مهمان ارسال شده در ژوئیه 2, 2012 (ویرایش شده) سلام. اينجا نقش جادو رو در دنيای تالكين بررسی میكنيم؛ مثلاً میگيم كه تالكين چه نظری درمورد جادو داشته؛ در چه قسمتهايی از آثار تالكينی، اثراتی از جادو به چشم میخوره و جادو در دنيای تالكين، به چه شكلی وجود و چه تفاوتهايی با جادو در ساير آثار فانتزی داره. ممنون. ویرایش شده در ژوئیه 3, 2012 توسط 3DMahdi 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئیه 3, 2012 این مقاله یکی از کاملترین مقالات در این زمینه است: https://arda.ir/magic-in-tolkiens-world/ تقریبا همه موارد رو بررسی کرده 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئیه 3, 2012 (ویرایش شده) همینجا بحث رو نگه دارید! مگه قرار نبود این تاپیک در مورد جادو در دنیای تالکین باشه؟ پس چرا بحث رو به فیلم و بازی کشوندید؟ خیلی از اینا اصلا توی کتاب و نوشته های تالکین نیست! از اینجا به بعد فقط در مورد مطالبی که تو کتاب اومده(با گذاشتن آدرس و نوشتن اون بخش از کتاب) بحث رو جلو ببرید. ویرایش: پستهای اضافی حذف شدند ویرایش شده در ژوئیه 4, 2012 توسط 3DMahdi 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Curunir-Poirot 440 ارسال شده در ژوئیه 4, 2012 (ویرایش شده) خب من مقاله ای که مهدی گفت رو هنوز نخوندم ولی به نظرم اگه دقیق بشیم به عنوان یکی از انواع جادو میشه رگه های ظریفی از نوعی کشش رو تو آثار استاد ببینیم که در نگاه اول شاید جادو به نظر نیاد،ولی دقیق تر که بشیم میبینیم یه فرقی با جذابیت صرف داره،اجازه بدید مثال بزنم: مثلا یکی ازنمونه های بارزش تاثیر دریا روی افراده،از تاثیر اولمو و شیپورش که بگذریم میبینیم که دریا نوعی جذابیت جادویی تو دنیای تالکین داره،همون گونه که صدای مرغان دریایی(مطابق هشدار بانو گالادریل)لگولاس رو مسحور میکنه. یا مثلا اولین ملاقات الوه و ملیان رو در نظر بگیرید،فکر میکنم هزار سال تو همون حالت موندن،یعنی دست در دست هم در حالی که به چشم هم چشم دوخته بودن. اینا یک نوع جادوی پنهان،و شاید غیر مستقیمن که با تار و پود آردا در آمیخته شدن. ویرایش شده در ژوئیه 4, 2012 توسط Curunir-Poirot 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئیه 4, 2012 (ویرایش شده) ترانههای لوتين هم نوعی جادو هستن. تالكين دراين مورد میگه: «و دختر بر روی سبزههای نافسردنی، در ميدانچههای بیدرخت كنار اسگالدوين میرقصيد. آنگاه درد و رنج خويش را به تمامی از ياد برد و به افسون او گرفتار گشت... و ناگهان دختر لب به خواندن ترانه گشود. گزنده و جانسوز بود ترانهاش؛ همچون ترانهی چكاوک كه با ديدن خورشيد در پس ديوارهای جهان، از دروازهی شب برمیخيزد و صدايش را در ميان ستارههای ميرنده، جاری میسازد؛ و ترانهی لوتين بند زمستان را میگسست، و جويباران يخزده به نوا درمیآمدند، و آنجا كه او گام مینهاد، گلها از خاک سرد به در میجستند. آنگاه افسون خاموشی برن شكست و او را خواند و نام تينوويل را بانگ زد...» (سيلماريليون، حديث برن و لوتين- فصل 19، صفحات 268 و 269) البته ممكنه در اينجا، تشبيهات ادبی صورت گرفتهباشه و منظور تالكين اين بوده كه لوتين خيلی زيبا بوده و زبون برن هم بند اومده؛ ولی احتمالش كمه؛ چون فكر كنم بين جملات اوليه با جملاتی كه بعد از نقطهچين نوشته، چندروز فاصله وجود داشته و در اين مدت، برن نمیتونسته حرف بزنه و اين از رقص و آواز لوتين منشأ میگرفته. اما مطمئنم كه اينجا، اثراتی از جادوی سخن لوتين به چشم میخوره: «اما ناگهان نيرويی كهن از منشأ و تبار قدسی بر لوتين غالب شد... دست خود را بالا برد و فرمان داد كه به خواب فرو شود... و كارخاروت توگويی از اصابت صاعقه به زمين افتاد.» (سيلماريليون، حديث برن و لوتين- فصل 19، صفحات 295 و 296) البته در اين مورد، جملات ديگهای هم در سيلماريليون وجود داره كه اونا رو ننوشتم. مرزبندی حلقهی كمربند مليان (دوريات) هم يه نوع جادويه: «و مليان، آن بانو، نيروی خويش را به كار انداخت و گردبرگرد آن قلمرو، ديواری ناديدنی از سايه و سرگردانی بالا آورد؛ حلقهی كمربند مليان؛ تا از آن پس، هيچكس برخلاف ميل او، و يا ميل شاه تينگول، از آن نگذرد؛ مگر مجهز به نيرويی عظيمتر از نيروی مليان مايا باشد.» (سيلماريليون، حديث سيندار- فصل 10، صفحهی 151) درمورد ايستاری هم كه میدونين... اونا از بزرگترين نشانههای وجود جادو در دنيای تالكين هستن: «كه آدمها آنان را ساحر میناميدند.» (سيلماريليون، حديث حلقههای قدرت و دوران سوم، صفحهی 494) همچنين پنهانشدن والينور هم اشاره به جادو داره: «و نيز در آن هنگام، كه ترانهها آن را نورتاله والينوره وا، يه پنهانگشتن والينور میخوانند، جزاير افسونشده پديد آمد و همهی درياهای گرداگرد آنجا، آكنده از سايهها و سرگردانی شد.» (سيلماريليون، حديث آفتاب و مهتاب و پنهانگشتن والينور- فصل 11، صفحهی 161) البته اقدامات ديگهای (مثل ديدهبانی و نگهبانگذاشتن) هم علاوه بر جادوكردن انجام شد؛ و حتی ممكنه طلسم فقط بر درياها و جزاير اعمال شدهباشه كه نتيجهش هم ناآرام و احتمالاً ترسناکشدن اونا بوده؛ اما وقتی از لفظ «پنهان» استفاده میكنه، پس احتمالاً يه جادويی بوده...! :) ویرایش شده در ژوئیه 4, 2012 توسط گندالف 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئیه 6, 2012 (ویرایش شده) با چندتا جادوی ديگه برگشتم... اِِ؛ چرا در رفتين؟! منظورم طلسم تازه كشفشده نبود؛ دارم موضوع تاپيک رو میگم! :دی خوب؛ شوخی بسه. چندجای ديگه توی كتابهای استاد هم هست كه جادو به چشم میخوره: 1. قدرت آينور: اونا میتونستن هم نامرئی بشن؛ هم به كالبدهای موجودات زندهی دلخواهشون دربيان؛ و هم قدرت زيادی در طبيعت داشتن. تالكين درباب دو مورد اول میگه: «اينک والار كالبد و رنگ به خود گرفتند... به چنان كالبدی درآمدند كه در مكاشفهی ايلوواتار از آنان ديدهبودند؛ مگر پرشكوهتر و پرجلالتر.» (سيلماريليون، آينولينداله، صفحهی 19) «نامرئی، يا در كالبد يكی از الفها، در ميانشان میگشت...» (سيلماريليون، والاكوئنتا، صفحهی 35) از مورد سوم هم منظورم قدرتهايی مثل توانايی اولمو و ياوانا و نيهنا بود؛ ياوانا میتونست گياهان و گلها و درختان رو به وجود بياره، اونا رو پرورش بده و... . نيهنا هم قادر بود تا با اشكش، برخی از آسيبهای واردشده توسط مورگوت رو ترميم كنه و اولمو هم دريا رو رام میكرد، از دريا بيرون ميومد، و خلاصه... فرمانروای اون بود. http://wiki.valimar....od-poseidon.jpg 2. دو درخت والينور و سيلماريلها: سيلماريلها، گوهرهايی جادويی بودن كه فئانور در آمان اونا رو ساختهبود و توانايی ذخيرهی نور دو درخت رو داشتن (همچنين توسط واردا، متبرک شدن و اين قدرت رو يافتن كه اگه يک موجود فانی يا ناپاک و اهريمنی اونا رو لمس كنه، خشک و پژمرده بشه و آسيب ببينه). دو درخت هم درختانی بودن كه نور لازم والينور رو تأمين میكردن؛ "تلپريون" (مانند و مادر ماه) و "لائورهلين" (مانند و مادر خورشيد). https://arda.ir/wp...d_telperion.jpg انشاءالله كه بقيهی اعضا هم پرتحرکتر بشن و اينجا پست بذارن. پوسيدم از بس انتظار كشيدم! :) ویرایش شده در ژوئیه 6, 2012 توسط گندالف خ.س 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست