bard 1,231 ارسال شده در دسامبر 29, 2014 (ویرایش شده) به نام خدا اگه یه روز که شما دارید چمن های باغچه تون رو میزنید و یهو یه پیرمرد با ریش سفید دراز و ردای خاکستری بلند و کلاه دراز روی سرش به سمت شما بیاد و بهتون بگه : دوست دارید توی یه ماجرا جویی شرکت کنید جوابتون چی هستش ؟ اگر اره پس امروز اون روز هستش و گاندالف منتظره پس وقت رو تلف نکنید و یه کوله پشتی بردارید و بیاید بریم به سرزمین میانه دوستان با مشورتی که با استاد 3dmahdi داشتم این تاپیک روز باز میکنیم برای هماهنگی ماجرا چی هستش ؟ ماجرا یه داستان هستش که با هم مینویسیم ، داستان انلاین نیازی به قلم و کاغذ نیستش ، یه ماجرای نقش افرینی داستان : دوران سوم / نبرد های حلقه گسترش پیدا کرده و به سرزمین های خاکستری رسیده یک قلعه نگه بانی در بخش هنت انون که فرمانده ش برای سرکشی بیرون رفته و برنگشته ( احتمال کشته شدنش به دست اورک ها و یا رون ها و هارادریم ها هستش ) و ما یعنی من و شما باید تا رسیدن قوای کمکی حدود 10 روز ( شایدم بیشتر کسی خبر نداره ) از این قلعه نگه بانی کنیم ، حتی میتونیم برای حمله و شبیخون بیرون بریم یا برای گشت زنی در طراف دنیا سرک بکشیم داستان توسط ما در تاپیک دیگری گسترش پیدا میکنه ، هر کس یه نقش میگیره و با هم با یک خط اصلی داستانی که هر روز اعلام میشه داستان رو ادامه میدیم پسر یا دختر ، کوچیک و بزرگ مهم نیستش فقط کافیه دست به کیبورد بشید و نقش خودتون رو بنویسید برای هماهنگی میتونیم تاریخ اعلام کنیم تا همه در یک روز انلاین بشن و نقششون رو بنویسن نقش ها : 4 تا سرباز پیاده : خانوم یا اقا فرقی نمیکنه فقط ضربه و دفاع با شمشیر رو بلد باشید دو نفر : اسب سوار ماهر برای نیروی گشت 3 نفر کماندار کافیه کار با کمان رو بلد باشید ( تعداد تیر هامون محدود هستش پس در تیر اندازی دقت کنید ) 2 نفر اشپز - چیز زیادی برای خوردن نیست یک باغچه کوچک در حیاط پشتی قلعه هستش با سیب زمینی و سبزی جات - با چنتا بز و گوسفند که شیرشون رو میخوریم با پینر :| ( گوشت تموم شده و باید چند نفر برای شکار برن بیرون 2 نفر نیروی تدارکات برای تیز کردن شمشیر ها - انداختن زه کمان ها - کمک به اشپز ها - درست کردن تیر و .... دوستان اینا چیزی بود که به ذهن من میرسه اگر ظیفه دیگه ای هم فکر میکنید توی قلعه جا مونده یا شما بهتر از عهده اش بر میاید پس توی همین تاپیک بگید لطفا همه برای گرفتن نقش های سرباز ها هجوم نبرید - نقش اشپز هم توی جنگ کم اهمیت نیستش برای گرفتن نقش ها : اسم نقش : مثلا تیر انداز _ اسم و لقب خودتون رو هم بگید در صورتی که یه نقشی کم بیاد دوستان باید داوطلب بشن اون نقش رو بگیرن یا با زور نقش رو بهشون میدیم :| در صورت عبور درخواست برا گرفتن یه نقش تعداد افراد زیاد میشه ولی از یه جایی دیگه نمیتونیم نقش قبول کنیم دوستانی که وقت ازاد دارن لطفا اعلام امادگی کنن ( وقت مورد نیاز بین 10 دقیقه تا نیم ساعت ) شما کل یک روز رو برای نوشتن نقش خودتون وقت دارید نیازی به مقاله چند صفحه ای نیستش - با چند سطر هم میتونین نقش خودتون رو بنویسید فقط کلیات معلوم باشه کافیه ویرایش شده در فوریه 4, 2015 توسط bard 29 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
نولوفینوه 1,690 ارسال شده در دسامبر 30, 2014 :دی یکم دقیقا نفهمیدم کجا چی خواهیم نوشت! ولی آقا قلعه ای که دیدبان و فرمانده نداشته باشه قلعه نیست :| 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در دسامبر 30, 2014 :دی یکم دقیقا نفهمیدم کجا چی خواهیم نوشت! ولی آقا قلعه ای که دیدبان و فرمانده نداشته باشه قلعه نیست :| در یک تاپیک دیگه در مورد همین نقشتون فرمانده نقشی نداره : رفته بیرون و احتمالا شهید شده ولی چون اسرار میکنید نقش دیده بان برای شما 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در دسامبر 30, 2014 دوستانی که میخوان شرکت کنن یا در همین تاپیک و یا از پیغام خصوصی بهم خبر بدن 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Fladrif Skinbark 762 ارسال شده در دسامبر 30, 2014 (ویرایش شده) من پایه ام. اسم: سالِنبور پسر لِنتور (Salenbor son of Lentor) وظیفه: آشپز لقب: چابک (nimble) یعنی میشه Salenbor the nimble یا Salenbor the cook یا Salenbor the nimble cook اسمارو خودم درست کردم سعی کردم شبیه مدل اسمای آردایی باشه. بعدا توی گوگل سرچ کردم ببینم اصن همچین اسمایی وجود داره یا نه. مثل اینکه لنتور اسم یه جهنم دره ایه اطراف یه جایی توی سنگاپور فک کنم. سالنبور هم فقط یه نتیجه براش پیدا شد اونم یه نفر که توی عنوان تویترش از salenbor@ استفاده کرده بود. ویرایش شده در دسامبر 31, 2014 توسط شهریار 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله ماکیل 2,460 ارسال شده در دسامبر 31, 2014 مرسی بارد عزیز. منم اعلام آمادگی میکنم و نقش یکی از آشپزهارو بر میدارم. فقط الان سرکارم و تقریبا اصلا تمرکز ندارم. لذا اسم و مشخصات از من نخواین. فقط تا همین حد گفتم که کسی آشپزا رو تموم نکنه. دی: تو فرصت نه چندان دور هویتم رو آشکار میکنم. مجددا مرسی به بارد عزیز که نقش ها رو مشخص کرد. چون ایده اصلی باید واسه خالق باشه. موکول کردن نقش ها به داوطلبا یه کم هرج و مرج ایجاد میکنه. مشکلی که تو رول پلینگ های قبلی هم ایجاد مشکل میکرد. قلم ها رو بچرخونید تا بتونیم یه داستان هیجان انگیز بنویسیم. منتظریم. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ادموند پونسی 419 ارسال شده در دسامبر 31, 2014 خب تا کسی نگرفته من اعلام کنم یکی از سربازهام :دی اسمم اینه: دیرنیر گوائِلین - Dirnyr Gwaellyn (از این سایتا گرفتم که اسم رو آردایی می کنه :دی) موهای قهوه ای یه کمی بلند و آشفته، بینی باریک و تا حدی شکسته، ابروی راستشم شکافته، لاغر اما سریعه، پاهای بلندی داره، قدش یه چیزی تو مایه های 185 سانتی متر. تا حدی می شه گفت شوخه و به هر کسی سریع اعتماد می کنه. مثل رومی ها اول به دستور گوش می کنه، بعد به مغزش اگه کمه بگین اضافه کنم 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لرد محمد 27 ارسال شده در دسامبر 31, 2014 من بگم من یکی از سربازان پیاده آماده هستم اسم:لیتراندیل قد بلند و ماهر در شمشیر زنی یک شمشیر بلند و دو دشنه یکی بلند و یکی کوتاه دارد موهای قرمز 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Fladrif Skinbark 762 ارسال شده در دسامبر 31, 2014 کی شروع میشه ؟ من همینجور داره شخصیته تو ذهنم میره جلو واسه خودش :| 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
راداگاست قهوه ای 1,534 ارسال شده در دسامبر 31, 2014 راستش این تاپیکو دیدم واقعا واسم جالب اومد و مطمئنم داستان جالبی در میادش. با اجازه ی صاحب تاپیک میخوام نقش یکی از نیروهای گشتی رو اجرا کنم. نام:پلاطس فرزند تالیوس ( راستش از اسم های رومی ها کمک گرفتم ) توضیحات:از سواران چابک روهان که به ارتش گوندور پیوسته. متولد 2998د.س مادرش اهل شهر سپید بود و پدرش از سواران روهان.از همان دوران بچگی به ماجراجویی و گشت زنی های بی هدف علاقه داشت بنابراین پدر او کره اسبی را در همان کودکی به او هدیه داد که پلاطس نام اورا بوسفال نهاد.بوسفال اسبی سیاه با سم ها و پاهایی سفید بود.ان قدر سرعت داشت که تضاد رنگ سیاه و سفید او از دور زیبایی خاصی را برای پلاطس ارمغان می اورد. در سن 16 سالگی به ارتش ملحق شد و به دلایلی به گوندور مهاجرت کرد و در جنوب کوه های سفید مشغول شد و بعد به دستور ارتش به سرزمین های خاکستری با ارتش بسیار کوچکی فرستاده شد...او فردی جوان و بی تجربه است اما قدرت بدنی و توان رزمی بالایی دارد.چشم هایی همچون عقاب دارد و دستانی همچون اهن.فردی تقریبا جدی است ولی در مواقع خاصی هم کمی حس شوخ طبعی به او دست میدهد.در بعضی اوقات هم بی تجربگی او کار دستش میدهد و شجاعت و قدرتش بر مغزش تسلط پیدا میکند ( متاسفانه)( کلا دارم میگم قاطی کنه بد قاطی میکنه:|) خب این هم از سرباز بنده امیدوارم مورد مقبول ارو قرار گرفته باشد:| 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در دسامبر 31, 2014 (ویرایش شده) ممنون از دوستان ما سعی میکنیم داستان رو از هفته اینده شروع کنیم به چند دلیل اگر کسی کار و امتحان داره راحت وقتش ازاد بشه اعلام امادکی کنه دوم ذهن ها اماده بشه برای ماجراجویی و خیال پردازی دوستان ورود شما به قلعه : نگهبان شرقی دوستان اسامی کوتاه تر انتخاب کنید در ذهن بمونه نقش های گرفته شده و ازاد :: اشپز ها 2 نفر لازم بود ::تکمیل _ شهریار ( سالِنبور) + اله ماکیل سرباز ها 4 نفر مورد نیاز هستش : ادموند پونسی ( دیرنیر ) + لیتراندیل ( لرد محمد ) + دایریس + 1 نفر سرباز مورد نیاز است یک نفر : اسب سوار ماهر برای نیروی گشت مورد نیاز است ( راداگاست قهوه ای ( پلاطس ) + یک نفر دیگه لازم داریم 2 نفر نیروی تدارکات مورد نیاز 1 نفر کماندار مورد نیاز : Freyja bellatrix و نولوفینوه + هنوز یه نفر دیکه لازمه ویرایش شده در ژانویه 1, 2015 توسط bard 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bellatrix 159 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 (ویرایش شده) آخ جان!همش نگران بودم تا پایین ه تاپیک بیام کسی نقش کماندارو گرفته باشه! آقا بنده کماندارم!(قبلش مرسی ب خاطره این تاپیک!خیلی زیاد دوست داشت خیال پردازی!!خخخخ) یک کمانداره ماهر!در حد الفاست ولی خوب انسانه!اسمم Freyja Idun the archer هست(معمولا صداش میکنن Freyja) و خیلی شجره نامه مشخصی نداره! از سرزمین فورودویت هم میاد.سردترین و شمالی ترین سرزمین...قد متوسط و ریز اندام اما چابک!گونه هاش سرخی مردم شمال رو داره انگار صورتش یخ بسته!موهاشو بیشتر میبافه تا مزاحم کمانگیریش نشه...و همینطور زیرکی خاصی داره...بقیه صفات ه خوبشم درطی داستان میفهمین! ویرایش شده در ژانویه 19, 2015 توسط الوه تصحیح شکل نگارش 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله ماکیل 2,460 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 بارد یه سوال: سیر داستان چجوری پیش میره؟ منظورم اینه که این نقش ها چجوری قراره کنار هم جفت و جور بشن؟ هر کس نقش خودش رو چجوری ایفا میکنه؟ اگه توضیح بدی ممنون میشم. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
نولوفینوه 1,690 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 نمیخواستم به این زودی پست بزارم. سرمم کمی شلوغه! فقط یک کماندار رو رزرو میکنم! :| ایشالا میام بعدا یه داستانک کوتاهی هم درباره خودم میزارم :| 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 بارد یه سوال: سیر داستان چجوری پیش میره؟ منظورم اینه که این نقش ها چجوری قراره کنار هم جفت و جور بشن؟ هر کس نقش خودش رو چجوری ایفا میکنه؟ اگه توضیح بدی ممنون میشم. به نکته بسیار ضخیمی اشاره کردید ، یکی از مسائل اصلی داستان نویسی و یا فیلم نامه نویسی به صورت جمع هماهنگ بودن هستش من به خاطر اینکه مشکلی پیش نیاد سعی کردم نقش ها کم و جدا از هم باشه دوستان همکار مثل اشپز ها و یا سرباز ها هر کدوم یا میتونن جدا از هم بنویسن یا اینکه در پیغام خصوصی با هم هماهنگ بشن و هر کدوم در یک پست جداگانه نقش یک اتفاق رو بنویسن خط اصلی داستان در همون روز اعلام میشه ما سعی میکنیم هر روز بخشی از داستان رو جلو ببریم مثلا اعلام میشه امروز : 5/1/2015 سه شنبه خط اصلی داستان تهیه یک غذای مناسب برای نگه بان ها ( راهنما : ما گوشت نداریم :| ) ارسال دو نفر گشتی به جنوب غرب و شمال غرب ( گشتی ها مشاهدات خودشون رو به صورت مجزا گزارش بدن ) ( ایا نیروی دشمن یا نیروی خودی روئیت میشه ؟ ) تدارکات : بازدید از محل های اسیب دیده قلعه و انبار مهمات کماندار ها : امروز کماندار ها کار زیادی ندارن میتونن در قلعه ازادانه بگردن ( ولی بهتر هستش اصلحه های خودشون رو بازرسی بکنن ) و .... بازم سوالی هستش بفرمایید . منتظرم 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله ماکیل 2,460 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 یعنی هرکدوم روایت خودمون رو مینویسیم، با هم مچ میکنیم، و در نهایت یه روایت واحد از خط داستان رو میذاریم رو تاپیک، درسته؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 یعنی هرکدوم روایت خودمون رو مینویسیم، با هم مچ میکنیم، و در نهایت یه روایت واحد از خط داستان رو میذاریم رو تاپیک، درسته؟ خط اصلی داستان معلوم هستش رویات ها هم در مسیر اصلی پیش میره پیشنهادم مچ شدن با هم کارتون هستش توی پیغام خصوصی هماهنگ بشید بهتره 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لینک دانلود 113 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 نام سرباز دایریس دنمای. یکی از افراد میناس تریت که برای دیدار مادرش اومده بود به این قلعه.ولی وقتی خطر رو حس کرد تصمیم گرفت بمونه.تو ارتش گوندور خدمت میکنه و کمی هم گندالف رو میشناسه.مسلط به شمشیر. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Fladrif Skinbark 762 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 سلام بارد در راستای سوال قبلی یه سوال. ما که قراره شخصیت پردازی کنیم چه قد آزادیم؟ یعنی اتفاقات اصلیو شما (تیمتون) تعیین میکنه و رفتار شخصیتا در قبالشو ما؟ مثلا شما تو خط اصلی داستان میگید امروز قراره حمله شه بهمون و بعد ما باید بنویسیم که ما چیکار میکنیم؟ کلا کلیت اتفاقات رو شما میگید ؟ یا ما هم میتونیم یه کلیتایی رو رقم بزنیم؟ چه قدر دستمون بازه ؟ 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
نولوفینوه 1,690 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 مثلا میتونیم خودمون شورش راه بندازیم اصلا ؟ مثلا!؟ :| راستی الان دقیقا چه دورانی قرار داریم؟ (نگین دوران دوم :| دوران اول قشنگه ) ویرایش : عذر میخوام الان پستو دقیق خوندم دیدم... :| 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لرد محمد 27 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 بارد جان نژاد شخصیت میتونه غیر از انسان هم باشه؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژانویه 1, 2015 سلام بارد در راستای سوال قبلی یه سوال. ما که قراره شخصیت پردازی کنیم چه قد آزادیم؟ یعنی اتفاقات اصلیو شما (تیمتون) تعیین میکنه و رفتار شخصیتا در قبالشو ما؟ مثلا شما تو خط اصلی داستان میگید امروز قراره حمله شه بهمون و بعد ما باید بنویسیم که ما چیکار میکنیم؟ کلا کلیت اتفاقات رو شما میگید ؟ یا ما هم میتونیم یه کلیتایی رو رقم بزنیم؟ چه قدر دستمون بازه ؟ در مورد ازادی باید بگم که خب هر داستانی حتی اگه open world باشه هم باز یه خط اصلی داره خط اصلی ما هم دفاع از قلعه هستش ولی شما ازادی میتونی بری گشت زنی توی دنیا و دیده ها و شنیده ها و داستان هات رو بنویسی گرچه توصیه میکنم برای قدم های اول با گروه هماهنگ باشید خط اصلی داستان هم بله همونطور که خودتون متوجه شدید روزانه اعلام میشه و شما روایت خودتون رو مینویسید دست شما در حد و اندازه ای که به خط اصلی لطمه ای نخوره باز هستش ولی در مورد اتفاقات اصلی بهتر هستش که یه مشورتی با هم بکنیم مثلا میتونیم خودمون شورش راه بندازیم اصلا ؟ مثلا!؟ :| راستی الان دقیقا چه دورانی قرار داریم؟ (نگین دوران دوم :| دوران اول قشنگه ) ویرایش : عذر میخوام الان پستو دقیق خوندم دیدم... :| نیومده شورش ؟ شما میتونی در موارد اصلی پیشنهاد بدی تا بررسی بشه موارد جزئی به عهده خودتونه که بر اساس خواست خودتون پیش برید ( البته باید موارد جزئی و کلی رو با هم هماهنگ کنیم ) بارد جان نژاد شخصیت میتونه غیر از انسان هم باشه؟ بهتر هستش که انسان باشه - شخصیت انسانی جای زیادتری برای درام داره 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژانویه 2, 2015 خوب کی شروع کنیم وقتی همه افراد تکمیل بشن ( تا یه هفته دیگه ) کماندار + تدارکات 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ادموند پونسی 419 ارسال شده در ژانویه 2, 2015 اممم بارد پیشنهاد می دم مثلن جهت هماهنگی بیشتر حرفامون رو تو نمایه ی یه کسی بزنیم مثلن نمایه ی خودت. و خب اونجا مث یه تاپیک می شه اعلام کرد قضایا رو و اطلاع رسانی تا حدی خوب می شه به نظرم 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست