رفتن به مطلب

جستجو در انجمن

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'آرون'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای شورای ماهاناکسار

  • خبر
    • اخبار
  • دروازه های والمار
    • تازه واردین
    • حلقه سرنوشت
  • مباحث کتاب ها
    • شورای خردمندان
    • تالارهای دایرون
  • اقتباس‌ها
    • سینمای تالکین
    • موسیقی
    • بازی‌ها و سرگرمی‌ها
  • بخش طرفداران
    • نظرسنجی ها
    • مربوط به طرفداران
    • سرزمین میانه
  • دنیای فانتزی
    • ادبیات فانتزی
    • موجودات فانتزی

جستجو در ...

جستجو به صورت ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین به روز رسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

پیدا شد 3 نتیجه

  1. محسن

    آرون فانی

    يه چيزي كه هميشه براي من جاي سوال بوده اينه كه آرون براي چي فاني شد. آره مي خواست با آراگورن ازدواج كنه ولي براي اين لزومي نداشت كه جاودانيت خودش رو از دست بده. ...
  2. tolkien

    داستان آراگورن و آرون

    به نظر من یکی از جذاب ترین و تفکر آمیز ترین ماجراهای سرزمین میانه ماجرای بین آراگورن و آرون هست. که دقیقا سه بار در سه دوران سرزمین میانه تکرار میشه نکاتی که این ماجرا رو به نظر من جذاب و تفکر برانگیز کردن اینان : 1 - این ماجرای عاشقانه ادای دینی به تالکین و همسرش ( عشقشون ) هست. 2 - سه بار در تاریخ سرزمین میانه تکرار میشه 3 - انتخاب بین زندگی ابدی و مرگ که خودش همیشه پایه ثابت و تم ماجرای های افسانه ای و اساطیری بوده. 4 - سرگذشت آرون بعد از مرگ آراگورن 5 - و تمام حواشی که در راه رسیدن به هم دارن ( از قبیل مخالفت الروند ) (اگه شما هم نکته ای دیدن که من نگفتم بگین) که صحبت راجع به رابطه ی بین زندگی و مرگ به نظر من در اون بیشتر از همه هدف تالکین بوده به نظر من این ماجرا خیلی جای بحث داره اگه قبلا تایپیکشو نزده باشن " می رویم هرچند اندوهگین اما نومید نه , تا ابد بسته مدارات جهان نیستیم , شاید در پس آن چیزی فراتر از خاطره باشد "
  3. خب, من یه خبر بزرگ براتون دارم و اینکه تونستم در افتتاحیه فیلم هابیت در توکیو شرکت کنم که یک روز بعد از نیوزلند بود, و در فرش قرمز هم شرکت کردم و از نزدیک پیتر جکسون, الیجاه و اندی سرکیس و خود بیلبو و بقیه رو هم دیدم! تا اینجا بگم که اینقدری که من اون روز گریه کردم... تو عمرم نکرده بودم! و جای همه شما بچه های آردا خالی بود... مهم تر از همه.. لحظه تاریخی من که تا آخر عمر فراموش نمی کنم, موقعی بود که من با پرچم بنر الفی ام رفته بودم و پیتر جکسون عزیز منو با اون دید و برام یه کف زد و اونو نشون داد... من همه که داشتم از هیجان سکته می کردم, همونطور که با یه دست پرچم رو گرفته بودم دست دیگه ام رو روی قلبم گذاشتم و از ته دل از دور بهش گفتم : تنک یو... پیتر هم در همون حالت دستشو متقابلا روی سینه اش گذاشت و تعظیم کوچکی به سمتم کرد و همون تنک یو رو تکرار کرد... ... و در آخر سورپرایز ویژه اینه که بلیط ویژه فیلم رو که فقط به شصت نفر در کل ژاپن رسید رو از طریق دوستم در شرکت وارنر, دریافت کردم و فیلم رو بعد از فرش قرمز دیدم :سکته: شاهکار بود... فعلا عکس ها رو می فرستم و توضیحات رو هم آروم آروم می دم. اولین عکس از آرون ذوق زده پس از اتمام فیلم هستش به همراه عده دیگری از مرمان سرزمین میانه! اون پرچم الفیه هم همونیه که ذکرش اون بالا رفت! باقی عکس ها رو به ترتیب از شروع فرش قرمز میدم... جوری که انگاری اونجا هستین و دارین می بینین. لحظه تاریخی در سالن سینما پیش از شروع فیلم. عینک فیلم :دی
×
×
  • جدید...