Aslan 2,643 ارسال شده در اوت 22, 2014 راستش خیلی وقت بود می خواستم یه همچین تاپیکی بزنم و یادم میاد یه بار اوکی کردم اما فکر کنم کمبود داشت و کلا قرار شد تکمیلش کنم که خوردم به دانشگاه و .... و بی خیال شدم :دی راستش انسان از وقتی پا به هستی گذاشته ترس همیشه باهاش بوده و هست و مسلما خواهد بود به نوعی ترس یه ویژگی ذاتی تو انسان هاست و از طرفی این ترس می تونه در رابطه با خیلی چیز ها باشه حالا با مرور زمان تنی چند از نویسندگان این ترس رو وارد ادبیات کردن و به نوعی یه ژانر ادبی درس کردن که به ژانر وحشت معروف و ... در واقع در خلال مطالعه آثار داستانی به آثاری برخورده ايم كه منتقل كننده نوعی هراس و حتی مولد وحشت هستند،يعنی اين كه نويسندگان چنين آثاربرآنند كه با رخنه در ذهنيت هزار توی انسان امروز وهمهايی را كشف و منتقل كنند كه ياد آورآثار گوتيک در دوران قرون وسطی است. شيوه معماری گوتيک كه رفته رفته به عالم ادبيات وارد شد و زمزمههای پيدايش مكتب رمانتيسيسم را پديد آورد از آن جهت به عنوان يک ژانر از وحشت ظاهر شد كه نوعی توهم را در ذات خود پنهان كرده بود،توهمی كه گويی نسل به نسل همراه با «قوم گوت» به عنوان پايه گذاران اين شيوه معماری رشد كرده و حالا در شكلی بيرونی تبلوريافته بود. ادبيات گوتيک در شكل اوليه ياد آور خرافاتی بود كه همواره با انسانها در دورههای مختلف وجود داشته است به شكلی كه از دل قصرهای گوتيک موجوداتی عجيب و شياطين بد ذات متولد میشوند و يک دشمنی ذاتی با آدمها دارند، به زبان ساده تر میتوان گفت كه در ادبيات گوتيک كمتر شاهد رويارويی خونين انسان با انسان هستيم و اگر خونی توسط يک آدم ريخته میشود از آن جهت است كه به عنوان مثال روحی اهريمنی در وجود او حلول كرده و مهار اقدامات خونين او را به دست گرفته است. رازآميزی و پيچيدگیهای درونی و بيرونی كه در قالب ساخت و ساز شخصيت ها در كارهايی از اين دست شاهديم ما را نا خواسته به مسيری هدايت میكند كه رازآميزی قصرها و بناهای گوتيک را به ياد میآوريم، يعنی اين كه فضاهای شهری در دوران مدرن از نگاه نويسندگان مورد نظر دارای همان حس و حالی است كه به عنوان مثال در اثری مانند«قصر اوترانتو» نوشته هوراس والپول به عنوان اولين گونه از ادبيات گوتيک نوشته شده در سال 1747 شاهديم. به هر حال اولین رمانی که توانست به عنوان یک الگو در ادبیات وحشت مطرح شود رمان «فرانکشتاین» نوشته ی مری شلر انگلیسی است که در سال 1818 به چاپ رسید و بعد از او باید از جان ویلیلم پولیدوری نام برد که خالق شخصیتی فرا واقعی به نام «خون آشام» است. اغلب این کتاب های از نظر ارزش ادبی به «کتاب های زرد یا ادبیات هرزه نگاری»معروف بودند مانند کتاب «دراکولا» اثر برام استوکر که به سال 1897 نوشته شد که بدون این مجموعه ادبیات وحشت فصل مهمی از تاریخ خود را کم دارد. به طور كلی درونمايه ادبيات وحشت آن ترسيم رخدادهای مافوق طبيعی است و موضوعاتی كه در اين گونه بيشتر مورد توجه نويسنده است قتل، خود كشی، ترس، ديوانگی، ارواح، خون آشامها و هيولاها را در بر میگيرد. از اواسط قرن نوزدهم و پس از آن به موازات شكل گيری داستانهای علمی تخيلی در نيمه دوم سال های 1920 شاخهای از ادبيات وحشت ظهور كرد كه به شناخت رو به رشد علوم طبيعی اشاره داشت. شخصيت های اصلی داستانهای شكل گرفته بر پايه اين نوع از ادبيات وحشت، الزاماً ارواح پس از مرگ نبودند بلكه بيشتر شامل موجوداتی خفته در اعماق جنگلها، غارها، موجودات فضايی و يا حتی موجودات ساخته شده از سوی خود انسانها در آزمايشگاه میشد. مسير اوج نمود ادبيات وحشت در دوران مدرن را میتوان در آثار نويسندگانی همچون ايزابل آلنده،خورخه لوئيس بورخس، جيمز هربرت،ريچارد ليمون، جان شرلی ، ادگار آلن پو،هاينريش بل،ولفانگ بورشرت،رومن گاری،ژان ژيونو،ولف ديتريش شنوره، وايمارجاكوبس،پل استرو و بسياری ديگر اشاره كرد، نويسندگانی كه با عبور از ذهنيت تلخ و تاريک دوران مدرن برای اولين بار دشمن انسان را موجودات زير زمينی يا شياطين نمیدانند بلكه به باور آنها اين انسان است كه امروزه در برابر انسان قد علم كرده و وحشت میآفريند. توضیح کوتاهی بود از این زانر ادبی که از یه مقاله ادبی بر گرفته شده بود که خلاصه اش رو اینجا نوشتم بشخصه کمی از اثار ادگار الن پور رو اشناییت دارم { جای تضاد و تولکاس خالی } و کلا می خواسم که در این زمینه به بحث و گفت و گو بپردازیم و .... 25 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
mgh47 1,863 ارسال شده در اوت 24, 2014 (ویرایش شده) ای بابا اومدی یک بحث و تاریخچه کاملی نوشتی؛خب یه کم جا واسه ما هم میذاشتی.دی اینجا من به معرفی استاد بزرگ، آلفرد هیچکاک میپردازم: نگاهی مختصر به زندگی خصوصی و حرفهای «آلفرد هیچکاک» +عکس لذتبخشترین چیز برای من این است که ساعت 6 به خانه بروم و همسرم را درحالی که منتظر من است، ببینم؛ سپس با یکدیگر یک لیوان نوشیدنی بنوشیم و او.... گزیده مصاحبههای فیلمساز صاحب سبک سینما هیچکاک: از پلیس و تخم مرغ میترسم/ کارگردانی که سر صحنه فنجان پرت میکرد «آلفرد هیچکاک» فیلمساز صاحب سبک سینماست که با داشتن ابهتی خاص میان سینماگران و مخاطبان، ویژگیهای جالبی هم داشت؛ از تخممرغ و پلیس میترسید و بسیار خجالتی بود، گاهی هم سر صحنه فنجان قهوه را به پشت سرش پرت میکرد. در این گزارش ضمن نگاهی مختصر به زندگی خصوصی و حرفهای «آلفرد هیچکاک»، سعی شده تا با گردآوری برخی از مصاحبههای این کارگردان بریتانیاییالاصل هالیوود، کمی بیشتر با او آشنا شویم. * زندگی خصوصی «آلفرد هیچکاک» سال 1899 در خانوادهای فقیر و 5 نفره متولد شد، پدرش سبزیفروش و مادرش خانهدار بود. او در زمان حیات بیش از 60 فیلم ساخت که از جمله آنها میتوان به «پرندگان»، «روانی»، «مرد عوضی»، «آقا و خانم اسمیت» و «مارنی» اشاره کرد. او سال 1940 وارد هالیوود شد و اولین فیلم هالیوودیاش با نام «ربکا» را ساخت. به گفته خودش او انسانی خجالتی و شوخطبع و گاهی نیز غیرعادی بود، آنچنانکهعادت داشت هر گاه سر صحنه فیلمبرداری چای یا قهوه مینوشید، فنجان و نعلبکی را بدون توجه به عواقبش به پشت سرش پرتاب میکرد! «هیچکاک» سال 1979 هنگام دریافت جایزه یک عمر دستاورد حرفهای با دوستانش مرتب در اینباره که به زودی خواهد مرد شوخی میکرد و کمتر از یک سال بعد نیز تسلیم مرگ شد. اظهار نظر هیچکاک در رابطه با موضوعات مختلف در مصاحبههای مختلف * احساستان در رابطه با نسل جوان چیست؟ طبیعتا من یکی از طرفداران جوانان هستم. من اولین فیلمنامهام را در سن 22 سالگی نوشتم و اولین فیلمم را 25 سالگی کارگردانی کردم، بنابراین من متعلق به جوانان هستم. امروز زمانی که میبینم برخی مینویسند من 70 سالهام، میگویم این یک دروغ نفرین شده است، من دو 35 سال سن دارم. * درباره صحنههای مربوط به مواد مخدر، چه عقیدهای دارید؟ خوب استفاده از چنین صحنههایی باعث میشود تا جوانان همچون ماریجوآنا از «ال اس دی» نیز بترسند. * از فیلمهایی که ساختهاید، کدام را بیشتر از همه دوست دارید؟ همه را دوست دارم ولی «سوءظن» را بیش از بقیه فیلمهایم دوست دارم. * در فیلمهای شما چه کسانی محکوم به مرگاند؟ انسانهای بد و گناهکار. * درباره خشونت در فیلم «غریبهها در قطار»، در این فیلم آدمهای بد کشته میشوند ولی در کنار آن تعداد زیادی کودک نیز کشته میشوند؟! این یک مورد بسیار نادر است. * ولی در فیلم «پرندگان» نیز عده زیادی انسان به قتل میرسند؟ خوب بله، ولی قتل انسانهای بیگناه تنها در 4 و یا شاید 5 فیلم من دیده شود. * اعتقادتان درباره تاثیر فیلمهایی از این دست بر افزایش خشونت در جامعه چیست؟ خوب به نظر من این فیلمها ممکن است بر روی افرادی با ذهن مریض تاثیر بگذارد ولی فکر نمیکنم بر افراد سالم و معصوم چنین تاثیری داشته باشد. یک بار در جایی خواندم که یک مرد که سه زن را به قتل رسانده، قبل از کشتن سومین زن فیلم «روانی» من را دیده است، خوب من میخواهم بپرسم او قبل از کشتن دومین زن چه فیلمی دیده بود؟ شاید قبل از کشتن اولین زن هم یک لیوان شیر خورده باشد، حتما آن وقت باید خوردن شیر را ممنوع کنیم؟! زمانی که فیلم «روانی» به نمایش درآمد، پسر جوانی پیش من آمد که حدودا 9 یا 10 ساله بود و از من پرسید آیا در فیلمهایت از خون جوجهها استفاده میکنی و من در جواب گفتم نه از سس شکلات استفاده میکنم و او تشکر کرد و رفت. نکته قابل توجه این است که این کودک با تمام سن کمش به خوبی میداند که این یک فیلم است و آنچه که به تصویر کشیده میشود واقعیت ندارد. * وضعیت سلامت شما چگونه است؟ گفته میشود که شما وزنتان را از 290 پوند به 190 پوند رساندهاید؟ نه دقیقا؛ وزن من حدود 225 پوند است، البته قد من هم 5 فوت و 8 اینچ است. این در من جنبه روانی دارد و باید بگویم که از این نظر شبیه مادرم هستم. * خوب نظرتان راجع به آقای هیچکاک چیست؟ انسانی تحت تاثیر پول، یا قدرت؟ به نظر من مهمترین چیز در مورد یک نفر، حرفه اوست؛ مهم این است که او از تمام قدرت فکری، استعداد و تجربیاتش استفاده کند. * اوقات فراغتتان چه میکنید؟ فیلم میسازم ولی لذتبخشترین چیز برای من این است که ساعت 6 به خانه بروم و همسرم را درحالی که منتظر من است، ببینم؛ سپس با یکدیگر یک لیوان نوشیدنی بنوشیم و او برای من مقداری شام آماده کند و من در آشپزخانه بنشینم و او را نگاه کنم. این همان چیزی است که باعث شده تا من اضافه وزن داشته باشم. * شما که با فیلمهایتان مردم را میترسانید، خود به شخصه ترسیدن را دوست دارید؟ نه به هیچ وجه، خوب به یاد دارم که 3 یا 4 ساله بودم که مادرم به شوخی مرا ترساند و من مدت طولانی از ترس سکسکه میکردم. * فیلمهای شما همیشه مردم را ترسانده، خود شما از چه چیزی میترسید؟ از خیلی چیزها، به عنوان مثال من همیشه از پلیس میترسم، خوب به خاطر دارم زمانی که تنها 9 یا 10 سال داشتم، پدرم با یک نوشته من را به اداره پلیس فرستاد و افسر پلیس مرا دستگیر کرد و برای 10 دقیقه به زندان انداخت و گفت: این اتفاقی است که برای انسانهای بد میافتد. از آن زمان به بعد من به شدت از هر چه پلیس است و هر آنچه که با قانون سر و کار داشته باشد گریزانم، به همین خاطر هیچگاه رانندگی نکردهام. یکی دیگر از چیزهایی که خیلی از آن میترسم، تخم مرغ است، به نظر یک چیز سفید رنگ که میان آن تهی نیست و موجودی زرد رنگ ممکن است هر لحظه از آن بیرون بیاید. * ظاهرا علاقه زیادی به پرندهها دارید؟ طبیعتا، این موجودات کوچک مرا به پول زیادی رساندهاند. * خوب استفاده از پرندگان به جای بازیگر در یک فیلم کار چندان راحتی نیست، خوب مشکلاتتان در رابطه با ساخت این فیلم چیست؟ خوب ما در این فیلم از بیش از 30 هزار پرنده استفاده کرده بودیم که 3 هزار تا از آنها تربیت شده بودند؛ آنها خیلی خیلی باهوش بودند، به طوری که زمانی که به عقب نگاه میکنم میبینم که کار با آنها نه چندان هم مشکل نبوده است. * از چه تکنیک تربیتی برای دستآموز کردن آنها استفاده کردید؟ هیچ، فقط دانه. این پرندهها به حدی باهوش بودند که زمانی که دستور حرکت میدادیم همه به حرکت درمیآمدند. در اواخر فیلم بهگونهای شده بود که بدون آنکه به آنها فرمان حرکت بدهیم خودشان میدانستند که وقت آن رسیده که پرواز کنند. * برخلاف چیزی که مردم درباره شما فکر میکنند، خودتان گفتهاید که انسان خجالتی هستید، آیا واقعا این طور است؟ بله، من به شدت خجالتی هستم، معمولا گوشهگیر هستم و با مردم قاطی نمیشوم، حتی در مواجهه با زنها کاملا گیج و سردرگم میشوم و حقیقتا نمیدانم که چه بگویم و یا چه بکنم؟ * چه چیزی بیش از همه چه در زندگی و چه سر کار، شما را عصبانی میکند؟ سر و کار داشتن با آدمهای احمق، اینکه مجبور باشم جزئیات یک چیز ساده را بارها و بارها برای یک نفر توضیح بدم. * با توجه به پیشرفت تکنولوژی پیشبینی شما درباره سینما در آینده چیست؟ به نظر من به عنوان مثال در سال 3000 میلادی مردم همچنان به سرگرمی نیاز دارند و به سینما خواهند آمد؛ البته در این سال مردم به سینما میآیند و هیپنوتیزم میشوند و در پایان فیلم از خواب برمیخیزند، حتی آنها زمانی که برای خرید بلیت به گیشه میروند، میتوانند انتخاب کنند که جای کدامیک از شخصیتهای فیلم باشند و به جای آنها لذت ببرند، وحشت کنند و یا حتی قهرمانبازی دربیاورند. * پس نقش کارگردان و بازیگر در این میان چه میشود؟ من عقیده دارم که نقش منِ کارگردان همیشه محفوظ است، بالاخره این کارگردان است که باید به داستان جهت دهد و آن را هدایت کند. * و اما در آخر... تعریف شما از خوشبختی چیست؟ یک افق شفاف پر از آرامش و به دور از هرگونه نگرانی؛ جایی که همه چیز پر از خلاقیت است و هیچ چیز مخربی وجود ندارد... من نمیتوانم جنگ و دعوا را تحمل کنم، نمیتوانم برخی احساسات چون تنفر که در بین مردم وجود دارد را تحمل کنم. تنفر یک احساس مخرب است و انرژی وجود انسان را هدر میدهد. من انسان بسیار حساسی هستم، اگر کسی سخن تلخی به من بگوید، مخصوصا اگر آن شخص به من نزدیک باشد، آن حرف برای روزها مرا آزار میدهد. زمانی که تمام این احساسات منفی از بین بروند و بتوانی بدون هیچ مشکلی به دوردستها بنگری و جاده مقابلت را کاملا صاف و شفاف پیش رو ببینی و چیزی را خلق کنی، این درست همان زمانی است که احساس خوشبختی میکنم. گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ www.seemorgh.com/culture منبع: farsnews.com ویرایش شده در اوت 24, 2014 توسط mgh47 21 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در اوت 24, 2014 در اصل اسم گوتیک از اسم قبیله ی گات ها که در شمال آلمان زندگی می کردند گرفته شده. این قبیله که از نظر رومی ها مردم بی تمدن و وحشی ای بودند مرجع اسم گوتیک هستند. از نظر دونالد وستلک گوتیک یعنی " داستان دختری که صاحب خانه ای شده است" مثل داستان جین ایر. که روی جلد این رمان ها بیش تر عکس دختری جوان که در پست زمینه ی عکس خانه ای مه گرفته نمایان است. که یکی از لازمه های داستان های گوتیک وجود دختر جوان و خانه ی بزرگ است. ادگار آلن پو یکی از برجسته ترین استادان سبک گوتیک است. ادگار آلن پو در 19 ژانویه 1809 به دنیا اومد پدر و مادرش بازیگر بودند و بعد از مرگ مادرش پدرش خانواده را ترک کرد و حضانت ادگار به خانواده ی آلن سپرده شد.در سال 1836 با ویرجینیا کلم ازدواج کرد و در سال 1847 همسرش فوت کرد و در طول این سال خود پو بیمار بود.و در سال 1849 با المیرا شلتون نامزد کرد و در 3 اکتبر همان سال موقعی که نیمه هوشیار بود در بالتیمور پیدایش کردند و در 7 اکتبر دارفانی را وداع گفت. پو یکی از برجسته ترین خصی های ادبیات جهان است نویسندگان بزرگ زیادی تحت تاثیر پو داستان نوشتند مانند داستایفسکی علاوه بر این پو را به عنوان کسی که قوانین مکتی سمبولیسم را ایجاد کرده می شناسند. 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در اوت 25, 2014 (ویرایش شده) این هم زندگینامه ی برام استوکر خالق یکی از بهترین شخصیت های ادبیات گوتیک. برام استوکر فرزند سوم خانواده ای هفت فرزندی بود. تا هفت سالگی تقریباً همه مطمئن بودند که به دلیل بیماری در سنین کودکی، هرگز قادر به راه رفتن روی پاهای خودش نخواهد بود. این بیماری و نیاز او به کمک دیگران در زندگی، تجربهای عمیق بر افکار او گذاشت که بعدها در آثار ادبی او مشاهده شد. خواب ابدی و رستاخیز مردگان که مفاهیم اساسی و کلیدی داستان جاودانه او دراکولا است، نتیجه مستقیم تجربه اوست، چراکه بیشتر عمر خود را در رختخواب گذراند. بیماری و درمان ناگهانی او از دید پزشکان چیزی جز یک معجزه نمیتوانست باشد. بعداز طی کردن دوران نقاهت، او تبدیل به انسانی عادی گشت و حتی بعداً با بازی در تیم فوتبال دانشگاه دوبلین، جایی که در آن به تحصیل تاریخ، ادبیات، ریاضیات و فیزیک در کالج ترینیتی پرداخت، یک قهرمان شد. همچنین او رئیس کالج جامعه فیلسوف نیز بود و اولین نوشته او با عنوان پیروی از احساسات در نوشتن و جامعه چاپ شد و مامور رسیدگی کالج جامعه تاریخ نیز بود. او تبدیل به یک عضو مدنی شد که دوره رضایت بخشی در زندگی او نبود. به همین دلیل کار دیگری در نقش یک روزنامهنگار و منتقد نمایشهای درام در روزنامه پُست عصر (The Evening Mail) پیدا کرد. علاقه او به تئاتر سبب ساز آشنایی و دوستی دیرینهای میان او و هنرپیشه تئاتر، هنری ایروینگ (Henry Irving) شد. استوکر در ۱۸۷۸ با فلورانس بالکوم (Florence Balcome، که قبلاً نامزد اسکار وایلد (Oscar Wilde) بود، ازدواج کرد. سپس به همراه همسرش ساکن لندن شد و عنوان مدیریت برنامههای تئاتر لایکوم (Lyceum Theater) را برای هنری ایروینگ پذیرفت. او تا ۲۷ سال بعد در همان مقام باقیماند. همکاری با ایروینگ برای استوکر بسیار مهم بود، چراکه باعث پذیرفته شدن او در جامعه سطح بالای لندن شد و او توانست با جیمز مک نیل ویستلر (James McNeil Whistler) و سِر آرتور کونن دویل (Sir Arthur Conan Doyle) ملاقات کند. همچنین در دورهای که ایروینگ در حال سفر بود، فرصت پیدا کرد تا در کنار او دور دنیا را بگردد. او با نوشتن تعداد زیادی از رمانهای احساسی و عاطفی، درآمد اضافهای هم برای خود ایجاد کرده بود. اما مشهورترین داستان او، بواسطه حضور شخصیت خون آشامی به نام کنت دراکولا (Count Dracula) بر سر زبانها افتاد. برام استوکر در سال ۱۸۹۰ در لندن با آرمینیوس وامبری شرق شناس مجارستانی آشنا گشت و از طریق او با افسانههایی در باره شاهزاده اهل رومانی «ولاد سوم دراکولا» آشناشد. این امر زمینه نوشتن کتاب داستان دراکولا به قلم برام استوکر گشت که در سال ۱۸۹۷ منتشر شد. قبل از شروع به نگارش این داستان، استوکر هشت سال را صرف تحقیق و بررسی در فرهنگهای اروپا و خواندن افسانههای مربوط به خون آشامان کرده بود. دراکولا یک نوشته رسالهای (epistolary novel) است که بصورت خاطرات ثبت شده، تلگرافها، و نامههای ارسال شده بین افراد نگاشته شدهاست. دراکولا پایه و زیر بنای بسیاری از فیلمها و نمایشهای اجرا شدهاست. دو نمونه از آنها که بیشترین نزدیکی را با متن مادر و اصلی داشتند عبارتاند از نوسفراتو (Nosferatu) در ۱۹۲۲ و دراکولای برام استوکر در ۱۹۹۲. نوسفراتو زمانی ساخته شد که بیوه استوکر هنوز زنده بود و سازندگان فیلم بخاطر قانون حق چاپ، مجبور به تغییر دادن اسامی شخصیتها و مکانها شدند. استوکر رمانهای بسیار دیگری هم با عناصر وحشت و اتفاقات ماورای عادی نوشت، اما هیچکدام در موفقیت حتی به گرد پای دراکولا هم نرسیدند. ویرایش شده در اوت 25, 2014 توسط blackhole 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
کریستوفر 118 ارسال شده در اوت 25, 2014 ای بابا من کلا این اصلان رو خیلی دوست دارم [-( صحبت از ادبیات وحشت شه ناخدا ذهن هر کسی به سمت استفن کینگ میره کتاب " درقتلگاه" یا درخشش که تبدیل به شاهکاری هم تو ادبیات و هم تو هنر سینما شد که کارگردانش اونجا اگه اشتباه نکنم کوبریک بود! البته مسیر سبز و رستگاری در شائوشنک رو هم فراموش نکنید. رستگاری در شائو شنک تو وبسایت IMBd رتبه اول برترین فیلم تاریخ سینما رو داره... اصلا هر چی درباره استفن کینگ بگیم واقعا کم گفتیم، تا یادم نرفته اینم بگم که نویسنده فیلمنامه "ارواح" مایکل جکسون هم استفن کینگ بوده که این فیلم بعد رقص معروف مون واکر اش اکران شد و خیلی هم سروصدا کرد! 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در اوت 27, 2014 کسی خبر داره که کتابی درباره ی سبک گوتیک نوشته یا ترجمه شده؟ [-( 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
کریستوفر 118 ارسال شده در سپتامبر 7, 2014 این ژانر چه تو ادبیات چه توی سینما خیلی افسون کننده اس ولی حیف که تاپیکش اینجا گل ننداخت :| بچه های اینجا همه فانتزی بازن ولی چرا تو این بحث شرکت نمی کنن؟؟؟ :) الان ناراحت ترین عضو آردا اصلانه :| حالا کسایی که فانتزی و وحشت رو وقت تلف کردن میدونن هیچی :) بی خیال اونا ... اصلا توی ایران این ژانر ادبیش و حتا سینماش هیچ وقت محبوب نمیشه چون توی ایران اگه یه چیزی توش نون نباشه همه به چشم وقت تلف کردن بهش نگاه می کنن!! کسی خبر داره که کتابی درباره ی سبک گوتیک نوشته یا ترجمه شده؟ :| مرثیه ای که در یک گورستان کلیسا نوشته شد توماس گری خیلی خوبه، کتاب اعقاب برده ها فاکنر هم اگه گیرت بیاد عالیه، با اینکه کتاب خشم و هیاهوش خیلی زیاده تو بازار ولی چون تو ایران این کتابها زیاد طرفدار ندارن با تیراژ کم چاپ میشن... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در سپتامبر 7, 2014 این ژانر چه تو ادبیات چه توی سینما خیلی افسون کننده اس ولی حیف که تاپیکش اینجا گل ننداخت :| بچه های اینجا همه فانتزی بازن ولی چرا تو این بحث شرکت نمی کنن؟؟؟ :) الان ناراحت ترین عضو آردا اصلانه :| حالا کسایی که فانتزی و وحشت رو وقت تلف کردن میدونن هیچی :| بی خیال اونا ... اصلا توی ایران این ژانر ادبیش و حتا سینماش هیچ وقت محبوب نمیشه چون توی ایران اگه یه چیزی توش نون نباشه همه به چشم وقت تلف کردن بهش نگاه می کنن!! مرثیه ای که در یک گورستان کلیسا نوشته شد توماس گری خیلی خوبه، کتاب اعقاب برده ها فاکنر هم اگه گیرت بیاد عالیه، با اینکه کتاب خشم و هیاهوش خیلی زیاده تو بازار ولی چون تو ایران این کتابها زیاد طرفدار ندارن با تیراژ کم چاپ میشن... منم واقعا موندم که چرا کسی توی این تاپیک نمیاد :) ممنون بابت کتابایی که معرفی کردید ولی من منظورم کتابایی بود که این سبک رو به طور مفصل توضیح داده باشند که تا اون جایی که متوجه شدم فقط یه کتاب درباره ی این سبک چاپ شده که اون هم ترجمه هستش. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فین رود فلاگوند 2,081 ارسال شده در سپتامبر 7, 2014 با عرض اجازت من چند داستان کوتاه از ادگارد آلن پو خواندم خوشم آمد. آیا او داستان بلند دارد؟ 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
filagond 143 ارسال شده در سپتامبر 8, 2014 با عرض اجازت من چند داستان کوتاه از ادگارد آلن پو خواندم خوشم آمد. آیا او داستان بلند دارد؟ نه نداره. فقط چند تا شعر و داستان کوتاه داره. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در سپتامبر 10, 2014 (ویرایش شده) بالاخره پیدا کردم :) کتابی درباره ی ادبیات گوتیک ( البته هنوز خودم نخوندمش :) ) کتاب گوتیک نوشته ی فرد باتینگ مترجم علیرضا پلاسید. ویرایش شده در سپتامبر 22, 2014 توسط blackhole 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در سپتامبر 15, 2014 خوب مثل این که این تاپیک رو هیج کس دوست نداره :D :(( =)) حالا می خوام یکی از بهترین کتابای سبک گوتیک یا همون وحشت خودمون رو معرفی کنم که به فارسی هم ترجمه شده. تصویر دوریان گری نوشته ی اسکار وایلد بهتون توصیه می کنم این کتاب رو بخونید کتاب خوبیه. اسکار فینگل اُ. فلاهرتی ویلز وایلد در سال ۱۸۵۴ در ایرلند به دنیا آمد. او برای جملات هوشمندانه و طنزآمیزش مشهور است. ولی مردم سده هشتاد او را زیاد بامزه نمیدانستند. وقتی وایلد تصویر دوریان گری را نوشت، بیشتر مردم آن را کتابی شیطانی که ایدههای شیطانیای را به ذهن میدهد خواندند. ولی وایلد این موضوع را تکذیب کرد و جایی نوشت: کتابها نمیتوانند شیطانی باشند:آنها یا خوب نوشته شدهاند، یا بد. وقتی وایلد در ۱۹۰۰ درگذشت، کمتر کسی او را میشناخت؛ هیچ کس نمیدانست که سالها بعد قرار است مردم به ارزش واقعی کارهای او پی ببرند. گویی رابطه وایلد و کتابش، تصویر دوریان گری، مثل رابطه دوریان گری و تصویرش بود: تا وقتی یکی وجود داشته باشد، دیگر امکان وجود داشتن نخواهد داشت. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در نوامبر 11, 2014 الان می خوام یکی دیگه از رمان های برتر ادبیات وحشت رو معرفی کنم. فرانکنشتاین؛ یا پرومتهٔ مدرنمعروفترین اثر نویسنده انگلیسی مری شلی است. ایده اولیه نوشتن این کتاب را لرد بایرون (۱۸۲۴-۱۷۸۸) شاعر رمانتیک انگلیسی و از دوستان خانواده شلیها پیشنهاد کرد. فرانکنشتاین اولین بار در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. تأثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمدهاست. در داستان، فرانکنشتاین سازندهٔ موجود است و مخلوق یک هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شدهاست. شکل صحیحتر دیگری که رواج یافتهاست «هیولای فرانکنشتاین» است. ظاهراً بسیاری از جملات هیولای فرانکنشتاین، از جملات حضرت آدم در باغ عدن (به روایت انجیل) متأثر است. مثل جایی که میپرسد چرا مرا آفریدی؟ 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در نوامبر 11, 2014 الان می خوام یکی دیگه از رمان های برتر ادبیات وحشت رو معرفی کنم. فرانکنشتاین؛ یا پرومتهٔ مدرنمعروفترین اثر نویسنده انگلیسی مری شلی است. ایده اولیه نوشتن این کتاب را لرد بایرون (۱۸۲۴-۱۷۸۸) شاعر رمانتیک انگلیسی و از دوستان خانواده شلیها پیشنهاد کرد. فرانکنشتاین اولین بار در سال ۱۸۱۸ منتشر شد. تأثیر این داستان به حدی بود که این کلمه به صورت مدخلی در فرهنگ لغات درآمدهاست. در داستان، فرانکنشتاین سازندهٔ موجود است و مخلوق یک هیولا است. هیولا فقط هیولا است و هیچ اسمی ندارد، اما به مرور زمان آن هیولا به نام خالق خویش به فرانکنشتاین معروف شدهاست. شکل صحیحتر دیگری که رواج یافتهاست «هیولای فرانکنشتاین» است. ظاهراً بسیاری از جملات هیولای فرانکنشتاین، از جملات حضرت آدم در باغ عدن (به روایت انجیل) متأثر است. مثل جایی که میپرسد چرا مرا آفریدی؟ اگر مطالعه اش کردین، میشه یکمی در موردش توضیح بدین. اینکه چرا بهش میگن پرومته ی مدرن؟؟ باید خیلی جالب باشه... :) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در نوامبر 11, 2014 اگر مطالعه اش کردین، میشه یکمی در موردش توضیح بدین. اینکه چرا بهش میگن پرومته ی مدرن؟؟ باید خیلی جالب باشه... :) من خودم کتاب رو نخوندم ولی فکر کنم به خاطر این هست که فرانکنشتاین مانند پرومتئوس چیزی رو از خداوند دزدیده ( پرومتئوس آتش را از خدایان میدزده و به انسان میده به خاطر همین زئوس پرومتئوس رو بر بالای کوهی زندانی میکنه و یک عقاب را مامور میکنه تا جگر پرومتئوس رو بخوره) فرانکنشتاین یک انسان خلق میکنه کاری که مختص خداوند هستش. و این تشابه این دو نفر به هم هستش. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در فوریه 23, 2015 اگر مطالعه اش کردین، میشه یکمی در موردش توضیح بدین. اینکه چرا بهش میگن پرومته ی مدرن؟؟ باید خیلی جالب باشه... :) این داستان جاودانه مری شلی در جاهایی به از کهن الگو های یونانی یا مسیحی تاثیر گرفته.مثا در جایی که هیولا به خالق خودش میگه:Why did you create me (چرا مرا آفریدی؟) در واقع فرانکشتاین جوان در پی یک کنجکاوی "چیز"ی رو میسازه که خودش هم ازش متنفره.این"چیز" که پیش از این اصلا موجودیت نداشت ناگهان متوجه میشه در دنیای بی رحم و تاریکیه که هیچکس دوستش نداره و همه ازش میترسن.چون اون یک هیولاس.در واقع فرانکشتاین با بیدار کردن هیولا بزرگترین ظلم رو بهش میکنه.پلیدی این کار در آخر هر دو نفر را نابود میکنه.داستان به شکل با شکوهی غم انگیزه. 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Nienor Niniel 3,259 ارسال شده در آوریل 28, 2015 من تنها کتابای ترسناکی که خوندم رمانای ای-بوک هیچکسان و پسران بد نود و هشتیا بود.آخه از خوندن رمانای خون آشامی مثل خاطرات خون آشام و توایلایت و اینا خیری ندیدم.بیشتر عاشقانه ن تا فانتزی یا ترسناک... کسی کتابایی با سبک هیچکسان نمیشناسه؟یعنی ترجیحا ایرانی و در ارتباط با اجنه 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در آوریل 30, 2015 همه فکر می کنن که ادبیات وحشت یا گوتیک تنها شامل رمان هایی میشه که با ماوراالطبیعه یا خوناشام ها و هیولا ها سر کار دارد. اما خیلی از کار های نویسنده های بزرگ مانند دیکنز جزء ادبیات وحشت محسوب میشه به خاطر این که درون ما حس وحشت یا هراس به وجود میاره مانند ترس از فقر، تنها بودن و یا خیلی از ترس های دیگه ای که ما توی زندگی روزمرمون نمی خوایم باهاشون رو به ر و بشیم. محاکمه کافکا یکی از اثار برجسته ی ادبیات جهان هستش که جزء ادبیات گوتیک یا وحشت هم رده بندی میشه. محاکمه اولین بار در سال ۱۹۲۵ چاپ شد. این کتاب یکی از مشهورترین آثار کافکاست و داستان مردی است که به دست حاکمی خارج از صحنه و غیر قابل دسترسی، و به جرمی که هرگز ماهیتش نه برای خواننده و نه برای خودش مشخص نمیشود، دستگیر و مجازات میشود. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Bern 143 ارسال شده در مه 4, 2015 نورل : دوست عزیز اگر بتونی پیدا کنی به نظرم کتاب کابوس باغ سیاه آرمان آرین رو بخون دریغ از ذره ای عشق اجنه - ترسناک - ایرانی در یک داستان کوتاه گویا چاپش تموم شده انتشارات ایران بان نمایشگاه پی گیر باش حضرتنا و سیدنا و مولانا و سرورنا حضرت ادگار آلن پو عاشقشم با شعر کلاغش ناجووووووور ارتباط برقرار میکنم من چند تا فایل دارم ازش تصویری از وینسنت پرایس که شعر رو میخونه یک فیلم کوتاه که ازش درست کردن یک انیمیشن هم والت دیسنی ازش الهام گرفته گویا و از همه جالب تر ترجمه ی اون که توسط یک خانم در اوج شیوایی زبان فارسی ترجم شده و مثل اینکه با صدای خودش هم خونده :) 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
blackhole 604 ارسال شده در مه 7, 2015 انتشارات جنگل مجموعه آثار ادگار الن پو رو به زبان اصلی چاپ کرده. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فینارفین 161 ارسال شده در اوت 19, 2015 کتاب خونین کلایو بارکر عالیه کلا هر کتابی از کلایو بارکر و آلن مور و استیون کینگ گیرتون اومد بخونید همشون فوق العاده هستن. از بین قدیمها هم مری شلی و آلن پو و برم استوکر خوبن. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست