رفتن به مطلب
Aslan

ادبیات فانتزی در ایران

Recommended Posts

Glorfindel Thalion

راستش همیشه یه گله ای که داشتم. تو افسانه ها از کسایی که داستان می نوشتن. این بود که بعضی ها از اسمهای خارجی استفاده می کردن. اگه هم اسمهای ایرانی استفاده می کردن. خیلی اسمهای خیلی سخت و قدیمی استفاده می کردن.خوب آدم که مجبور نیست یه اسمس استفاده کنهکه سی کیلومتر باشه.

بعدشم نوع جادو هاشون خیلی بیگانه بود. مثلا توی ایران جادو ها بیشتر به صورت نقش بندی هست و معمولا آیه یا یه چیزی به این شکل می باشد. ولی اونها جادوهاشون اینجوری نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

راستش همیشه یه گله ای که داشتم. تو افسانه ها از کسایی که داستان می نوشتن. این بود که بعضی ها از اسمهای خارجی استفاده می کردن. اگه هم اسمهای ایرانی استفاده می کردن. خیلی اسمهای خیلی سخت و قدیمی استفاده می کردن.خوب آدم که مجبور نیست یه اسمس استفاده کنهکه سی کیلومتر باشه.

خوب آخه اسمای خارجی يا ايرانی باستان به داستانای فانتزی بيشتر می‌خورن؛ چون هيجانشون بيشتره. مثلاً اگه تو داستان بگيم «گندالف گفت: من با شعله‌ی آنور با تو می‌جنگم و سپس عصايش را بر زمين كوبيد و ادامه داد: نمی‌تونی رد بشی» قشنگ‌تره يا بگيم «امير گفت: من با شعله‌ی يوسف با تو می‌جنگم و...»؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion
ارسال شده در (ویرایش شده)

خوب عزیز من این یعنی تقلید. چی میشه شما بتونید یه داستان بنویسی که هم فانتزی باشه هم در ایران زمان خودمون باشه.

اخه اشوزدنگهه یعنی چی آخه. فکر کن 2000 بار تو بخوای این اسم رو بخونی تو یه کتاب چه بلایی به سرت میاد. حالا نمی خواد اسم عربی بذاری اسم ایرانی بذار ولی نه اینجوری.

وقتی شما داستانت رو از رو ارباب حلقه ، یا هری پاتر و یا هر چیز دیگه ای تقلید می کنی. به این مشکل ها می خوری.

ویرایش شده در توسط Glorfindel Thalion

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

آخه اسمای انگليسی و آمريكايی يه هيجان خاصّی دارن كه هيچ اسم مربوط به قوم ديگه‌ای نداره. مثلاً همين اسمای ايرانی زمان خودمون؛ خودت يكيشونو جای يه قسمت از كتاب اشوزندگهه بذار، بعدش می‌بينی كه زياد جالب نمی‌شه. من كه دارم يه داستان فانتزی می‌نويسم، تو داستانم از اسامی انگليسی استفاده می‌كنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion
ارسال شده در (ویرایش شده)

ببین اسم باید به محتوای داستان بخوره . قبول دارم. ولی آدم مجبور نیست یه جور داستان بنویسه. وقتی تو داستانت رو خیلی نزدیک به داستان خارجی می نویسی دچار مشکل میشی.

ولی اگه داستانت برای مثال فانتزی معاصر باشه. مشکلی پیش نمیاد. برای مثال به این لینک مراجعه کن.

http://afsaneha.ir/m...id=1066&forum=5

این داستان رو خودم داشتم می نوشتم. متاسفانه بنا به دلایلی و بی حوصلگی و فکر و خیال های ناشی از انتخاب رشته نتونستم ادامه بدم.اما اگه نگاه کنی هیچ اسم خارجی توش نیست. حتی اسم ایرانی معاصر هم توش هست.

دوستان این لینک رو فقط برای اثبات حرفم گذاشتم.چون خودم نوشتم مسئولیتی نداره.

در هر صورت ادبیات فانتزی تو ایران خیلی ضعیفه حتی با تمام تلاشهای صورت گرفته. و به نظرم بعد از دلایل مالی و مشکل چاپ دلیلش می تونه عدم ایده ی نو باشه.

ویرایش شده در توسط Glorfindel Thalion

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

خوب عزیز من این یعنی تقلید. چی میشه شما بتونید یه داستان بنویسی که هم فانتزی باشه هم در ایران زمان خودمون باشه.

اخه اشوزدنگهه یعنی چی آخه. فکر کن 2000 بار تو بخوای این اسم رو بخونی تو یه کتاب چه بلایی به سرت میاد. حالا نمی خواد اسم عربی بذاری اسم ایرانی بذار ولی نه اینجوری.

وقتی شما داستانت رو از رو ارباب حلقه ، یا هری پاتر و یا هر چیز دیگه ای تقلید می کنی. به این مشکل ها می خوری.

دوست عزیز اسم اشوزدنگهه رو نویسنده خلق نکرده . این اسم از اساطیر ایرانی بیرون کشیده شده و همچین کاراکتری با (تقریبا) همچین وضعیتی در اساطیر ایرانی وجود داشته .

البته با این حرفتون که خیلی از نویسنده های ایرانی از اسم های بیخود و نامربوط استفاده میکنن موافقم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

ببین اسم باید به محتوای داستان بخوره . قبول دارم. ولی آدم مجبور نیست یه جور داستان بنویسه. وقتی تو داستانت رو خیلی نزدیک به داستان خارجی می نویسی دچار مشکل میشی.

ولی اگه داستانت برای مثال فانتزی معاصر باشه. مشکلی پیش نمیاد. برای مثال به این لینک مراجعه کن.

http://afsaneha.ir/m...id=1066&forum=5

این داستان رو خودم داشتم می نوشتم. متاسفانه بنا به دلایلی و بی حوصلگی و فکر و خیال های ناشی از انتخاب رشته نتونستم ادامه بدم.اما اگه نگاه کنی هیچ اسم خارجی توش نیست. حتی اسم ایرانی معاصر هم توش هست.

دوستان این لینک رو فقط برای اثبات حرفم گذاشتم.چون خودم نوشتم مسئولیتی نداره.

در هر صورت ادبیات فانتزی تو ایران خیلی ضعیفه حتی با تمام تلاشهای صورت گرفته. و به نظرم بعد از دلایل مالی و مشکل چاپ دلیلش می تونه عدم ایده ی نو باشه.

همین داستانی که شما معرّفی کردین، قشنگ‌تره یا ارباب حلقه‌ها؟ برای همینه که خیلی از ایرانی‌ها دوست دارن به سبک خارجی بنویسن و از این جور اسما استفاده می‌کنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

ببین. این داستان رو یکی مثل من نوعی نوشته. بعدشم. ببین مسئله اینه که داستانهای ما هیچی از خودشون ندارن. کپی شدن. نه کاملا. ولی مشخصه داستان از یکی از داستانهای خارجی الهام گرفته. و به نظر من اصلا کار درستی نیست.

اگر همین داستان. روش کار بشه. اصلا یه بار تا اخر نوشته بشه. بعد چند بار پاره بشه. دوباره نوشته بشه. مطمئن باش از اثری مثل ارباب حلقه ها هم قشنگ تر میشه.

داستان باید رنگ و بوی میهن خودتو داشته باشه. و اون موقع هست که مثل یه فیلم معروف اسکار میگیره.

وقتی توی داستانت ، کسی احساس نکنه که توی فایل کپی شده ی ارباب حلقه هاست. مطمئن باش فرد خارجی هم استقبال می کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

یادم اومد که یک بار یک داستان فانتزی ایرانی رو مدت ها پیش به اسم سلطان آشغالگردها. به صورت اتفاقی خوندم وقتی این کتاب رو خریدم( چون عجله داشتم) فکر میکردم که نویسندش خارجیه ولی بعد از اینکه رفتم خونه متوجه شدم یه ایرانیه خب ولی خوندمش و انصافا هم کتاب خوبی بود و نثرش روان بود و در آخر داستان هم یک سورپرایز کوچیک داشت ولی متاسفانه فضای داستان فضای ایرانی نبود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil
ارسال شده در (ویرایش شده)

منم الان یادم اومد

یه روزی تو خیابونای انقلاب گل چرخ میزدم که یهو دیدم یه کتابی به نام:هری پاتر در ایران

آقا چشمتون روز بد نبینه.ما این کتابو خریدیم و شروع کردیم به خوندنش....چه اشک هایی که نریختم و چه تاسف ها که نخوردم...به حق میشد اسمش رو گذاشت سلطان آشغال ها!!!

بعد از اون اتفاق تلخ(خوندن اون کتاب بالایی رو میگم)یه کتاب دیگه خوندم به اسم هری پاترو خطر دیابولیک....این هم ازون کتابایی بود که باید جایزه تمشک رو ببره.....ببخشید..بهتره دیگه ادامه ندم!

خواستم اطلاع رسانی کنم کسی این کتابا رو نخره یه وقت:دی

ویرایش شده در توسط tom bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

منم الان یادم اومد

یه روزی تو خیابونای انقلاب گل چرخ میزدم که یهو دیدم یه کتابی به نام:هری پاتر در ایران

آقا چشمتون روز بد نبینه.ما این کتابو خریدیم و شروع کردیم به خوندنش....چه اشک هایی که نریختم و چه تاسف ها که نخوردم...به حق میشد اسمش رو گذاشت سلطان آشغال ها!!!

بعد از اون اتفاق تلخ(خوندن اون کتاب بالایی رو میگم)یه کتاب دیگه خوندم به اسم هری پاترو خطر دیابولیک....این هم ازون کتابایی بود که باید جایزه تمشک رو ببره.....ببخشید..بهتره دیگه ادامه ندم!

خواستم اطلاع رسانی کنم کسی این کتابا رو نخره یه وقت:دی

نويسنده‌اش كی بود؟ موضوعش چی بود؟ شايد خوشم اومد! ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

نويسنده‌اش كی بود؟ موضوعش چی بود؟ شايد خوشم اومد! ;)

اولی رو نمیدونم ولی عکس رو جلدش هری پاتر کنار میدون آزادی بود:دی

دومی هم اگه اشتباه نکنم محمد باقر قزوینی بود.البته این به بدی اون یکی نبود ولی خداییش جالب هم نبود.دو جلد بود که من فقط جلد 1 رو خوندم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

چیزکی راجع به این کتاب شنیدم. بیشتر یک نوع فن فیکشن بود تا چیزی که واقعاً بهش عنوان کتاب مستقل رو بهش اطلاق کرد. تا پیش از کتاب هفتم نمونه هایی از این دست زیاد بود و حتی بعضی به اسم خود رولینگ در اینترنت دیده میشد! دست بر قضا بعضی از این کارها ایده ی اولیه جالبی دارن ولی به نظر من اگر کسانی که به این شکل توانایی داستان پردازی دارن قدری هیجان اولیه اشون رو کم بکنن و به جای این که داستان رو بر مبنای اثر نویسنده ی دیگه ای استوار کنن طرح اصلی داستان خودشون رو بسازن ممکنه نتیجه به خلق یک شاهکار ختم بشه ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

همین داستانی که شما معرّفی کردین، قشنگ‌تره یا ارباب حلقه‌ها؟ برای همینه که خیلی از ایرانی‌ها دوست دارن به سبک خارجی بنویسن و از این جور اسما استفاده می‌کنن.

دلیل عمده استفاده از واژه ها ، اسم ها و مکان های غیر بومی از دید علم ما ، خود باختگی و ضعف در عزت نفس جمعی یک جامعه هستش و اصولا این واقعیتی هستش که مردم ما آثار دست ملی رو چندان قبول ندارن ( در اکثر زمینه ها ) ، حالا چه به حق ، چه به ناحق .

آنتی اسپم : منم یکی از همین جلد های غیر اصیل هری پاتر رو خوندم ، یادمه این کتاب بعد از چاپ کتاب چهارم هری پاتر در ایران منتشر شده بود و علتش هم تاخیر در چاپ کتاب محفل ققنوس بود . اگه اشتباه نکنم اسمش این بود : هری پاتر و تالار شیر های سنگی / کتاب به ذات ، بیهوده و کسل کننده بود ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Khamul
ارسال شده در (ویرایش شده)

سلام . من و همون دوستم آرش داریم دو تا داستان فانتزی طراحی و نویسندگی می کنیم ... سرنوشت ما شده همون تالکین و سی اس لوئیس ! البته داستان من ترکببی از یه چیزایی تو نارنیا و یه چیزایی تو ارباب حلقه هاست و دوستم هم بیشتر از ارباب حلقه ها استفاده کرده .

البته من شاید بیشتر شبیه تالکین بشم چون دارم میرم انسانی و بعد شاید الهیات !

ویرایش شده در توسط arven
غلط املایی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas Greenleaf

منم الان یادم اومد

یه روزی تو خیابونای انقلاب گل چرخ میزدم که یهو دیدم یه کتابی به نام:هری پاتر در ایران

پوف!اینکه خوبه بابا!ما یه بار رفته بودیم مسافرت،یه کتاب دیدم تو ویترین کتاب فروشی (به جان خودم!) اسمش بود هری پاتر و کشتی تایتانیک ;) کور بشم اگه دروغ بگم :D بعد دیگه منو یکی باید از جلو کتابفروشیه جمع می کرد،دیگه به آسفالت گاز زدن افتاده بودم،یعنی در این حد :دی

آدم تاسف می خوره وقتی این چیزا رو می بینه.چرا نویسنده ی ایرانی اونم با این تاریخ خفنی که کشورش داره،این همه اسطوره و اینا چرا باید بره سراغ شیوه ی داستان نویسی غربی؟چرا یابد واسه به فروش رفتن کتابش یه "هری پاتر" به عنوانش بچسبونه؟

خب تقصیر خودمونه دیگه!اصن مخاطب می طلبه همچین چیزیو.وقتی میریم اصن میبینیم اسم نویسنده یه کتاب ایرانیه نمی خریم اون کتابو مخصوصا" اگه فانتزی باشه.پس نویسنده مجبور میشه یه هری پاتری چیزیو قاطی داستانش بکنه که ماهارو جذب کنه.

ما باید شیوه ی نگرش مخاطبا رو تغییر بدیم این طوری نصف مشکلات حل میشه.(فک کنم یه کم بد توضیح دادم)اون نصفه ی دیگه شم به عهده ی نویسنده ست که الان حسش نیست در موردش توضیح بدم. :دی بعدا" میام می گم :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

یادم اومد که یک بار یک داستان فانتزی ایرانی رو مدت ها پیش به اسم سلطان آشغالگردها. به صورت اتفاقی خوندم وقتی این کتاب رو خریدم( چون عجله داشتم) فکر میکردم که نویسندش خارجیه ولی بعد از اینکه رفتم خونه متوجه شدم یه ایرانیه خب ولی خوندمش و انصافا هم کتاب خوبی بود و نثرش روان بود و در آخر داستان هم یک سورپرایز کوچیک داشت ولی متاسفانه فضای داستان فضای ایرانی نبود

به حق میشد اسمش رو گذاشت سلطان آشغال ها!!!

به تام:

اونی كه ‌mou گفته، فرق می‌كنه! اون يک كتابه كه اسمش واقعاً "سلطان آشغالگردها"ست و نويسنده‌اش هم "مهدی ميركيايی"ئه. من نخوندمش؛ از تبليغات آخر كتاب جلد دوم آتش‌دزد پيداش كردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

به تام:

اونی كه ‌mou گفته، فرق می‌كنه! اون يک كتابه كه اسمش واقعاً "سلطان آشغالگردها"ست و نويسنده‌اش هم "مهدی ميركيايی"ئه. من نخوندمش؛ از تبليغات آخر كتاب جلد دوم آتش‌دزد پيداش كردم.

عزیزم منم با خوندن جمله ی مو بود که به فکر کلمه ی "سلطان آشغال ها" افتادم و الحق هم چه کلمه ی مناسبی بود!(دقیقا هم خواستم فرق کنه چون این یه صفت بود و اون اسم یه کتاب)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سیه تیغ

خوبه . من جای دیگه هم گفتم که دارم یک دنیا خلق میکنم .

میدونی چیه ؟ مشکل اینه که ما اینقدر فانتزی ننوشتیم فکر میکنیم اسامی ایرانی - عربی مسخرست . مثلا اسم کاراکتر های اصلی من : محمد ، صادق و سیما هستن . بقیه شون رو هم با اسامی ریشه یابی و ترکیبی و آناگرامی انتخاب کردم . مثلا من در شرق زمین بُعد دوم ، ماهون نامیده میشم که همون محمده . یا آلتسار هم به معنی ستوده شده ست (در زبان پهلوی) که مترادف محمده . بقیه اسامی هم همینطور . البته این کار برای من آسون نبود چون داستان من بین چندین بعد فضا - زمان سیر میکنه و تا ظهور دو منجی که همه ابعاد به هم وصل میشن ، همینجوری من باید از یه بعد برم بعد دیگه ! آب به آب شدم دیگه اینقدر توی این دروازه های ستاره ای رفتم ! :دی و به همین دلیل باید برای هر بعد سرزمینی و برای هر سرزمینی زبانی بسازم که فکر کنم مثل تالکین مجبور میشم عمرم رو پاش بذارم !

به هر حال ، دارم میگم عرصه رو خالی نکنین . بله بنده هم از اسامی آنگلو ساکسون خوشم میاد . ولی بگم ، بعد از یه مدت با اینکار فاتنزی توی ایران نایود میشه کما اینکه حالا هم تا حدودی شده ! فقط به لطف آقای آرین و خدابیامرز فردوسی هستش که تا الان ما فانتزی مون نمرده ! فانتزی ایرانی باید ایرانی باشه ! نه با اسم آمریکایی . این هم هون تهاجم فرهنگیه . اینطوری همه قهرمانان خیالیتون یه مشت غربی اجنبین ! و به همین دلیل کنترل ذهنتون بعد یه مدت آسون میشه . اونا اینقدر فانتزی نوشتن و صادر کردن به ایران که الان شما اینجوری فکر میکنی میتراندیر جان !

یا علی .

ویرایش شده در توسط Tornado

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
پرنسس سلنا

با سلام و درود فراوان

راستش داشتم به این فکر می کردم که :

آیا در ایران ادبیات فانتزی داریم ؟؟

آیا نویسنده ی فانتزی نویس در ایران وجود داره ؟؟

چرا ادبیات فانتزی با این غنای ادبی و فرهنگ غنی که ما ایرانیان داریم کمه و یا اصلا نیست ؟؟

از دوستان خواهش می کنم تو این بحث شرکت کنند و دوستانی نیز که داستان های فالنتزی ایرانی رو خوندن کتاب ها رو معرفی کنند تا بیشتر با اون ها آشنا بشیم

ارادتمند شما

اصلان

سلام

من به تازگی کتابی رو در ژانر فانتزی خوندم که بعد از تموم شدنش می تونم با اطمینان بگم بهترین کتاب فانتزی ایرانی تا الان....

کتاب پایان این تاریکی ما همه می میریم

جلد 1: شکارچی باد

ناشر: ایران بان

نویسندگان: ایرن عسگری و مانی صحراگرد

کتاب خیلی خیلی خوبیه....پر از اتفاق های عجیب و عناصر جالب فانتزی....من عاشق قدرت تخیل نویسنده ها شدم....اگه اسم نویسنده روش نبود فکر می کردم خارجیه...اما به عنوان یک کتاب فانتزی ایرانی می تونه با خیلی از کتاب های خارجی رقابت کنه....

طرح جلد کتاب هم خوبه...خیلی کلاسیکه و شبیه دوره های سیاه و تاریک قرون وسطاییه....

post-2399-0-29504900-1374570904_thumb.jp

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

سلام

من به تازگی کتابی رو در ژانر فانتزی خوندم که بعد از تموم شدنش می تونم با اطمینان بگم بهترین کتاب فانتزی ایرانی تا الان....

کتاب پایان این تاریکی ما همه می میریم

جلد 1: شکارچی باد

ناشر: ایران بان

نویسندگان: ایرن عسگری و مانی صحراگرد

کتاب خیلی خیلی خوبیه....پر از اتفاق های عجیب و عناصر جالب فانتزی....من عاشق قدرت تخیل نویسنده ها شدم....اگه اسم نویسنده روش نبود فکر می کردم خارجیه...اما به عنوان یک کتاب فانتزی ایرانی می تونه با خیلی از کتاب های خارجی رقابت کنه....

طرح جلد کتاب هم خوبه...خیلی کلاسیکه و شبیه دوره های سیاه و تاریک قرون وسطاییه....

خب اگه می شه کمی در این باب فضای داستان توضیح بدید

که جهانش چه جوری کارکتر اش چه جوری هستند و ...

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
پرنسس سلنا

خب اگه می شه کمی در این باب فضای داستان توضیح بدید

که جهانش چه جوری کارکتر اش چه جوری هستند و ...

خب کتاب در مورد یه سرزمینه به اسم مارن. یه سرزمین کهن و باستانی

داستان اصلی کتاب در قصره و از روی شروع میشه که ملکه ی قصر می میره اون هم به طرز مشکوکی و دقیقن در روزی که قرار بوده شوهان نژاد آب بشه.

شوهان بالاترین و برترین فرد هر نژاده که نیروهای خاص و عجیبی داره.

مردم این سرزمین هر کدوم نژادی دارند. آب خاک آتش کلمه نور و نژاد باد که چند صد ساله به دلایل نامعلوم گم شده

شخصیت اصلی کتاب سیکابارو دختر خوانده ی ملکه است. که اون هم نژادش آبه. وقتی ملکه می میره راه می افته توی زیر زمین ها و راهروهای مخفی قصر تا از چیزایی که ناید بدونه سر دربیاره.

در همین حین متوجه یک سری تغییرات درونی هم در خودش میشه....

راستش داستان طوریه که خیلی نمیشه در مورد حال و هواش حرف زد چون داستان لو میره و نصف بیش تر لذت این داستان به غافلگیری هاشه و یا کشف کردن عناصر فانتزیش.....

شخصیت پردازی کتاب خیلی خوبه همه جور شخصیت توش پیدا میشه

تیپ های مختلف رو طراحی کرده و اون قدر خوب روشون مانور داده که آخر کتاب شما جزیی از هر کدوم این شخصیت ها شدین...متاسفانه در یک قسمت هیجانی و خاص داستان تموم میشه و حالا من منتظرم زودتر جلد 2 بیاد ببینم به سر ارمیای دوست داشتنی چی اومده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
starry night

متاسفانه یکی از لذتهای نابی که ما ایرانی ها فراموشش کردیم تعریف قصه های فانتزیه...

اینکه ایران ادبیات فانتزی داره که جوابش واضحه و باید بگم ادبیات فانتزی ایران جزو غنی ترین هاست.

جدای شاهنامه ما کلی قصه های جالب داریم(اگه یادتون باشه دختر شاه پریون، ماه پیشونی و ...)

متاسفانه اهل فن کمتر به ادبیات فانتزی پرداختند...ما توی کتابهای درسی جز دو سه تا درس نصفه نیمه شاهنامه هیچ اثری از فانتزی نمیبینیم.

الان بچه ها تحت تاثیر نظام مدرسه و رسانه و خانواده هستند.

نظام مدرسه که انگار اصلا فانتزی رو داخل ادبیات حساب نمیکنه!!! اگر هم بکنه لذت فانتزی رو میگیره(همونطور که لذت شعر خونی رو از خیلی ها گرفت)

رسانه که تو نشون دادن قصه های مادی هم عاجزه چه برسه به فانتزی که هزینه بر تر هم هست.

خانواده ها هم به شدت دارن به سمت مادی شدن میرن.دیگه قصه گفتن و فانتزی خیلی وقته که جایگاهش رو تو خانواده ها از دست داده.

به نظرم ماهایی که عاشق فانتزی هستیم بهتره تلاش کنیم با فانتزی های ایرانی بیشتر آشنا بشیم....خدا رو چه دیدی؟ شاید چند نفر اهل قلم بتونن یه حرکتی بکنن و فانتزی ایرانی رو احیا کنیم.

پیشنهاد میکنم کتاب دیو شناسی ایرانی (انتشارات فرهانه) رو بخونید تا با موجودات افسانه ای ایران بیشتر آشنا بشید.

همینطور شاهنامه فردوسی رو...حیفه چنین گنجینه ای رو از دست بدیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
SUNGACH

ماشالله همه هم که حرفه این

واقعا عالی بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

دوستان مطلع و مشغول کار، آیا پستوهای تو در توی کتابخونه های شما چیزی تحت عنوان کتابنامه ادبیات فانتزی به فارسی موجود هست؟ =))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...