقط چیزی که من نمی فهمم اینه مگه لوتین دختر ملیان(مایا)وتینگول(الف)نبود؟!پس خودش چه نژادی بود؟نکنه نیم الفها این طوری به وجود اومدن؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 محشر بود فقط چیزی که من نمی فهمم اینه مگه لوتین دختر ملیان(مایا)وتینگول(الف)نبود؟!پس خودش چه نژادی بود؟نکنه نیم الفها این طوری به وجود اومدن؟ آراتورن عزیز جای این پست اینجا نیست و در مورد لوتین تاپیک زده شده. در هر صورت لوتین دختر الف و مایا بود یعنی یه موجود خاص و مقدس اما نیم الفها از الف و انسان بودن که از فرزند برن و لوتین -انسان و الف- این نسل شروع به ریشه دووندن کرد و جریانش طولانیه و جاش اینجا نیس. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 این ادامه اون شعره با حذف به پاراگراف... ...اینگونه تینگول در اعماق تالارهایش در منگروت هزار حفره و بلندی هایش حکمرانی بود بر تخت نشسته بر او فانیان را راهی نگذشته بود شهبانویی نامیرا در کنار اوی ملیان زیبا, که گرداگرد قلمروی می بافت حصاری نادیده از جادو و بر درخت و سنگ نهفت افسون شمشیرش تیز و و تاج اش بود بلند حاکم راش و بلوط و نارون. آنگاه که برگ ها دراز و جوان بودند سبزه ها آنگاه که سهره و طرقه می خواندند ترانه ها آنجا به زیر ساقه های درختان و خورشید به میان سایه و نور می رقصید بانوی الف لوتین زیبا بر روی دره ها و چمنزارها -------------------------------------------- از دایرون خنیاگر تینگول آنگاه که آسمان پاک و ستاره ها پرنور می گشت دایرون با دستان ظریف اش آغاز می ساخت آن دم که روشنایی روز اندر شب جاری می گشت آهنگی لرزان, خوش می نواخت با فلوت های نقره ای , باریک و بی خش برای لوتین محبوب اش آنجا سعادت بود و آواها شفاف شامگاه در صلح و پرنور بود سحرگاه آنجا کم تلالو بود جواهر, و نقره رنگ باخته و طلای زرین بر انگستان سپید درخشنده و الانور و نیفردیل هنوز می شکفتند میان سبزه ها جاوید آن دم که سالیان بی پایان سرزمین-الفی می گذشت تا دورها بر فراز بلریاند, تا روزی که حوادث شوم برآمدند که هنوز چنگ های الفی از آن می نوازند... 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Niphredil 8 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آرون جان بسیار بسیار قشنگ بود. بعد از مدت ها که اوومدم و پست ها رو خوندم با این تاپیک محشر یخ زدم...خیلی لذت بردم. ترجمه ت عالی بود... دیگه نمی دونم در مقابل این ابیات زیبا چه باید گفت وگرنه می گفتم. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ققنوس آبی 253 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آرون گرامی! خیلی خوب بود! نشان از توانایی خیلی خوب و فوق العاده ت در اینکار داره. اما یک سوال. چرا همونطور که ترجمه مقید به متن رو انجام میدی، ترجمه ی آزاد انجام نمیدی؟ به نظر میرسه تواناییشو داری. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ارش 26 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 دستت درد نکنه آرون جان خیای عالی بود. فقط می خواستم بپرسم عکس ها رو از کجا اوردی آخه خیلی با حالن 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Haldir of Lorien 113 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 با سلام آرون جان كاملا تحت تاثير قرار گرفتم..يه سوال ؟ چجوري به اين خوبي شعر انگليسيو به شعر فارسي تبديل كردي؟؟؟(روشت اگر محرمانه نيست لطف كن بگو):afro: با تشكر از زحمات زيادت 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Lycanthrope 137 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آنچه که بیش از همه شعر تالکین و به تبع آن ترجمۀ آرون عزیز را زیبا می نماید، خود داستان و سرگذشت قهرمانان آن یعنی برن پسر باراهیر و لوتین تینوویل دخت تینگول و ملیان است. و مایۀ زیبایی داستان نیز زیبایی انتخاب لوتین است. او با انتخاب عشق برن و حیات به ظاهر فانی، خود را شایستۀ عشقی سترگتر نمود. آنان که عشقی سترگتر در سینه دارند، زندگی از کف می نهند...(ویلفرد اوون، شاعر انگلیسی قرن بیستم) لوتین مصداق بارز حیات و مماتی شد که شاعر شوریدۀ بلخ گفت: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید در این عشق چو مردید همه روح پذیرید 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
امیر فارامیر 52 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 سلام من برگشتم:D.... برگردان خیلی خوبی بود.موفق باشید:x 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانو گالادريل 19 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 خيلــــــــي قشنگ بود!واقعا من رو به دنياي ديگري برد!ممنون! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سوکلماه 3 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 من دیگه تعریف نمی کنم! ولی میشه همه اش رو یکجا جایی قرار بدی؟ 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 با سلام آرون جان كاملا تحت تاثير قرار گرفتم..يه سوال ؟ چجوري به اين خوبي شعر انگليسيو به شعر فارسي تبديل كردي؟؟؟(روشت اگر محرمانه نيست لطف كن بگو):afro: با تشكر از زحمات زيادت اصلا محرمانه نیست ولی خداییش برگردان خوبی هم نیست ! برگردان زیبای شعر به کارهای مس و ققنوس عزیز میشه گفت نه این! من واقعا مترجم نیستم و در همین حد ذاتی با کارای تالکین آشنام و کلا با زبان انگلیسی راحتم و میتونم یه چیزایی در بیارم. ممنون :grin: سوکلماه نوشته : ... من دیگه تعریف نمی کنم! ولی میشه همه اش رو یکجا جایی قرار بدی؟ چشم همین کارو هم می کنم اما بذار به یه جایی برسه بعد 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 سلام دوستان من ترجمه اش رو به صورت شعر ندارم ولی میتونم اینجا بزارم اگه موافق باشید تا بزارم؟ با تشکر 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 سلام دوستان من ترجمه اش رو به صورت شعر ندارم ولی میتونم اینجا بزارم اگه موافق باشید تا بزارم؟ با تشکر برا این منظومه باید ترجمه خوب باشه و طرف خوب منظورو گرفته باشه , تو یه بندشو بذار اگه خوب بود بگیم بذاری. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
aratorn 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 ای بابا به جای این تعریفها زود تر بقیه شعر رو بذارین مردم....... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در فوریه 2, 2010 کاشکی یه مترجم خوب به همراه یه شاعر خوب پیدا بشه اشعار تالکین رو به فرسی برگردونه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 20, 2012 این هم نسخه ادیت شده ترجمه ترانه لیتیان به همراه چند بخش جدید که ترجمه کردم و توی سری فبلی "از لوتین محبوب" نبود. برای ترجمه یه جاهایی مجبور شدم حرفی رو کمی از اصل تغییر بدم تا قابل فهم تر باشه... یه تصویر هم آپلود کردم فقط می ترسم فی*ل*تر باشه. اگه کسی نمی بینه بگه. امیدوارم خوشتون بیاد. از تینگول در دوریات فرمانروایی بود در روزگاران باستان پیش از آنکه گام نهند بر زمین آدمیان قدرتش نهان در سایه های غارها و دستش بر فراز سبزه ها و دشت ها ردایش سبز و تاجش از برگ ها در سپرش انعکاس نور ستاره ها نیزه هایی نقره ای سهمگین و طویل پیش از ساخت ماه یا تدارک خورشید. در روزهای بعد که بازگشتند دوباره از والینور به سرزمین میانه گروه های الف ها در اقتدار و سوزاندند برج ها*, پرچم ها در اهتراز آنگاه که فرمانروایان الدامار آمدند به زیر آسمان قدرتمندانه نبرد کردند هنوز کرناهای نقره ایش می دمیدند آن دوران آن زمان که ماه نو بود و خورشید جوان دورتر در بلریاند سرزمین حفاظت شده دوریات شاه تینگول حکم می راند بر قلمرویی پنهان در تالارهایی سنگی با ستون های فراوان آنجا زمرد و مروارید و عقیق رنگ باخته و فلزی همچون فلس ماهی پرداخته شمشیر و تبرزین, سپر و زره و نیزه هایی درخشان ساخته و انباشته تمامی این ها از آن او بود, و حقیرشان می داشت چه , عزیزتر از تمامی در تالارها داشت کسی که در آدمیان هست زیباترین دختری از آن او, لوتین از لوتین محبوب دگرباره نیست گامی چنین سبک روان, به زیر آفتاب بر روی زمین سبز. دگر بانویی نخواهد زیست چنین زیبا, از سحر تا شام , از آفتاب به دریا به سان آبی آسمان تن پوش او چشمانش به مانند غروب , خاکستری موهایش اما , به سیاهی شبه و بر شنل او زنبق های طلایی قدم هایش سبک بسان پرنده در باد خنده هایش به شادمانی بهار ز عطر خوش چمنزار های شکوفان ز پرتو نور بر برگ های درختان ز آن بید باریک و ساقه نی کمان و صدای آب ... بیش از تمامی این ها بود زیبایی اش و پرسعادت بود شکوه و جلال اش. منزلگه او قلمرویی افسون گشته آن دم که بود هنوز تحت سلطه الف ها بیشه های درهم تنیده دوریات. و نبود مقدور یافتن راهی به درون اش بر ناخواندگان, و کس را نبود شهامت گذرش و آرامش برگ های سماع را برهم زدنش. .در شمال سرزمینی از هراس, گسترده بود دانگورتین, که تمامی راه ها به آن مرده بود با تپه هایی از سایه, سرد و محزون: در ظلمات افزون تار-نا-فوین ورای بیشه های مهرگیاه آنجا که خورشید بیمار و کم نور بود ماه. و سرزمین های ناشناخته در جنوب به غرب اقیانوس باستانی در خروش ناپیموده و بی ساحل , پهناور و وحشی و روی هم انباشته در شرق, تپه های نیلی, و خاموش, در آغوش مه بودند همان کوهستانهای آن سوی جهان اینگونه تینگول در اعماق تالارهایش در منگروت هزار حفره و بلندی هایش حکمرانی بود بر تخت نشسته بر او فانیان را راهی نگذشته بود شهبانویی نامیرا در کنار اوی ملیان زیبا, که گرداگرد قلمروی بافت جادویی نادیده بسان حصار و افسون ها نهاد بر درخت و خار شمشیرش تیز و و تاج اش بود بلند حاکم راش و بلوط و نارون. آنگاه که برگ ها دراز و جوان بودند سبزه ها آنگاه که سهره و طرقه می خواندند ترانه ها آنجا به زیر ساقه های درختان و خورشید به میان سایه و نور می رقصید بانوی الف لوتین زیبا بر روی دره ها و چمنزارها از دایرون خنیاگر تینگول آنگاه که آسمان پاک و ستاره ها پرنور می گشت دایرون با دستان ظریف اش آغاز می ساخت آن دم که روشنایی روز اندر شب جاری می گشت آهنگی لرزان, خوش می نواخت با فلوت های نقره ای , باریک و بی خش برای لوتین محبوب اش آنجا سعادت بود و آواها شفاف شامگاه در صلح و پرنور بود سحرگاه آنجا کم تلالو بود جواهر, و نقره رنگ باخته و طلای زرین بر انگستان سپید درخشنده و الانور و نیفردیل هنوز می شکفتند میان سبزه ها جاوید آن دم که سالیان بی پایان سرزمین-الفی می گذشت تا دورها بر فراز بلریاند, تا روزی که حوادث شوم برآمدند که هنوز چنگ های الفی از آن می نوازند... . 26 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
fateme 88 ارسال شده در دسامبر 20, 2012 فوق العاده ن. ممنون آرون عزیز 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست