رفتن به مطلب
Matin032

تفاوت های کتاب و فیلم ارباب حلقه ها: خوب یا بد؟

Recommended Posts

فنگون

در مورد الروند بنظرم اون توصیفاتی که توی کتاب ازش شده با هیچ جلوه بصری نمیشه نشون داد یا مثلا صدای سارامان که در کتاب توصیف شده، اون صدا رو فقط در قالب یک فانتزی میشه تصور کرد چو همچین صدایی واقعا وجود نداره.

درمورد گاندلف و شکستش از ویچ کینک بنظرم خیلی تو ذوق ادم میزد و در مورد فارامیر که خیلی بد نشونش دادن تو فیلم درصورتی که تو کتاب شخصیت مهربان خردمند و باهوشی بود

و یه چیزی که شما اشاره نکردین گیر انداختن اسمیگل توسط فارامیر بود که تو فیلم در حد فاجعه بود ولی تو کتاب خیلی منطقی تر بود

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

 در بحث مقایسه فیلم و کتاب باید در نظر گرفت که هر هنری مدیوم خاص خودشو داره. سینما موجزتر و ساده شده تر و کاربردی تر از دنیای ادبیات بالاخص رمانه و شرایط خاص خودشو داره. مضاف بر این دید کارگردان فیلم جنبه هایی از منبع اصلی رو کمرنگ یا پررنگ میکنه. همین امر به علاوه نیازی که در نکته بالای گفتم زمینه ساز زاویه دید کارگردان در روایته. پیترجکسون کارگردانی بوده  که عمده کارهاش در حوزه سینمای وحشته به خاطر همین روایت بخصوص در یاران حلقه رنگی از وحشت داشت. این با هدف بخصوص کتاب یاران حلقه که تا حدود زیادی شوخ و شنگ بود فرق داشت یا در قسمت دوم و سوم هم روایت حماسی و مثل قسمت دوم تا حدود زیادی تاریک بود در صورتی که کتاب اینطور نبود با این مقدمه میرم سر موارد بحث شده در زومجی:

۱۵- نادیده گرفتن جنبه‌های قهرمانی فرودو بگینس

درسته کوچک ترین و ضعیف ترین اشخاص گاهی بزرگ ترین کارهارو می کنن ولی دلیل نمیشه اون فرد کوچیک رو زیادی بزرگ کرد طوری که شجاعت یا حرکت فرد  رنگی از احمق بودن بگیره. شاید دلیل اینکه فرودو شاید ترسو به نظر میومد یا خیلی در روایت به چشم نمیومد این بود که بازی الیجا وود در نقش فرودو علی رغم تناسبش با نقش خوب نبود ولی شاید خودمونو جای شخصیت فرودو بگینز بزاریم. اگه هرکس جای ایشون بود در مواجه با نزگول خیلی طبیعی تر بود که فرار رو بر قرار ترجیح میده اتفاقا اون قضیه گورپشته و گاها مثلا سر رسیدن تام بامبادیل چندان جالب در نیومده بود. ولی اون شوک و بهتی که به فرودو وارد شد و عملا باعث استیصالش شد در یاران حلقه تا حدود زیادی بهتر بود.

۱۴- تحریف شخصیت فارامیر

فارامیر از جمله شخصیت هایی بود که کلا پتانسیل زیادی برای تک بعدی  و بی رنگ و بی بو بودن داشت. پیترجکسون هم زورشو زد که این شخصیتو همراه با روایت و باور پذیر کنه. سیر درگیر بودن این شخصیت در روایت خوب بود و البته واقعا بیشتر از این نمیشد روش فوکوس کرد.فارامیر همون برومیر بود که باید می بود و علی رغم ضعیف بودن از برادرش عملکرد بهتری داشته باشه .اینکه فارامیر عاشق کتاب و موسیقی بود اینا بر می گرده به زمینه های روایی داستان و مسلما یه روایت که حماسی و بر مبنای عنصر تعلیق باشه مگر خیلی گزیده شاید بتونه از این عنصر استفاده کنه وگرنه به بیراهه می زنه که در دوبرج و بازگشت پادشاه اصلا جایی برای این ایده وجود نداشت.

۱۳- تبدیل کردن اِئووین به دختری ضعیف

تالکین در رمانش چند ضعف رو داشت که به چشم میومد یکی اون عنصر عشق واقعا در کتابش وجود نداشت یا خیلی سرسری بهش پرداخته بود و دوم اینکه زنان عملا در حاشیه بودند. اینکه پیترجکسون تصمیم به ایجاد یه مثلث عشقی داره یا نقش آرون در ساخت آندوریل تاکیدی بر همینه امره که البته مورد اول به نظرم ناموفق در اومد و مورد دوم تا حدودی زیادی موفق. بجز این ائووین فیلم جوندار، مصمم، شجاع و سرکش و البته در عین حال معصوم به تصویر کشیده بود . اتفاقا همین ابراز علاقه اش به آراگورن خیلی بهتر بود ( هرچند اون مثلث عشقی ناکارآمد در آمد) تا اینکه گوشه ای بشینه و ترحمی بهش بشه.در مورد تقابل با گوتموگ ائووین در کنار سپاه روهان می تازه، در دفاع از تئودن شاه جادو پیشه آنگمار رو که هیچ مردی قادر به کشتنش نبود رو می کشه و کتفش هم زخمی میشه ولی وقتی گوتموگ به سمتش میاد به سراغ شمشیرش میره تا باهاش مقابله کنه. اون صحنه حس تعلیق جالبی داشت و خود ائووین می تونست گوتموگو بکشه ولی به نظر میومد کارگردان سعی داشت حس تعلیقو بالاتر ببره.

۱۲- ضعیف نشان دادن رابطه دوستی فرودو و سم

این مورد به نظرم بجای ضعف یه نقظه قوته چون علی رغم دوستی همیشگی سم و فرودو باعث میشه فرودو خیلی بیشتر قدر سم رو بدونه و وقتی در کنار سامات نائور فرودو و سم رو می بینیم اون عمق نشون داده میشه نه وقتی که در ابتدای روایت سم باغچه بونه و تنش و اوج و فرودی که در سه فیلم رخ میده خیلی جالب این گذار دوستی از سطح به عمق رو نشون میده.

۱۱- نادیده گرفتن تام بامبادیل

تام بامبادیل از درخشان ترین شخصیت های داستان و یکی از جالب ترین و بهترین شخصیت های طراحی شده در دنیای تالکینه. ولی از نظر پتانسیل سینمایی و کاربرد در روایت به نظرم وجود تام بامبادیل بجز به هم زدن ریتم روایتی و مشغوش کردن روایت فیلم و در کنار گذرا و تک بعدی در اومدن این شخصیت چیز دیگه به همراه نداره.

۱۰- ایفای نقش الروند توسط هوگو ویوینگ

البته هوگو ویوینگ در فاصله کوتاهی قبل از یاران حلقه نقش مامور اسمیت رو در قسمت اول داشت و همین امر در این ذهنیت موثر بوده و منم موافقم. ولی اینکه هوگو ویوینگ مثل یه پادشاه دورف مهربان باشه( مگه پادشاهان دورف مهربانن؟) یا خصوصیات دیگه اینا سلیقه شخصیته. هوگو ویوینگ در فیلم یه مورد خیلی مهم داشت در شورا که به نظرم از پسش بر اومد.

۹- حضور الف‌ها در نبرد هلمز دیپ

اینکه مردمان بی روحیه روهان بدون تغییر خاصی و با حداقل نیرو و امکانات یهویی تغییر فاز بدن و دمار از لشکر ارتقا یافته و تا دندان مسلح سارومان در بیارن به نظر منطقی در نمیومد. اینکه الف ها به کمک روهان بیان هم باعث میشد الف ها صرفا  روی منبر نباشند و واقعا در پیشبرد روایت نقش داشته باشن و به جز این در پررنگ کردن وجه ترایک ماجرا بخصوص اون مرگ تاثیرگذار هالدیر جالب بود و نقششو که در یاران حلقه شروع شده بود کامل کرد.

۸- نادیده گرفتن اکثر ترانه‌ها و اشعار کتاب در فیلم

یاران حلقه زمینه روایتی بر اساس تعلیق داره ، دوبرج و بازگشت پادشاه زمینه پررنگ حماسی. وجود شعر و ترانه زیاد این روایت رو به حاشیه می بره هرچند تا جایی که ممکنه پیترجکسون از این اشعار استفاده کرده مثلا در سوگ گندالف سم شعر میخونه ، بعد از پیروزی در هملز دیپ مری و پیپین حسابی آواز می خونن و محفلو گرم می کنن.مثلا در هابیت این استفاده کاربرد خودشو داره بخصوص در مهمانی غیر منتظره ولی در ارباب حلقه ها با توجه به ریتم روایتی بیشتر از این نمیشه از این عنصر استفاده کرد.

۷- احمق جلوه دادن اِنت‌ها 

به جز این موارد میشه در مورد انت ها یه مورد دیگه رو هم اضافه کرد: جلوه های ویژه ضعیف به کار رفته در قسمت هایی از فیلم که انت ها حضور دارن. در مورد احمق جلوه دادن و تهدید سارومان به نظر میاد انت ها در نوعی خواب زمستانی بودند و داشتن تبدیل به درختانی ساکن می شدند و اون غریو تری بیرد در اوج دو برج اونارو بیدار کرد.

۶- کم‌اهمیت جلوه دادن مری و پیپین

این مورد محلی از اعراب نداره. پیپین در قسمت اول با انداختن اون اسکلت به چاه تقریبا مسبب سقوط گندالف خاکستری بود. وقتی سارومان افرادی رو به تعقیب یاران می فرسته مری و پیپین حواس اونارو پرت می کنن تا فرودو به سلامت فرار کنه. در دو برج باعث انگیزه دادن به انت ها و سقوط سارومان میشن. در بازگشت پادشاه پیپین باعث اعلام پیام به روهان  و اومدن اونا میشه، مری ضربه اولو به شاه جادو پیشه آنگمار می زنه و جونشو نجات میده. پیپین هم باعث نجات دادن جان فارامیر میشه. واقعا بیشتر از این چه انتظاری از دو هابیت میره و اصلا این انتظار طبیعی هست یا نه؟

۵- تحقیر گاندلف در برابر ویچ کینگ

بجز جنبه بصری این قضیه که خوب بود با این مورد کاملا موافقم. در کتاب قضیه روبرو شدن ویچ کینگ با گندالف در پای دروازه میناس تیریث خیلی جالب تر و بهتر در اومده بود. بجز این با توجه به زمینه ای که از نژادها و پتانسیل شخصیت ها وجود داره این صحنه جالب نبود و تغییری بی مورد و غیر ضروری بود.

۴- تبدیل آراگورن به قهرمانی که انگار از خودش ناراضی است!

شخصیتی که آراگورن در فیلم داره کلا یه سروگردن از شخصیت آراگورن کلا سرتر و بهتر در اومده. آراگورن فیلم متواضع، عملگرا و خیلی مفیده ولی در کتاب آراگورن کتاب خیلی رو منبر و مغرور تر به نظر میاد. یه جا آراگورن در کتاب با ائومر صحبت می کنه کلی از خودش میگه و به اصطلاح رجز میخونه آخرش ائومر( نقل به مضمون) میگه اصلا نفهمیدم چی گفتی. آراگورن فیلم اینطور نیست مختصر و مفید صحبت می کنه. خیلی در کنش روایتی موثره و اگه حقی رو به طور پیش فرض مخاطب ( و نه خودش) برای ایشون قائله با تلاش زیاد به اون می رسه. آراگورن در فیلم بخاطر وجود خون ایسیلدور در کالبد ایشون بدرستی دچار تردید و عملا دوگانگی شخصیته و اون عمیق بودن شخصیتش و قوی بودنش باعث میشه وجه ناامید و مستاصل شخصیتشو کنار بزاره. پله به پله آراگورن در روایت از یه تکاور به یه شاه ارتقا پیدا میکنه و به نظرم این امر در روایت خوب در اومده. فقط یه جا که در پرداخت شخصیتش ضعف دیدم بار اول بود که فرودو با نزگول برخورد داشت و باعث تعجبم بود که چرا آراگورن 4 هابیتو تنها گذاشته بود و در روایت سینمایی این امر جالب در نیومده بود.

۳- مشخص نشدن سرانجام سارومان

۲- نادیده گرفتن پاکسازی شایر

این امر دو وجه داره . سرنوشتی براساس روایت فیلم و یا سیر روایت کتاب.

در مورد اولی موافقم و اون صحنه ای که سارومان کشته میشه به نظرم وجودش واجبه و می تونست در پایان دو برج یا ابتدای بازگشت پادشاه استفاده بشه ( البته شاید ترس از اینکه دو برج یا بازگشت پادشاه درجه R  بگیره باعث شد پیترجکسون قید استفاده از این پایان رو برای شخصیت سارومان بزنه). البته بعدا این اضافات به نسخه توزیعی دی وی دی اضافه شد ولی در مورد دوم یعنی پاکسازی شایر و مرگ سارومان در شایر به نظر کل این قضیه در خود کتاب هم زیادی بود. اگه تام بامبادیل در یاران حلقه شخصیت درخشانی داشت و فقط در روایت سینمایی کاربردی نمیشد براش تصور کرد این قضیه پاکسازی شایر و در نتیجه مرگ سارومان حتی در کتاب بی مورد و غیر ضروری به نظر میاد. مخاطب آماده است که از کتاب یا فیلم خداحافظی کنه و اونوقت منطقی به نظر نمیاد دوباره درگیر یه ماجرای دیگه بشه . ماجرایی که دوباره باید شخصیت هایی به کار اضافه شن و ممکنه همین ماجرا روایتو کلا عوض کنه و پایان روایت کش داده بشه. اتفاقا به نظر روایت سینمایی کمی کشدار بود. اگه در همون لنگرگاه های خاکستری فیلم به پایین می رسید خیلی موجز تر و بهتر از اون پایانی بود که در حال حاضر وجود داره.

۱- تبدیل گیملی به یک دلقک و جُک!

این مورد هم به نظر در روایت فیلم خوبه.

جکسون در ارباب حلقه ها چندین دورف نداره تا مثل هابیت خصوصیات مختلفی رو بینشون تقسیم کنه مثلا بمبور جنبه طنز، ثورین جدی و قدرتمند بودن، بالین شخصیتی خردمند، دوالین جنگجو، کیلی جنبه عشقی ماجرا. پیترجکسون تنها یه دورف در دستانش هست و مجبوره خیلی از این مواردو از جمله جنبه طنز، نشون دادن تقابل بین الف ها و دورف ها، عمیق شدن تدریجی شخصیت گیملی و دوستی بین ایشون و لگولاس رو نشون بده. گیملی به وقتش لجبازه و به وقتش مثلا مهربان و قدرشناس و فهمیده( همون قضیه هدیه گالادریل)، به وقتش شوخه ( مهمانی بعد از هلمز دیپ) و به وقتش غمگین ( در هنگام مرگ برومیر) و در هنگام کارزار با اضافه کردن رقابت گیمیلی با لگولاس و شجاعت و نترس بودن گیملی کارجالب در اومده.

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of gondolin

به نظر یکی از بهترین تحریفات فیلم خلاصه کردن کتاب اوله ( اون تیکه ی سفر فرودو به ریوندل ) چون خیلی کش داشت . منم خودم میخوام دوباره بخونم از شورای الروند به بعد میخونم ، چون قبلش هیجان زیادی نداره . بعضی چیز های جزیی هم هستند که تو کتاب خوبه اما تو فیلم بد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Meneldor

با عرض سلام . :Gandalf:

یکی از تفاوت هایی که زیاد راجع به اون صحبت نمیشه تحریف در شخصیت رادگاست قهوه ای که هم خوب بود و هم بد 

جنبه خوبش به این خاطره  که وجود یه شخصیت طنز، کمی گیج و کمی شجاع  به فیلم هابیت جذابیت بیشتری میبخشه و دلیلش  هم اینه  که مخاطب ممکنه با زیاد بودن شخصیت های جدی و بزرگی مثه الروند ،تراندوئیل ، سارومان و گالادریل کمی در روند داستان فیلم  احساس خستگی کنه .

جنبه بدش هم اینه که کمی غیرمنطقی به نظر میرسه که همچین شخصیتی بتونه مسیر اورک ها رو منحرف کنه ، در آشکار سازی هویت نکرومانسر موثر باشه و خیلی کار های مهم دیگه که با شخصیتی که جکسون به عنوان رادگاست ساخته کمی در تضاد . در رمان  ارباب حلقه ها هم برای برهم نخوردن سیر منطقی داستان  میشه گفت هیچ وقت از رادگاست به عنوان مایایی با جنبه طنز یاد نشده .:Gandalf:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
goshtapo

حضور سپاه مردگان در نبرد پله نور به نظرم یکم نچسب و نتراشیده بود .کاش رویه داستان گرفته میشد مخصوصا که تو فیلم مردان روهان ضربه سختی رو به سپاه مردور زدند احتیاجی به سپاه به اون عظمت نبود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of gondolin

تو فیلم هابیت هم حرکت هوشمندانشون اضافه کردن خط دولگولدور و شورا هستش ، چون هم میشه یه فلش بک به لوتر ، هم به جذابیت فیلم و بهتر فهمیدن برای کسانی آشنایی ندارند با دنیای تالکین کمک میکنه .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لیدی گالادریل
در در 10/9/2017 at 8:01 PM، goshtapo گفته است :

حضور سپاه مردگان در نبرد پله نور به نظرم یکم نچسب و نتراشیده بود .کاش رویه داستان گرفته میشد مخصوصا که تو فیلم مردان روهان ضربه سختی رو به سپاه مردور زدند احتیاجی به سپاه به اون عظمت نبود.

به نظر من هم اون سپاه مردگان خیلی به جدیت فیلم لطمه زد. اون صحنه بیش از اینکه در راستای داستان فیلم باشه، بیشتر یک ادای دین به همه فیلمهای تخیلی هالیوود بود. هیچ نیازی به این سپاه مردگان نبود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

راستش شک دارم که اصلا نیازی به سپاه مردگان نبود. این گره کور محاصره میناس تیریث رو نمی تونست صرفا چندهزار سوار روهان باز کنه ولی نوع حضور سپاه مردگان ، عملا ضد ضربه بودن اونا و  اینکه سریع قال قضیه رو کندن خیلی بد در اومده بود و از همه بدتر که آراگورن که نتونست با حیله ای نگهشون داره و مقاومت موردور رو باهاشون نابود کنه  و گذاشت برن و خودش با سربازهایی که به نظر بیشتر از 500 نفر نمیومد،  در پای دروازه سیاه بخاطر دادن شانسی به فرودو در محاصره نیروهای سائورون در اومد. الا ایحال اگه بجای این لشکر حبابی، یه 2-3 هزار الف ( که نمیدونم از کجا ممکن بود این تعداد الف تامین بشه) جایگزین میشد ممکن بود بهتر باشه.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aran Dur

خب من بعد از دیدن فیلم رفتم و تا آخر اون بخش ریوندل خوندم، بقیه ی جاهای کتاب رو هم جسته گریخته خوندم.

ولی به نظرم یکی از جاهای بحث برانگیز تو تفاوت فیلم و کتاب بخش نابود شدن حلقه بود. تو کتاب گالوم پاش لیز می خوره، نمی دونم خود به خود کله پا می شه :|، چی میشه که میافته داخل آتیش. با اینکه می خوام بگم که صحنه ی دعوای فرودو با گالوم سر تصاحب حلقه و پرت شدن حلقه در حالی که گالوم تو دستش بود :))  واقعا لحظه ی فوق العاده ای بود. ولی نمی تونم از این تصمیم تالکین که این همه ماهرانه این کتاب رو نوشته و روش کار کرده بگذرم. اینکه گالوم لیز بخوره، همیشه با خودم می گم که یه دلیل موجه برای این اتفاق وجود داره که من درک نمی کنم ....

ویرایش شده در توسط Aran Dur

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Matin032
در در 11/1/2017 at 9:36 PM، Aran Dur گفته است :

خب من بعد از دیدن فیلم رفتم و تا آخر اون بخش ریوندل خوندم، بقیه ی جاهای کتاب رو هم جسته گریخته خوندم.

ولی به نظرم یکی از جاهای بحث برانگیز تو تفاوت فیلم و کتاب بخش نابود شدن حلقه بود. تو کتاب گالوم پاش لیز می خوره، نمی دونم خود به خود کله پا می شه :|، چی میشه که میافته داخل آتیش. با اینکه می خوام بگم که صحنه ی دعوای فرودو با گالوم سر تصاحب حلقه و پرت شدن حلقه در حالی که گالوم تو دستش بود :))  واقعا لحظه ی فوق العاده ای بود. ولی نمی تونم از این تصمیم تالکین که این همه ماهرانه این کتاب رو نوشته و روش کار کرده بگذرم. اینکه گالوم لیز بخوره، همیشه با خودم می گم که یه دلیل موجه برای این اتفاق وجود داره که من درک نمی کنم ....

از خوشحالی زیاد بوده حتما!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...