شمشیر از آن ائول الف تاریک بود که اکراه به تین گول در قبال اقامت در نان الموت داد. ملیان در مورد این تیغ گفت : خباثتی در این شمشیر هست. سویدای قلب چلنگز هنوز اندرونش به سر میبرد . دستی را که در خدمت اوست دوست نخواهد داشت نیز زمان زیادی همدم تو نخواهد بود. گورتانگ برای تورین پیروزی های فراوانی به ارمغان آورد و صدها موجود پلید را به هلاکت رساند. اما این تیغ هیچوقت به خاطر کشته شدن ناجوانمردانه ی صاحب قبلی اش تورین را نبخشیده بود. به همین دلیل هم، زمانی که تورین می خواست خودکشی کند، گورتانگ به حرف آمد و گفت: «خون تو را شادمان خواهم نوشید تا مگر خون به لگ، اربابم را فراموش کنم، و خون براندیر را که به ناحق کشته شده. تو را در دم خواهم کشت.» اما گفته اند که وقتی تورین خودش را روی تیغ انداخت، گورتانگ در زیر او شکست تا هیچ دستی، چه خوب و چه بد، دیگر هیچوقت نتواند از آن استفاده کند.
اما آیا شمشیر سخن گفت یا ذهن مجنون تورامبار؟ چرا سخن گفت؟ چه خباثتی در شمشیر بود؟