به نظر شما یاران حلقه اشتباه کردند؟

[تورین تورامبار 21]

سلام بر همگی.

به نظر شما چرا یاران حلقه حلقه را به وسیله ی عقاب هایی که دوستان گاندولف سفید بودند نابود نکردند؟

[الوه 8,414]

مگه سوارای سیاه اونجا بیکار بودن ؟؟؟

خود سائورون بزرگ چی کاره بود ؟؟؟

در ضمن اسم ایشون گندالف هست و این که عقابان مانوه فکر نکنم این کارو قبول کنن

آخه این مال سرزمین میانه بود و ربطی به والار نداشت

والار اجازه نمی دادن

[تورین تورامبار 21]

شاید یکی از دلیل هایش این باشد.ولی نمی توان گفت که حتما دلیلش این باشد.

یکی دیگه از دلیلاش اینه که عقاب ها حق کمک مستقیم را نداشتند

ارادتمند.

ت.ت

ــیه تیغ

[الوه 8,414]

آخه این مال سرزمین میانه بود و ربطی به والار نداشت

اینو منم گفتم

چون عقاب مانوه بودن نمی تونستن

[Ugluk 20]

ميگم اصلا اين ورودي كوه نابودي در حدي بود كه يه عقاب اونم از نوع مانوه ايش بتونه واردش بشه؟؟؟!!! /;)

ولي جدا از شوخي،همون نظريه ي وجود نزگول ها بهتره.مگه اونجايي كه گندالف و بيلبو و 13 دورف(13 تا بودن كه؟!) داشتن رو درخت ها قيمه قيمه مي شدن مانوه بهشون دستور داده بود كه بيان؟!

نميشه اينجوري گفت كه صرفا چون والار سرزمين ميانه رو تقريبا ول كرده بودند به امان ارو،ديگه همه ي موجودات در خدمتشون هم از چنين كمكي سر باز مي زدن.

راستي عقاب ها مستقيما از مانوه دستور مي گرفتن؟يعني مثلا كمكشون تو نبرد پنج سپاه هم دستور مانوه بوده؟

[الوه 8,414]

راستي عقاب ها مستقيما از مانوه دستور مي گرفتن؟يعني مثلا كمكشون تو نبرد پنج سپاه هم دستور مانوه بوده؟

مانوه یا خود ایلوواتار

یا شایدم به خاطر دوستی با گندالف که یکی از مایار بود

کسی چه می داند ؟؟؟

[Legolas Greenleaf 1,242]

اهم...

اولا این که این تاپیک کپی رایت داشت تو والیمار!!!!بهتر نبود اجازه می گرفتی بعد؟ ;) (اصلا به من چه؟) ;)

بعدشم اگر حلقه رو سوار عقاب می کردن آخه مگه سائورون کوره؟نزگول رو می فرسته که دخل عقابه رو بیاره!اون وقت تالکین چی می نوشت؟ ;)

[الوه 8,414]

منم همینو گفتم

در ضمن اون والیمارتون قالبش مشکل داره

من غریب بخ 6 بار ثبت نام کردم اما هیچی به هیچی

در ضمن این والیمارتون خیلی جوونه در برابر آردا

با تشکر

[گلورفیندل 474]

همونطور که دوستان گفتن ممکن بود قبل ازینکه حلقه به کوه نابودی برسه از دست یاران حلقه خارج بشه

کلا ریسکش زیاد بوده

[3DMahdi 14,529]

خب عقابا که دست نداشتن که حلقه رو بگيرن مجبور بودن بکنن توي پنجه هاشون که در اين صورت عيب ميشدن و درجا سائرون پيداشون ميکرد اگرهم تو پنجه هاشون نميکردن خب عقاب به اون گندگي بره اونجا کسي نميبيندش؟ تازه نزگولها هم بودن. حتي احتمال داره پرهاشون توي آتيش اونجا بسوزه. خلاصه که کار خوبي کردن که دست عقابا ندادن.

[الوه 8,414]

در هر حال اگه غرور سائورون در باز کردن سامات نئور نبود حلقه هرگز به داخل کوه نمی افتاد ( راهش بسته بود دیگه :دی )

پس خوش شانس بودن از این لحاظ

[Tulkas Astaldo 1,579]

نميشه گفت خوش شانس بودن.وقتي يه عاقل مث گاندالف دارن كه ميدونه سارون حتي در تاريك ترين روياهاش هم فكر نميكنه كه دشمن در صدد نابودي حلقه بر بياد،در واقع نشون ميده كه با عقل يه قمار نفس گير رو بردن

[torambar 1,523]

خنگی این جانب رو ببخشید :D

سامات نئور چیه ؟

اسمش رو یه جا شنیدم ولی چیزی ازش یادم نمیاد

[الوه 8,414]

مهم نیست

از خنگی نیست

از بس اسم داره این کتاب :دی

سامات نئور :

دروازه ی ورود به اورود روئین

همون شکاف هلاکت خودمون

[torambar 1,523]

دقیقا!

حالا یادم اومد

بعد مگه این دروازه قبلا بسته بوده ؟(باز هم خنگی و فراموشی)

[الوه 8,414]

گاه و بیگاه

آره

هربار فوران های کوه مسدودش می کرد اما به بردگی تعداد بیشماری اورک دوباره باز میشد

و این بزرگ ترین خطای سائورون بود

[mahdi 20]

به نام خداوند

سلام

ببخشید ولی چرا سائرون اونکار رو میکرد

و چرا عقاب ها نمیبردن

علاوه بر دلیل هایی رو که اوردن دلیل دیگرش فکر کنم اون باشه که اگه عقاب با اون عظمت میرفت اونقدر تیر میزدن بهش که میفتاد زمین

و ریسکش زیاد بود از اون طرف هم که دیگه نازگول ها و حرارت زیاد کوه و کلی دلیل دیگه که عقاب ها نمیتونستن ببرن

ولی به نظر شما اگه یاران حلقه از هم جدا نمیشدن داستان چطوری میشد :D\

[torambar 1,523]

هيچي داستان به خوبي و خوشي تموم ميشد ولي خب خيلي از وقايع مهم داستان اتفاق نمي افتاد مثلا آراگورن تو گودي هلم و په له نور نبود تا بجنگه و هيچوقت به ارخ نمي رفت و خيلي ماجرا هاي ديگه اتفاق نمي افتاد ولي خب عوضش ماجراهاي جديدي اتفاق مي افتاد مثلا گندالف و شلوب (چي ميشه!)

در ضمن اگه ياران از هم جدا نمي شدن نقش گولوم خيلي كمرنگ ميشد

[mahdi 20]

به نام خداوند

در مورد نقش گالم که اگه به کارمون نیاد سرش رو میبرم میخورم

اما حالا اگه جدا میشدن ولی برومیر نمی مرد

و علاوه بر اون گاندالف هم در موریا نمی افتاد

مثلا خودشون تصمیم میگرفتن که جدا بشن چون الان من چند روزی دارم خوابش رو میبینم میخوام بدونم باید چیکار کنم

یا حق

[مورون 69]

من از کشته شدن برومیر خیلی ناراحتم و داغ این اتفاق هیچوقت از دلم پاک نمی شه اما باید پذیرفت که اگه برومیر زنده به میناس تریت برمی گشت یه رقیب درست و حسابی برای شاه اله سار پیدا می شد و البته اون کسی نبود که به راحتی ( مثل فارامیر ) بخواد مقامش رو تحویل کسی بده. ممکن بود حلقه سر از میناس تریت در بیاره و روهانی ها نتونن از پس آیزنگارد بربیان و وسط جنگ پله نور یکهو سپاه سارومان هم بریزن وسط و اتحاد دو برج به ثمر برسه.

و گندالف همونطور خاکستری می موند و نمی تونست از پس سائرون و اورتانک بر بیاد و جادوی تئودن شکسته نمی شد و یه وقت می دیدی سپاه روهان دست در دست یوروکهی ها اومدن جنگ گوندور :D

درکل من می گم تالکین یه نابغه ی حکیم بود و هر اتفاقی که در داستان پیش آورده از سر حکمت بوده جدا این روال برای داستان بهترین و پذیرفتنی ترین حالت ممکن بوده و هرگونه تغییر کوچکی در متن ماجرا کلا نظم روایت رو به هم میریزه... میگی نه؟ امتحان کن....

در باره ی عقاب ها هم اصلا کلا بی خیال بشید...این حلقه که معمولی نبود یه دفعه می دیدید عقابه رو تسخیر کرد و حیوان بدبخت ناغافل هوس کرد که اون و نگه داره و حلقه رو برداشت و رفت..... حالا بیا و درستش کن....

[mahdi 20]

به نام خداوند

جواب بسیار خوب و قشنگی بود خودم کیف کردم :D

در ضمن وقتی برومیر کشته شد من اگه در اون لحظه بودم صد در صد مانع میشدم ولی حالا با خوندن حرف شما

به دو راهه رسیدم و معلوم نیست کی به کی شده

اصلا چطور بود الروند هم باهاشون میرفت :D

در اون صورت خیلی باحال میشد فرض کنید الروند در برابر بالروگ چی میشد

یا اصلا بالروگ کاری به کار یاران حلقه نداشت

و اگه بخوام حرفه ای تر بحث کنم اصلا حلقه ای در کار نبود و به خوبی و خوشی زندگی میکردیم

اصلا سائرونی وجود نداشت و دنیا در صلح و آرامش بود و مثل کتاب هابیت میشد

و به طور کلی اصلا کتاب ارباب حلقه ها وجود نداشت

و به طور کلی اصلا چه آردا و چه این دنیا وجود نداشت

و به طور کلی اصلا خدایی هم نبود و اصلا هیچ چیزی وجود نداشت

اون وقت به نظرتون چی میشد؟ :D :D\

[فنگورن 3,679]

این نظر عجیب غریب هم وجود نداشت. :D

[mahdi 20]

به نظر شما چرا یاران حلقه با دیدن کلاغ ها که دارن از اون مسیر جاسوسی میکنن

دیگه از اون مسیر نرفتن :D\

مثلا طوری برنامه ریزی میکردن که یا با شنل ها پنهان بشن یا طوری حرکت کنن

که کلاغ ها اونا رو نبینن

یا حتی در ان صورت سریعا از اون مسیر فرار میکردن

یا ارباب حلقه ها

[فنگورن 3,679]

داری میگی کلاغ!

اونها چشم های بینهایت تیزی دارند ، و همچنین تعداد زیادی چشم (( منظورم به خاطر تعدادشونه)) در امان موندن از نگاه اونها محاله!

تازه اونها هنوز شنل الفی نگرفته بودن که بخوان مخفی شن! :D

[mahdi 20]

خوب بقالی محله ما میفروشه دیگه میگفتن من میگرفتم براشون :D :D :D

از قبل تهیه میکردن :D :D :D

ولی پس اگه اونطوری باشه چرا وقتی کلاغ ها رسیدن اونا رو ندیدن :D\

یا ارباب حلقه ها