رفتن به مطلب
R-FAARAZON

بررسی آثار ارسالی کاربران ماهنامه آردا کوئنتا

Recommended Posts

الوه

خب انگار کسی قصد افتتاح تاپیک رو نداره :| پس خودم دست به کار شدم و داستان ها رو تا جایی که حوصله ام میشد خوندم و نظراتم رو نوشتم، البته این ها همش برآمده از ذهن منه و به عنوان نقد یا چیز خیلی جدی در نظر نگیریدش :پی بانوی بره تیل هم سرفرصت سر تاپیک خودش برنامه دارم...

  • سایه ای در کوهستان

خب داستان با پتانسیلی خوب شروع میشه، جمله ها پیوستگی خودشون رو دارن اما داستان خیلی یک بعدی روایت میشه و فقط از یک طرف صحبت ها انجام میشه، به نظرم توصیف کوهستان، منطقه ای که توش هستن در حجم بیشتر، تغییر لحن ها وهمخونیشون (مثلا زاکا درسته یه دون لندی هست و میتونه لحن ساده ای داشته باشه اما یه انت باستانی به صورت مشترک یا عادی صحبت کردن بهش نمیاد و اینجور موارد) بیشتر باشه که بشه تفاوت ها رو حس کرد. ایده ی اضافه کردن چیزهای جدید به خیلی از داستان ها شاید جالب باشه اما اضافه کردن چیزهایی که وجود خارجی در دنیای تالکین نداره، به این دنیا (دنیایی که براساس قوانین خیلی قدرتمندی برقراره و فقط دلخواه نیست) خیلی حس جالبی نداره و نمیشه باهاشون ارتباط برقرار کرد، مثلا انت ها چطور از زیر خاک در میان؟ شبیه اون کرم آتشین توی بازی BFME II ؟ :دیــ ایا ون نقشه ی تپه های الماس واقعا به چه دردی میخوره که واسش لشکر بکشی؟ اگه به دنبال مکانی برای زندگی آسوده و بدون آشوب هستن جاهای خیلی بیشتری وجود داره برای زندگی، حتی پناه بردن به روهیریم ها برای اینکار درست تر و منطقی تر به نظر میاد... اینطور پیچیدگی به نظر من باعث میشه مخاطب نتونه ارتباط به اون شکل برقرار کنه و خب خیلی کشیده نشه به تصویر سازی از داستان. حالا سوای یکی دوتا نکته ی نادرست (مثلا کوهستان ایزنگارد نداریم) یا وقتی کسی شمشیر درون سینه اش فرو رفته میتونه بلند بشه و خنجر به کسی از پشت بزنه، جای صحنه های جنگ خیلی خالی بود، من کل داستان منتظر صحنه های جنگ بودم که متاسفانه خبری ازشون نبود، توی صحنه های جنگ میشه خیلی مانور داد و به خاطر حسی که داره جذب خیلی بهتری میتونه داشته باشه... یه چیز خیلی مهم هم میخواستم بگم که یادم رفت :/

  • شمشیر مفقود

سر پرواز کردن خون آشام ها با شنل یاد شنل SMP بتمن افتادم و کلی خندیدم :| نکنید اینکارو :وی خب توصیفات خوبی داشت داستان، اما خود داستان و سیرش به اندازه ی توصیفات و جزئیات خوبش به دلم ننشست، شخصیت ها باورکردنی نیستن و نمیشه راحت باهاشون ارتباط برقرار کرد. اگه وقت بیشتری روی دیالوگ ها و شخصیت پردازی بشه با توصیفاتش خوبش یه چیز کامل از آب در میاد :)

  • از زبان او

نگاه جالبیه به این شکل و بحث زیادی میشه در موردش کرد، که تاپیک از دیدگاه شخصیت منفی رو هم برای همین داشتیم... خلاصه و خوب به موضوع اشاره شده بود و با وجود مخالفتم با اصل نوشته (که اورک ها قادر به احساسات خوب هستن) یه متن روون و لذت بخش بود

  • گزگنمای بی نام

اولین چیزی که چشم رو به سمت خودش میکشه، جملات کوتاه و ناپیوسته هست که اگه بشه داستان رو پیوسته تر با جملات طولانی تر و توصیفات بیشتری نوشت که مخاطب حس تلگراف رو نداشته باشه نتیجه ی بهتری نصیب میشه؛ البته این قضیه ی طول جملات و میزان توصیفات توی قسمت دوم خیلی بهتر شده بود و همینطوری ادامه بده. مورد بعدی اسم انگلیسی گرگنمای بی نام هست که غلطه :D اینجا nonename یه چیز ساختگی فارسی هست و توی انگلیسی معنی نمیده، برای این کار میشه از Nameless استفاده کرد که معنی درست اون هست، حتی اگه از Unnamed هم استفاده میشد تا حدی قابل قبول بود، اما اون چیزی که استفاده شده، اصلا. و یه نکته ای، گوش کردن به الویس و فیلم های ماورایی یک خاصیت پسرونه هست؟ پور الویس :D پور توایلایت :| و... ببخشید :دیــ داستان البته عمق زیادی نداره، بعنی علت خاصی نداره کارها. مثلا چرا یه نفر که توی یه خونواده ی نژاد پرست نیست، دوست نژادپرست یا با رفتاری که بتونه اون رو به اون سمت ببره نداره، یکهو اینهمه نفرت نژادی پیدا میکنه؟ یا چرا بین دو نفر الکی اینهمه بحث و دعوا میشه، چرا خوششون نمیاد از هم؟ آخر قسمت دوم هم خیلی از لحاظ منطقی دوره، آدمی که براش درس و دانشجوها مهم هستن و رفتاری عجیب نداره، نمیاد دانش آموزش هاش رو بفرسته به یه جای خطرناکی که اصلا هیچ ارتباطی به اونها نداره! هرچی هم رشته ی اونها باشه و به هرعلتی هم اینکار باشه، بررسی همچین موردی فقط و فقط به عهده ی مقامات مسئول هست و نه یه رئیس دانشگاه یا هرمقام تشریفاتی دیگه.

یکی از مواردی که به نظرم توی داستان نویسی بهتره به کار بره اینه که افکاری که خودمون داریم رو برای مخاطب شرح بدیم تا اون هم بتونه به فضای فکری ما نزدیک بشه، بدون اون توضیحات مخاطب تقریبا نمیتونه به فضای ذهنی که ما میخوایم حتی نزدیک بشه و باهاش ارتباط برقرار نمیکنه... (این همون قسمتی بود که بالا یادم رفته بود :دیــ)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...