The secret wizard 2,001 ارسال شده در آوریل 12, 2014 سلام دوستان؛ در اين تايپك ميخواستم در مورد ژول ورن نويسنده ي خردمند فرانسوي صحبت كنم.پايه گذار رمان هاي علمي-تخيلي كه جرقه اي براي آغاز ادبيات فانتزي در جهان بود.در داستان هاي ژول ورن،ماجرا هاي جذاب با اتفاقات خاص رخ ميده كه به ويژه جوان و نوجوان رو به خوش جذب ميكنه اول از همه مقدمه اي در باره ي خود نويسنده: ژول ورن، داستان نویس فرانسوی، پایه گذار داستان هاي علمي تخيلي است. او بعد از اتمام درس هايش در دبیرستان شهر نانت، به پاریس رفت تا حقوق بخواند. ابتدا به تئاتر علاقه مند شد و برای اپراها متن نوشت (50-1848). بعد چند سالی علاقه هایش را بین تجارت و تئاتر تقسیم کرد. اما پس از سال 1863 علاقه اش را در علم و جغرافی متمرکز کرد تا تعدادی داستان از سفرهای جالبی که در آنها شرکت کرده بود بنویسد. او این داستان ها را با پیش بینی های استثنایی و خارق العاده درباره بسیاری از کارهای علمی و تکنولوژیکی که بعداً در قرن بیستم به وقوع پیوست همراه کرد. ژول ورن با داستان های پنج هفته در یک بالن ، سفر به مرکز زمین، از زمین به ماه ، 20 هزار فرسنگ زیر دریا ، دور دنیا در 80 روز، جزیره اسرارآمیز و میشل استروگف در جهان شناخته شده است. وی در اوج محبوبیت در حالی که بیش از 50 کتاب نوشته بود در گذشت. فیلم های مختلفی از بسیاری از کارهای او ساخته شده و هنوز هم کتاب هایش به طور گسترده ای به ویژه در میان نسل جوان خوانده می شود. در سال 1989 دست نوشته رمان "پاریس در قرن بیستم" که مدت های مدیدی بود گم شده بود پیدا شد. این متن بدبینانه و پیش گویانه در 1994 منتشر شد. بسیاری از داستان های ژول ورن در ایران نیز به چاپ رسیده است. 15 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در آوریل 12, 2014 کتاب های مورد علاقه ی من از ژول ورن : جزیره اسرار آمیز، پنج هفته در بالون، و نامزد نامرئی هست. نامزد نامرئی یکی از متفاووت ترین کارهای زول ورن هست و یکی از آخرین رمان هایی که نوشته ( اگه اشتباه نکنم آخرین ) و داستان جدا از جنبه ی علمی-تخیلی، یه کم به سمت جنایی پیش میره 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 12, 2014 (ویرایش شده) شاید هرکسی برای دوست داشتن داستانهای فانتزی و علمی -تخیلی دلیلی داشته باشه ولی دلیل من سرخوردگی هایی بود که در در زندگی اجتماعی داشتم مشکلات اولیه ای اجتماع که باهاش دست و پنجه نرم میکردیم و هیچ وقت هم حل نشد .انگار خاطره ای دوره سال 76 وقتی یکی یکی کاخ آرزوها فرو میریخت چه مامنی بهتر از تخیل؟پس پناه آوردم به کتاب های علمی -تخیلی و چه کتابی بهتر از کتاب های ژول ورن کتاب هایی سرشار از انسانیت .ژول ورن در کتاباش سه عنصر دید دقیق علمی و پیشگویی های باورنکردنی و پیام هایی انسانی و ماجراهایی جذاب و خواندنی رو باهم ترکیب کرده بود و نتیجه اش کتابهایی پرفروش بود که سالی دوبار منتشر میشد.اول راهنمایی بود و با کتابهای ژول ورن بود که دونستم میل شدیدی به بلعیدن کتاب دارم طوری شده بود که در مدرسه بعضی مواقع از بقیه کناره میگرفتم و دنبال فرصتی بودم برای کتاب خوندن حتی صدای متصدی کتابخونه هم در اومده بود اینطوری بود که از حدود 67-66 کتاب ژول ورن (دیگه آمار دقیق بعد از 17 سال از یادم رفته )فقط 4-5 تاش از دستم پرید که البته اونارو کتابخونه نداشت:دی از ویژگی های دیگه کتاب های زول ورن احاطه اش به فرهنگ های مختلف کشورهای دیگه بود مثلا در کارابان لجباز ماجراهای داستان در امپراطوری عثمانی میگذشت و اگه اشتباه نکنم در فاتح آسمانها صفحاتی از کتاب مربوط به ایران بود ژول ورن در ادبیات مثل چاپلین میمونه در سینما درسته زبانی ساده داره ولی کتابهاش به نوعی خاص و زیباست یادمه در مقدمه کتاب 500 میلیون ثروت بیگم اومده بود: اگرچه ژول ورن در مرتبه ای پایین تر از فلوبر،بالزاک،زولا و... قرار دارد ولی صدای ژول ورن آهسته تر ولی پرطنین تر است من این کتابهای ژول ورنو خیلی دوس داشتم 1)انسانهای میمون نما در آفریقا 2)جزیره اسرارآمیز 3)فانوس دریایی 4) 500 میلیون ثروت 5)ستاره جنوب 6)جزیره یخبندان 7)5 هفته در بالن 8)دور دنیا در 80 روز 9 )20 هزار فرسنگ زیر دریا 10)اشعه سبز 11)سفر به مرکز زمین 12)فانوس دریایی ویرایش شده در آوریل 12, 2014 توسط R-FAARAZON 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در آوریل 12, 2014 نوشته هاي ژول ورن نه تنها ذهن رو تا حدودي با مقدمات مضامين فانتزي آشنا ميكنه،بلكه قدرت تفكر در مورد مسائل داستان رو به انسان ميده.مثلا در وسط ماجراهاي داستان مدام از خواننده ي كتاب سوال ميپرسه: -آيا اين مرد در سرماي زمستان،با ميل خود دست به فرار زده بود؟ ... -اما چرا بايد الماس ستاره ي جنوب توسط ماهاكي دزديده شد؟ ... سوال پرسيدن از خواننده،يك حالت خاص ديگه اي هستش كه در داستان هاي ژول ورن به طور واضح ديده ميشه. نكته ي مهمي كه حتما بايد بگم اينه كه آيا ميتونيم بگيم ژول ورن،يك نويسنده ي غير رئاليسم بوده؟ مسلما اينطور نيست.حتي در كتاب هاي ادبيات فرانسه،ژول ورن را نويسنده اي واقع گرا و واقع بين معرفي كردن.هر چند آثار تخيلي زيادي نوشته اما اگه دقت كرده باشين،هميشه زندگي اجتماعي و واقعي مردم فرانسه و جهان رو در داستان هاي خودش به تصوير كشيده. ژول ورن با استفاده از تخيلي كه با علم پيوند خورده بود،پيشگويي هاي عجيبي ميكرده،مثلا وسيله اي رو در نظر ميگرفته كه در زير آب حركت بكنه و نيروي خاصي ساخته شده از عناصر پيوندي كربنيك رو در نظر ميگرفته كه ذهن انسان رو كنترل ميكنه.بسياري از تخيلات ژول ورن،بعد ها زمينه ي مناسبي براي پيشرفت علم شد. فارازون عزيز هم كه تعدادي از آثار ژول ورن رو نام برد؛من چند تا ديگه هم بهش اضاف ميكنم: -تونل زير دريايي -شانس بزرگ -گمشدگان اقيانوس -در سيارات چه ميگذرد -جزيره پنهان -ماجراي يك شهر -سفر به مدار ماه -در برابر پرچم -آوارگان جزيره -شكار شهاب -پاريس در قرن بيستم 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
hamid stormcrow 5,052 ارسال شده در آوریل 12, 2014 در میان آثار ژول ورن کتاب محبوب من " میشل استروگف" هست که اونم کمترین عناصر علمی تخیلی رو داره در میان آثار ژول ورن! 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 12, 2014 سکرت : خب نه رئال که نمیشه گفت چون تقریبا ژول ورن همه چیزو با دید مثبت نگاه میکرد و تقریبا جامعه ای که در نظر میگرفت ارمانی بود و خیلی پلشت ها و زشتی های معمولی جوامع رو نداشت جدای از پیشگویی های حیرت انگیز ژول ورن ؛ژول ورن حتی در حدس زدن وقایع بعد از مثل ظهور رایش سوم کاملا موفق بود کتاب 500 میلیون ثروت داستان تقابل دو خویشاوند فرانسوی (دکترسارازن ) و آلمانی بود دکر سارازن 250 میلیون ارثیه رو صرف ساختی شهری مدرن به نام فرانسه شهر کرد و خویشاوند آلمانی ارثیه اش رو صرف ساخت اشتال اشتات (اگه اشتباه نکنم شهر اهنین ) و کارگاه هایی نظامی کرد حتی تقابل آزادی و استفاده از زور هم در نهایت به برتری آزادی و مدنیت رسید و اشتال اشتات توسط سلاحی که خود ساخته بود نابود شد (بمب های کربنی ) تا اینجایی که یادمه کتاب ابلیس استیون کینگ هم در لحظاتی یاداور 500 میلیون ثروت بود در اونجا هم انسانها بعد از بیماری ای ناشناس و مرگ اکثر انسان ها در دوراهی انتخاب دو شهر بودند یک شهر شهری تحت تسلط شیطان ( رندال فلگ ) و دیگری شهری زیر نظر زنی نیکوکار ( ابی فری منتل) و حتی در اونجا هم سلاحی اتمی که فلگ قصد استفاده از اونو داشت باعث نابودی خودش و شهرش شد در مورد ماتاکی دیگه جزییات از یادم رفته سیکرت ویزارد ولی تا جایی که میدونم اصولا اون دزدی ماتاکی سرکاری بود و در تمام این مدت الماس در ته معده اون شتر مرغ بخت برگشته جای گرفته بود حتی اون جوان در روش علمی اش برای ساخت الماس ناموفق بود و ماتاکی الماس معدن رو در میان مخلوط آزمایش شده گذاشت 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در آوریل 12, 2014 پس ستاره ي جنوب رو خوندي...! اون اولين داستاني بود كه پدرم براي اولين بار برام خريد.گاهي وقتا انقدر جذب ماجرا هاي داستان ميشدم كه يادم ميرفت كاراي ديگه رو انجام بدم. قسمت تكان دهنده ي داستان ستاره ي جنوب،جايي بود كه در آخرين مهماني آقاي واكينس،الماس ميشكنه و خورد ميشه يا به گفته ي خود ژول ورن« با غروب كردن ستاره ي جنوب،خورشيد وجود آقاي واكينس هم غروب ميكنه» 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 12, 2014 (ویرایش شده) حتما خوندم که جز کتاب های مورد علاقه دوران نوجوانی ام از ژول ورنه دیگه :دی البته برای بچه ای 11-12 ساله جذاب ترین بخش الماس جنوب آزمایش های علمی و تلاش برای ساخت الماس بود بله منظور اون جمله این بود چون مالک معدن در اصل بومی اون منطقه بود و بعد از عمری شکایتش جواب داد پس پدرزن اون مهندس جوان(صاحب قبلی معدن) رسما به گل نشست ( اسامی شخصیت هارو فراموش کردم!:دی) خب پس برات خوندن انسان های میمون نما در آفریقا و پنج هفته در بالون واجبه چون بشدت جذابند ویرایش شده در آوریل 12, 2014 توسط R-FAARAZON 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ERI 173 ارسال شده در آوریل 12, 2014 اه واقعا یادش بخیر داستانای ژول ورن خیلی قشنگ بودن. بچگی همیشه یکی از آرزوها ورویاهام این بود که جای اون کسایی باشم که تو کتابای ژول ورن بودن. اصلا تو کودکی خوندن ژول ورن یه حس عجیبی داشت. فارازون یادته؟؟؟ 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 12, 2014 اه واقعا یادش بخیر داستانای ژول ورن خیلی قشنگ بودن. بچگی همیشه یکی از آرزوها ورویاهام این بود که جای اون کسایی باشم که تو کتابای ژول ورن بودن. اصلا تو کودکی خوندن ژول ورن یه حس عجیبی داشت. فارازون یادته؟؟؟ این فارازون چیه تازگیا افتاده سر زبونت اری؟:دی اه مگه اون کتابهایی که بهت دادم رو خوندی؟گمون کردم سر به نیستشون کردی:دی در ابتدای نوجوانی بخصوص کتابهای ژول ورن برای کسانی که ماجراجویی علاقه دارن خیلی جذابه عجب خیالاتی داشتیم سفر به جنگل های آفریقا :دی 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در آوریل 12, 2014 بله،ماجراجويي هيجان انگيز ترين حالت داستان هاي ژول ورنه.البته حرف هاي ما دليل بر اين نيست كه ژول ورن فقط به سبك نوجوان مينوشته...<_< ژول ورن علاوه بر رمان و داستان،هميشه وضعيت كشورش فرانسه رو شرح ميكرده.مثلا در رمان پاريس در قرن بيستم،اوضاع آشفتگي و سخت فرانسه رو ياد ميكنه كه در حال تغيير و تحوله و انقلاب صنعتي رو پيش گرفته.به همين خاطر بر واقع گرايي ژول ورن تاكيد دارم 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Greenleaf 563 ارسال شده در آوریل 12, 2014 منم کاملا با سبک داستان های آقای ژول ورن آشنا هستم...خیلی زیبا و رسا داستان هاشو مینویسه. تنها کتابی که ارش یادم میاد خونده باشم فانوس دریایه که بسیار لذت بردم...تجربه ی خوبی بود<_< 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Lady Eowyn 694 ارسال شده در آوریل 13, 2014 کتاب های مورد علاقه ی من از ژول ورن : جزیره اسرار آمیز، پنج هفته در بالون، و نامزد نامرئی هست. نامزد نامرئی یکی از متفاووت ترین کارهای زول ورن هست و یکی از آخرین رمان هایی که نوشته ( اگه اشتباه نکنم آخرین ) و داستان جدا از جنبه ی علمی-تخیلی، یه کم به سمت جنایی پیش میره فکر کنم مرد نامرئی مال هربرت جرج ولز باشه. منم خیلی دوستش دارم. اخرش خیلی غم انگیزبود. <_< من بیشتر کتاباشو خوندم البته در زمان نوجوانی. بیشتر از همه فرزندان کاپیتان گراند و جنگلهای تاریک امازون و میشل استروگوف رو دوست داشتم. تا مدتها هر کتابی می خوندم هیجانشو با فرزندان کاپیتان گراند مقایسه می کردم و می دیدم هیچی به پای اون نمیرسه. بلاخره اول دبیرستان که بودم کتاب جنایت و مکافات رو خوندم که در جا میخکوبم کرد و کلا" کتابهای ژول ورن و مشابهاتش ( هر نوع فانتزی و تخیلی و ...) تا مدتها از دایره کتاب خوندنم خارج شدند. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در آوریل 13, 2014 جا داره از ایجاد کننده ی تاپیک یه تشکر حسابی کنم که با تاپیکش منو تشویق کرد به خوندن آثار ژول ورن!. کتاباش دور و اطرافم بود همیشه اما میل و رغبتی به خوندنشون نداشتم اما بچه ها توی این تاپیک جوری تعریف میکنن از کتاباش که واقعن حس خوبی پیدا کردم که حتما برم سراغش.<_< 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
torambar 1,523 ارسال شده در آوریل 13, 2014 فکر کنم مرد نامرئی مال هربرت جرج ولز باشه. منم خیلی دوستش دارم. اخرش خیلی غم انگیزبود. <_< این کتابی که من دارم به این اسم ترجمه شده : نامزد نامرئی ( راز ویلهلم استوریتز ) و مال خود ژول ورن هست http://en.wikipedia....Wilhelm_Storitz البته الان که دارم توی مقدمه ی کتاب نگاه میکنم، طبق چیزی که نوشته : در 1879 زول ورن بدون تردید گزارشی از مرد نامرئی اثر هربرت جرج ولز می خواند و در 1898 به فکر می افتد که بر عکس آن، رمانی زیر عنوان نامزد نامرئی بنویسد که عنوانی است بسیار توصیفی. روح دو اثر تفاوت می کند : اثر ولز خشک و خشن و اثر ورن غمگینانه و تحسر آمیز. بعد ها در 1901 نویسنده طرح اولیه را دوباره به دست می گیرد و آن را مختصرتر و فشرده تر می کند 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Lady Eowyn 694 ارسال شده در آوریل 13, 2014 این کتابی که من دارم به این اسم ترجمه شده : نامزد نامرئی ( راز ویلهلم استوریتز ) و مال خود ژول ورن هست http://en.wikipedia....Wilhelm_Storitz البته الان که دارم توی مقدمه ی کتاب نگاه میکنم، طبق چیزی که نوشته : در 1879 زول ورن بدون تردید گزارشی از مرد نامرئی اثر هربرت جرج ولز می خواند و در 1898 به فکر می افتد که بر عکس آن، رمانی زیر عنوان نامزد نامرئی بنویسد که عنوانی است بسیار توصیفی. روح دو اثر تفاوت می کند : اثر ولز خشک و خشن و اثر ورن غمگینانه و تحسر آمیز. بعد ها در 1901 نویسنده طرح اولیه را دوباره به دست می گیرد و آن را مختصرتر و فشرده تر می کند ببخشید من کلا" اسم کتاب مورد نظرتو اشتباه خوندم. نامزد نامرئی رو خونده بودم مرد نامرئی! اما عجیبه که تو مقدمه کتابی که ذکر کردی گفته که کتاب ولز خشک و خشنه. به نظرمن که خیلی غم انگیز بود. <_< شبیه کتابهایی که آدما دوست دارن عمر جاودانه داشته باشند اما بعد که بهش می رسن حسرت و دلتنگی برای زندگی معمولی جای خوشحالی رو می گیره و از طرفی هم نمی تونن به حالت قبل برگردن. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 13, 2014 جا داره از ایجاد کننده ی تاپیک یه تشکر حسابی کنم که با تاپیکش منو تشویق کرد به خوندن آثار ژول ورن!. کتاباش دور و اطرافم بود همیشه اما میل و رغبتی به خوندنشون نداشتم اما بچه ها توی این تاپیک جوری تعریف میکنن از کتاباش که واقعن حس خوبی پیدا کردم که حتما برم سراغش. <_< البته لوبلیا این کتب برای سنین مخصوصی هست و نباید انتظار داشته باشیم که بتونه بزرگسالان رو جذب کنه و بیشتر برای بعضی دوستان نوستالژیک هست 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در آوریل 13, 2014 من مگه بزرگ سالم؟؟<_< احتمال خیلی زیاد خوشم خواهد اومد! 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 13, 2014 (ویرایش شده) من مگه بزرگ سالم؟؟ <_< احتمال خیلی زیاد خوشم خواهد اومد! :-s پس از اون داستانهایی که گفتیم شروع کن بله،ماجراجويي هيجان انگيز ترين حالت داستان هاي ژول ورنه.البته حرف هاي ما دليل بر اين نيست كه ژول ورن فقط به سبك نوجوان مينوشته... :(( ژول ورن علاوه بر رمان و داستان،هميشه وضعيت كشورش فرانسه رو شرح ميكرده.مثلا در رمان پاريس در قرن بيستم،اوضاع آشفتگي و سخت فرانسه رو ياد ميكنه كه در حال تغيير و تحوله و انقلاب صنعتي رو پيش گرفته.به همين خاطر بر واقع گرايي ژول ورن تاكيد دارم خب راستش ژول ورن به غیر از انقلاب صنعتی خیلی گذرا به بعضی مشکلات زمان خودش اشاره کرده دوران اوج گیری ژول ورن در نویسندگی مصادف بود با امپراطوری دوم و حکومت ناپلئون سوم در اواخر حکومت لویی ناپلئون فرانسه از نظر اقتصاد شرایط بغرنجی داشت ناپلئون بخاطر گریز از این شرایط جنگی نافرجام رو با حکومت مقتدر پروس (که اکنون المان نامیده میشد) و صدراعظم آهنینش بیسمارک شروع کرد ولی جنگ با شکست فرانسه،اشغال پاریس و از دست دادن دو استان آلزاس و لورن (که بیشتر تباری ژرمنی داشتند ) به پایان رسید (برای اطلاعات بیشتر رجوع شود به کتاب شکست نوشته امیل زولا) در این شرایط و شرایط بد اجتماعی فرانسه و شکسته شدن غرور ملی فرانسوی ها ،ژول ورن در داستان هاش سعی داشت که امید رو به دلها بر گردونه اگرچه پیروز این فصل ارتش اهنین بود ولی ژول ورن با دید روشنی که داشت اینده رو حدس میزد و میدونست که این شرایط تا ابد پایدار نمیمونه (همچنان که در جنگ جهانی اول با شکست المان به پایان رسید) دوران نویسندگی ژول ورن مصادف شد با ظهور نویسندگانی مثل بالزاک،فلوبر و زولا که از غول های رئالیسم و ناتورالیسم بودند و بدرستی شرایط بد فرانسه رو نشون میدادند ولی ژول ورن اسیر یاس ناامیدی شرایط بد روز نشد قهرمانان کتابهای ژول ورن انسانهای باایمان و باامید بودند که تسلیم شرایط بد نمیشدند ژول ورن به نوعی صدای آینده بود ویرایش شده در آوریل 13, 2014 توسط R-FAARAZON 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ERI 173 ارسال شده در آوریل 13, 2014 به نظر من که این کتاب ها همه ی سنین رو جذب میکنه. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در آوریل 13, 2014 به نظر من که این کتاب ها همه ی سنین رو جذب میکنه. خب ممکنه از هر قشر رو جدب کنه ولی اکثریت کسانی که این کتابهارو میخونن کودک و نوجوان هستند و از داستانهای ماجرایی استقبال میکنند حتی خیلی از کتب ژول ورن برگردان سینمایی هم داشته همچنانکه نسخه سینمایی جزیره اسرارآمیز توسط عمر شریف ساخته شد یا بیست هزار فرسنگ زیر دریا با بازی کرک داگلاس و... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در آوریل 13, 2014 اگه دقت كرده باشين،ژول ورن گاهي وقتا سعي كرده از خصلت هاي جوانمردانه ي مردم فرانسه صحبت كنه.در داستان«دور دنيا در هشتاد روز»،بسياري از دلاوري ها ها و جوانردي هاي داستان توسط جوان فرانسوي «پاسپارتـو» انجام ميشه. لحظه اي كه قطار مورد حجوم سرخ پوست ها قرار ميگيره و از كنترل خارج ميشه،پاسپارتوي فرانسوي از هيچ تلاشي دريغ نميكنه و قطار رو نگه ميداره. يا بر طبق گفته ي ژول ورن:حال كه پاسپارتو در ژاپن،بدون هيچ پشتوانه اي گرفتار شده بود،حاضر نميشد ساعت گرانبهاي قديمي اش را بفروشد.حاضر بود از گرسنگي بميرد اما دست به همچين كاري نزند.ساعت براي او ياد آور كشور و خاطراتش بود.جوان فرانسوي با نهايت استقامت به پيش رفت... 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Dream_Phoenix 24 ارسال شده در آوریل 13, 2014 من هنوزم عاشق ژول ورنم . بچه که بودم یه کتابفروشی قدیمی دور میدون محلممون بود صبح تا غروب میرفتم کار میکردم و غروب میرفتم همه پولم رو میدادم ازش کتاب میخریدم و بیشترم کتابهای ژول ورن میخریدم . هنوز تعدادی ازشون رو دازم . جلد همشون رو آقای صادق صندوقی نقاشی میکرد . دم کتاب فروشه گرم هر جا هست سلامت باشه تمام کتابهاش رو با قیمت های خیلی پایین به بچه های میفروخت 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The secret wizard 2,001 ارسال شده در آوریل 13, 2014 راستي يادم رفت...! در میان آثار ژول ورن کتاب محبوب من " میشل استروگف" هست که اونم کمترین عناصر علمی تخیلی رو داره در میان آثار ژول ورن! من اين كتاب رو نخوندم اما شنيدم ماجرا هاي جالبي داره.ميشه دربارش توضيح بدي؟ 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
hamid stormcrow 5,052 ارسال شده در آوریل 13, 2014 راستي يادم رفت...! من اين كتاب رو نخوندم اما شنيدم ماجرا هاي جالبي داره.ميشه دربارش توضيح بدي؟ این کتاب در مورد یک مرد شجاع روس (میشل) هست که ماموریت پیدا می کنه تا نامه سری تزار رو به دست برادرش برسونه و در این راه ماجراهای بسیاری براش روی میده! میشل استروگف یکی از پرفورش ترین رمان ها چه در زمان خودش و چه بعدها بوده در واقع انتشار این رمان ژول ورن رو به یک ثروتمند تمام عیار تبدیل کرد 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست