3DMahdi 14,529 ارسال شده در مارس 29, 2010 نظرتون رو درباره گزينه هاي نظرسنجي اين ماه بگيد؟ دوست دارید عضو کدامیک از گروه های زیر باشید؟ 1- تکاوران جسور غرب، بازماندگان نژاد پاک نومهنوری در دوران سوم 2- چابک سرواران یاغیِ ائوردِ ائومر 3- نگاهبانان برج سفید میناستریت 4- یاران فارامیر در دفاع ناامیدانه از اوزگیلیات 5- ملازمان موکب شاه الهسار در دوران سلطنت ازنواحیا شده 6- اعضای انجمن شورای سفید 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در مارس 29, 2010 من خودم گزينه 1 رو انتخاب کردم و فکر ميکنم نيازي به توضيح نداره 2 هم انتخاب دوممه. سوار بر اسب در دشتهاي روهان تاختن لذتي عجيب داره 3- از نگهباني خوشم نمياد ترجيح ميدم به جنگ برم تا اينکه جنگ به طرفم بياد 4- اينجا فکر نکنم چيزي غير از مرگ چيزي گيرم ميومد خب معلوم بود که با اين تعداد کم نفرات نميشه اوزگيليات رو نگه داشت. خود کشي محض بود :D 5- اينم حال نميده حالا که جنگ تموم شده چيکار کنيم؟ فوقش چهار تا اورک سرگردان شکار ميکرديم 6- اين جاي از ما بهترونه. ما رو راه نميدن. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در مارس 29, 2010 اینا که همش انسانن, not fair :D 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در مارس 29, 2010 منم با بانو آرون موافقم من که اونجا جا ندارم :دی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در مارس 29, 2010 خب من که انسانم گزینه ی غیر انسانی اش رو انتخاب میکنم ! یعنی آخری :D از این که در جایی باشم که تصمیمات مهمی رو میگیرن خوشم میاد گزینه ی یک هم انتخاب بعدیم بود واقعا حال میده انتخاب سوم هم گزینه ی سه هست چونکه از راه رفتن روی دیوار های شهر لذت میبرم حالا میخواد جنگ باشه یا نه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
WARLOCK 23 ارسال شده در آوریل 2, 2010 من که گزینه های 1و2 را ترجیح میدهم چون از جنگیدن و دفاع از سرزمینم بیشتر از هر کار دیگه ای خوشم میاد چه شانسی برای پیروزی داشته باشیم چه نداشته باشیم. :D 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مورون 69 ارسال شده در آوریل 5, 2010 من 3 رو انتخاب کردم . چون فقط در این حالته که می تونم زنده و به موقع به جنگ دشت پله نور برسم. 2 هم انتخاب بعدیمه . واقعا خیلی عالی می شدنبرد گودی هلم و تموم می کردیم و میرفتیم گوندور. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در آوریل 5, 2010 من 3 رو انتخاب کردم . چون فقط در این حالته که می تونم زنده و به موقع به جنگ دشت پله نور برسم. 2 هم انتخاب بعدیمه . واقعا خیلی عالی می شدنبرد گودی هلم و تموم می کردیم و میرفتیم گوندور. البته اگه از گودی هلم جون سالم بدر میبردی :D تازه بعدش خسته و کوفته و درب و داغون میرسیدی به نبرد دشت پله نور. فکر میکردی دیگه میتونستی بجنگی؟ منو که همون اورک اولی میکشت :D 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
WARLOCK 23 ارسال شده در آوریل 5, 2010 ولی در کل ما عضو هر گروهی که بتونیم باشیم خودش موهبتیه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مورون 69 ارسال شده در آوریل 10, 2010 حالا من یه چیزی گفتم... باید بین دوست و دشمن مچمو بگیری؟....... پس فقط سه رو انتخاب می کنم و شما هم تا از شمال برسی کار تموم شده.. و اینکه اصلا فکر نمی کردم از رفتن به اوزگیلیات عقب بکشی... تو نظرسنجی های قبلی شجاعانه تر جواب می دادی.. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در آوریل 10, 2010 اصلا فکر نمی کردم از رفتن به اوزگیلیات عقب بکشی... تو نظرسنجی های قبلی شجاعانه تر جواب می دادی.. پیرشدیم دیگه این کارا مال جوونیا بود :D جوونی کجایی که یادت بخیر ولی جدا از شوخی آخه یه شهر ویران شده چه ارزشی برای دفاع داره؟ بیخودی جون سربازا رو به خطر بندازم که چی؟ عوضش سربازا رو میبریم تو میناس تریت وقتی دشمنو اونجا شکست دادیم میایم اوزگیلیت رو پس میگیریم. (نقشه رو حال کردین!) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در آوریل 10, 2010 درسته كه كلا اين نظر سنجي با روحيات والا منشانه ما سازگار نيست!اما براي تنوع هم كه شده ميرم شوراي سفيد!يكم به چرتكه انداختن اين فاني ها و حسابكتاب آيندشون بخنديم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در آوریل 11, 2010 بهت توصیه میکنم نری! چون تو که تو روی ملکور خندیدی ممکنه با دیدنه سرنوشت ما فانی ها خدایی ناکرده از فرط خنده از دست بری. پشت میز نشستن هم با روحیات تو سازگار نیست. آخه تولکاس که عمرا" به آینده فکر نمیکرد :D 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در آوریل 11, 2010 اصلا واسه خنده دارم ميرم!كه ببينم داريد به آينده فك ميكنيد و بخندم :D 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
WARLOCK 23 ارسال شده در آوریل 11, 2010 خب راستش این که بدونی قراره کشته بشی ولی بخوایم عضو یاران فارامیر باشیم شجاعت زیادی میخواد مگه اینکه یا فارامیر باشیم که زنده میمونه یا یک تنه بتونیم جلوی اون همه ارک رو بگیریم که حتی مایاها هم نمیتونند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مورون 69 ارسال شده در آوریل 12, 2010 یعنی فکر می کنید فرستادن اون گروه به ازگیلیات کار بیهوده ای بود ؟ جای دنه تور بودید چه کار می کردید؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در آوریل 12, 2010 یعنی فکر می کنید فرستادن اون گروه به ازگیلیات کار بیهوده ای بود ؟ جای دنه تور بودید چه کار می کردید؟ به جای اینکه نیروهامو پخش و پلا کنم یه جا متمرکزشون میکردم. قضیه اش مثل اون داستان شکستن 10 تا چوب باهمه. اگه جدا باشن راحت شکست میخورن اما اگه کنار هم باشن نه. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
anarion_d 39 ارسال شده در آوریل 12, 2010 بچه ها در حق نامرد ها نامردی شده! نزگول ها چی؟ اونا رو آدم حساب نمیکنید؟ من انتخابم 1 بود چون دوست داشتم با ی شمشیر هم تراز نارسیل و با 1 زره میتریل موردور و سیاه بیشه و موریا و کلا برو بچه های سائرون رو کنترات میگرفتم واسه کشتن! کسی با من نمیاد جسد هاشون رو پشت سرم بسوزونه؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در آوریل 12, 2010 به جای اینکه نیروهامو پخش و پلا کنم یه جا متمرکزشون میکردم. قضیه اش مثل اون داستان شکستن 10 تا چوب باهمه. اگه جدا باشن راحت شکست میخورن اما اگه کنار هم باشن نه. نميدونم چرا ولي احتمالا نظر من با شما ها موافق نبود.البته مثل دنه تور هم حركت نميزدم!محاصره نيرو هاي خودي تو ي شهري كه عملا فقط يك دروازه جنگي داره و همينطور فضاي باز(فكر كنم بهش ميگفتن فضاي كشتار) داخل خود شهر نداره،كار اشتباهي بوده. من شايد فارامير رو مسوول ازگيليات نميكردم و قطعا قبل از اينكه ازگيليات سقوط كنه بايد يه پيك بهم خبر ميداد .و در اون صورت نيرو به اونجا گسيل ميكردم.در واقع به هيچ عنوان نميذاشتم كه ازگيليات سقوط كنه حتي اگه نصف نيرو هامو ميدادم.ازگيليات از نظر لجستيكي خيلي منطقه خوبي واسه دفاعه. همينطور بيكار نمينشستم و گاندالف رو مجبور ميكردم تو پله نور خطوط حمله شكن بوجود بياره(خندق،ديوار آتش و...) كه اگه هم نميكرد،سربازام رو ميفرستادم اونجا. خود اين كار حداقل يك تا دو روز به گوندور فرصت ميداد كه تجديد قوا كنه و البته لشكر روهان هم برسه.اگه هم ميتونستم خونه هاي بين دروازه اول و دوم رو خراب ميكردم تا فضاي باز واسه تير اندازا بوجود بيارم.(عملا يه جنگ هم پشت دروازه راه مينداختم) در هر صورت اگه روهان نميرسيد كه محكوم به فنا بودم :D واسه نزگول ها هم هيچ فكري به ذهنم نميرسه.گاندالف بايد واسه اونا يه فكر ميكرد. :D 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
anarion_d 39 ارسال شده در آوریل 13, 2010 تولکاس این تصمیمات لحظه ای اند که سرنوشت ما رو میسازند مطمون باش اگه جای دنه تور فارامیر یا هرکس دیگه که بودیم اوضاع اینقدر مشخص و دقیق نبود ما از دید راوی این داستان رو بررسی کردیم واسه همین این چیز ها رو میگیم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در آوریل 13, 2010 چرا؟ فرمانده ی خوب اونی هست که در لحظه های سرنوشت ساز بهترین تصمیم رو بگیره استراتژی تولکاس خیلی کامل و دقیقه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
WARLOCK 23 ارسال شده در آوریل 14, 2010 البته که استراتژی مهمه ولی تعداد نیروها و روحیه سربازا هم مهمه. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در آوریل 14, 2010 ببينيد من كه همون اول گفتم كه اگه سپاه روهان نميرسيد،كار گوندور تموم بود صد در صد.حتي با استراتژي هاي هوشمندانه يك والا :D وارلاك عزيز:روحيه سرباز ها همواره با يك سخنراني مهيج بالا ميره و با ديدن دشمن پايين مياد.اين وظيفه يك فرمانده لايقه كه سر سربازا رو به چيزايي غير دشمن گرم كنه:افتخاز،پول،زن و ...(خانم ها توهين ندونن ولي حتي در جنگ هاي مدرن امروزي هم اين موضوع جواب داده) آناريون عزيز،اين كه تصميمات لحظه اي مهمند،كاملا درسته اما اين معني اينكه وايسيم دشمن تا پشت دروازمون بياد،بعد ببينيم چي ميشه و چه كار كنيم رو نبايد بده.كاري كه دنه تور كرد همين بود پيشنهاداتي كه من دادم هم به نظر خودم خوبه.چون تاخير رو توي جنگ كاملا نشون ميده.كسي كه نفرات كمتر و در عين حال موقعيت بهتر داره،بايد تا اونجا كه ميتونه از نبرد مستقيم دوري كنه و راه من كاملا بر همين قضيه استواره 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ت.ت 1,592 ارسال شده در آوریل 14, 2010 اهم... من كه بيشتر همون سركردگي اراذل و اوباش بره تيل رو ترجيح ميدم ولي حالا كه بين اين گزينه ها موندم ناچارن گزينه ي 3 رو انتخاب مي كنم ... يني نگهباني ... چرا كه كل جريانات رو دايورت ميكني به {...} مبارك و از صبح تا شب ميشيني يه گوشه علف دود ميكني يا ليگ برتر گوندور رو دنبال ميكني! ... كلن اگه پاي اژدهايي چيزي در ميون نباشه خوي هابيتي من گل ميكنه و ترجيح ميدم زياد به خودم سخت نگيرم!:دي! در مورد استراتژي دنه تور براي اوسگيليات هم چندان تو باغ نيستم ... ولي من جاي دنه تور يا كلن هر كدوم از مسئولين بودم سريعن يكي از سربازان فدايي {اگه از بروبكس طالبان بود كه چه بهتر!} رو ميشوندم پشت هواپيما و فرتي ميكوبيدم تو باراد-دور! اينجوري هم چشم سائورون كور ميشد هم چشم همه ي برادران پليدي! .... شايدم با انداختن دو تا بمب اتم تو موردور قضيه رو ختم به خير مي كردم {فقط تنها مشكلش اين بود كه نسل بعدي اورك ها بدليل تغييرات ژنتيكي ممكن بود زيباييشونو از دست بدن!!!} به اين ميگن اسپم خالص بدون استخون!:دي! ارادتمند... ت.ت 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
anarion_d 39 ارسال شده در آوریل 15, 2010 تورامبار اول باید انشتین رو پیدا مکردی بمب بسازه بعد.... کلا 24 زیاد نگاه میکنی میتونی ی جگ باور واسه خودت بشی البته تو اون دوران 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست