رفتن به مطلب
بورومیر

تغییر شکل اسمیگل به گولوم

Recommended Posts

بورومیر

سوالی داشتم.چرا اسمیگل تغییر شکل داد؟.آیا به خاطر داشتن حلقه بود.اگر اینطوره کسای دیگه ای هم بودند که حلقه را داشتن.مثل : ایزیلدور،بیلبو و فرودو پس چرا اونها تغییر شکل ندادند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

هر موجودي هم اگه 500 سال تو یه غار دور از نور آفتاب زندگی میکرد و همش ماهی خام میخورد و همش رو حلقه که عاشقش شد بود خم میشد و نیگاش می کرد, همین شکلی میشد!

ایزیلدور بعد یه مدت خيلي کم کشته شد و وقت نکرد اصلا که تغیر شکل پيدا کنه ,بیلبو عاشق حلقه نشدو خودش با میل خودش اونو رها کرد برا همین به زندگی عادی خودش ادامه داد و فرودو هم تا گرفتش بردش که نابودش کنه و دوسه بار بیشتر ازش استفاده نکرد برا همين نرمال موند.

(دقت کن که فرودو تو اون مدت کم چقدر ناجور شده بود! حالا کو تا 500 سال اونم تو اون شرایط گالوم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

اگر گالم نمیمرد بعدش حلقه نابود میشد آیا امکانش بود که دوباره گالم به شکل اصلیش برگرده؟ لطفاً منو راهنمایی کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار

سلام.برومیر جان جوابت یه نه بزرگه. اگه حلقه نابود می شد ولی گالم نمی مرد ، بازهم راه نجاتی برای گالم نبود ، در حقیقت حلقه روح و همچنین جسم گالوم رو نابود کرده بود و این جبران ناپذیر بود او به سرعت میمرد زیرا عمرش بواسطه قدرت پلید حلقه اینقدر دراز شده بود و بدون اون به پایان می رسید.حتی بیلبو که کمتر از 100 سال حلقه رو در اختیار خودش داشت و روحش هم فاسد نشده بود بعد از ازبین رفتن حلقه به یکباره پیر شدو در آستانه مرگ قرار گرفت و یا فرودو که خیلی کمتر اونو در اختیار داشت ار نظر روحی آسیب دیده بود ، در حالیکه وضع گالوم بسیار بسیار بدتر بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

حق با اله ساره مثل اینه که بگی می شه یه پیر مرد دویاره جوون بشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
امپراطور تاریکی

من میگم این یک نفرین از جانب حلقه بوده

که اسمیگل را به شکا گالوم در آورده و در ذات

اسمیگل عشق به حلقه را به وجود آورده...

بنابراین اسمیگل به خاطر عشغ به حلقه نمی توانست بی خیال حلقه بشه..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سیاه بینان حلقه

در چنین دنیایی نمیشود بر یک چیز تکیه کرد که گفت حتما به خاطر این است ولی میتوان نظر خود را گفت شاید هم درست باشد من هم موافقم احتمال ان است که نفرین حلقه باعث شده باشه.همانطور هم که گفته شد این عشق باعث خودکشی هم میشه البته عشق گاهی اوقات جانبخش هم است مانند عشق مادری که در هری پاتر است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

حلقه ماهیت ناپاکی داره. فرودو مقاومت کرد و تسلیم حلقه نشد. ولی تنها کسی که واقعاً تسلیم حلقه شد گالوم بود. و پلیدی حلقه از اون موجودی که دیدیم ساخت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

نه منم فکر نمی کنم دوباری بر می گشت. حتی شاید بشه اینجوری به قضیه نگاه کرد که حتی اگه حلقه نابود می شد ولی گالوم می موند بخشی از حلقه جایی در درون گالم باقی می موند.

حلقه در حقیقت یه تجسم فیزیکی از حکومت تاریکیه. ولی گالوم یا دست کم بخشی از گالوم که پیروز هم شد در تاریکی فرورفته. و نابودی حلقه نمی تونه روحی رو که آلوده شده رو آزاد کنه.

مثل یک بیمار یکی دیگربر رو بیمار می کنه. اگه از بین بره بیماری که منتقل کرده از بین نمی ره.

یک چیزی که این نظر رو تایید می کنه اینه که. روح فروردو هم نیاز به پاک شدن از حلقه داشت در حالی که همین روح بر حلقه پیروز شده بود. چه برسه به روح شکست خورده گالوم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فارامیر

منم اینجا یک سوالمیپرسم چون به نظرم نیاز به تاپیک جدید نداشت اونم اینه که چرا حلقه روی بیل بو زیاد تآثیر نداشت و اون تونست با میا خودش از حلقه جدا بشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MAS

البتّه جایی در کتاب یاران حلقه گفته شده که کلّاً تأثیر حلقه بر نژاد هابیت ها کمتر از سایر نژاد هاست. شاید علّت تأثیر زیاد حلقه روی اسمیگل، این باشه که اون از نژاد استور بود و خوب اون خصوصیات ظریف و لطیف هابیت های معمولی رو نداشت و به موجودات قویتر(از لحاظ جسمی) نزدیکتر بود؛ درثانی اگر به پیشینۀ گالم قبل از پیدا شدن حلقه مراجعه بشه، خواهید دید که سبک زندگیش با کسانی مثل بیلبو و فرودو کاملاً متفاوت بود و همه اش در حال بررسی و کاوش ریشۀ درختان و رودخانه ها و ... بود. البتّه در این مورد بهتر است به مقدّمه کناب یاران حلقه که آقای مازیار میرهادی زاده آن را نوشته مراجعه کنید که اساساً بحث جالبی در رابطه با غور و کندوکاو و تأتیرش روی شخص داره(مثل تأثیری که جستجو و نگاه کردن در پلان تیر روی سارومان گذاشت) و این قضیه رو بسیار جالب با مفاهیمی آشنا برای ما توضیح داده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

يه چيزي تازه به فکرم رسيد. اورک ها الف هايی هستن که به عمق تاريکی سقوط کردن. و گالوم هابيتيست که از راهی متفاوت سرنوشت مشابهی يافته. آيا ميشه گالوم رو يه جور اورک دونست؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
MAS

آفریدگار عزیز، اگه بخواهیم منطقی به سوال تو جواب بدیم ، قضیه اینطوری میشه:

الف + شکنجه توسّط ملکور(به قول شما سقوط به عمق تاریکی) ====> اورک

هابیت(اونهم از نژاد استور) + حلقه ====> حتماً و حتماً یه چیز دیگه!!!!

میبینید که نه داده های اوّلیه یکساند و نه تابع های که بر اون داده ها اثر کردند؛ چطوری نتیجه گرفتید که گالم یه اورکه؟ اگه دوبرج رو خونده باشید، می بینید که تو خیلی از جاها گالم اصلاً از رفتار و چیزهای مربوط به اورک ها ابراز نفرت و انزجار می کنه! در هر صورت شما که آفریدگاری، در مورد مسائلی که به خلقت و آفرینش و ماهیت و تغیر ماهیت مربوط میشه باید بیشتر چیز بدونی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر
آفریدگار عزیز، اگه بخواهیم منطقی به سوال تو جواب بدیم ، قضیه اینطوری میشه:

الف + شکنجه توسّط ملکور(به قول شما سقوط به عمق تاریکی) ====> اورک

هابیت(اونهم از نژاد استور) + حلقه ====> حتماً و حتماً یه چیز دیگه!!!!

میبینید که نه داده های اوّلیه یکساند و نه تابع های که بر اون داده ها اثر کردند؛ چطوری نتیجه گرفتید که گالم یه اورکه؟ اگه دوبرج رو خونده باشید، می بینید که تو خیلی از جاها گالم اصلاً از رفتار و چیزهای مربوط به اورک ها ابراز نفرت و انزجار می کنه! در هر صورت شما که آفریدگاری، در مورد مسائلی که به خلقت و آفرینش و ماهیت و تغیر ماهیت مربوط میشه باید بیشتر چیز بدونی!

خب اول اين که خودم هم طبق معمول به حرف خودم ايمان ندارم. دو اين که من معادله رو به اين شکل می نويسم.

الف - شان و مقام الفی = اورک

هابيت - شان و مقام هابيتی = ؟

البته فکر نمی کنم با ساده کردن دو طرف تساوی بشه به نتيجه ای رسيد. ولی منظور من اين بود که اورک ها و گالوم هر دو در آغاز مجودات کاملاْ متفاوتی بودند و به دور از جهان تاريک ولی از راه های مختلفی هر دو تغيير ماهيت دادن. سواران سياه اگر تغيير ماهيت دادن در نهايت تبديل شدن به مجوداتی قدرتمند با ظاهری شيک ولی گالم و اورک ها هر دو موجوداتی کريه المنظر و کثيف، خوار و ذلیل بودن. نمی خوام نتيجه بگيرم که گالم اورکه ولی می خوام بگم يه جورايی به اروک ها نزديکه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf Skin

یه جوری در مورد سواران سیاه حرف میزنی انگار اونا دارن از این

وضعشون لذت میبرن.اون بدبختا آرزوشونه که برایه یه لحظه یه

شکل درست و حسابی داشته باشن.نه اینطور بیشکل و شبه.

با قدرتشونم فقط میتونن کارهایه سارونو انجام بدن.

واما گالوم:

گالوم چون عاشق حلقه بود دیگه هیچ چیز تو دنیا براش مهم نبود.

فقط همین که نیازهایه اولیشو مثل خوراک و ... برطرف کنه براش

بس بود.یعنی حلقه بود که به زندگیش معنا میداد و بدون حلقه

دلیلی برایه زندگی نداشت.تو دنیایه واقعی هم وقتی به زن و

شوهرایه پیر نگاه میکنی اکثرشون تقریبا شبیه همدیگه میشن.

یعنی دوست داشتنهایه آدما و دید آدما به دنیا روی ظاهرشون

خیلی تاثیر میزاره.گالوم هم که اون حلقه شومو دوست داشت و

غیر از کارهایه شوم باهاش کار دیگه ای نمیتونست بکنه و اون

شکلی شد.

گاندالف معتقد بود که احتمال عوض شدن و بازگشت گالوم به

صورت قبلیش (قبل از پیدا کردن حلقه) غیر ممکن نیست.

اما در مورد مرگش بدون حلقه با اله سار موافقم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

البته من كه اين تاپيك رو خيلي دير پيدا كردم ولي چون خودم در بطن كار بودم :grin: وظيفه دونستم جواب بدم.حلقه يك جسم بود كه قدرت توش مخفي بود در حالي كه ما تو دنياي واقعي يه همچين چيزي نداريم كه با به دست آوردنش قدرت بلامنازع بشيم.پس وقتي قدرت(دقت كنيد كه حلقه عامل قدرته نه نشانه و نماد مثل تاج و تخت پادشاهي)دست يك موجودي بيفته كه نميدونه چه طوري ازش استفاده كنه,نهايت سودي كه ازش مي بره ناپديد شدن و صيد ماهي يا گابلينهاس(ر.ك.ب.هابيت)پس سمه آگول موجودي تك بعدي ميشه(مثل خيلي آدماي الان)و فقط به حلقه فكر ميكنه.در طرف مقابل از حلقه نفرت داره چون باعث شده زندگي آروم پهلوي خونوادش رو ترك كنه ,دوستش رو بكشه و اين مدت طولاني تو اعماق كوه زنداني بشه (ديديد كه حلقه رو در آورده بود و مثل كلاغهايي كه طلا دزديدن و هر چند وقت يه بار بهش سري مي زنن بود)در حالي كه هم صحبتي نداره پس مجبور ميشه با خودش صحبت كنه كه ديگه اين خود,خودي نيست كه قبلا مي شناخت و تبديل به موجودي دو شخصيتي شده.(نميدونيد با اين گلوم چقدر حال مي كنم)مطمئن باشيد من نوعي كه خير سرم انسان سالمم اگه روز و شب به يه چيز فكر كنم و وقتي از خواب بيدار ميشم اميدي به زندگي نداشته باشم(جز حلقه)نحيف و مريض ميشم.نور خورشيد هم كه اصلا بهش نخورده بود(عامل ديگه براي رنگ پريدگي مزمن)رفقا اگه تغيير شكل نميداديم تعجب برانگيز بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ماكروسايت!

ممكنه گولوم بتونه به شكل عاديش برگرده . مگه دنه تور حاكم روهان با اون ظاهر عين ميمونش وقتي روح خبيث ( سارومان ) از وجودش رفت صد و هفت سال جوون نشد . پس شايد گولوم هم مي تونسته به ظاهر عاديش بازگرده . البته مي دونم شرارت حلقه ( كه از سائورون نشأت مي گيره ) از سارومان بيشتر بوده و 500 سال هم از 7-8 سال بيشتره ( نمي دونم مارزبون چند سال داشته اونو اغفال مي كرده ؟؟؟ ) ولي خوب ... اين شايد كمي بتونه حرف "گندالف" رو توجيه كنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lord Melkor

حلقه به گالوم عمر طولانی و غیر طبیعی میده فکر کنم به همین دلیل Deform میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نیمه الف

راست شو بخاین منظور تون سقوط کردنه ولی به نظر من گالوم سقوط نکرد فقط عمرش چند برابر چیزی شد که باید می شد یکی توضیح بده ممنون میشم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
دلف

عمر گولوم چند برابر نشد، بلکه تا جایی که یادم میاد (الان کتاب در دسترس ندارم که مرجع بدم) حلقه زندگی جاویدان به صاحبش می دهد و فقط پیرتر و پیرتر می شه بدون اینکه مرگ طبیعی داشته باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

دلف عزیز. کاملا درست فرمودید ولی یه مسئله ای این وسط هست. گالم هم به خاطر حلقه پیر شدنش به تعویق افتاد ولی چون در تاریکی غور میکرد، حلقه اثرش روی اون شدیدتر بود به طوریکه حتی اون رو جوون و جوون تر کرد تا حدی که اون رو شبیه به یه جنین کرده بود. ولی به خاطر روح پاک هابیتی بیلبو حلقه نتونست این کار رو باهاش بکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی
عمر گولوم چند برابر نشد، بلکه تا جایی که یادم میاد (الان کتاب در دسترس ندارم که مرجع بدم) حلقه زندگی جاویدان به صاحبش می دهد و فقط پیرتر و پیرتر می شه بدون اینکه مرگ طبیعی داشته باشه.

در واقع به تعبیر گاندلف، هر لحظه برای او طاقت فرسا شده، و اصطلاحا کش می آید. شاید شما هم این را تجربه کرده باشید( البته در قطع کوچکتر!) این سر انجام باعث ان میشود که وی از خود و حلقه متنفر شود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

چی میگید پشت سر من؟پست قبلی که نوشته بودم پاک شده و یادم هم نیست که چی نوشته بودم.به هر حال.آقایون و خانومها.این برای هر انسانی هم صدق میکنه که با پیری زیاد از حد روند بازگشت رو طی کنه.رفتارهای بچه گانه ازش سر میزنه.گولوم هم خیلی پیر شده بود.بیش از حد تحمل یه هابیت یا حتی انسان.تنفر از همه چیز حس جالبی نیست عزیزان.امیدوارم هیچ کدومتون این حس رو تجربه نکنید.میدونید که این همه چیز شامل خودتون و عزیزتون هم میشه.شما یه هفته برنامه ای برای زندگیتون نداشته باشید و فقط توی یه غار تنگ و تاریک زندگی حیوانیتون رو بگذرونید متوجه میشید که این هابیت ÷یر چقدر کلافه بوده.عشقش اینه که ماهی شکار کنه و بخوره.دیگه حلقه رو هم نمیخواد.انداخته اش یه گوشه.ولی مجبوره که بخوادش.اجباری که مسببش حلقه اس.بیچاره گولوم.در زمان و مکان نامناسب به سرش زد بره ماهیگیری.ده آگول پاشو از گلیمش فراتر گذاشته بود.نمیخواست هدیه تولد ما رو بده.ما هم حقشو گذاشتیم کف دستش.

اوخ ببخشید حس همذات پنداریم با گولوم عزیز داشت کار دستم میداد.به هر حال یه ذره خرده شیشه در وجود مبارک جناب سمه آگول بلایی سرش آورد که خدا سر کافر حربی نیاره.نتیجه اخلاقی این که گاهی کمی شرارت آدم رو به منجلاب تباهی میکشه.

چاکر شما

گولوم(ببخشید این آخرش تیکه دورفی اومدم.اه اه اه مرده شورشون رو ببرن)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
دلف

ببخشيد جناب هالباراد! مگه گولوم خودش هابيت نبود كه ميگين چون بيلبو هابيت بود حلقه روش تاثير نذاشت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی
ببخشيد جناب هالباراد! مگه گولوم خودش هابيت نبود كه ميگين چون بيلبو هابيت بود حلقه روش تاثير نذاشت؟

دلف عزیزم.

اگه کتاب لوتر رو دقیق خونده باشی ، جایی هست که گاندلف میگه احتمالا گولوم هابیت بوده که حلقه روش کم تاثیر بوده. وگرنه باید تا به حالمحو میشد. و از همینجا نتیجه گرفته که روی بیل بو هم کم تاثیر بوده.

کسی نگفته تاثیر نمیذاره... گفته تاثیرش به نسبت ناچیزه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...