رفتن به مطلب
MAS

رویاهای تالکینی ما

Recommended Posts

starry night

من یه بار خواب دیدم...

خیلی ترسیده بودم...

خوابم محو بود و من توی جنگل (مثل همون جنگلی که تو فیلم آرون ازش عبور میکنه تا به بندرگاه بره) سرگردون بودم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ayub_s

من خواب دیده بودم که آراگورن یه هابیت شده بود و گندالف هم تبدیل به گالوم شده بود ... :دی

خلاصه خواب عجیب و غریبی بودش و معلوم نبود توش چه خبره ...

ویرایش شده در توسط ayub_s

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
captain

ووووواااااااااااااااااااااوووووووووووووو ملیان

چه خواب قشنگی دیدی خوش بحالت واقعا....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
gildor

من خواب بعد از دیدن دوبرج ... خواب دیدم جزو سربازاییم که با هالدیر و آراگورن اینا تو جنگ شرکت کردن ... بعد زدم اون ارک زشته رو که تبر زد تو کله هالدیرو کشتش نفله کردم

خیلی چسبید بعد تازه منم واسه خودم یه سردار جنگی باحال بودم مثل آراگورن ...

بقیشو یادم نیست چون خیلی از این خوابا میبینم خوابای هری پاتریم که دیگه از شماره خارجن .

البته یه نکته دیگه این که من معمولا چیزایی که مبینم و میخونم رو توی خواب یه فصل کامل دوباره می بینمشون :-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

صبح چن تا خواب خیلی زیبا دیدم که یکیشون تالکینی بود. خواب دیدم که من و یه دوستم (که نمیشناسمش:دی) داشتیم توی خیابون راه میرفتیم که اسماوگ ما رو گرفت. دوستم رو اسیر کرد اما من حلقه رو داشتم تونستم از دستش فرار کنم. اسماوگ هم متعجب بودش که این چجوری غیبش زد. بعد خوابم در هم برهم شدش. یکی دیگه هم به ما اضافه شد بعد من خودمو به اسماوگ نشون دادم و اجازه دادم تا منو دستگیر کنه. البته اون از راز من (حلقه) خبر نداشت. نمیدونم چرا اینکارو کردم شاید برای اینکه دوستمو نجات بدم. بعدش رفتم توی یه رویای غیر تالکینی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

من یه خواب تالکینی دیدم البته رویا نبود کابوس بود !

خواب دیدم کتاب سیلم به طرز فجیعی پاره و داغون شده جلدش تا نصفه کنده شد برگه هاش تا نصفه کنده شد هر چی هم ورق می زدم بدتر میشد آخه این چه خوابیه ؟:-bd

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

همین دم صبحی...

لگولـاس و آراگورن... توی دشت های روهان میون تپه های سبز روهان...با اسب هاشون می تازیدند. آرون از راه رسید و آراگورن طبیعتا به طرفش رفت... هر دو سوار یه اسب بودند و روی صورتهاشون فقط یه لبخند بود...

لگولـاس که جدا افتاده بود برای چک کردن اطراف کمی دور شد و اما چه خوب که دور شد. یه دسته اورک که یوروک های بودند برای جستجوی آراگورن آومده بودند.... :-bd

لگولـاس از اون ور تپه ها بلند صدا میزد: آراگورن... آراگورن...

و ازون طرف آراگورن که با آرون مشغول چمیدن بود پاسخش میداد: لگولـاس...

لگولـاس خودشو به آراگورن اینا رسوند و اونا رو نهیب زد که فرار کنن... هر سه در حال noro lim....noro lim گفتن بودند که اورک ها بهشون رسیدند و...

ناگهان چشمهای من باز شدند:-j

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
captain

لو

همین دم صبحی...

لگولـاس و آراگورن... توی دشت های روهان میون تپه های سبز روهان...با اسب هاشون می تازیدند. آرون از راه رسید و آراگورن طبیعتا به طرفش رفت... هر دو سوار یه اسب بودند و روی صورتهاشون فقط یه لبخند بود...

لگولـاس که جدا افتاده بود برای چک کردن اطراف کمی دور شد و اما چه خوب که دور شد. یه دسته اورک که یوروک های بودند برای جستجوی آراگورن آومده بودند.... @};-

لگولـاس از اون ور تپه ها بلند صدا میزد: آراگورن... آراگورن...

و ازون طرف آراگورن که با آرون مشغول چمیدن بود پاسخش میداد: لگولـاس...

لگولـاس خودشو به آراگورن اینا رسوند و اونا رو نهیب زد که فرار کنن... هر سه در حال noro lim....noro lim گفتن بودند که اورک ها بهشون رسیدند و...

ناگهان چشمهای من باز شدند @};-

لوبلیا شما چقدر خواب می بینی ! خوشبحالت ..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

یه خواب تالکینی خوب دیدم

خواب دیدم با یکی از بچه های آردا {نمیگم کی D:} رفته بودیم نمایشگاه کتاب .رفتیم غرفه روزنه چون انگار یه کتاب جدید از استاد چاپ شده بود ،بعد کتاباشون اونجا مرتب نبود باید خودمون میگشتیم تا کتابی که میخواستیمو پیدا کنیم چاپای جدید لوتر هم بود که کلا جلدش عوض شده بود... هیچی دیگه کلی گشتیم و کتابه رو پیداش کردیم جلدشم قهوه ای بود .خریدمونو کردیم و از نمایشگاه بیرون اومدیم و دیگه یادم نمیاد ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Vána

من چند وقت پیش خواب دیدم با کاربرای آردایی یه جای سبز و زیبا همگی خوشحالیم ,میخندیم بعدش یهو نمیدونم چرا زلزله اومد یهو زمین شکافت و یه سری از کاربرارم که نمیخوام نام ببرم رفتن توی شکاف :((بعدش با گریه از خواب بیدار شدم :))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
VICTOR

خوش به حال شما من هر چه سعی می کنم خواب تالکین وآثارش رونمی تونم ببینم ، حتی اگر ببینم هم تا برم دستشویی و دست وصورتم رو بشورم فراموششان می کنم ، من خواب خون آشام وگرگینه و هر جه فکرشو کنین دیدم ، اما دریغ از یک بار دیدن تالکین یا آثارش ولی هنوز امیدوارم خوابشان را ببینم واگر دیدم هم حتما برایتان تعریف می کنم.

امیدوارم که در خواب سحرگاهی به دیدار من بیایی

ای استاد بزرگ من همیشه چشم به راه تو ام

امید دارم تا ایلوواتار بزرگ تو را به من نشان دهد

ویرایش شده در توسط VICTOR

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...