amir18 369 ارسال شده در فوریه 15, 2013 با سلام داشتم تو نت میگشتم که چشمم به این مقاله خورد گفتم توی سایت بزارمش . چون جایی پیدا نکردم مجبور شدم یه موضوع جدید درست کنم. اگه مدیران تایپیک مناسبی دارن به اونجا منتقلش کنن . اگه کسی هر مقاله ای یا منبعی در مورد عنوان تایپیک داره بزاره . ممنون من در ابتدا کلمه اورک رو می زارم. اُرکوس یا اورکوس، یکی از خدایان دنیای زیرین یا عالم مردگان، و مجازات کننده سوگند شکنان دراساطیر رومی و ایتالیایی بود. او بیشتر از آنکه معادل هادس یونانی باشد، معادل و همسان با پلوتون رومی بود و بعدها با دیس پاتر نیز همسان شناخته شد. وی در نقاشیهای مقبره یا معبد معروفی در اتروسک به صورت یک غول ریشوی پُرمو، مجسم شدهاست. معبد مربوط به ارکوس احتمالا در تپه پالاتین واقع در رم قرار داشتهاست. این احتمال نیز وجود دارد که وی را بتوان حرف نویسی شده یا ترجمانی از شبح یونانی که هورکوس دانست که تجسم انسانی و شخصیتمند سوگند و قسم و یکی از پسران اریس بود. اورکوس در اساطیر روم باستان خدای مرگ بود که مردگان را به دنیای زیرین میبرد. ریشه و منشاء ممکن است بتوان ریشههای ارکوس را در دین اتروسکی بوضوح پیدا کرد. ارکوس نامی بود که توسط نویسندگان رومی برای معرفی یک خدای گالیک از خدایان دنیای زیرین به کار برده میشد. مکانی که اصطلاحاً آرامگاه ارکوس نامیده میشود، یک اسم بی مسمی است، چراکه این مکان در واقع یک جایگاه یا سایت اتروسکی واقع در تراکوئینیا میباشد که بر اثر اشتباه کاشفان اولیهٔ خود، که [تصویر] غول ریشو و پُرموی یافت شده در آنجا را، به خطا ارکوس تصور کردند، بدین نام (آرامگاه اورکوس) خوانده شد، حال آنکه آن تصویر در واقع شکلی از سایکلوپ بود. رومیان گاهی ارکوس را با خدایان دیگر همچون پلوتون، هادیس، و دیس پاتر، خدای سرزمین مرگ مشابه در نظر گرفتهاند. به نظر میرسد که نام «ارکوس» به جنبهٔ شوم و مجازات کنندهٔ این ایزد اشاره دارد و او را به صورت خدایی ترسیم میکند که ستمکاران را در زندگی پس از مرگ به عذاب و عقوبت و مجازات دچار میسازد. همانند نام هادس (که به معنای عالم مردگان آمدهاست) و یا همچون نورس هل (که آن نیز برای همین موضوع کاربرد دارد)، «ارکوس» نیز میتواند سرزمین مرگ معنا بدهد. اورکوس عمدتا در مناطق روستایی موردپرستش قرار میگرفت و فاقد هرگونه آیین رسمی پرستش در شهرها بود. این دورافتادگی یا دور ماندن او از شهرها، به وی اجازه داد تا برای مدتها در حومه شهرها به حیات و بقای خویش ادامه بدهد و به مراتب بیش از خدایان دیگری که پرستش آنان متوقف شده بود، باقی بماند. اورکوس به بقای خویش بعنوان یک چهرهٔ فولکلوریک در طی قرون وسطی ادامه داد و جنبه پرستش خود را نیز، با حضورش در جشنوارههای موسوم به مرد وحشی که در نواحی روستایی اروپا وطی دوران مدرن برگزار میشود، حفظ نمود. در واقع، بسیاری از آنچه که امروزه در مورد جشنهای مرتبط با ارکوس شناخته شدهاست، از تغییر ماهیت پدیدآمده در منابع قرون وسطی حاصل شدهاست. استفادههای بعدی از او و بازماندههایش از آنجا که نام ارکوس همواره با مرگ و دنیای مردگان پیوند داشتهاست، از این نام پیوسته برای نامگزاری اشباح و دیگر هیولاهای عالم مردگان(دنیای زیرین) استفاده شدهاست، از جمله به ویژه در ایتالیا که در آن نام اورکو به نوعی هیولا اشاره دارد که در قصههای جن و پری موجود است و از جسم انسان بعنوان خوراکی تغذیه مینماید. کلمه فرانسوی ogre به معنای غول (که نخستین بار در افسانههای جن و پری که توسط چارلز پرالت نوشته شدهاند، بدان برمی خوریم) احتمالا از شکلهای مختلف همین کلمه میباشد، که به صورت orgo یا ogro نیز آمدهاست. در هر صورت، باید توجه داشت که کلمه فرانسوی ogre و همینطور کلمه ایتالیایی orco (هر دو به معنای غول)، به طور دقیق بر اساس نام همان مخلوق (اورکوس) ترتیب یافتهاند. نمونه اولیه از اورکو هیولایی است که در داستان لودوویکو آریستو اثر اورلاندو فوریوسو، به چشم میخورد، هیولایی حیوان صفت و درنده خوی، و کور، با دندانهایی به شکل عاج فیل در صورتش، که با الهام از سایکلوپ در اودیسه پدید آمدهاست. این اورکو را نباید با اورکا که یک هیولای غول پیکر دریایی[به شکل نهنگ] است و آن نیز در آریوستو پدیدار میگردد، اشتباه گرفت. همین اورکو، الهام بخش ج.آر.آر. تالکین در خلق شخصیت اورکس در سه گانه مشهور ارباب حلقهها بود. در متن منتشر شده مرتبط با جنگ جواهرات، تالکین در همین ارتباط اظهار داشتهاست: باید توجه کرد که کلمه مورد استفاده در ترجمه کوئنیا اورکو، و سیندارین اورچ، همان اورک است. اما این موضوع به علت مشابهت کلمه انگلیسی باستانی اورک، به معنای روح بد یا دیو، به کلمات الویش میباشد. البته این احتمال هم هست که هیچ پیوند و ارتباطی میان آنها وجود نداشته باشد. هرچند که در حال حاضر به طور کلی تصور میشود که این کلمات انگلیسی از نام لاتینی ارکوس مشتق شده باشد. به همین ترتیب، تالکین در نامهای منتشر نشده که خطاب به جین ولف ارسال کردهاست، همین نظر را چنین تکرار کردهاست: اورک که در اثر من آمدهاست، از کلمهای انگلوساکسون به معنای دیو گرفته شدهاست، هرچند که به طور معمول تصور میشود که این نام از کلمه جهنمی ارکوس لاتین مشتق شده باشد. گرچه این موضوع فکر مرا بیش از حد درگیر کردهاست، اما من در مورد آن تردید دارم. از این قبیل کاربردها، میتوان تعداد بی شماری از بازیهای فانتزی و آثار داستانی مشابه دیگر را مثال زد که در تمامی آنها، از مفهوم اورک وام گرفته شدهاست. ارکوس به عنوان یکی از شخصیتهای داستان کریستوفر مور موسوم به یک شغل کثیف نیز، پدیدار شدهاست. 21 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Théoden 2,187 ارسال شده در فوریه 15, 2013 الف اِلف (به انگلیسی: Elf) نام موجودی خیالی از افسانههای فولکلور ژرمنی است. الفها در اصل موجودات ریزاندامی خوشصورتی بودند که در جنگلها و غارها و کنار چشمهها زندگی میکردند. اما در گذر زمان انواع دیگری هم در نظر گرفته شد. در اثر معروف پروفسور تالكين (سهگانهٔ ارباب حلقهها) الفها به صورت موجوداتی انسانوار و هوشمند و خردمند و بیمرگ که آفریدهٔ خود ایلوواتار هستند، تصویر شدهاند. آنها به صورت زن و مردهای جوانی تصویر شدهاند که در جنگلهای جهان آردا زندگی میکنند و معمولاً دارای قدرتهای جادویی هستند. منبع : ويكي پديا دورف دورفها در اساطیر ژرمنها، دورفها موجوداتی اند که در کوههای زمین زندگی میکنند و معمولا آهنگر و معدنچی و صنعتگر هستند. دورف ها همچنین معمولا کوتوله و زشت توصیف شده اند که برخی دانشمندان معتقدند که شاید اینگونه توصیفات بعدها توسط نقاشیها در بین مردم القا شده باشد. درباره منشاء دورف در ادای منثور و ادای منظوم اختلاف است؛ در ادای منظوم آمده که دورف از خون کهن بریمیر و استخوان بلاین بوجود آمده؛ حال آنکه ادای منثور میگوید آنها شبیه حشرههایی هستند که در گوشت موجود باستانی، ایمیر میلولیدند. دورف ها در اساطیر نورس دسته ای از موجودات ناطق و هوشمند هستند که بیشتر با سنگ، سکونتگاههای زیرزمینی و آهنگری و صنعت ارتباط دارند. چهره دورف در طی زمان در اساطیر و ادبیات فولکلور اسکاندیناوی مخدوش شده است، چنان که به راحتی قابل تفکیک از سوارتالف، الفهای تاریک و حتی ترولها نیستند. در وولوسپا چنین آمده که اولین پادشاه دورفها موتسوگنیر بود، دومین آنها دورین، و سومین آنها دوالین بود که مخترع خط رون به شمار می رود. در باب پیدایش دورفها آمده است که هنگامی که اودین، ویلی و وه مشغول خلق جهان از جسد ایمیر بودند، از آنجا که گوشت وی تبدیل به زمین شد، این سه خدا به کرمهای داخل گوشت بدن وی نیز هوش و چهره انسانی، البته با جثه ای کوچکتر بخشیدند تا در زیر زمین به زندگی مشغول شوند. محل زندگی دورفها در جهان اسطوره ای نورس، نیداولیر ذکر شده، هر چند، چنان که گفته شد دورفها چندان از الفهای تاریک قابل شناخت نیستند و زیستگاه الفهای تاریک سوارتلفهایم است. دورفها در دید انسانها کوتاه قامت، و با ریشهای انبوهی که دارند زشت به نظر می رسند. گفته شده که دورفها به مانند موجودات افسانه ای که به نام ترول می شناسیم از نور آفتاب بیزارند زیرا آنها را به سنگ، ماده ای که از آن ساخته شده اند تبدیل می کند. در اساطیر نورس دورفها موجوداتی طماع، خودخواه و نهان کار توصیف شده اند. آنها آهنگرانی قابل و هنرمند هستند که اشیاء فلزی جادویی مختلفی برای خدایان ساخته اند. از مهمترین آنها می توان به گوگنیر نیزه اودین، و دروپنیر، حلقه جادویی وی، میولنیر، پتک ثور، موی طلایی سیف، بریسینگامن، گردنبند فریا، اسکیدبلادنیر کشتی فریر، یک کلاه خود یا در بعضی روایات شنل جادویی به نام هولیدشیالم که به دست سیگورد، یا معادل آلمانی آن، زیگفرید افتاد و با پوشیدن آن نامرئی می شد و گلایپنیر، زنجیر جادویی که فنریر را با آن به بند کشیدند. منبع : ويكي پديا اژدها واژهشناسی در فارسی ریشه واژه اژدها و (ضحاک) یکی است و صورتهایی دیگر چون «اژدر»، «اژدرها» و «اژدهات» دارد، به معنی «ماری است افسانهای و بزرگ، با دهان فراخ و گشاد.» اژدها یا اژدر که در زبان اوستایی «اژی» (-aži)، در زبان پهلوی ساسانی (فارسی میانه) «از» (az) و در زبان سانسکریت «اهی» (-ahi) خوانده و نامیده میشود، به معنی «مار یا افعی مهیب و سهمگین» است. در متون کهن ایرانی، گاه این واژه به گونة عام بکار میرود. در اساطیر و ادبیات جهان اژدها جانوری است که در کهنترین سنن نماد ویرانکاری و نیز آب و آبادانی بوده است. روزگاری دراز اساطیرشناسان میپنداشتد که اژدها نمایشگر سَّر و انگیزه پیشرفت بشر است و سرگذشت بشر سراسر کوششی است برای رهائی یافتن از قدرت درهم شکننده اژدها. کهنترین تصویر موجود از اژدها بر روی دروازه بابل واقع در موزه پرگامون. رابطه میان اصل و آغاز جهان و اژدها در کیهانشناسی بابلیان آشکار است. در این کیهانشناسی، تیامات یا اژدهائی که نماد ظلمت آغازین است غالباً بصورت ماری خشمگین نموده شده و مردوک یا قهرمان خورشیدی بر آن چیره میشود. بدینگونه جهان روشن پدرسالاری جهان آغازین مادرشاهی را تسخیر میکند. تندیس اژدها در سنگاپور در مصر باستان اژدها رمز طغیانهای بزرگ رود نیل بوده است و سود و زیان آن طغیانها را که بارور کننده یا ویران کنندهاند نشان میداده است. از اینرو اژدها غالباً هم با خداوند اُسیریس و هم با الههٔ هاتور همانند میشده و گاه نیز از لحاظ خیر و برکتی که داشته با اسیریس و به سبب ویرانکاریش با «ست» دشمن ازیریس یکی میشده است. اژدها همیشه حیوانی نیرومند و سهمگین پنداشته شده و گاه ‐ چنانکه در چین ‐ مقدس بوده و پرستیده میشده است زیرا او را بخشندهٔ آب و باران میدانستهاند. در بعضی نقاط اژدها را همان تمساح دانسته و پنداشتهاند که تمساح آورنده باران است. اقوام بسیار معتقد بودند که اژدها خدای طوفان و هوای بد و سیل و دیگر بلاهای آسمانی است و طوفان بر اژدها سوار شده موجب لغزش زمین و زمینلرزه میشود. تقریباً همه جا اژدها با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوط بوده است. برخی از اژدهاهای چندسر مشهورند چون لادون که نگاهبان سیبهای زرین هسپریدها بود. بعضی اژدهاها یا مارهای چند سر نیز شاخهایی به اشکال گوناگون داشتند از قبیل اژدهای قرمز هفت سر بنام آپوکالیپس، وانی، اژدهای چینی و ژاپنی نیز چندین شاخ دارد. نزد اقوام سرخ پوست پوئبلو مار شاخدار نماد روان و روح آب بوده است، و به باور مانی شیطان یا اهریمن درآغاز بر آبها فرمان میراند، «او همه چیز را تباه میکرد و ویران میساخت». آزدها تنها موجود اساطیری هست که در تمام ملل جایگاه داشته. چین ژاپن ایران مصر یونان رم شمال اروپا در کتب تاریخی از این موجود یاد شده است. پرفوسور فرهاد عسکری محقق و فیلسوف اعتقاد دارد که این موجود در گذشته وجود داشته ولی نه به این شکل که مجسمه و روایات ذکر کرده اند. شاید بصورت موجود ( مار عظیم) مانند کنت دراکولا یا ضحاک . در اساطیر و ادبیات ایران رستم در حال کشتن اژدها اثر عادل عدیلی سیمای اژدها در تاریخ اساطیری ایران، در نهایت سهمناکی، زشترویی و پلشتی است. آنها از نخستین یاران اهریمن میباشند که آفرینش نیکوی اورمزد را آشفته مینمایند؛ ولی توانایی تباه آن را ندارند. اگر فدیه گرانبهایی نثار ایزدانی همچون آناهیتا و وای میکنند (یشت ۵، بندهای ۲۹-۳۱ و ۴۱-۴۳ و نیز یشت ۱۵، بندهای ۱۹-۲۱). بر اساس ادبیات اوستایی، هنگامی که اورمزد نخستین سرزمین نیک خویش را میآفریند (ایرانویج)، آنگاه اهرمن همه تن مرگ برای تباهی آن، اژدهایی (اژدهای سرخ) را در رود دائیتی پدید میآورد (وندیداد ۱، بندهای ۲-۴). از سوی دیگر نیز ایزد هم با رزمافزارهای خود به نبرد با اژدهای زرد برمیخیزد تا او را نابود سازد (یسنه ۹، بند ۳۰). بر اساس ادبیات ودایی و اوستایی، دو اژدهای ورتره و اپه اوشه (اپوش)، آبها را در دژ جادویی خود اسیر، ابران آسمانی را سترون و زمین را خشک و کویر میسازند؛ ولی سرانجام به دست ایزدان ایندره و تیشتر تباه میگردند. از دیگرسو نیز اژی دهاکه (ازدهاگ/ضحاک) و افراسیاب تورانی نشان از اژدهایان اساطیری دارند که با گذشت زمان و به هنگام تغییر ساختار ساده و نخستین (روایت اوستایی) داستان به شکل پیچیده و پویا (روایات پهلوی ساسانی و خدای نامه)، جامة نوین پادشاه انیرانی (= نا ایرانی) را بر تن مینشانند. خشکسالی، سترونی، زوال و مرگ، ارمغان دشخدایی آنان بر ایران میباشد. پرداخت شخصیت و ویژگیهای اژدها در روایات اساطیری چندان کامل و دقیق نیست، زیرا اسطوره تنها به آن بخش از سرگذشت زندگی یک بوده اهریمنی (یا حتی قهرمان) میپردازد و آن را آنچنان میبالاند و با شکوه و اغراق درمیآمیزد که برای نمایش جهانبینی ویژه خویش و دیگر اهداف خود نیاز دارد. اما این پرداخت در روایات حماسی (برخلاف نمونههای اساطیری شکل کاملتر و پویاتری دارد و اژدها در این داستانها چهرههای گوناگونی دارد که از میان آنها دو گونه بیش از دیگر نمونهها دیده و تکرار میشود. اژدها در نخستین چهره، سیمای «فرمانروای بیگانه اژدروشی» را به خود میپذیرد که با تازش بر ایرانشهر و چیرگی بر پادشاه این سرزمین، فرمانروایی را در دست میگیرد، زندگی مردمان و ستوران آنان را تباه، باران و آب را دربند و خشکی و نیاز را بر سرتاسر زمین حکمفرما میسازد. این فرمانروای دژکامه انیرانی با رزمافزار جادویی و سپند قهرمان بیهمتایی از تبار پادشاهان نیکوی ایرانی، تباه میگردد. آشتی، آرامش و زیبایی ارمغان پادشاهی نیک قهرمان بر ایران زمین است. روایت کارزارهای «فریدون و ضحاک»، «اسفندیار و ارجاسب تورانی» (هر دو به نقل شاهنامه) و داستان نبرد پادشاهانی همچون «منوچهر، زو و کی خسرو با افراسیاب اژدهاوش» را میتوان در شمار گونههایی جای داد که اژدها با چهره پادشاه دژکامة انیرانی پدیدار میگردد. اژدها در نگارگری از آن جا که نگارگران دوره ی اسلامی، برای ترسیم جانوران خیالی، از طرح های سنتی یکسانی استفاده می کرده اند و به ندرت، آن جاندار را به خلاف آن چه که گذشتگان کشیده بودند، می کشیدند، تصویر اژدها در نگارگری های دوره ی اسلامی، تصویر واحدی است. در این تصویر، اژدها، به شکل ماری بزرگ ترسیم می شود که دست و پاهایی همچون شیر دارد. بر روی کتف ها و بالای پاهای این جانور، پشم هایی دیده می شود. پشتش حالتی شبیه پولک دارد و زیر شکمش، خط هایی موازی است. اژدها در هیچ یک از نگارگری های ایرانی، بال ندارد. سر اژدها، معمولاً همچون سر گرگ است. پوزه ای دراز و دهانی باز دارد که زبان باریکش از آن بیرون است. گاهی نیز شعله ی آتشی از آن می جهد. با توجه به شباهت زیاد اژدهای نگارگری های اسلامی با اژدهای نگارگری چینی، و نیز با توجه به این که تصویر کردن اژدها در نگارگری های اسلامی، پس از دوره ی تیموریان و انتقال فرهنگ چینی توسط مغولان به ایران، رواج یافت، می توان حدس زد که طرح اژدهای نگارگران اسلامی، بر گرفته شده از اژدهای چینی است. خون اژدها در نزدیکی شهر دهلران در استان ایلام چشمه قیری وجود دارد که بر پایه گفتههای مردم محلی، این چشمه، خون اژدهایی بوده که در جنگ با پهلوانی اساتیری، اسفندیار رویینتن، به هلاکت رسیده است. در نزدیکی شهر قروه در استان کردستان نیز چشمه آب معدنی سرخ رنگ در کنار صخرهای اژدها شکل، به نام باباگورگور وجود دارد که به گفته مردم این چشمه خون این اژدها است. درخت خون اژدها نام یکی از درخت های جزیره سقطرا (سُقُطری عربان، مجمعالجزایر واقع در باختر اقیانوس هند، میان دو قارهٔ آسیا و آفریقا و در دهانهٔ خلیج عدن از آن کشور یمن) خون اژدهاست. این درخت با نگاه از بالا مانند یک بشقاب پرنده گرد است و برگ های سوزنی شکلش به سمت بالا کشیده شده و از رو به رو یکسره به قارچ ماند. تنه درخت هیچ شاخ و برگی ندارد و تنها سر درخت پر از برگ های سوزنی شکل است. صمغ درخت اژدها را برای رنگ کاری و برق اندازی کار گیرند و و فزون بر کار بردهای پزشکی صمغ، سالهای سال کیمیا گران هم برگ هایش را به کارهای خود زده اند. معبد اژدها در ده کیلومتری جنوب شرقی گنبد سلطانیه، در نزدیکی روستای ویر، در پهنه ای مستطیل شکل در دامنه کوه دو اژدهای بیمانند و شگفت آور قرار گرفته است. این محل به نام معبد اژدها و داش کسن (سنگبر) خوانده میشود و مردم محل آن را به نام شیرین و فرهاد مینامند. در درون این مجموعه هنری زیبا، سه غارتاق دستکند با اندازههایی مشخص در دل کوه سترگ کنده شده که پیرامون ورودیهای آن را کنده کاریها و سنگبریهای زیبای و چشمنوازی جلوهای ویژه بخشیده اند. مهمترین بخش این کنده کاریها، که در نوع خود در ایران منحصر به فرد است، دو تصویر اژدهاست که در روبروی یکدیگر، با طول بیش از 5 متر، به شکل قرینه در دل سخت سنگ کنده شده اند، که در پیچ و خمهای خود جهانی از اسرار نهفته دارند. پیرامون این نقش برجستههای یگانه و بیمانند، مهرابه ای زیبا و نقشدار، با طرحهای اسلیمی، گل و بوته، و مقرنس بر پیکره بیجان سنگ کنده کاری شده اند. تقارن در هرجای این نیایشگاه به چشم میخورد. دانشمندان و اندیشمندان ایرانشناس بر این پندارند که غارهای معبد اژدها، یکی بزرگتر در جنوب و دو تا قرینه در شرق و غرب، نخست نیایشگاه آیین مهرپرستان، میترائیسم، بوده و کاربرد آن را حتی در دوران پس از اسلام هم نگه داشته بوده است. مار در آیین مهر و اژدها در فرهنگ ایرانی، نقشی بنیادین و اثرگذار دارند. اژدها با جهت گیری خود به درون نیایشگاه، گویی خوش آمدگوی تازه واردان است. منبع : ويكي پديا 19 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در فوریه 15, 2013 (ویرایش شده) با سلام ترول ترول شخصیتی افسانهای در اساطیر نورس کهن(اسکاندیناویی)میاشد. ترول به صورت عامه مترادفی منفی از جاتون تلقی میگردد البته امروزه ترول را در رسانه ها به عنواع مختلف به تصویر کشیده شده است. ترولها به افسانههای متأخرتر هم راه یافتهاند، مثلاً در خیالپردازی ارباب حلقه ها یا هنر نبرد یا مجموعهٔ هری پاتر. در بسیاری داستانها ترول زیر پلها خانه دارد و از مسافران باج میگیرد. ریشه شناسی اسم در زبان فودارک باستان آنها را تورس Thurs (از دودمان - ژرمنی * Þurisaz) می نامند و در فرهنگ مردمی اسکاندیناوی ، Tusse نام نروژی برای گونه ای از ترول ها می باشد که گرفته شده از کلمه Þurs در نورس کهن می باشد. در انگلیسی کهن نیز واژه هم ریشه þyrs به همین مفهوم می باشد. در فرهنگ عامه اسکاندیناوی، هیولای غول پیکری که گاه دارای قدرت جادویی است. ترولها که با انسانها دشمنی میورزند در قصر هایشان زندگی میکنند و با تاریکی هوا نواحی اطراف را تحت سیطره خود در میآورند. اگر در معرض افتاب قرار بگیرند میترکند یا سنگ میشوند. در داستانهای جدیدتر ترول معمولاً به اندازه انسان یا موجودات کوچکتری مثل دورفها و الفهایند. آنها در کوهستانها زندگی میکنند، گاه دوشیزگان را میدزدند و میتوانند تغییر شکل دهند و آینده را ببینند. منبع:ویکی پدیا ویرایش شده در فوریه 15, 2013 توسط amir18 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
baggins 1,708 ارسال شده در فوریه 16, 2013 این دسته بندی و سیر حرکتی نژاد الف هاست. خیلی برام جالب و البته یکم گنگ. دوستان الف شناس یه تفسیری از این تقسیم بندی بدن ممنون میشم. 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در فوریه 16, 2013 در ابتدا سه زوج از الفها بیدار میشن. imin(اول) و iminye همسرش. بعد tata(دوم) و tatie و در آخر enel(سوم) و enelye. اینها سر سلسله ی سه گروه minyar، tatyar و nelyar میشن. وقتی شروع به گشتن میکنن بقیه الفها رو هم پیدا میکنن و در نهایت میبینن 144 تا شدن که میشن 12 گروه 12تایی. از همینجاست که 12 میشه مبنای محاسبات الفها. بعد بحث کوچ پیش میاد و این دسته بندی به شکلی به هم میخوره. عده ای از tatyar و nelyar از رفتن به والینور سر باز میزنن و آواری(ناآرزومندان) میشن اما بقیه راه میافتن. تمام گروم مینیار به والینور میرن. اونها همون الفهای وانیار هستن. عده ای از تایتار که به والینور رفتن نولدور رو تشکیل میدن و عده ای از نلیار که همیشه تو مسیر عقب میموندن میشن تلری. از اونجا به بعدش هم که فکر کنم مشخص باشه. این نمودار هم هست: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/96/Sundering_of_the_Elves-en.svg پ.ن: قبلا یه جای دیگه همین چیزها رو کاملتر گفته بودم. اگه کسی پیداش کرد لینکش رو اینجا بذاره. 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در فوریه 16, 2013 با سلام سم وایز گمجی سموایز به معنی «ساده فکر» یا «نیمه عقل» و گمجی خلاصهای از نام گمیدجی است. هردوی این کلمات از ترجمه نام او در وسترون، که بانازیر گلباسی است، میآیند. نام سینداری سموایز پرهائل است، که آراگورن او را به این نام صدا میزد. 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در فوریه 16, 2013 پ.ن: قبلا یه جای دیگه همین چیزها رو کاملتر گفته بودم. اگه کسی پیداش کرد لینکش رو اینجا بذاره. بله؛ این بحث خیلی وقت پیش به طور کامل و مفصل مطرح شده بود {کرده بودمش :دی} بگینز جان. اینم لینک پستها: https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=942&view=findpost&p=22505 https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=942&view=findpost&p=22654 https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=942&view=findpost&p=22709 https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=942&view=findpost&p=23992 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در فوریه 17, 2013 (ویرایش شده) با سلام لگولاس ریشهیابی نام نام لگولاس شکل سیلوانی از شکل اصلی آن در سینداری است. در سینداری این نام به شکل «لیگولاس» (به انگلیسی: Laegolas) تلفظ میشود که به معنی سبزبرگ است. این به این معنی است که سبزبرگ برخلاف ایدهٔ بعضی نام دوم یا لقب وی (مثل سپربلوط) نیست بلکه معنی نامش است. این نام از ریشهٔ سینداری «لیگ»(laeg) به معنی «سبز» و «گولاس»(golas) به معنی «برگ» گرفته شده است. معادل کوئنیایی نام او (آنچنان که در کتاب داستان های گمشده آمده است) «لایکولاس» (به انگلیسی: Laiqualassë) است. ویرایش شده در فوریه 17, 2013 توسط amir18 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در فوریه 17, 2013 سائورون سائورون , کلمه ای کوئنیایی است به معنی پلیدی یا نفرت در زبان سینداری از او با نام "نکرومنسر" یا "ترس پلید" یاد میکردند. او را با نام دشمن بی نام هم می خواندند. دونه داین او را سائورون فریب دهنده می نامیدند. چرا که نقش او را در ویرانی "نومه نور" و "اره گیون" دیده بودند. 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 17, 2013 (ویرایش شده) راداگاست در کتاب داستانهای ناتمام آمده که نام راداگاست در زبان آدونائیکنومه نوری ها به معنی «پرستار حیوانات» است. اگرچه تالکین در نوشتههایش گفته که راداگاست کلمهای در زبان مردمان سواحل رود آندوین است ولی تفسیری ندارد. از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد ویچ کینگ اگرچه در انگلیسی مدرن «ویچ» به معنای «جادوگر زن» است ولی در انگلیسی میانه «ویک» جنسیت خاصی را نمیرساند. معنای «جادوگر زن» برای کلمهٔ «ویچ» بعد از قرنها در زبان انگلیسی جا افتاده است. تالکین از زبان قدیمی که برای کلمه جنسیت قائل نشده است استفاده کرده؛ و کلمه جادوگران مطمئنا برای مایار ایستاری استفاده شده. توضیح: در زبان انگلیسی مدرن کلمهٔ ویچ (Witch) برای جادوگر زن و کلمهٔ جادوگر(ویزارد Wizard) بیشتر برای جادوگر مرد بکار میرود. ویرایش شده در فوریه 17, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در فوریه 18, 2013 (ویرایش شده) با سلام گندالف ریشهیابی نامها اولورین، نامش در والینور و دوران کهن «هنگام جوانی اولورین بودم در غرب که اکنون فراموش شدهاست» این کلمهای کوئنیایی است و به معنای رویا یا بینندهٔ رویا میباشد.میتراندیر، نام سینداری او که درگاندور استفاده میشد به معنای زائر خاکستری.اینکانوس، نامش در جنوب بود در زبانی و معنیای ناشناس.تارخون، نامش در میان دورف ها به معنی مرد چوبدستی یا مرد خاکستری.سوار سفید، نامش هنگامی که بر اسب بزرگش شدوفکس مینشست.مرغ طوفان، که بر مبنای این که رسیدنس همیشه در اوقات بدبختی و مشکلات بود به او داده شد.لتاسپل، نامی که گریمای مارزبان به او داد به معنای بد خبر. ویرایش شده در فوریه 18, 2013 توسط amir18 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در فوریه 19, 2013 اله سار کلمه ی اله سار تشکیل شده از دو قسمت است: Elen + sar. بخش اول بمعنی "ستاره" ومترادف با کلمه ی El است و sar بمعنی سنگ. و معنی دقیق این کلمه "گوهر(سنگ) ستارگان." است. از طرف دیگر کلمه ی El به عنوان مترادف و یا در حقیقت مخففی برای الف هم بکار رفته است. پس میتوانیم این را به ازای ترکیب Elf stone بگیریم. و آنرا گوهر الفی برگردانیم. گاهی اوقات (به ندرت) , Elessar معادل کلمه ی Elfwine هم استفاده شده است. این کلمه در نسخه های اولیه کتاب افسانه های گمشده ,برای یک انسان بکار برده شده. اولین مرد از میان دومین دسته از فرزندان ایلوواتار که راه رسیدن به "آمان" را جستجو کرد و بالاخره توانست تول ارسئا را ببیند. 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در فوریه 20, 2013 با سلام گیملی نامها و القاب گیملی:معنی نام «گیملی» نامشخص است. ممکن است از کلمه «گیم» به معنی «آتش کوچک» یا «جرقه» گرفته شده باشد.یاور الف:این لقب را بخاطر رفاقتش با لگولاس و احترامی که برای گالادریل قائل بود، به او دادهاند.ارباب غارهای درخشان:بعد از جنگ حلقه گیملی و دورفهایی از تنها کوه در غارهای درخشان سکنا گزیدند و از این رو نام «ارباب غارهای درخشان» را به او دادند. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در فوریه 20, 2013 فینوه کلمه ی فینوه, بسادگی معنا نمیشود. "فین" , (Fin) به معنای وارث و "فین" , (Phin) بمعنای زیرکی است. "وه" (We) , پسوندی است که برای مردان در آخر کلمه بکار می رود. "نولداران" , از ترکیب دو کلمه ی نولدور و آران (سینداری پادشاه) , بوجود آمده و پادشاه نولدور معنای آن است. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
amir18 369 ارسال شده در فوریه 21, 2013 با سلام مریادوک برندی باک نامهای دیگر مری، باشکوه، کالیماک برنداگامبا مریادوک نام رهبر اسطورهای سربازان ولش بود که در قرن چهارم،آرموریکا را بنا نهادند و سلسلهء روهان را ایجاد کردند. پره گرین تک نامها والقاب پرهگرین - نام اصلی او که ریشهای لاتین دارد.پیپین - نام مستعار او.تاین پرهگرین اول - نام شاهوار او بعد از رسیدن به لقب تاین شایر.رازانور توک - نام حقیقی پیپین در زبان غرب.توک احمق - نامی که گندالف در موریا به او داد.ارنیل ای فریانات - نام سینداری او به معنی شاهزادهٔ هافلینگها که مردمان گاندور به او دادند چرا که فکر میکردند او شخصیت مهمیاست که همراه گندالف سفر میکند.محافظ برج - لقب پیپین هنگامی که در محضر دنه تور قسم وفاداری خورد.شوالیه گاندور - لقبی که آراگورن به او اعطا کرد.مشاور قلمروهای شمالی - لقبی که بعد از تاین شدندش توسط آراگورن به او داده شد. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 23, 2013 (ویرایش شده) فرودو بگینز فرودو بگینز- فرود در انگلیسی قدیمی به معنی «با تجربه» است. بگینز احتمالا از نام بگ اند گرفته شده. حامل حلقه- او این لقب را به دلیل داشتن حلقه یگانه گرفت. دوست الف- این لقب توسط گیلدوراینگلوریون به او داده شد. آقای آندرهیل- او از این نام در مهمانخانه اسبچه راهوار استفاده میکرد تا هویتش پنهان بماند. هافلینگ- نامی که برای او در رویای برومیر استفاده شده. ارباب- سموایز گمجی بعنوان باغبان فرودو و گالوم او را ارباب صدا میزدند. فرودو ۹ انگشتی- این نام را بعد از اینکه گالوم یکی از انگشتان او را برید، گرفت. دائور- این نام به معنی «نجیب» است و در دشت های کورمالن او را به این نام میخواندند. یورهائل- نام سیندارین فرودو که از کلمات یور به معنی «پیر» و هائل به معنی «عاقل» میآید. مائورا لابینگی- نام هابیتی فرودو بگینز. بینگو بگینز- نام فرودو در پیش نویسهای ابتدایی ارباب حلقهها. برونوی آتان هارتاد- نامی که توسط گندالف در نسخه ابتدایی ارباب حلقهها به فرودو داد، که در تاریخچه سرزمین میانه مشخص شد. به معنی «پایداری آنسوی امید» است. از والیمار ویرایش شده در مارس 7, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Théoden 2,187 ارسال شده در فوریه 23, 2013 تاپيك خوبي شده. ولي دوستان منابع رو نمي نويسند. اگه لطف كنيد منابع رو هم بنويسيد خيلي خوب ميشه. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 23, 2013 (ویرایش شده) آراگورن آراگورن ۲: معنی آراگورن دوم دقیقا معلوم نیست. با توجه به برخی یادداشتهای ج.ر.ر.تالکین در دانشگاه مارکویت معنی «دلاوری شاهانه» مناسب به نظر میرسد. و پدرش ورا آراگورن نام نهاد. نامی که قبلا در خاندان سپه سالاران استفاده گشته بود. انا آیوورون در نامش بایستاد و گفت «دلاوری در خور شاهان» (گویا نام از همین تفسیر شدهاست) «بادا همان شود. اما من بر سینه او سنگ سبز را میبینم و از آن نام حقیقی او باید مشتق شود و دولتش دوباره آوازه یابد. تا باشد که یک درمانگر و تجدید کننده شود.» بخش آرا از آران به معنای پادشاه میآید. اما معنای قسمت دوم دقیق نیست. در بخش مشتقات گون به معنای دلاوری است در حالی که گورن بی پروا معنی شدهاست. زهمین رو شاه بی پروا نیز معنای ممکن دیگری برای آراگورن به شمار میاید. اگرچه با توجه به ماهیت این شخصیت چندان مناسب نیست. (تاریخ سرزمین میانه. جلد ۵. مدخلهای کانKAN و گورGOR) در کتاب راهنمای سرزمین میانه از رابرت فاستر معنای پادشاه درخت (_ورن به معنای درخت میباشد) را گفتهاست ولی تالکین در نامه ۳۴۷ گفتهاست که نام آراگورن از _ورن به معنای درخت مشتق نشده. تالکین معنای آراگورن را در آن نامه نگفت ولی در مقابل نوشت که او فرصت توضیح معانی تمام اسامی سلسله آرته داین را ندارد! آراگورن دومین وارث ایزیلدور است که این نام را دارد. جد او آراگورن اول در سال ۲۳۲۷ توسط گرگها کشته شد. استل : الروند هنگامی که آراگورن را به عنوان فرزند خوانده خود در سال ۲۹۳۳ پذیرفت این نام را بر او نهاد. استل به معنای امید میباشد. (ارباب حلقهها : ضمیمه الف) شاید این با آخرین جملات گیل رائن مادر آراگورن مرتبط بوده و منظور از استل (البته استل نخست) در آن سخنان آراگورن باشد. Onen i estel edain // ú-chebin estel anim من به دونه داین امید (=آراگورن) دادم // اما امیدی برایم نمانده سالار دونه داین آراگورن در سال ۲۹۳۳ با مرگ پدرش سالار دونه داین گشت و در آن زمان تنها ۲ سال داشت. اما تا سال ۲۹۵۱ که به ۲۰ سالگی رسید در این باره چیزی به او گفته نشد. (ارباب حلقهها : ضمیمه الف) دون آدان به عنوان سالار دونه داین اراگورن توسط بیلبو و باقی ساکنان ریوندل دون آدان خوانده میشد. معنای دون آدان مرد غربی یا همان نومه نوریان میباشد. دون در زبان الفی یعنی غرب و آدان یعنی انسان (جمع آن اداین میشود) وارث ایزیلدور آراگورن نواده مستقیم ایزیلدور فرزند الندیل بود. الندیل آخرین ارباب آندوین از نومه نور و اولین پادشاه گاندور و آرنور. تورونگیل تورونگیل نامی بود که توسط مردان گاندور در زمان خدمت او به اکتالیون دوم به او داده شد. و به معنای شاهین ستاره میباشد. مربوط است به سرعت و تیز بین بودن او و ستاره نقرهای که او میپوشید. استرایدر (راه ور) استرایدر نامی بود که در بری و مناطق اطراف به اراگورن اطلاق میشد زیرا که او مناطق اطراف و دهکدهها را با قدمهای بلند خویش میپیمود. «این که اسمش چیه رو هیچ وقت نشنیدم. ولی این اطراف صداش میکنن استرایدر. چون با قدمهای بلندش این ور و اون ور شلنگ میندازه. اگرچه به هیچ کی نمیگه چی باعث شده اینقدر عجله داشته باشه.» ارباب حلقهها : یاران حلقه آراگورن در شورای الروند روشن میسازد که نام استرایدر توهین آمیز است. اما او خودش را اولین بار به این نام به فرودو و بقیه هابیتها معرفی کرد. و آنها هم او را به همین شکل صدا میزدند (در میناس تیریت وقتی یکی از هابیتها آراگورن را استرایدر صدا زد ایمراهیل انرا به شکلی توهین شمرد و تعجب نمود). بعدها آراگورن معادل کوینیایی تلکونتار را به عنوان نام سلطنتی خویش برگزید. اله سار آراگورن وقتی که به عنوان پادشاه گاندور و آرنور تاجگذاری نمود نام اله سار را برگزید. این نام از جواهر سبزی به شکل شاهین که توسط بانو گالادریل در هنگام ترک لوتلورین به او هدیه داده شده بود میاید. «در این ساعت من نامی را که براید پیشگویی کرده بودند بر تو مینهم. اله سار، گوهر الفی خاندان الندیل» ارباب حلقهها : یاران حلقه وداع با لورین الف استون (گوهر الفی) گوهر الفی معادل محاورهای اله سار میباشد. و او را به خاطر جواهر سبزی که میپوشید گوهر الفی نام نهادند. و همان نامی که در تولدش پیشگویی شده بود که به آن ملقب خواهد شد توسط مردمان خودش برایش انتخاب گشت. ارباب حلقهها : بازگشت پادشاه. دوا خانهها انوینیاتار به معنای تجدید کننده. «در حقیقت به گویش باستان من اله سار هستم. گوهر الفی. انوینیاتار و تجدید کننده.» و جواهر سبزی را که بر سینه اش نشان بود برداشت. ارباب حلقهها : بازگشت پادشاه – دوا خانهها تجدید کننده تجدید کننده معادل محاورهای انوینیاتار میباشد. تلکونتار تلکونتار نامی بود که توسط آراگورن برای نام خاندانش انتخاب شد. تلکونتار معادل کوینیایی استرایدر میباشد. بخش تلکو در کوینیا یعنی پا و –ونتارو به معنای مولد، والدین میباشد. «اما استرایدر نام خاندان من خواهد بود. اگر زمانی این خاندان بنیان نهاده شود. در زبان برین چندان هم بی مسمی نیست. و نام من و نام همه وارثان شخص من تلکونتار خواهد بود.» پادشاه سرزمینهای متحد آرنور و گاندور در ۱ می۳۰۱۹ در روز تاجگذاری آراگورن تاج پادشاهی گاندور و عصای سلطنتی آرنور را گرفت و دو قلمرو تحت فرماندهی او متحد گشتند. ارباب سرزمینهای غربی گندالف آراگورن را پادشاه گاندور و ارباب سرزمینهای غربی خواند. (ارباب حلقهها : بازگشت پادشاه) پادشاه غرب آراگورن به نام پادشاه غرب نیز خوانده شدهاست. (ضمیمه ب) ارباب درخت سپید لگولاس آراگورن را به نام ارباب درخت سپید صدا زد. به نشان درخت سپید که سمبل گاندور بود (ارباب حلقهها : بازگشت پادشاه) سبک پا (وینگ فوت) ائومر وقتی آگاه شد که سه مرد حدود ۲۰۰ کیلومتر را در کمتر از ۴ روز در پی تعقیب یوروک=هیهای که مری و پیپین را به اسارت برده بودند طی کردهاست آراگورن را سبک پا خواند. ساق دراز (!) لانگ شنکس بیل فرنی آراگورن را ساق دراز صدا زد. که دلیل آن پاهای دراز ان نگهبان بود. استرایدر فضول بی ارزش (!) بیل فرنی همچنین آراگورن را استرایدر فضول بی ارزش خطاب کرد. شاید اشتباها فکر میکرده او غیر قابل اعتماد است. شاید هم به دلیل رفت و آمدهای بدون اخطار آراگورن بودهاست. تروتر (چابک) در دستنوشتههای اولیه ارباب حلقهها شخصیتی که قرار بود آراگورن باشد هابیتی به نام تروتر بود.(این ربطی به آراگورن که دربارش داریم صحبت میکنیم نداره ولی بد نیست بدونید.) (تاریخ سرزمین میانه – جلد ششم) • بسیاری از القاب آراگورن در این بند از کتاب ارباب حلقهها : بازگشت پادشاه / کارگزار و شاه صفحه ۴۶۷ امدهاست : «ای مردان گاندور، اکنون سخنان کارگزار این قلمرو را بشنوید! بنگرید! سرانجام کسی آمدهاست که خود را وارث سلطنت میداند. اینک آراگورن پسر آراتورن، سرکرده دونه داین آرنور، فرمانده سپاه غرب، صاحب ستاره شمال، به کارگیرنده شمشیری که از نو ساختهاند، فاتح نبرد، کسی که دستانش شفا بخش است، گوهر الفی، اله سار از تبار والاندیل، پسر ایزیلدور، پسر الندیل نومه نوری، ...» از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد ویرایش شده در فوریه 23, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در فوریه 25, 2013 آرنور آرنور, نام محاوره ای برای پادشاهی در شمال بود.فرمانروای شمالی همانطور که از اسمش پیداست, به زبان کوئنیایی "تورمن فولوندیه وا" و و در زبان سینداری "آرتورنافورلوناس" نام داشت. این نام ها به سرعت از سر زبان ها افنادند و به جای آن کلمه آرنور بمعنای سرزمین پادشاهان , که به نسل پادشاهی "الندیل" اشاره داشت, استفاده شد. این کلمه در اشعار سینداری آرانور نام داشت که همتای آن در کوئنیایی آراندوره نامیده میشود. هر چند از لحاظ فنی, شکل سینداری آراندوره , آردور میشود اما تالکین برای تلفظ بهتر آرنور را استفاده نمود. دانشنامه ی والیمار 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در فوریه 25, 2013 (ویرایش شده) نزگول نزگول در کوئینا، اولایری نامیده میشدند. زمانی که آنها بر فل بیست سوار می شدند، به سواران مهیب، بالهای سیاه و سایههای بالدار نیز مشهور بودند. از دیگر نامهای آنها می توان به سایهها، خادمان سائورون، نُه تن، و خادمان ارباب حلقهها اشاره کرد. ائووین هنگام رویارویی با ویچکینگ، او را «دویمرلایک» خواند، که در زبان مردم روهان به معنی «شبح» است. تنها نام دو تن از نزگول گفته شده است. فرمانروای آنان، پادشاه جادوپیشه آنگمار بود، و بعد از او خامول، «ایسترلینگ سیاه» یا «سایهی شرق»، بالاترین مقام را داشت. تالکین اشاره کرده که سه تن از آنها اربابهای بزرگ نومهنوری بودهاند؛ ویچکینگ یکی از نومهنوری های اصیل و خامول از بزرگان ایسترلینگ است. نام آنها در زبان سیاه، از دو کلمه نزگ (حلقه) و گول تشکیل شده و بطور ساده به معنی «شبح حلقه» است. کلمه نزگول هم به شکل مفرد و هم جمع به کار برده می شود. آنگباد آنگباند واژه ای سینداری است به معنای "زندان آهنین" یا "جهنم آهن" از آنگ + باند. در زبان کوئنیایی واژه آنگباند را آنگاماندو (Angamando) می نامند. ویرایش شده در فوریه 25, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
the LORD of the RINGS... 1,878 ارسال شده در مارس 7, 2013 (ویرایش شده) ائارندور ائارندور در زبان کوئنیایی به معنای "خادم دریا" است. بعید به نظر میرسد که ائارندور خودش را وقف دریا کرده باشد. بیشتر به نظر میرسد که او نام خود را از یکی از دو ائارندور قبلی گرفته باشد. از ویکیپدیا به شیرین:ببخشید جواسم نبود.آرنور رو از کامنتم حذف کردم. ویرایش شده در مارس 8, 2013 توسط the LORD of the RINGS... 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LObeLia 4,013 ارسال شده در مارس 7, 2013 ببخشید اما در مورد آرنور من نوشته بودم.تکراری بود. برید صفحه ی قبل رو بخونید. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست