رفتن به مطلب

Recommended Posts

راداگاست قهوه ای

تو این مدت به خاطر یه مشکلاتی نتونستم بنویسم

قسمت چهارم

-وقتی به ریوروود رسیدند روستا چنان در آرامش بود که گویی به دنیای دیگری پا گذاشته بودند.روستای کوچک ریوروود در کنار رودخانه ای مستقر بود بین دو کوه بزرگ و جنگلی پرپشت.

روستای بزرگی نبود ولی به هرحال مثل هلگن در آتش نمیسوخت و این در نظر دو مسافر خسته و زخمی گریخته از هلگن آرامش بخش بود.عموی هادوار با خوش رویی از آنها با غذای گرم و نوشیدنی

پذیرایی کرد.اما وقتی هادوار درباره اژدها به او گفت سکوت کرد.در اتاق به راه افتاد و مثل ماری زخمی به خود میپیچید.پیرمرد بسیار نگران به نظر میرسید و این نگرانی حتی به نظر هادوار هم بیش از اندازه مینمود.

دور از هادوار یک ساعتی خوابید و وقتی بیدار شد پیرمرد درخانه نبود.لباس و زره و کلاه خودی روی میز کنار تختش گذاشته بودند.لباس ها را به تن کرد و به سرسرای خانه رفت.هادوار جلوی شومینه نشسته بود و به

شعله های آتش نگاه میکرد.وقتی اورا دید لبخندی زد و گفت: عمویم به قلعه وستم(Westem) رفته تا به نگهبانان آنجا هشدار بدهد.تعدادشان زیاد نیست ولی میتوانند قبل از رسیدن نیروهای بیشتر کمک حالمان باشند.

من هم به انجا خواهم رفت.

جانور کوهستان گفت: شمشیر میخواهم! هادوار جواب داد: چندبار قبل از ملاقات در هلگن دیده بودمت.یکبار در نزدیکی های اورفان راک(Orphan Rock) بود.روی صخره ای ایستاده بودی و آسمان را نگاه میکردی.

خوب که دقت کردم دیدم داری به عقابی نگاه میکنی.کمانی به دست داشتی ولی عقاب را نزدی.مدتی نگاهش کردی و سپس برگشتی و پشت صخره ها ناپدید شدی.حسی به من گفت تو بیشتر

از این که یک شکارچی باشی یک شاعری!

در جواب شنید: تیرهایم تمامشده بود!به من شمشیری بده باید به هلگن بازگردم.

هادوار با صدای بلند خندید و سپس از جایش بلند شد و به طرف میز بزرگ گوشه اتاق رفت.درحالی که خنده اش را می خورد گفت: عمویم هم مثل من با یک نگاه به تو اعتماد کرد.نمیدانم چرا!

ولی امروز پر بود از اتفاقات غیرمنتظره و غریب.این هم رویاش! سپس شمشیری را از روی میز برداشت و به طرف او برگشت.درحالی که شمشیر را با دو دست در مقابل او گرفته بود ادامه داد:

شمشیر نیاکان! عمویم گفت این شمشیر را با خود ببری تا سالاربالگروف(Jarl Balgruuf) از این که پیک او هستی مطمئن شود.

هادورا نامه را به طرفش گرفت و گفت:باید به وایتران بروی.نامه را به سالار شهر بده.بدون نیروی کمکی برنگرد.اسب سفیدی که بیرون است از این پس مال توست.

شمشیر و نامه را گرفت تا به حال نه تیغی به زیبایی آن شمشیر در دست گرفته بود و نه نامه ای به ان مهمی تا به حال در دست نداشت.

راستی یه چیزی یادم رفت بگم این کتاب توسط خود کارگردان بازی به نام:تاد هاوارد نوشته شده که من این رمان رو دارم و دارم خلاصه اش میکنم و در تاپیک میذارم

مترجمش هم رضا قرالو هست

ویرایش شده در توسط راداگاست قهوه ای

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

خب از اونجایی که فهمیدم این خلاصه هایی که از رمان مینویسم اصلا طرفدار نداشت:| لازم میدونم تا داستان کامل اسکایریم رو براتون شرح بدم:

بعد بسته شدن دروازه های جهنمی اوبلیویون در سال 433 دوران سوم دوران جدیدی در تامریل آغاز شد دورانی که سرنوشت سرزمین شمالی تامریل یعنی اسکایریم را مشخص میکند...

200 سال از بسته شدن دروازه ها گذشته و اکنون آرامش نسبی بر تامریل و اسکایریم واقع گشته اما این آرامش به زودی پایان میگیرد.

در سال 201 دوران چهارم استورمکلوک ها توسط رهبرشون اعلام استقلال میکنن و رهبرشون در طی دوئلی با پادشاه اسکایریم او را به قتل میرساند.اسکایریم به هم میریزد گروهی فرمانروایی استورمکلوک ها را میپذیرند و گروهی وفادار به پادشاهی میمانند و امپریال را تشکیل میدهند اما در همین گیرو دار جنگ داخلی اسکایریم طبق پیشگویی های طومار کهن اسکایریم اژدهایان در زمانی از خواب بیدار خواهند شد و به سرزمین اصلی خود یعنی اسکایریم بازخواهند گشت بزرگترین و قدرتمند ترین این اژدهایان آلدوین نام دارد که به خدای نابودی مشهور است سرزمین های شمالی را در وحشت اژدهایان تحت فرمان خود فرو میبرد.

اما فقط یک نفر میتواند این آشوب را از بین ببرد او یک دواکین است با بدنی فانی و با روح اژدها. یک اژدها زاده...

ادمه دارد...

امیدوارم تا اینجا خوب بوده باشه:|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

اولین دواکین(اژدها زاده)یک کاهن اژدها به نام میراک نام داشت که قدرتمند ترین کاهن اژدها بود.

در دوران های باستان زمانی که ایزگرامور با مردمان نورد خود وارد تامریل شد مردمی که همراه با اون بودند آیین حیوان پرستی را به این سرزمین اوردند انان عقاب مار ماهی و دیگر حیوانات را مورد پرستش قرار میدادند که مهمترین این آیین فرقه ی اژدها پرستی بود.

اژدهایان را دراگ-کن مینامیدند که به غیر از کاهنان اژدها استفاده از این کلمه ممنوع بود.معابد عظیمی برای پرستش دراگ-کن ها ساخته شد که تا دوران چهارم هنوز هم بقایای ان ها باقیست و اجساد اعضای فرقه های اژدها پرستی هنوز هم در ان عبور و مرور میکنند اژدهایان که بزرگترینشان اکتاش نام داشت خود و دیگر اژدهایان را پادشاهان مطلق اسکایریم خواند و 9 نفر را از جمله"میراک" قسمتی از قدرت های خود را به آنان دادند و ان 9 نفر به کاهن اژدها معروف شدند و وظیفه ی باج گیری و مالیات گیری را از مردم اسکایریم داشتند.از نظر اژدهایان قدرت همان حقیقت است پس بنابراین هر موجودی که قدرتمند باشد باید بر همگان حکومت کند پس دوران اژدها شروع شد و حکومت انان سراسر اسکایریم را فراگرفته بود...

اما یکی از کاهنین اژدها به نام میراک که قدرتمند ترین بود شروع به خواندن کتاب های ممنوعه کرد و حقیقت هایی از اژدهایان یافت پس بر ضد آلدوین یکی از نوادگان اکتاش شورش کرد اما سرنوشت او هیچ گاه مشخص نشد و در اسکایریم تنها ماسک او به یادگار مانده است.

ادمه دارد...

ویرایش شده در توسط راداگاست قهوه ای

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

اما طبق افسانه هایی که آمده است اکتاش هم میتواند سمبل بدی و هم خوبی باشد برای مثال اژدهای شر و یا اژدهای خیر که میتوان هر دورا با سمبل اکتاش نشان داد.

مردم از کاهنین اژدها ناراضی بودند ستم های آن ها باعث شده بود که جمعیت بسیار زیادی از نورد هارا در خشم وحشتناک فرو ببرد.مردم شورش کردند که ناگهان با حمله بسیار قدرتمند اژدهایان مواجه شدند نبرد اژدها آغاز شد.

در ابتدا هزاران انسان کشته شدند اما در اواسط جنگ تعدادی از اژدهایان از برادرانشان جدا شدند و به انسان ها پیوستند رهبر این اژدهایان پارتوراناکس نام داشت بعضی از روحانیون و مردم مدعی هستند که روح اکتاش در همه چیز دخالت داشت عموما هم به سمبل بدی کمک میکرد و هم سمبل خوبی.

انسان ها از متحدین اژدهای خود جادوهای بسیاری علیه اژدهایان آلدوین فراگرفتند بنابراین جنگ تغییر کرد صد ها سال نبرد با اژدهیان تلفات بسیاری بر اژدهیان زد بنابراین کاهنین از تخت سلطنت به زیر کشیده شدند و اژدهیان نیز به دور از انسان ها عموما در شمال اسکایریم پراکنده زندگی میکردند اما کاهنین در اسکایریم معبد هایی برای پرستش اژدهایان بنا نهادند اما انان معتقد بودند روزی اژدهیان بازخواهند گشت و به انان که ایمان به اژدهایان داشتند پاداش خواهند داد ان روز سال 201 دوران چهارم است بعد از واقعه ی ابلیویون(بعدا اشاره میکنم بهش)که اخرین فرد از نسل دواکین سرنوشت تمام اسکایریم را رغم خواهد زد...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Witch-King

تاثیرپذیری تامریل از آردا

سری بازی های Elder Scrolls و دنیایی که این بازی ها در اون به وقوع میپیونده شباهت های زیادی به دنیای ساخته تالکین داشته و تاثیر زیادی از اون گرفته. در این پست و پست های بعد به وجه های اشتراک دو دنیای تامریل و آردا میپردازیم.

خب اولین چیزی که میخوایم بهش بپردازیم نژاد های موجود در تامریل هست. نژاد های بسیاری در این سرزمین زندگی می کنند که به پنج دسته اصلی الف ها و اورکها و انسان ها و Khajiit و Argonian تقسیم میشوند.

.....................................................................

الف ها: در تامریل سه دسته هستند Dark Elves (الف های تاریک) و Wood Elves (الف های جنگل) و High Elves ( الف های والا). خب با یک نگاه به این دسته بندی میشه فهمید که خیلی شبیه به دسته بندی تالکین از الف ها هست. در دنیای تالکین هم همینطور که خودتون میدونید سه نوع الف داریم: الف های تاریک و الف های سیندار و الف های برین. خب حالا تک تک این ها رو بررسی می کنیم.

الف های تاریک: الف های تاریک در اسکایریم همونطور که از اسمشون پیداست پوستی تیره دارند و از این نظر با الف های تاریک آردا متفاوت هستند. اما از نظر خرد و دانایی مانند الف های تاریک تالکین خرد کمتری از الف های والا دارند.

الف های جنگل: وجه اشتراک زیادی با الف های سیندار دارند. مانند الف های سیندار در مناطق جنگلی زندگی میکنند و کماندارانی عالی هستند و مانند الف های سیندار از خرد کمتری نسبت به الف های والا برخوردارند.

الف های والا: مانند الف های برین خرد بسیار زیادی دارند و تقریبا در هر زمینه ای ماهر هستند و میشه گفت برترین نژاد در تامریل هستند و مانند الف های برین در سرزمینی جدا از بقیه نژاد ها به نام Summersat Isles زندگی میکنند.

.....................................................................

اورک ها: در تامریل بیشتر در دو رشته کوه Wrothgarian و Dragontail زندگی میکنند و از لحاظ خلق و خوی شبیه به اورک های آردا هستند.

اورک های تامریل در مناطق کوهستانی زندگی میکنند که این بی شباهت به اورک های تالکین نیست و مانند اورک های آردا موجوداتی نا آرام و جنگجو هستند.

ویرایش شده در توسط Assassin Creed

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

خب با این دسته بندی و مقایسه موافق نیستم چون دقیق و درست نیست...

الف های دنیای TES به بیش از 3 دسته اصلی تقسیم میشن، مثلا توی نسخه ی اسکایریم به نژاد Snow Elves که بعدا تبدیل به Falmer شدن (و دیگه داستانش رو میدونیم) هم بسیار اشاره میشه، سوای نژادهای فرعی الف دیگه که توی نسخه ها دیگه یا پچ های مختلف بهش برخوردیم

اما الف های داستان تالکین دو دسته ی کلی اند: الف هایی که روشنایی درختان رو دیدن (کالاکوئندی)، الف هایی که روشنایی درختان رو ندیدن (موریکوئندی)؛ حالا بعدا به شاخه های مختلفی تقسیم میشن با توجه به موقعیت (که میتونید یه لیست تقریبا کامل رو توی انتهای سیلماریلیون ببینید)

در مورد اورک ها هم موافق نیستم، جز علاقه ی اون ها به نبرد (که متفاوته به علاقه به نابودی اورک های تالکین، موجوداتی که پلید هستن؛ اورک های اسکایریم پلید نیستن)، محل زندگیشون هم قلعه های کوچک خودشون هست که برای استفاده از معادنی که بهش احتیاج دارن و جزوی از زندگیشونه، در نزدیکی کوه ها بنا میشه، علاوه بر اینکه مشکلی با روشنایی ندارن (یکی از علت های اصلی زندگی اورک های دنیای تالکین در بطن کوه ها، مشکلشون با نور هست تا منابع معدنی) بیشتر میتونیم بگیم شبیه به اورک های وارکرفت یا مثلا اورگال های چهارگانه ی وراثت باشن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Witch-King

خب با این دسته بندی و مقایسه موافق نیستم چون دقیق و درست نیست...

الف های دنیای TES به بیش از 3 دسته اصلی تقسیم میشن، مثلا توی نسخه ی اسکایریم به نژاد Snow Elves که بعدا تبدیل به Falmer شدن (و دیگه داستانش رو میدونیم) هم بسیار اشاره میشه، سوای نژادهای فرعی الف دیگه که توی نسخه ها دیگه یا پچ های مختلف بهش برخوردیم

اما الف های داستان تالکین دو دسته ی کلی اند: الف هایی که روشنایی درختان رو دیدن (کالاکوئندی)، الف هایی که روشنایی درختان رو ندیدن (موریکوئندی)؛ حالا بعدا به شاخه های مختلفی تقسیم میشن با توجه به موقعیت (که میتونید یه لیست تقریبا کامل رو توی انتهای سیلماریلیون ببینید)

در مورد اورک ها هم موافق نیستم، جز علاقه ی اون ها به نبرد (که متفاوته به علاقه به نابودی اورک های تالکین، موجوداتی که پلید هستن؛ اورک های اسکایریم پلید نیستن)، محل زندگیشون هم قلعه های کوچک خودشون هست که برای استفاده از معادنی که بهش احتیاج دارن و جزوی از زندگیشونه، در نزدیکی کوه ها بنا میشه، علاوه بر اینکه مشکلی با روشنایی ندارن (یکی از علت های اصلی زندگی اورک های دنیای تالکین در بطن کوه ها، مشکلشون با نور هست تا منابع معدنی) بیشتر میتونیم بگیم شبیه به اورک های وارکرفت یا مثلا اورگال های چهارگانه ی وراثت باشن

الف های تامریل اتفاقا دقیقا به سه دسته اصلی تقسیم میشن. اون دسته Snow Elves هم که شما میگید اونها منقرض شده اند و دیگه نمیشه جزو نژاد های زنده الف حسابشون کرد. همچنین سر الف های Dwemer هم همین بلا اومد و منقرض شده اند و دیگه جزو نژاد های زنده محسوب نمیشن. در ضمن خود این تبدیل شدن الف های برفی به فالمر هم خودش یکی دیگه از شباهت هاست همینطور که میدونید توی دنیای تالکین مورگوت الف ها رو به موجوداتی به نام اورک تبدیل کرد و در اسکایریم هم میبینیم که الف های برفی به واسطه Dwemer ها به موجوداتی نفرت انگیز به نام فالمر تبدیل شدند.

................................................................

البته که اورک های اسکایریم پلید نیستند و من هم جایی ذکر نکردم که پلید هستند من گفتم که جنگجو هستند.

و اینکه شما میگید توی قلعه های کوچیک زندگی میکنند کاملا نادرسته چون این فقط در مورد اورک های مهاجر که به اسکایریم اومدند صدق میکنه. اورک هایی که در سرزمین خودشون زندگی میکنند در کوهستان های موجود در High Rock یک پادشاهی دارن و حتی شهر و پایتخت هم دارن و مثل اورک های اسکایریم در قلعه های کوچیک زندگی نمیکنن. و در آخر اینکه من هم نگفتم اورک های اسکایریم به نور حساس هستند. دقت کنید در این پست بیشتر به شباهت ها پرداخته شده تا تفاوت ها برای همین من بیشتر تفاوت ها رو ذکر نکردم.

ویرایش شده در توسط Assassin Creed

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

الف های تامریل اتفاقا دقیقا به سه دسته اصلی تقسیم میشن. اون دسته Snow Elves هم که شما میگید اونها منقرض شده اند و دیگه نمیشه جزو سه نژاد الف حسابشون کرد. همچنین سر الف های Dwemer هم همین بلا اومد و منقرض شده اند و دیگه جزو نژاد های زنده محسوب نمیشن. در ضمن خود این تبدیل شدن الف های برفی به فالمر هم خودش یکی دیگه از شباهت هاست همینطور که میدونید توی دنیای تالکین مورگوت الف ها رو به موجوداتی به نام اورک تبدیل کرد و در اسکایریم هم میبینیم که الف های برفی به واسطه Dwemer ها به موجوداتی نفرت انگیز به نام فالمر تبدیل شدند.

................................................................

البته که اورک های اسکایریم پلید نیستند و من هم جایی ذکر نکردم پلید هستند من گفتم که جنگجو هستند.

و اینکه شما میگید توی قلعه های کوچیک زندگی میکنند کاملا نادرسته چون این فقط در مورد اورک های مهاجر که به اسکایریم اومدند صدق میکنه. اورک هایی که در سرزمین خودشون زندگی میکنند در کوهستان های موجود در High Rock یک پادشاهی دارن و حتی شهر و پایتخت هم دارن و مثل اورک های اسکایریم در قلعه های کوچیک زندگی نمیکنن. و در آخر اینکه من هم نگفتم اورک های اسکایریم به نور حساس هستند. دقت کنید در این پست بیشتر به شباهت ها پرداخته شده تا تفاوت ها برای همین من تفاوت ها رو ذکر نکردم.

انقراض دلیلی بر وجود نداشتنشون نیست! درهرحال تقسیم نژادها اونجا کاملا متفاوت هست، Dwemer به قولی کوتوله های دنیای TES هستن یا اورک ها یا اون الف های که نام برده شده، همه و همه از نزاد Mer یا الف هستن و بازم نمیشه مقایسه کرد با 2 گروه الف های دنیای تالکین!

میدونم، اما یادم نمیاد ذکر شده باشه توی کوه زندگی میکنن پایتختشون بین دو کوه هست!

درهرحال با 2-3تا شباهت که اصلا ربط اختصاصی به تالکین نداره و فقط یک شباهت اسمی (مثلا اورک) نمیشه این دو دنیا رو به هم مرتبط کرد یا بگیم تاثیرش به طور مستقیم از دنیای تالکین گرفته شده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Witch-King

انقراض دلیلی بر وجود نداشتنشون نیست! درهرحال تقسیم نژادها اونجا کاملا متفاوت هست، Dwemer به قولی کوتوله های دنیای TES هستن یا اورک ها یا اون الف های که نام برده شده، همه و همه از نزاد Mer یا الف هستن و بازم نمیشه مقایسه کرد با 2 گروه الف های دنیای تالکین!

میدونم، اما یادم نمیاد ذکر شده باشه توی کوه زندگی میکنن پایتختشون بین دو کوه هست!

درهرحال با 2-3تا شباهت که اصلا ربط اختصاصی به تالکین نداره و فقط یک شباهت اسمی (مثلا اورک) نمیشه این دو دنیا رو به هم مرتبط کرد یا بگیم تاثیرش به طور مستقیم از دنیای تالکین گرفته شده...

ما اینجا درباره نژاد های در قید حیات! حرف میزنیم.

درباره Mer جایی گفته نشده که هر موجودی که از نژاد Mer باشه الف هست. درسته که اورک ها و الف های تاریک و... همه از این نژاد هستند اما بازم نمیشه اورک ها رو الف حساب کرد! درسته که از یه ریشه هستند اما اگه خصوصیات ظاهری و حتی توانایی های این دو رو با هم مقایسه کنید میبینید که زمین تا آسمون با هم فرق دارند.

الف های تالکین هم درسته که دو گروه هستند اما اگه همین تقسیم بندی رو تشریح کنیم اینجوری میشه:

الف---->الدار---->سیندار - برین

الف---->آواری----> الف های تاریک

من قسمت سوم این تقسیم بندی رو ذکر کردم.

درباره اورک ها هم من که نگفتم ((توی)) کوه زندگی میکنن!

اتفاقا اگه دو سه تا شباهت بود یا شباهت اسمی بود که اصلا این پست رو نمیدادم. ایشالا توی پست های بعدی به بقیه شباهت ها هم خواهم پرداخت. تاثیرش رو هم من نگفتم به طور مستقیم از تالکین گرفته بلکه یه جاهایی میشه گفت نه فقط از دنیای تالکین بلکه از بقیه دنیاهای فانتزی الگو گرفتند. اتفاقا خیلی خلاقیت هایی در تامریل می بینیم که در هیچ دنیای فانتزی دیگه ای دیده نمیشه که این خودش قابل تحسینه.

ویرایش شده در توسط Assassin Creed

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

ما اینجا درباره نژاد های در قید حیات! حرف میزنیم.

وقتی در مورد یک دنیا صحبت میشه، انقراض یا عدم انقراض اون ها بی معنیه، مثل اینه که وقتی میخوایم به طور کامل کره ی زمین رو مثلا با یکجا (فکر کنیم یه کره ی دیگه کشف شده با حیات!) مقایسه کنیم، بگیم چون دایناسورها منقرض شدن، لازم نیست اون ها رو حساب کنیم یا مثلا پلنگ نمیدونم کجا (فرض میکنیم!) که منقرض شده رو حساب نکنیم! این چه معنی داره آخه :/ ما داریم به طور کلی مقایسه میکنیم، پس باید همه ی زوایا رو حساب کنیم

الف های تالکین هم درسته که دو گروه هستند اما اگه همین تقسیم بندی رو تشریح کنیم اینجوری میشه:

الف---->الدار---->سیندار - برین

الف---->آواری----> الف های تاریک

من قسمت سوم این تقسیم بندی رو ذکر کردم.

قسمت سوم؟ :/

درهر صورت این تقسیم بندی کامل نیست و میشه بگیم غلط هست، برای اطلاعات بیشتر همونطور که گفم به کتاب های تالکین مراجعه کنید :D

تاثیرش رو هم من نگفتم به طور مستقیم از تالکین گرفته بلکه یه جاهایی میشه گفت نه فقط از دنیای تالکین بلکه از بقیه دنیاهای فانتزی الگو گرفتند. اتفاقا خیلی خلاقیت هایی در تامریل می بینیم که در هیچ دنیای فانتزی دیگه ای دیده نمیشه که این خودش قابل تحسینه.

وقتی عنوان به اون بزرگی وجود داره "تاثیرپذیری تامریل از آردا" و بعد با این توضیحات: "سری بازی های Elder Scrolls و دنیایی که این بازی ها در اون به وقوع میپیونده شباهت های زیادی به دنیای ساخته تالکین داشته و تاثیر زیادی از اون گرفته. در این پست و پست های بعد به وجه های اشتراک دو دنیای تامریل و آردا میپردازیم." درش موجوده، نمتونم راحت از این ادعای سنگین بگذرم! و نگفتم هم تاثیری از جاهای دیگه نگرفته، به اندازه ی کافی فکر کنم اطلاع دارم و شباهت ها رو تا حدی میشناسم، چیزهای بهتری میشد گفت که بازم اختصاصی تالکین نیست بخوایم کاملا حساب کنیم خیلی هاش

درهرحال منتظر پست های بعدیت هستیم :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

سلام به همه...

در این پست قصد دارم درباره دورف های سرزمین اسکایریم بحث و گفت و گو کنم...

اگه مراحل اصلی بازی رو طی کرده باشین در یکی از اون ها برای به دست آوردن یه طومار به شهری زیر زمینی به نام میدان تاریکی (blackreach) فرستاده می شین...

post-3303-0-26689500-1415201358_thumb.jp

post-3303-0-43874400-1415201281_thumb.pn

شهری که ساختمان هایی بزرگ با شکل ساخت و مهندسی خاصی توش وجود داره ، بنا هایی که در سطح سرزمین اسکایریم کمتر دیده میشه...

post-3303-0-47101800-1415201230_thumb.pn

معادن فراونی از سنگ های ارزشمند و البته عجیب رو می توان در سرتاسر این شهر زیر زمینی دید...

طبق اطلاعات داده شده درباره ی این موضوع شهر ها متعلق به نژادی باستانی به نام (Dwarves) یا همون دورف ها هست...این نژادی طی داستانی که در ادامه ی بهش اشاره می کنم، منقرض و برای همیشه ناپدید می شه...

اما ابزار های زندگی عادی و البته نظامی زیادی از این نژاد در این شهر زیر زمینی و شش شهر دیگر باقی می مونه که شباهت های زیادی به وسایل دورف های آردا دارن...

این داستان ادامه دارد....خیلی هم زیاد ادامه دارد...

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT
انتقال

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

سلام از اینکه این همه به نوشته ی من توجه کردین و این همه پاسخ برام فرستادین ممنونم واقعا منو تحت تاثیر قرار دادین.... :)

طبق اون چیزایی که در کتاب نبرد ایتیریوم اثر تارون درث با متن مقدمه ی : مقاله ای درباره ی فروپاشی شهر های دورف های اسکایریم تقدیم به کتریا ، دوست و همکارم......نوشته....درباره ی دورف های تمریل و اسکایریم به نتایج جالبی می رسیم که خودش جای بحث فراوان داره که شما واقعا پکوندین از بس با من سر این مسئله بحث و گفتو گو کردین...

داستان دورف های اسکایریم : در اسکایریم چهار شهر زیر زمینی وجود داره که هر کدوم ورودی های با معماری های خاص در سطح اسکایریم هم دارن...در این کتاب نوشته که دورف های اسکایریم به شکلی جالب و شبیه به دورف های آردا از سنگی معدنی و خاص خودشون به نام ایتیریوم استفاده می کنن ((البته اسم سنگ معدنی دورف های آردا میتریل هستش)).....این سنگ ویژه گی هایی بسیار انحصاری برای خودش داره : رنگش آبی روشنه ، مثل کریستاله ، هاله هایی جادویی و قدرتمند اطرافشه ، از نظر شیمیایی خنثی هستش ، و به هیچ روشی نمیشه ذوبش کرد ، نمیشه قالبش گرقت ، متصل یا جداش کرد و یا حتی نمیشه اون رو شکوند...البته برای دورف های اسکایریم این مشکلات به عنوان مسائلی کوچیک به شمار می رفته خوب البته عادیه چون همهمون می دونیم که آهنگری و کار با سنگ ها و فلزات تو خون دورف هاست...و این مسائل برای دیگر نژاد های اسکایریم مشکل محصوب می شده....در اواخر سال های حکومت شاه هرولد در سطح اسکایریم ، دورف ها طی حفاری هایی بزرگ به معادنی عظیم از این سنگ معدنی دست پیدا می کنن...و همین باعث شکل گیری اتحادی میان چهار شهر برای ایجاد یک آهنگری مشترک برای تحقیق و ساخت اشیائ مختلف با این ماده معدنی میشه...این آهنگری در کوهپایه های جنوب استان ریچ ( در جنوب شرقی شهر ریفتن ) قرار داره و اونطور که تو کتاب نوشته این منطقه به شکلی بسیار منظم کنترل و حفاظت می شده تا اسرار کار با این ماده به دست نژاد های بیگانه نیافته...حتی استخراج این ماده هم با نظارت های چند مرحله ای همراه بوده...

جالبه که بدونید تحقیقاتی که من روی این ماده انجام دادم نشون میده بعضی خصوصیت های زکر شده واقعا درسته (( البته تو دنیای ما این ماده ایریدیوم نام داره با عدد اتمی 77)) حتی اونجایی که نوشته ذوب نمیشه هم درسته چون دمای ذوب ماده ی ایریدیم حدود 2410 درجه سلسیوسه و حتی دمای جوشش هم در عدد بسیار بالای 4130 درجه سلسیوس قرار داره از دسته فلز های گروه پلاتینه و حتی خواصش م مثل rh هاست و کاربرد های آلیاژی داره و توی کاتالیزور ها هم استفادش می کنن ...فقط شکلش با اونی که تو اسکایریم وجود داره و تو کتاب توصیف شده فرق می کنه...ولی دقیقا مثل اونی که تو اسکایریمه خیلی کاربرد داره.

ایریدیوم در جدول تناوبی:

post-3303-0-07455300-1415730730_thumb.jp

ایریدیوم در دنیای ما:

post-3303-0-99529100-1415731979_thumb.jp

بقیشو تو روز های آینده براتون تعریف می کنم فقط اگه میشه این همه تو ذوق ما نزنین و یه نظری ، جوابی ، چیزی بنویسین بلکه ما هم ضایع نشیم.

ویرایش:

همین الان فهمیدم که کتاب نبرد ایتیریوم که یه مطلب ازش توی پست های قبلی گذاشتم نوشته خود تارون درث نبوده.....بلکه نویسنده و محقق اصلی کتاب زنی به نام کتریا بوده که طی خیانت دوستش تارون کتاب به نام تارون درث ثبت می شه....اما بعد ها تارون از کارش پشیمون میشه و برای جبران در مقدمه کتابش می نویسه تقدیم به دوست و همکارم کتریا.....

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT
ادغام پست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

تنزل چهار شهر :

طی سه سال چهار شهر معروف و عظیم دورف های اسکایریم از ((مارکارث)) تا کوهستان ((ولوثی)) به شکل عجیبی یکی پس از دیگری در برابر لشکر کشی های پادشاه سقوط کردند.شهر هایی که سالیان سال در برابر حملات نورد (( نژاد nord)) های اسکایریم آن گونه مقاومت کرده بود حالا به جولانگاه لشکریان پادشاهی تبدیل شده بود. با اینکه تاریخ نگاران نورد این پیروزی ها رو به خاطر لطف خدایان و البته استفاده از تاکتیک های نظامی جدید توسط شاه (( گلری )) می دونستن ولی فرماندهان نظامی و حتی خود لشکریان پادشاهی هم از این سری پیروزی های مداوم و پر سرعت بسیار متعجب می شن....مشکل کجا بود؟؟؟؟؟

تارون توی کتابش می نویسه شهر های دورف ها غیر قابل نفوذ و لشکریانشان شکست ناپذیرن...دورف ها از روش ها و فنون نظامی خاص خودشون استفاده می کنن که برای دیگران غیر قابل درکه...تارون و کتریا نتیجه می گیرن که چندین سال قبل از حملات و پیروزی های برق آسای شاه گلری نورد تعداد زیادی از دورف ها در جنگ های داخلی از بین رفته بود....دلیل کجا بود؟؟علت این جنگ ها چی بود؟؟مگه هر چهار شهر با هم متحد نبودن؟؟

قبلا گفتیم دورف ها برای کار با ایتیریوم در آهنگری مشترک با هم متحد می شن.....اما قضیه به همین جا ختم نمی شه ، هر شهر قصد داشته تسلط بیشتری روی آهنگری داشته باشه...اول نزاع به صورت سرد و ساده و بعد هم یه جنگ واقعی در بین چهار شهر برای تسلط بر آهنگری به وجود میاد...در طی این جنگ طولانی و البته فرسایشی تعداد زیادی از دورف ها از بین می رن و جمعیتشون افت شدیدی رو متحمل می شه اما هیچ کدوم در این جنگ ها به پیروزی نمی رسن و میراث این جنگ فقط از بین رفتن اتحاد ، به وجود اومدن درگیری های داخلی ، کاهش جمعیت ، در نتیجه کاهش نیروی نظامی و انسانی هر چهار شهر و البته باز شدن راه برای لشکرکشی های شاه گلری نورد بوده.

این موضوع هنوز ادامه داره...اگه سوالی دارین در ادامه تاپیک اعلام کنین...ممنونم.

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

ادامه ی فتوحات شاه گلری : نورد ها باور نمی کنند!!

جنگ های دورف ها و نورد ها ادامه داشت ، سرعت حرکت سپاهیان شاه برق آسا بود.....حتی خود نورد ها هم سردرگم مانده بودن . یاداشت های کتاب نبرد ایتیریوم نشون میده بعد از یک قرن دورف ها دوباره بخش اعظمی از قلمرو خودشون رو پس می گیرن ولی هیچ مدرکی مبنی بر ادامه کار در آهنگری سری دورف ها وجود نداشته....آهنگری برای همیشه رها شد و هیچکس نتونست اون رو پیدا کنه...ماجراجویان زیادی تلاش کردن تا این میراث کهن رو پیدا کنن ولی هیچکس موفق نشد...انگار فقط خود دورف ها جای اون رو می دونستن...بعد از گذشت چندین سال دیگه خود دورف ها هم به شکل عجیبی ناپدید شدن ، اربابان آهنین مثل آهنگری بزرگشون برای همیشه به تاریخ پیوستن.

post-3303-0-42508300-1416999080_thumb.jp

در ادامه همین تاپیک به دلایل ناپدید شدن دورف های اسکایریم می پردازیم.

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

انتقام خیانت....دشمن کیست؟

در پست های قبلی در همین تاپیک ، دوستان درباره نژاد های اسکایریم مطالب مفیدی رو ارائه کرده بودن.

گفته بودن که الف ها به سه نژاد : Dark Elves ( الف های تاریکی ) ، Wood Elves ( الف های جنگل ) و High Elves ( الف های والا) تقسیم می شن....خیلی خوبه ولی برای اون چه در جریان بازی می بینید نه اونی که در جریان بازی متوجهش می شین ....اگه ترجمه کتاب های اسکایریم و همینطور مطالب میان لود های بازی رو بخونید به حجم بالایی از اطلاعات و داستان های زیبا و جالب درباره تاریخ اسکایریم و تامریل دست پیدا می کنید... حتی به یه سری نژاد دیگه که در جریان بازی هم بودن توجه نشده بود مثلا دورف ها و این یکی که الان دربارش بحث می کنیم...((البته همینجا بگیم که دوستان واقعا هیچ کم نزاشتن و سخن همه قابل احترام و مفیده )) همه کسایی که توی بازی بودن با نژادی به نام فالمر ها ( Falmers ) آشنایی دارن....موجوداتی شبیه گابلین های آردا...اون ها کور هستن و در تاریکی بیشتر دیده می شن البته بیشتر که نه همیشه تو تاریکی دیده می شن... ولی ما اون ها رو در میدان تاریکی ( Blackreach ) ((همون جایی که توی پست های قبلی بهش اشاره ای داشتیم)) بیشتر می بینیم...

post-3303-0-65257400-1417112949_thumb.jp post-3303-0-43141800-1417112933_thumb.jp

حالا می پرسین به دورف های داستان ما چه ربطی دارن؟؟ادامه رو بخونین تا ارتباطشون با هم رو براتون بگم...

منبع داستان ما :

کتاب فالمر : یک تحقیق

نوشته اورسا اوثراکس

با مقدمه ی : تحقیقی در باره ی فالمر ها و نبرد با دورف ها

این کتاب به زبان محاوره ای خود اورسا بود : من تحقیق کرده ام ، سفر کرده ام ، اکتشاف کرده ام ، مشاهده کرده ام و به این نتیجه رسیدم که فالمر های پلید و قاتل همان الف های برفی ( Snow Elves ) افسانه ای هستند...هیچ کس نمی داند که داستان آغازشان چه بود ولی من از کتاب سقوط شاهزاده ی برفی ( Fall Of The Snow Prince ) که درباره ی شرح نبرد ( Battle Of Moesring ) توسط لوخیم نوشته شده ، اینگونه فهمیدم : لوخیم خوش شانس خود شاهد جنگ بود...رهبر فالمر ها ( الف های برفی )...البته آن زمان هنوز فالمر نبودند...که به او فقط شاهزاده ی برفی می گفتند در یک از جنگ ها کشته و توسط دشمنان و قاتلینش که نورد ها ( Nord ) بودند با احترام کامل دفن شد...بعد از از هم پاشیدگی پادشاهی شاهزاده برفی و شکست لشکریان ...الف های برفی از خانه های خود رانده و آواره ی کوه ها ، دشت ها و غار های تاریک و نمناک شدند...تا اینکه حال دیگر آنان را هرگز نمی بینیم...

من این کتاب رو با نام falmers : the study در زیر زمین هتلی به نام اجاق یخ زده ( Frozen Hearth ) در شهر وینترهولد (Winterhold ) پیدا کردم....

اما جایی که داستان الف های برفی باستان به پایان می رسد....داستان فالمر های امروزی تازه شروع می شود.

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

انتقام خیانت....دشمن اینجاست.

سلام خسته نباشید..

کتاب فالمر : یک تحقیق

نوشته اورسا اوثراکس

با متن مقدمه ی : تحقیقی درباره ی فالمر ها و نبرد با دورف ها

توی پست قبلی گفتیم که بعد از شکست الف های برفی این نژاد دیگه تو اسکایریم دیده نشدن و بعضیا بر این باور بودن که اونا منقرض شدن.

اما این تازه شروع داستانه.....

بعد از شکست شاهزاده ی برفی ، الف های برفی منقرض نشدند بلکه به اعماق زمین رفتن تا از گزند نژاد نورد در امان باشن اونا مجبور شدن به بدترین جایی ممکن براشون ، پناه ببرین...منطقه ای دور از نور و روشنایی به نام میدان تاریکی (Blackreach ) (( توی پست های قبلی بهش اشاره کردم )) سرزمین باستانی دورف های افسانه ای.

نوشته ی خود اورسا : بله افسانه ی میدان تاریکی واقعا وجود دارد...من آنجا بوده ام و برخلاف دیگر کسانی که از سفر به آنجا هرگز بازنگشتند من زنده از آن جا خارج شدم...و حالا حقیقت ها را درباره ی فالمر ها می دانم..

بعد از شکست الف های برفی از نورد ها و پناهنده شدن این نژاد به سرزمین تاریک اربابان آهنین ، دورف ها راضی شدند تا از الف های برفی بیچاره را حمایت کنند...اما به قیمتی گران !!!

دورف ها نسبت به مهمانان الف خود بی اعتماد بودند...از این رو الف های برفی را به خوردن نوعی قارچ سمی که فقط در تاریکی اعماق زمین می رویید تشویق کردند...این قارچ آنان را نمی کشت اما بردگی همیشگی آنان برای دورف ها را تضمین می کرد...قارچی که مصرفش اعتیاد آور بود و به تدریج باعث کوری مصرف کننده ی خود می شد...اعتیاد آور بودن این قارچ باعث شد الف های برفی این گیاه را به عنوان غذای ثابت خود برگزینند...این اعتیاد نه تنها باعث کوری آنان می شد بلکه کور بودن نسل های آینده این نزاد را هم تضمین می کرد...باری دیگر نژادی نیرومند و بزرگ به زیر کشیده شد......الف های برفی برای همیشه کور شدند....

آنان موجودادتی پلید ، وحشی ، خونخوار و به دور از رحم و صلح و بخشش شدند..

آنان................فالمر شدند.

((این داستان ادامه دارد))

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

دانه های برف فریاد می زنند.

کتاب : خیانت شده

نوشته ی : انگوی املوث

با متن مقدمه ی : سقوط شاهزادگان برفی به اعماق زمین

متن این کتاب کاملا به صورت شعر بودش...شعری که آقای انگوی املوث در باره ی شکست و سرگزشت نژاد الف های برفی نوشته بوده.

و زمانی که شاهزاده ی برفی سقوط کرد

الف های برفی به دو دسته شدند

آنان که ماندند و آنان که برای بقا به اعماق زمین نفوذ کردند

آنان مغلوب و بیرحمانه محدود شده بودند

تمام خرد و هکمتشان در یک آن از بین رفت

آنان که زمانی نسیم خنک پوستشان را نوازش می کرد

حال باید گرمای شعله های آتش را بر پوستشان تحمل می کردند

و غروری که همیشه به همراهشان بود

همچو نامشان از یاد ها رفت

ترد شده از خانه های یخی و سردشان

زندانی شده در تاریکی دالان ها در دل شب

در حالی که علم و فهمشان رو به نزول بود

و با ترس فراوان نفس می کشیدند

در حالی که چشمانشان دیگر چیزی نمی دید

به زنجیر کشیده و اسیر و برده شدند

رویا ای که زمانی سرشار از روشنایی روز و نور سفید برف ها بود

حال به تاریکی تبدیل شده است

تنها بودند و به آنان خیانت شده بود

تا آنجایی که بیشتر و بیشتر به سوی ذلت و خاری سقوط می کردند

نام کتاب (( the betrayed )) هستش و قیمتشم بیست سکه هست.

((این داستان ادامه دارد))

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

نبرد سنگ ها

برگرفته از کتاب فالمر : یک تحقیق

نوشته ی اورسا اوثراکس

با متن مقدمه ی : تحقیقی درباره ی فالمر ها و بازگویی نبرد آن ها با دورف ها

خوب تو پست های قبلی تا سقوط و به زنجیر کشیده شدن نژاد الف های برفی و تبدیل شدنشون به نژادی جدید به نام فالمر رفتیم...ولی الان تو این پست قصد دارم ادامه ی داستان پر فراز و نشیب این نژاد را براتون تعریف کنم .

هر برده ای روزی برعلیه ارباب خود قیام و شورش می کند...سرانجام فالمر ها در برابر اربابان دورف خود قیام کردند.سال ها پس از روز هایی که برای در امان ماندن از گزند نورد ها به اعماق زمین پناه آوردند دگر بار برای آرامش و رهایی از دست دشمنانشان دست به شورش زدند...بیشتر و بیشتر به اعماق زمین رفتند و شهر هایی مخفی را در تاریک ترین دخمه ها ی تاریک برای خود ساختند و به جنگ با دورف ها پرداختند...سالیان سال جنگی سخت و خونین بین دو نژاد در اعماق زمین ، جایی که هیچکس از آن با خبر نبود در جریان بود...جنگی که به نبرد سنگ ها(war of the crags ) مشهور شد...در زمانی که دیگر نژاد ها در سطح اسکایریم در آرامش زندگی می کردند و از هیچ چیز با خبر نبودند...جنگی که میادین نبردش ، دلاورانش ، قهرمانانش و اتقاقاتش هرگز شناخته نشد...تا اینکه یک روز جنگ هایی که در صد ها سال جریان داشت به شکل عجیی به پایان رسید...فقط در یک روز!!!

(این داستان ادامه دارد)

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

پایان جنگ ، دورف ها کجا رفتند؟

در یکی از روز هایی که در اعماق زمین مثل همیشه هیچ نوری وجود نداشت...و شب روزش مشخص نبود ، لشکر فالمر ها آماده ی جنگ و به میدان نبرد وارد شد...اما هیچ دورفی برای مقابله وجود نداشت...چی شده بود؟ هیچ دورفی وارد میدان نبرد نشده بود تا با دشمنش مصاف دهد....همه شان ناپدید شده بودن ، کل نژاد دورف ها ناگهان غیبشان زده بود...تالار ها خالی بود دیگر صدای آهنگری ها و جکش نمی آمد...

(( اینجا برمی گردیم به نبرد با انسان ها ، اورسا و کتریا بر این باورند که نبرد دورف ها با انسان ها از یکی طرف و جنگ با فالمر ها از طرفی دیگر موجب کاهش شدید جمعیت اونا شده این فرضیه قابل قبوله چون جنگ با فالمر ها باعث شده بود که سرعت فقوحات لشکریان شاه گلری نرد برق آسا بشه یعنی دورف ها توی یه جنگ فرسایشی و طولانی مدت با دو جناع بودن....اما یه مشکلی هست...هر چقدر هم که جمعیتشون کاهش پیدا کنه ، اینکه همشون به طور ناگهانی غیبشون بزنه و دیگه پیدا نشن خیلی عجیبه...این مسئله یکی از اون راز هاست که هرگز فاش نشد....مثل آهنگری دورف ها که هیچکس نتونست پیداش کنه و میگن احتمال داره خود دورف ها نابودش کرده باشن ولی بازم اثری ازش نیست ))

رفتن دورف ها از تالار هاشون و خالی ماندن شهر های چهارگانه فصلی جدید برای زندگی آزادانه و جدید فالمر ها گشود...حالا اونا می تونستن به راحتی و بدون چشیدن مزه ی تلخ بردگی وحقارت قلمرو و خانه ی خودشون وداشته باشن....توی روز ها و پست های آینده درباره ی زندگی جدید فالمر ها مطالب جالبی رو ارائه می کنم.

موفق باشین.

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

آغاز قصه

اینطور بود که الف های برفی که حالا فالمر شده بودند ، زندگی جدید خودشون رو شروع کردن.

طی سال های اخیر مشاهده ی این موجودات در سطح اسکایریم بیشتر شده ، حملات غارتگرانه ی آنان به اهداف مد نظرشان هر روز بی رحمانه تر و با سازماندهی و نظم بهتر انجام می شود...تحقیقات و مشاهدات نشان می دهد فالمر ها دوباره آماده می شوند که قدرت دیرین خود را باز پس گیرند و تاریخ هم نشان داده که این سرزمین تغییرات را خوب می پذیرد...آمده اند تا شکوه باستانی خود را دوباره بدست آورند و برای بدست آوردن این شکوه به هیچ کس رحم نمی کنند...کینه ای که از انسان ها به خاطر به زیر کشیدنشان ، از دیگر الف ها به خاطر همراهی و کمک نکردنشان و از دورف ها به خاطر پست و خار کردنشان دارند هر روز شعله ور تر می شود.

آیا دوباره از اعماق زمین بلند شده و همچو سیلی خروشان ساکنان نور ( سطح اسکایریم ) را با خود می برند؟ و قلمروشان را باز پس می گیرند؟

بدین ترتیب قصه ی آنان آغاز شد...موجوداتی کور شبیه گابلین که در تاریکی هوای شب های سرد و سیاه از اعماق زمین و از لای سنگ ها و سخره ها به بیرون می آیند تا به گله های گاو و گوسفند حمله کنند ، مسافران را غارت کنند ، آنان را بکشند ، خونشان را بخورند و کودکان در گهواره را بدزدند و کلبه های تنهای دشت را نابود و خانواده های درونشان را با خود ببرند.

از همه کسانی که طی این چند ماه مطالب من توی این تاپیک رو دنبال می کردند...حالا به هر نحو از پسندیدن گرفته تا پیام هایی که به خودم می دادن ، ممنونم.

dain ll ironfoot ( آرمان )

دهم دی ماه سال 1393

نامه تمام

ویرایش شده در توسط DAIN ll IRONFOOT

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
dovahkiin
در در 1/24/2014 at 3:31 PM، راداگاست قهوه ای گفته است :

همینطور که داستان بازی رو میخواستین اینم داستان بازی که توسط خود سازننده بازی به صورت رمان در اومده دوستان اگه خوششون اومده ادامش بدم؟؟

عالی بود دوست عزیز

ممنون میشم ادامه بدی

اگه امکانش هست کتاب های داخل بازی رو هم ترجمه شو بزارید

در مورد افسانه ها هم  بگید

ممنون عالی بود کارتون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Alijani
در در 8/4/2014 at 0:52 AM، The Witch-King گفته است :

الف های تامریل اتفاقا دقیقا به سه دسته اصلی تقسیم میشن. اون دسته Snow Elves هم که شما میگید اونها منقرض شده اند و دیگه نمیشه جزو نژاد های زنده الف حسابشون کرد. همچنین سر الف های Dwemer هم همین بلا اومد و منقرض شده اند و دیگه جزو نژاد های زنده محسوب نمیشن. در ضمن خود این تبدیل شدن الف های برفی به فالمر هم خودش یکی دیگه از شباهت هاست همینطور که میدونید توی دنیای تالکین مورگوت الف ها رو به موجوداتی به نام اورک تبدیل کرد و در اسکایریم هم میبینیم که الف های برفی به واسطه Dwemer ها به موجوداتی نفرت انگیز به نام فالمر تبدیل شدند.

................................................................

البته که اورک های اسکایریم پلید نیستند و من هم جایی ذکر نکردم که پلید هستند من گفتم که جنگجو هستند.

و اینکه شما میگید توی قلعه های کوچیک زندگی میکنند کاملا نادرسته چون این فقط در مورد اورک های مهاجر که به اسکایریم اومدند صدق میکنه. اورک هایی که در سرزمین خودشون زندگی میکنند در کوهستان های موجود در High Rock یک پادشاهی دارن و حتی شهر و پایتخت هم دارن و مثل اورک های اسکایریم در قلعه های کوچیک زندگی نمیکنن. و در آخر اینکه من هم نگفتم اورک های اسکایریم به نور حساس هستند. دقت کنید در این پست بیشتر به شباهت ها پرداخته شده تا تفاوت ها برای همین من بیشتر تفاوت ها رو ذکر نکردم.

فکر کنم یه چند سالی دیر دارم میگم
ولی الف های برفی (Snow Elves) منقرض نشدن
2 تا از اونا زنده اند (البته یکیشونو خودمون میکشیم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...