جستجو در انجمن
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'بازیگر'.
پیدا شد 1 نتیجه
-
سلام به همه. این تاپیک رو زدم تا بیوگرافی بازیگران فیلم هابیت رو یکجا جمع کنیم. :x فقط این که لطف کنید و قوانین تاپیک رو که با نظر تیم مدیریت تعیین شدن، مطالعه و رعایت کنید تا به مشکلی برنخوریم. :) قوانین تاپیک: 1. هیچ بیوگرافی ای رو از جایی مستقیما کپی پیست نکنید؛ مثلا از ویکی پدیا عینا بیوگرافی مارتین فریمن رو کپی پیست نکنید، چون اگه کسی بخواد میتونه بیوگرافیش رو از همون جا بخونه. فقط ترجمه یا تالیف و جمع آوری بیوگرافی مجازه. 2. بیوگرافی بازیگران مشترک ارباب حلقه ها و هابیت رو نذارید؛ چون تاپیک دیگه ای در این مورد داریم و دیگه نیازی به اشاره دوباره به اونها نیست. 3. از گذاشتن تنها فیلموگرافی بازیگران خودداری کنید؛ یعنی فقط به فیلم هایی که اون بازیگر بازی کرده نپردازید و به طور جامع، کلیه زندگی هنری بازیگر رو بررسی کنید. 4. اگر مطالبتون رو از منبعی برداشت کردید (دقت کنید گفتم برداشت، نه کپی پیست؛ مثلا اگه بیوگرافی ای رو از سایت x ترجمه کردید)، حتما در پستتون آدرس دقیق منبع رو ذکر کنید. 5. رعایت تمام بندهای قوانین تاپیک بنا به بند 30 قوانین تالارهای شورای ماهاناکسار، الزامیه. مرسی! :Gandalf_w: ________________________________________________________ برای شروع خود من بیوگرافی ریچارد آرمیتاژ، بازیگر نقش تورین سپربلوط که خیلی وقت پیش ترجمه کردم رو می ذارم. ********* ريچارد كريسپين آرميتاژ (متولد 22 آگوست 1971) بازيگري انگليسي است كه به خاطر نقشهاي «جان تورنتون» در «شمال و جنوب»، «گاي آو گيسبورن» در «رابين هود» و «لوكاس نورث در سپوكس» مشهور شد. او نقش «تورين اوكنشيلد» را در «سهگانهي هابيت» بازي ميكند. اوايل زندگي ريچارد آرميتاژ، متولد «ليسستر» انگلستان، در مدرسهي ابتدايي «انجمن هانكوت» در «هانكوت»، منطقهي «بليبي»، ايالت «ليسستر» درس ميخواند. بعدها درحالي كه همزمان در مدرسه ويولن سل مينواخت، اركستر محلي اجرا ميكرد و فلوتنواختن را ميآموخت، در دانشكدهي «براكينگتون» در «اندرباي»، در زمينهي موسيقی تحصيل كرد. او علاقهاش را تا دانشكدهي «پاتيسون» در «كاونتري» دنبال كرد، جايي كه تحصيلش، رشتههاي رقص و هنرپيشگي را نيز شامل شد. او در موسيقي و زبان انگليسي، به سطح A دست يافت. پيشه او در سن 17 سالگي، براي گرفتن كارت «ايكوييتي»اش، به مدت شش هفته به سيركي در «باداپست» پيوست. وي پس از بازگشت به انگلستان، در تئاتر موزيكال كاري براي خود دست و پا كرد كه در آن نقشهاي متنوعي از قبيل «گربههاي آدمتوس» و «ماكاويتي» را عهدهدار شد. او از كارش ناراضي بود؛ بنابراين براي مطالعهي بيشتر در رشتهي هنرپيشگي، در «آكادمي موسيقي و هنر دراماتيك» (ال.اِي.ام.دي.اِي) ثبتنام كرد. «من در راهي كه به تئاتر موزيكال ختم ميشد، قدم گذاشتم. 21 ساله كه بودم، ناگهان فهميدم كه راه درستي را انتخاب نكردهام. من نيازمند بودم كه كاري را انجام دهم كه نسبت به تئاتر موزيكال صداقت بيشتري داشتهباشد. از نظر من، آن خيلي تئاتري بود؛ همهاش نوعي خودنمايي روي صحنه! من به دنبال چيز ديگري بودم. به همين دليل، به مدرسه نمايش برگشتم.» پس از اتمام برنامهي سه سالهي ال.اي.ام.دي.اي، او دوباره به صحنه بازگشت؛ در نقش دوم يكي از آثار «مكبث» و «دوشس آو مالفي» از كمپاني «رويال شكسپير»، همچنين «هاملت و چهار نانوايي آليس» همراه تئاتر «بيرمينگهام ريپرتوري». در همين حال، يكسري نقش كوچك در فيلمها و تلويزيون ايفا ميكرد. در سال 2002 او در شركت توليدكنندهي «چارم آفنسايو» در فيلم «Me As Your Cardigan» درخشيد. همان سال (2002) او در نقش «جان استندريگ» كه نقش اصلي بود، در نمايش «خانهي اسپارك» ظاهر شد كه از شبكهي تلويزيوني بي.بي.سي پخش میشد. «اولين باري بود كه من يك آزمون هنرپيشگي شخصيت ميدادم. هرچند نقش كوچكي بود؛ ولي مجذوبش شدم... من نميتوانستم عقب بكشم، من ميدانستم كه بايد به همهچيز به يكشكل نزديك بشوم.» بعد از آن او نقشدومهاي مختلفي را در توليدات تلويزيوني پذيرفت؛ از جمله «پاسور بازي»، «پاهاي سرد» (مجموعهي پنجم) و «قدرت نهايي» (مجموعهي دوم). در سال 2004، او در اولين نقش اصلياش، يعني نقش «جان تورنتون» در فيلم «شمال و جنوب» شبكهي تلويزيوني بي.بي.سي كه برگرفته از رمان «اليزابت گاسكل» بود، ديده شد. آرميتاژ ميگويد: «شخصاً احساس ميكردم كه در نقشم غرق شدهام.» «خانوادهي پدرم ريسنده و بافنده بودند. آنْ جايي بود كه اهل آن بودم، و اين فكر كه ميتواستم بخشي از آنجا باشم، هيجانانگيز بود.» او همچنين ذكر كرد كه دوگانگي «تورنتون» باعث ميشد در نقشش غرق شود. «نگاهكردن به شخصيتي دوگانه كه هم مديري بيرحم و قدرتمند و هم يك پسر آسيبپذير بود، برايم هيجان داشت.» در سال 2005، او در نقش «پيتر مكدوف» در سريال «شكسپير» برگرفته از نمايشنامهء «مكبث» با پخش از شبكهي بي.بي.سي بازي كرد و در يك قسمت از «اسرار بازرس لينلي» به نام «به نسبت الهي» به عنوان يك معتاد قمارباز درحال ترك، «فيليپ تورنر»، حضور يافت. ريچارد همچنين در فيلم «امپرسيونيسم» در نقش «كلاود مونِت جوان» و «دكتر آلس ترك» در فيلم «ساعت طلايي» از شبكهي ITV كه يك سريال پزشكي بوده و براساس آمبولانس هوايي لندن ساخته شدهبود، درخشيد. او همچنين اولين نقش چشمگيرش را در فيلمهاي سينمايي همراه فيلم مستقل «يخزده» اجرا كرد. در سال 2006، آرميتاژ نقش اصلي «گاي اهل گيزبورن» را در سريال «رابين هود» بي.بي.سي ايفا كرد. «براي حفظ كردن شخصيت« گاي» بايد كشمكش درونياش را پيدا كنيد. او پيوسته بين خوب و بد است. مابين كسي كه ميخواهد باشد، و كسي كه واقعاً هست. او ميتواند آدم خوبي باشد، اما هميشه به خاطر اشتباهات مهلكش به پايين كشانده ميشود. او ميخواهد به هر قيمتي كه شده، خودنمايي كند.» «بايد بگويم كه فكر ميكنم اجرا كردن نقشهاي منفي جالبتر است؛ چون مجبوري كه گستاخ و پرخاشگر باشي و كارهايي كه در در زندگي روزمرهات نميتواني انجام بدهي را انجام بدهي. ما بايد خيلي متمدن و خوب و مؤدب باشيم، و وقتي كه شما نقشهاي منفي را اجرا ميكنيد، مجبوريد با همهي نشانهاي شخصيتيتان بازي كنيد. من فكر ميكنم يك مقدار جزئي از شخصيتم در «گاي» وجود دارد و آن پرخاشگر بودن است. نه؛ خيلي جالبه! من دوستش دارم.» سومين و آخرين مجموعهي «رابين هود» در 28 مارس 2009 اكران شد. آرميتاژ در سال 2006 در نقش «هري كندي» در فيلم دوقسمتي «كريسمس ويژهي ديبليِ كشيش» بازي كرد؛ فيلمي با موضوع عشق جديد معشوقهي پاپ (و شوهر احتمالياش). او دوباره در سال 2007 در «روز دماغ قرمز» نقش ايفا كرد. در 8 آوريل 2007، او در «جرج گنتلي»، نمايشي كارآگاهي، همراه با «مارتين شَو» و «لي اينگلبي» درخشيد. آرميتاژنقش «رايكي ديمينگ»ِ دوچرخهسوار را ايفا كرد. او در 9 مه 2007 در «چهار توليد خانم ماري ليويد-ملكهي سالن موسيقی»ِ بي.بي.سي در نقش همسر اول «ماري ليويد»، «پركي كورتني» ظاهر شد. او همچنين در اثر «گرادانا» تلويزيون كه از رمان «عذاب وجدان» «آگاتا كريستاي» ساخته شدهبود، به عنوان «فيليپ دورنت» حضور داشت. آرميتاژ به بازيگران «اسپوكز» سري 7 كه در 27 اكتبر 2008 در بريتانياي كبير اكران شد، در شخصيت «لوكاس نورث» پيوست. «ظاهراً «لوكاس نورث» يك شخصيت دوستداشتني است؛ اما هشت سال بودن در زنداني روسي بر او تأثيراتي عميقي گذاشتهاست. چهرهي محبوب او بين شخصيتش پيش از آنكه زنداني شود، و شخصيتش بعد از اينكه از زندان آمد، تقسيم شدهاست. طبق چهرهي ظاهرياش، او فردي موقر است؛ اما در درون كسي است كه ضربهي روحي بزرگي به او وارد شدهاست... او خبر ندارد كه چه آسيب احساساتي به او وارد شده، تا زماني كه حافظهاش دوباره شروع ميكند به كار كردن.» «من فيلمها را با آميزهاي از اكشن و شخصيتهاي خوب دوست دارم. دليل جالب بودن «لوكاس»، اين است كه من نقش كسي را بازي ميكنم كه روانشناسي پيچيدهاي دارد و ميخواهد بيرون برود و سعي دارد جهان را نجات دهد.» آرميتاژ در طول فيلمبرداري اين سريال به خود اجازه داد تا در معرض شكنجهي القاي خفگي با آب قرار بگيرد، به اين منظور كه يك سكانس فلشبك فيلمبرداري شود. در جولاي 2010 آرميتاژ فيلمبرداري مجموعهي نهم، يعني آخرين سري را به پايان رساند. در اين مجموعه، نام واقعي شخصيتش كه «جان بتمن» بود، فاش شد؛ كسي كه «لوكاس نورث» را پس از بازگشت به MI5 كشته و جايش را گرفتهبود. مجموعهي نهم در مبارزهاي با «هري پيرس» بر روي سقف «برج انور» به اتمام ميرسد كه آنجا بتمن ميافتد و ميميرد. در 20 مه 2009 آرميتاژ در نمايش «حركت» بي.بي.سي 1 در نقش «جان موليگان» ديده شد. در مه 2010 او در نقش «جان پورتر» در سريال «عقبنشيني» به عنوان ستارهي فيلم و نقش اول درخشيد. آرميتاژ دربارهي نقش «جان پورتر» گفت: «تا حدودي برروي كاغذ مشخص است كه عقبنشيني چهنوع نمايشنامهاي دارد؛ اما يافتن مركز احساسات «جان پورتر» براي من و نويسندهها و كارگردانها چالش محركي بود. چطور يك مرد ميتواند قاتل كارآموختهاي باشد و سپس به خانه برود و همسرش را به آغوش بگيرد و دختر كوچولويش را تكان بدهد تا بخوابد؟ چطور يك سرباز ميتواند درمورد كارهايي كه از او خواسته ميشود، هيچ وجداني نداشتهباشد؟» در جايي ديگر او ميگويد: «در پايان من مجذوب اين شخصيت شدم؛ داستان مردي كه تحت فشار، تصميم ميگيرد و آن تصميم تأثير ضربهزنندهاي در زندگياش دارد. او به دنبال جبران ميرود؛ براي اينكه هنوز اعتقاد دارد كار درستي انجام داده، اگرچه بهاي آن از دست دادن سهتا از دوستانش بودهاست. من سرسختي او در حس استقامتش را تحسين ميكنم، و اينكه ميگويد ((من اشتباه كردم و نتايجش را ميپذيرم و ميخواهم دليل اشتباهم را پيدا كنم)). عصبانيت، بيعدالتي؛ آنها همه شبيه به هماند. ((من كار درستي انجام دادم؛ با نتيجهاي كه غلط از آب درآمد.)) آرميتاژ در نقش در «هيِينز كروگر»، جاسوسي نازي در آمريكاي مركزي ظاهر شد. فيلم «اولين انتقام» در سال 2011 اكران شد. او حتي در اين نقش كه نقش كوچكي بود، براي تحقق شخصيتش، تمام تعهدش را به كار برد. «من خواستم نقش كسي را بازي كنم كه كاملاً به آنچه انجام داد، اعتقاد داشت. بنابراين من بيوگرافي شخصي به اسم «اريك گريمپل» را پيدا كردم كه براي يك عمليات تخريبي در پروژهي «من هتن» فرستاده شدهبود. كتاب جذابي است و به من كمك كرد كه فقط فكر نكنم ((خراب كن! خراب كن! خراب كن!)). مجبور بودم خودم را متقاعد كنم كه راهم درست است، درصورتي كه آشكاراً خيلي اشتباه بود.» او همچنين براي نقش «تورين سپربلوط» در سهگانهء «هابيت» انتخاب شد. فيلم اول، «هابيت: سفري غيرمنتظره» در دسامبر 2012 اكران شد. وقتي از او خواستهشد كه نقش يك شخصيت نمادين را بازي كند، آرميتاژ پاسخ داد: «صرفاً فكر ميكنم آن يك فرصت واقعاً شگفتانگيز است تا نقش كتابي را بگيرم كه مرا به ياد بچگيام انداخت؛ منظورم اولين تجربهام روي صحنه در فيلم «هابيت» در تئاتر «الكس» در «بيرمينگهام» است كه من نقش يك «اِلف» را بازي ميكردم... خيلي شبيه به دوران كودكيام، ولي اين بار به عنوان يك بزرگسال آنجا بودم... و انداختن نگاهي ديگر به آن، فرصتي درخشان است.» دربارهي شخصيت «تورين»، او گفت: «همراه شخصيت من در «هابيت»، انفجاري از احساسات و خشمي كه متوقف شدهبود، رخ ميدهد. من سعي ميكنم آنچه در درونم است يا آنچه قصد دارم به تصوير بكشم را به وجود بياورم. گمان ميكنم يك جاي خطرناك باشد... تاريكي درونم... كه در زندگي به آن دسترسي ندارم؛ اما توانايي اين را دارم كه به سمتش بروم. بسيار خوب؛ براي اين نقش، من فقط بايد اين در را باز كرده و زيرچشمي نگاهي به آن بيندازم.» آرميتاژ براي نقشي در فيلم «آسمان سياه» از شركت «New Line» كه برنامهي فيلمبردارياش در جولاي 2012 آغاز ميشود، انتخاب شد. منبع: ویکی پدیای انگلیسی پ.ن: ترجمه فارسی این صفحه توی خود ویکی پدیا موجوده، منتهی در حد سه چهار خط. :D موفق باشید. @};-