رفتن به مطلب
ef@Robber

جذابیت های سرزمین میانه

Recommended Posts

ef@Robber

بگویید زیباترین قسمت داستان برایتان کجا بود

به نظر من زیباترین قسمت داستان اون قسمتی است که :

در روهان ناامیدی حکم می کرد ولی ناگهان

گاندالف با دوستانش به کمک روهان اومد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
امیر فارامیر

نمی وتنم بگم ولی من یکی مرثیه ی مرگ برومیر رو خیلی دوست داشتم یکی قسمت استرایدر را یکی شفاخانه ویکی هم قسمت فارامیر و ائووین و ... صبر کنید من آخریش رو نگفتم که می شه صحبت های فرودو با خودم.(این نکته که همه ی این بخش ها بجز قسمت استرایدر به فارامیر مربوط می شه را حمل بر خود ستایی نکنید و امنا قسمت استرایدر هم چون در مورد سرورم آراگورن است اینقدر برایم جالب است)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارومان بسیار رنگ

به نظر من زيباترين قسمتاي داستان جاهايين كه لگولاس بوده .

---------------------

دوست عزيز مجبورم اين پست رو به علت ناقص بودن پاک کنم ولي دو سه روز ديگه پاک ميکنم که نگيد پستتون گم شده, بدونين من پاکش کردم.

آراگورن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aragorn

من بيشتر از قسمت هاي غمگين خوشم اومد ,مثلا قسمت مرگ تئودن يا قسمت خداحافظي فرودو و البته قسمت تاج گذاري آراگورن هم از شاهکارهاي داستانه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
محسن

خوب من كلا از هر چيز غم انگيزي خوشم مياد. كه داستان از اين قسمتا كم نداره. البته اين يه خرده گسترده تر هم ميشه و تقريبا مي تونم بگم از همه قسمتهاي احساسي خوشم مياد. جاهايي كه واقعا باهاشون حال ميكنم اينان:

سقوط گاندالف و ناراحتي ياران.(ّFOTR)

سرازير شدن سپاه ائومر از بالاي تپه به همراه گندالف.(TTT)

ورود سپاه روهان به صحنه نبرد در پلنور.(ROTK)

خداحافظي فرودو و گندالف در پايان.(ROTK)

حرفهايي كه گندالف پشت دري كه ترولها بهش مي كوبن به پيپين ميزنه. (ROTK)

حرفهاي سام آخر TTT در ازگيليات.(TTT)

و چندين سكانس ديگه كه نمي شه همه رو گفت. ولي اينا بهترين بهترين هان.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ef@Robber

دست همه تون درد نکنه ولی من گفته بودم قسمت های داستان ولی شما بیشتر به قسمت های فیلم اشاره کردین با این حال دستتون درد نکنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رایت ساحر

من از اونجایی خوشم میاد که بابای فارامیر اون رو میفرسته برای جنگ با اورک ها که سنگر گرفتن. بعد در حالی که فارامیر و ارتشش با اینکه امیدی به پیروزیشون نیست به اورک ها حمله میکنن، و مری شروع میکنه به خوندن: خانه ی من دور از این غوغاست، مه و هاله ...

خیلی این قسمت رو دوست دارم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
امیر فارامیر

سلام رایت ساحر عزیز پی پین شروع می کنه به خوندن نه مری منم اون بخش رو دوست دارم خیلی قشنگه اولین بار که دیدم بغض کردم.خیلی زیباست .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Captain Of The White Tower

منم قسمت مرگ برومیر که با اینکه سه تا تیر خورده می جنگه دوست دارم.و قسمتی که فارامیر برادرم شجاعانه به جنگ می ره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
امیر فارامیر

وای نه بدترین چیزی که تو دنیا وجود داره بعد از از دست دادن شرافت و خیانت اینه که آدم مرگ عزیزانش رو ببینه اونجا خیلی ناراحت کننده بود گر چه باعث غرورم هم بود چون هیچ کس بجز برادرم والبته سرورم نمی تونه با این همه زخم کاری باز هم شجاعانه بجنگد.برادر لطف داری جنگ رفتن من در برابر رشادت های تو هیچه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DarkHeart

من هم اون قسمتی که تئودن برای آخرین بار می گه اگه این پایان ماست اونچنان پایانی براشون بسازیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ef@Robber

راستی اون قسمتی که من گفتم خوشم می آید این فیلم نامه اش

از سیصد نفر مبارز كمتر از ده نفر ماندهاند. دژ سقوط كرده و همه در آخرین تالار محاصره شدهاند. اوركها با دژكوب به در ضربه میزنند. تمام شد. آراگورن فریاد میزند: راه دیگری نیست؟ ظاهراً دالانی هست كه به كوهها منتهی میشود. جنگجویان میتوانند به سرعت از آنجا خارج شوند.

- «به زنها و بچهها بگو از دالان فرار كنند. ما میمانیم.»

صدای مهیب ضربهی اوركها لحظهای قطع نمیشود. پادشاه تئودن بهتزده به آراگورن نگاه میكند...

- «با من بتاز، تئودن!»

- «برای مرگ و افتخار!»

- - «برای روهان. برای مردم تو.»

چیزی به شكستن در نمانده است...

- «این زمان، شمشیرها را از غلاف بیرون میكشیم. اكنون گاه خشم است. گاه ویرانی. سرخی فرو بچكد!»

در میشكند و قبل از این كه اوركها فرصت حمله پیدا كنند، هفت سوار به بیرون میتازند. از روی پل اوركها را نابود میكنند و جلو میروند. دوربین هوشمندانه پایین میآید و حالا جلوی اسبسوارها، لشكر اوركها پیدا است. دریایی از سربازان دشمن؛ انتهای لشكر دیده نمیشود. هفت نفر، بی هیچ توجهی به جلو میتازند. مرگ آن قدرها هم ترسناك نیست...

چیزی به طلوع نمانده و هم به شكست در آخرین نبرد. صدای شیپور هلمز همرلند شاید برای آخرین بار در دشتی كه زیر لشكر انبوه اوركها پنهان شده، شنیده میشود. در شرق ناگهان، روی یال كوه مشرف به دشت، یك سوار پیدا میشود...

- «گندالف!»

اوركها همه به سمت او برمیگردند. پشت سر او سواران اومر ظاهر میشوند. خورشید طلوع میكند و گندالف و بقیه به پایین سرازیر میشوند. دقیقاً همراه با نورهای خورشید! اوركها نیزههای بلندشان را رو به دشمن میگیرند؛ بُرنده. گندالف و نور خورشید هنوز با هم از كوه پایین میآیند. دوربین با شكوه بالا میرود. دشت یكسر سیاه است. نمای نزدیك از نیزهها قطع به نمای نزدیك از سر و سینه اسبها. فریاد سواران و بیاعتنایی گندالف به نیزههایی كه او را نشانه رفته. نور به لشكر سیاه میرسد. سوارها به سوی نیزهها پرواز میكنند. صفحه سفید میشود...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Saruman the White

- تو موریا اونجایی که گندالف راهو گم میکنه....بعد با فرودو داره بحث میکنه ...کلا اون تیکه و حرفایی که ردو بدل میشه خداست ....مخصوصا اون تیکه ای که راجب مرگو زندگی هست....

- مبارزه گندالف و بالروگ و صقوطشون

- سکانسی که سم فرودو رو کول میکنه

- اون تیکه که رو صورت گالوم زوم کرده و بعد میاد بالا از حلقه رد میشه.....

- صحنه ای که آراگورن میگه : For Frodo و بعدش حمله می کنن

- صحنه ای که پیپین آواز میخونه و فارامیر در حالی که میدونه زنده نمیمونه می جنگه

- صحنه ای که دنه تور خودشو پیرت میکنه پایین و دوربین از اون میگیره میاد میرسه به نبرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
teoden

ghesmate marge teoden vaghesmaty ke toye moria vaghty hame khaban pepin ye sang too chah minadaze harfaye gondolf behesh kheili ba maze bood!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

خب من که خیلی وقت بود نتونسته بودم بیام حالا تصمیم گرفتم اینجا یه جواب بدم. خب اگه قشنگ ترین قسمتهای داستان رو بخواید اول از همه فصل مرگ بورومیر و بعد از اون لوتلورین. رسیدن کمک در هر دو جنگ هلمز دیپ و په له نور(ورود سپاه روهان). در فیلم هم همه این قسمتها به اضافه آخرین سکانس فیلم زیباترین قسمتها هستند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایووین

من خیلی قسمتا رو دوست دارم!

تو کتابا قسمت شفاخانه ها و ایووین و فارامیر .

بازجویی فارامیر از فرودو.

صحبتای گاندالف و تئودن با سارومان.

قسمت مرگ سارومان.

توصیفایی که تالکین از شلوب میکنه.

قسمتی که پی پین توی پلان تیر نگاه می کنه.

کشته شدن فرمانده ی سیاه به دست ایووین.

و.......

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

1.مبارزۀ گاندالف با بالروگ روی پل خزد-دوم.2.مبارزۀ بورومیر با یوروک-های.3.همیاری سام با فرودو.4.یاری گاندالف به ارتش روهان.5.خشم انتها که باعث شد وارد جنگ شوند.6.کمک گرفتن آراگورن از مرده ها.7.کشته شدن فرماندۀ نزگول به دست ایوون.8.کشته شدن سارومان.9.مخصوصاً نابود شدن گالم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
warmaster

خوب من از جنگ ها بیشتر خوشم می آد والبته نبرد های فردی . جذاب ترین بخش هم هلمز دیپ بود. که اوج هیجانس هم آخرش بود که ارتش سارومان شگست می خوره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ulmo

به نظر من زيباترين قسمت داستان و هم فيلم نبرد پاياني در مقابل دروازه هاي سياه و قسمتي كه عقابها مي آيند و جاييكه گاندالف با عقابها فرودو وسام را نجات ميدهند (مخصوصا اين قسمت در فيلم با موزيك خيلي قشنگي هم همراه است) مي باشد.البته به همراه تمام قسمتهايي كه بورومير نام برد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
frodo son of drogo

man az ghesmati ke hobittha dar khaneye tom bambadil hastan vaghean khosham miad khoone gold bree va hatta booye faza ro mishe esteshmam kard az baske ghashang tosif shode

dar zemn man az arbabe halgheha feghat ketab yeko khoondam va vaghti esmao estelahate gholome solombeye shomaharo mikhoonam kafam mibore rasti mamnoon misham age ye nafar vaseye man pm bede va esme hameye ketabaye tolkono bege chon man har ja miram baz ye ketabe dige mibinam va aya in ketabe hame tarjome shodan ya inke shoma hamatoon tofel darin ke engilisiharo enghadr khoob mifahmid mamnoon

--------------------------------------------------------------------------------

faramire jan man ham asheghe oon ghesmatam rasi shoma pesari ...nashnide boodam ye pesar bege boghz kardam albate jesarat nabashe yevaght manzooram az oon ghesman avaze pipin vaghi dar morede khoone mikhoone :home is behind....vaghean sedaye zibai dare vali tooye dooble eftezah bood

دوست عزیزازسعی کن تا جایی که ممکنه از زدن پستهای مجزا و کوتاه خودداری کنی ،من پستهای شما رو ویرایش و ادغام کردم. لطفا از این به بعد هم بخاطر حفظ نظم فروم و احترام به بقیه دوستان از پینگلیش نوشتن اجتناب کنی و پستهای خودت رو با رسم الخط فارسی بنویسی .پستهای پینگلیش آینده شما بدون اخطار پاک خواهد شد. موفق باشی(ناظر)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

فرودوی عزیز لیست کتابهای تالکین تو منوی صفحه اول - تالکین - کتاب شناسی - هست که تمامی آثار تالکین رو به شرحتون رسوندیم. بعد باید بدونی که خیلی از طرفداران شیفته تالکین هستن که اینقدر به آثارش علاقه دارن که حتی زبانشون هم بر اثر مرور و زیاد خوندن آثار انگلیسیش که بسیار قشنگن بهتر میشه ! بعد هم این جای تعجب نداره که اگه کسی با زبان آشنایی داشته باشه و بره دنبالش (حتی بدون مدرک) هم میتونه زبان رو خوب بفهمه و آثار تالکین رو بخونه (باید بدونی که نثر تالکین سخت نیست و اگه باهاش آشنا بشی و برات جا بیفته خیلی شفافه) نمونه اش من همین آردا کسایی رو میشناسم که با 12 -13 سال سن کتاب سیلماریلیون رو که نثرش از ارباب حلقه ها سخت تره خوندن . در ضمن کتابهای ترجمه شده از تالکین جز ارباب حلقه ها و هابیت و درخت و برگ , کتاب سیلماریلیون هستش که هنوز ترجمه اش تموم نشده.

راستی دوست عزیز لطف کن و از این به بعد به همه قسمت های سایت سر بزن و اگه جواب سوالت رو نگرفتی اینجا بپرس ! چون اینهمه اطلاعات رسانی رو ما فقط برای شما انجام دادیم !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
phenix

زيبا ترين قسمت از نظر من حماسي ترين قسمت اونه و حماسي ترين قسمتش جايي هست كه تئودن و آراگورن و مردم روهان در هلمز ديپ گير افتادن وگاندلف به كمكشون ميان و جنگ په له نور يعني ورود سواران تئودن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مَنوه سلیمو

خب! به نظر من فیلم سکانسی که بشه بگیم بد بود نداشت .

ولی جاهایی که من خوشم اومد : ایملادریس ، لوتلورین و کلا هر جا اِ لف ها هستند و آخرین سخنان بورومیر به آراگورن در لحظات آخر :)

I would have followed you my brother, My Captain, My king....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
پره‌گرين توك

من شيفته‌ی اون فسمتی هستم كه:

در جنگ ميدان‌های په‌له‌نور فرمانده‌ی سائورون با نزگول اومده و سپاه آدم‌ها داره شكست می‌خوره و توی هيچ دلی اميد نمونده، بعد دروازه‌ی شهر رو میشكنند و فرمانده سياه مياد توی شهر و رودرروی گندالف قرار می‌گيره. در اوج نااميدی... حيفم اومد خود متنشو ننويسم:

گندالف بی‌حركت ماند. و درست در آن لحظه، آن پشت‌ها در يكی از حياط‌های شهر خروسی بانگ زد. تيز و واضح خواند، بی‌آن‌كه جادو يا جنگ را به چيزی بشمارد، و فقط آمدن صبح را در آسمان خوش‌آمد گفت، صبحی كه دور از سايه‌های مرگ، با سپيده از راه می‌رسيد.

و تو گويی در پاسخ آن، نوايی ديگر از دور به گوش رسيد. نوای شاخ‌ها، شاخ‌ها، شاخ‌ها. در دامنه‌های ميندولوين تاريك به طرزی مبهم طنين انداخت. شاخ‌های عظيم شمال ديوانه‌وار می‌نواختند.

روهان سرانجام رسيده بود.

من اون قدر اين صفحه رو باز كرده‌م و خونده‌م كه جاش بين ورق‌ها افتاده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اِرو

سلام.

فکر می کنم اجازه داشته باشم بیش از یک پاسخ و بیش از یک پست داشته باشم.

به همین خاطر ابتدا از هابیت می گم.

من بخش مربوط به رفتن بیلبو به نزد جیریدون و حاکم دره و بردن سنگ آرکن رو از این کتاب دوست دارم به خاطر اینکه همچین کاری از یک هابیت اونهم بیلبو واقعا فداکاری بزرگ و عمل قهرمانانه ای محسوب می شه.

همینطور اوائل کتاب وقتی که تورین اوکنشیلد و دوازده کوتوله اش میان خونه بیلبو.

برای ارباب حلقه ها و سیلماریون باید یه وقت دیگه آنلاین بشم چون فکر نمی کنم بشه به تنها چند بخش و صحنه از همچین کاری رضایت داد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...