تولکاس آستالدو 1,160 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 شاید موضوع چندان مهمی نباشه اما میخوام نظرتونو راجع به چگونگی شروع قسمت سوم هابیت بدونم چون طبق عادت جکسون فیلماشو با شرح یه قضیه در گذشته داستان شروع میکنه تا به موضوع اصلی برسه مثل نبرد گاندالف و بالروگ در ابتدای دو برج یا سرگذشت اسمیگل در ابتدای بازگشت پادشاه ودر اخر ملاقات گاندالف و تورین در بری در ابتدای ویرانه اسماگ فک میکنید قسمت سوم چطور شروع بشه؟ 20 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
K I N G 1,932 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 من فک کنم این قسمت با سارومان شروع میکنه و از نقشه های شومش میگه. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the witch-king of angmar 137 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 به احتمال زیاد گذشته اسماگو نشون می ده 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرتاد 19 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 به نظرم با سائرون و چی شد که دو باره قدرت گرفت و سارومان باهاش متحد شد شروع میشه 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
strayder 3,659 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 من فکر میکنم چگونگی دزدیده شدن حلقه دوارف ها توسط سایرون را نشان بده و چگونگی از قبر در آمدن 9 سوار سیاه! 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
FILI 809 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 من فکر می کنم از گندالف شروع می کنه و حالا اینکه چطوری می خواد فرار کنه هر چند اینو خیلی بعید می دونم! یه فکر دیگه هم دارم ،ممکنه از خاطرات تورین شروع بشه چرا که در قسمت سوم ممکنه یه مقدار تماشاگر ها کمی از شخصیت تورین متعجب بشند! اینکه چقدر اره بور براش مهمه. 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
دوالین 158 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 به نظرم با یه چیزی راجع به سایرون ویا اتفاقات دول کولدور شروع بشه! 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Thorin Oakenshield 1,977 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 یه متنی هس که مربوط به ایده های هابیتی خودمه (که امیدوارم یک روز بتونم تبدیلشون کنم به انیمیشن دوبعدی)، حدس میزنم اینطور شروع شه: بیلبو از خواب پا میشود، دوربین در سوراخ هابیتی اش در جستجوی بیلبو هست. هابیت وارد کادر میشود و خمیازه میکشد -دیزالو به آشپزخانه- چایی دم کرده و سوت میکشد. بیلبو چای به دست )با لیوان هابیتی اش( به لب پنجره ی گرد و دایره وارش میرود. غروب زیبای شایر با صدای جیغ و فریاد در نظرش به هم میریزد. شعله ای بزرگ و نورانی را در گرگ و میش تپه های آن طرف آب، در افق شایر که با ابرهای بنفش و نارنجی آسمان گره خورده اند، میبیند که زمین را روشن میکند. می لرزد. ناگهان اژدهایی یغماگر از پشت تپه ها به شکل سایه ای بالا می آید، ابرها را می شکافد و با چرخی در آسمان بال هایش را باز میکند که طول هر کدامشان دست کم از پل برندی واین تا فاردینگ شرقی ادامه دارند. اژدها بصورت واضح نشان داده نمیشود بلکه بصورتی ابری سیاه در آسمان است. شعله هایش را روانه ی خانه های کوچک هابیتی میکند. هابیتها میسوزند و در مه ای که با آتش اژدها بوجود آمده گم می شوند. اژدها سرش را خم میکند و از میان مه و ابر جلوی بیلبو ظاهر میشود، دهانش را باز میکند که خانه اش را بخورد که بیلبو از خواب میپرد! شب است و روی سنگ های سرد و تاریک اره بور همگی جز تورین آرام خوابیده اند. تورین دست به سینه کنار آبشاری که از دل کوه بیرون میزند محکم ایستاده و در تاریکی به نا کجا آبادی در دور دست خیره شده. به آرامی آوازی به زبان دورفی میخواند که دورفهای باستان برای گوهر آرکن، قلب کوه، میخواندند. 15 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 28, 2014 يكي از احتمالاتي كه من ميدم اينه كه از شهر درياچه يا ديل قبل از حمله ي اسماگ شروع بشه چون قراره كه اسماگ به شهر درياچه حمله كنه 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
msa_dino 1,225 ارسال شده در سپتامبر 28, 2014 (ویرایش شده) با اون جریان خواب دیدن بیلبو خیلی موافقم.چون چند دفعه توی کتاب هم چنین صحنه ای توصیف شده بود.اما بازم بستگی داره که پیتر چطور میخواد نکات ابهام آمیز فیلم های قبلی رو توی این قسمت روشن کنه و شاید بخواد با یه فلش بک و نریشِن (چیزی شبیه پیش درآمد فیلم های لوتر 1 و 3) قصه اش رو تعریف کنه. بخصوص ماجرای مرموز نزگول ها که واقعا مهمه برام بدونم اینهمه تاکید بر اونها درنهایت قراره چجوری به قصه ی هابیت ربط پیدا بکنه... ویرایش شده در سپتامبر 28, 2014 توسط msa_dino 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بیلبو 133 ارسال شده در سپتامبر 28, 2014 شاید شروع فیلم با نشان دادن صحنه ای باشه که بیلبو آرکنستون رو برمیداره چون تو فیلم قبلی اینرو نشون نداد 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Sherlock 2,741 ارسال شده در سپتامبر 29, 2014 (ویرایش شده) شروع فیلم به احتمال زیاد با حمله اسماگ به شهر دریاچه هستش و این برای بعضی بیننده ها یکم نامفهومه پس برای مقدمه باید چیزی نشون بدن که حمله اسماگ به شهر دریاچه بی دلیل جلوه نکنه ! مثلا یجور یادآوری که میتونه داستانش در مورد شهر دریاچه باشه.. ویرایش شده در سپتامبر 29, 2014 توسط پیجک 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
K I N G 1,932 ارسال شده در اکتبر 26, 2014 ولی ای کاش با سائرون شروع کنه و کلا داستانشو به طور خلاصه بیان کنه مثل شرح حال گالم که تو بازگشت شاه بود. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
عیار 56 ارسال شده در دسامبر 30, 2014 نمی دونم شاید با صحنه ی حمله ی اسماگ به شهر دریاچه.... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست