جستجو در انجمن
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'هنر نبرد'.
پیدا شد 1 نتیجه
-
سلام بچه ها می خواستم یه مطلبی راجع به وارکرفت بگم نمی دونم خودتون می دونید یا نه داستان وارکرفت ایدا ای است از جی آر آر تالکین که مقدمه ای برای شروع دنیای فانتزی دیگری بود.اما متاسفانه تالکین وقت پیدا نمی کنه که این داستان ها را بنویسه و فقط به نوشتن مقدمه ای اکتفا می کنه.ریچارد ناک از شاگردان تالکین بعد از فوت این استاد سعی می کنه تا این داستان رو بنویسه .اما ناک نمی تواند این داستان را چاپ کند به دلیل تعصب شدید هواداران و دلایل دیگه.تا اینکه در سال 1992 کمپانی بیلیزارد حقوق دیجیتالی این داستان را به ثبت رساند و با کمک بازی های محبوبی که از وارکرفت ارائه داد ناک موفق شد تا در سال 1999 کتاب های خود را به چاپ برساند سناریوی بسیار زیبای بازی وارکرفت باعث بوجود آمدن هواداران زیادی برای این بازی شد و همچنین از کتاب های وارکرفت هم استقبال زیادی شد.بعد از مدتی ناک از ادامه نوشتن سناریوی تحمیلی بیلیزارد سر زد و اشخاص دیگری شروع به نوشتن این سناریو کردند و در نتیجه کتاب هایی هم از این اشخاص چاپ شد و ناک هم ادامه داستان را تحریم کرد تا اینکه بعد از رفع خصومت ها ناک کتاب سه گانه ی نبرد باستانیان را به پایان رساند و حالا یه کمی هم راجع به داستان وارکرفت توضیح می دم جهانی آفریده شد.تیتان ها آن را شکل دادندو به آن نظم بخشیدند.سیاره ای در این میان بود با نام ازراث. ازراث جایی است که بیشتر داستان های وارکرفت در آنجا شکل می گیردآفرینندگان براي ازراث پنج سيما به وجود مي آورند كه پایداری ازراث را حفظ کندپنج سیما به صورت اژدهايان قدرتمندي ظاهر مي شوند الكسستراتزا :سيماي حيات اژدهاي سرخ ايسرا:سيماي رويا اژدهاي سبز ماليگاس :سيماي جادو اژدهاي آبي نلثاريون :سيماي نگهبان زمين اژدهاي سياه و نوزدورمو :سيماي زمان آژدهاي طلايي . داستان از اين قرار است كه خدايانی با قدرت های بسیار به پلیدی دچار می شوند و نظم جهان را به هم میزنند.تیتانی قوی و پاک به نام سارگراس موفق می شود که خدایان را زندانی کند اما پلیدی های خدایان به درون او نفوذ می کند و سارگراس منبع پلیدی می شود و راه خدايان را ناخواسته ادامه مي دهد. او به يكي از اين دنياها مي رود و با قدرت خارق العاده ي خود لژيون آتش را از اهریمنانی خونخوار پديد مي آورد در اين حال در جهاني به نام آرگوس موجودات صلح طلبي به نام اردار صلح طلبي به نام اردار زندگي مي كردند. آنها سه رهبر قدرتمند به نامهاي آركيماند كيل جيدن و ولن داشتند كه اين سه رهبر،اردار ها را از مكان جنگ به مكان صلح كشانده بودند و باعث پيشرفت اردار شده بودند ناگهان روزي سارگراس با ظاهري نيكو در برابر اين سه رهبر اردار ظاهر مي شود و از آنها مي خواهد كه به او بپيوندند و او قول قدرت بسياري به آنها مي دهد آركيماند و كيل جيدن قبول مي كنند اما ولن به او مشكوك مي شود او به سرغ كريستال با ارزش اردار ها مي رود تا از او الهام بگيرد و كريستال با او حرف مي زند و به او مي گويد كه سارگراس واقعا چه كسي است و از او مي خواهد كه از آرگوس فرار بكند با تمام كساني را كه مي داند به او كمك مي كنند خلاصه ولن به طرز معجزه آسايي فرار مي كند و كيل جيدن و آركيماند از فرط خشم به خون ولن تشنه مي شوند و کیل جیدن و آرکیماند در دو طرف سارگراس جای می گیرند. در ازراث موجودات زیادی زندگی می کردند از جمله الف های شبانگاه راستی بگم که این الف ها با الف های دنیای تالکین خیلی فرق می کنند این الف ها دروازه ای را به روی لژیون آتش می گشایند(از سارگراس فریب می خورند)و با کوشش الف های دیگر و اژدهایان دروازه نابود می شود و منبع قدرت جادو در ازراث که به نام چشمه ی جاودامگی شناخته می شود نابود شده و ازراث را تکه تکه می کنند این خلاصه ی داستان سه گانه نبرد باستانیان نوشته ریچارد ناک است در مورد داستان های دیگر وارکرفت هم بعدا توضیح می دم و ضمنا خوشحال می شم اگه بتوم به سوالات شما در این زمینه پاسخ بدم