Vána 3,153 ارسال شده در اوت 23, 2014 سه گانه ای پادآرمانی از سرگذشت دختری میگوید. کتنیس اوردین، او انقلاب گر کشوری به نام پانم می شود. اثری سرشار از هیجان به قلم سوزان کالینز این مجموعه تحت عنوان هانگر گیمز{مسابقات عطش}، اشتعال و زاغ مقلد به قلم سوزان کالینز انتشار یافته که در ایران انتشارات افزار به ترجمه خانم شبنم سعادت نیز این کتوب رو چاپ کرده است. از این مجموعه، سه گانه ای با بازی جنیفر لارنس مطابق اسم کتابها ساخته شده که امسال شاهد فیلم سوم و پایان این مجموعه در دنیای سینما میباشیم. پ ن :برای بررسی ایده ی نوشتن این کتاب توسط خانم کالینز و خط اصلی داستان به شماره دوم مجله آردا کوئنتا مراجعه شود. 28 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
rolameny 44 ارسال شده در اوت 24, 2014 تا اون جایی که من میدونم امسال قسمت سومش(زاغ مقلد) اکران میشه ولی این قسمتش خودش دو قسمت داره که قسمت اولش امسال اکران میشه و دومیش سال دیگه بعد اون موقع پایان کارش در سینما است من که برای دیدن هر دو قسمتش لحظه شماری می کنم چون قسمت های قبلش واقعا عالی بود 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تور 9,804 ارسال شده در اوت 24, 2014 من کتاب اولشو خوندم. یک نکته برجسته در مورد قلم سوزان کالینز اینه که احساسات رو برای خوانندش خیلی ملموس میکنه و لحن کتاب هم به این امر کمک کرده. خیلی آدم خوشش میاد از شخصیت اول داستان و باهاش خیلی راحت میتونه ارتباط برقرار کنه همزاد پنداری خیلی قوی ایجاد میشه انگار شما خودت فرضا کتنیس اوردین هستی و روابط و دغدغه های اونو داری. به ندرت من یادم میاد چنین قلم روان و تاثیرگذاری رو جایی دیده باشم. این جنبه از کتاب بسیار من رو راضی کرد و خب کلیت کتاب هم داستان و موضوع خوبی بود و پیام هایی هم داشت. اوایل داستان خیلی جذابیت از اواخر داستان بیشتر بود مخصوصا دو سه فصل اول خیلی جذاب بود. اما به تدریج در اواسط داستان شیب پیشروی داستان یکم کند و ملایم میشه که حوصله سر بر هست اما باز اواخر داستان خوب میشه و در کل آخر کتاب هم گرچه جوری روابط چیده شده بود در طی داستان که میشد حدس زد آخر داستان چی میشه اما با این حال پایان خوبی داشت. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در اوت 24, 2014 دوستان من توضیحی درباره نام این اثر بدم.به نظرم در کل بهتره هانگر گیمز ترجمه نشه و ما اون رو به همون صورت لاتین بخونیم.اگر هم ترجمه می کنیم "عتش مسابقه"یا"مسابقات عطش" ترجمه های درستی نیستند.البته واژه هانگر میتونه به داشتن عطش هم دلالت داشته باشه.ولی در اینجا با توجه به مضمون اصلی داستان،هانگر گیمز اسم بازیهائیه که کتنیس و دوستانش مجبور به شرکت در اون میشن و هدف از مبارزه هم به دست آوردن ذخیره ی غذایی و مالی به عنوان جایزه مسابقه اس.بنابریان"بازیهای گرسنگی"میتونه ترجمه بهتری باشه[-( با سپاس.لردلاس 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در اوت 24, 2014 یه شاهکار بی بدیل! واقعا این کتاب زیباست. مجموعه ای بود که بعد از اینکه سه جلدش رو خوندم بلافاصله رفتم و دوباره از اول شروعش کردم. همه فصلهاش هیجان انگیز بود و اصلا از ریتم نمیافتاد و فصلهای آخر جوری بود که اصلا نمیتونستی زمین بذاریش و باید تا تهش میرفتی. بیس داستان، پرداخت داستان و کارکترها و وقایع خیلی خوب در هم تنیده شده بودن و اصلا وصله ناجور نداشت. عواطف و احساسات به بهترین شکل نشون داده شده بودن و اصلا اغراق آمیز و حال به هم زن(مثل اکثر آثار به اصطلاح رمانتیک) نبودن. فیلم ها چندین سر و گردن از کتاب پایینتر هستن. به قول حمید فیلم اصلا روح نداره! 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
filagond 143 ارسال شده در اوت 25, 2014 دوستان من توضیحی درباره نام این اثر بدم.به نظرم در کل بهتره هانگر گیمز ترجمه نشه و ما اون رو به همون صورت لاتین بخونیم.اگر هم ترجمه می کنیم "عتش مسابقه"یا"مسابقات عطش" ترجمه های درستی نیستند.البته واژه هانگر میتونه به داشتن عطش هم دلالت داشته باشه.ولی در اینجا با توجه به مضمون اصلی داستان،هانگر گیمز اسم بازیهائیه که کتنیس و دوستانش مجبور به شرکت در اون میشن و هدف از مبارزه هم به دست آوردن ذخیره ی غذایی و مالی به عنوان جایزه مسابقه اس.بنابریان"بازیهای گرسنگی"میتونه ترجمه بهتری باشه [-( با سپاس.لردلاس به نظر من عطش مبارزه بهترین عنوانه. چون مجموعه به نام این سری بازی ها نامگذاری شده و طبق روایت کتنیس در جلد اول کاپیتول برای تظاهر به اینکه اهالی دوازده منطقه و بازیکنان اشتیاق زیادی برای شرکت توی این بازی ها دارن این اسم رو انتخاب کرده. من هر چی فکر می کنم اسمی بهتر از عطش مبارزه که این مسئله رو نشون بده پیدا نمی کنم. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در اوت 25, 2014 مسئله ای که اشاره کردید درسته ولی برای انتقال کلمه "عطش"و "اشتیاق"کلماتی بسیار نزدیک تر به معنای اون ها وجود داره.مثل: thirst,longing.هانگر به معنی اصلیش یعنی همون گرسنگی نزدیک تره.البته در نهایت شاید خیلی هم فرقی نکنه که چی بگیم[-( 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
turambar 986 ارسال شده در سپتامبر 10, 2014 (ویرایش شده) امروز هفت فصل آخر کتاب Mockingjay رو خوندم و بلاخره این مجموعه رو تموم کردم! کتاب ها اینقدر جذاب بودن که وقتی شروعش می کردی دیگه نمی شد زمین بذاریش! روال کتاب شبیه به کتاب قبلی بود، فصل های اول تا نیمه های کتاب روند کندتری داشتن و اتفاقات کمتری توشون می افتاد و بیشتر به درگیری های ذهنی راوی (کتنیس اوردین) و مشکلات روحی که باهاشون دست و پنجه نرم می کرد می پرداختند، بعد کم کم وارد قسمت های هیجانی داستان می شدن و چند فصل آخر واقعا پرهیجان بودند و اتفاقات مهمی پشت سر هم تند تند می افتادند! البته این رو بگم که من فصل های ابتدایی رو بیشتر دوست داشتم، درگیری های ذهنی کتنیس واقعا عالی بودن، تو کمتر کتابی دیده بودم این چیزا اینقدر خوب و واقعی دربیان! من کتاب دوم رو بیشتر از همه دوست داشتم، بعد کتاب سوم و بعد کتاب اول! یه سوال برای من پیش اومد! {اسپویلر انتهای کتاب سوم} به نظر شما آخرش پرزیدنت اسنو راست گفت به کتنیس یا نه؟ تو مزخرف بودن کوین که شکی نیست، اما به اسنو هم اصلا نمیشه اعتماد کرد. به خصوص آخرش که کتنیس اون کار رو کرد و اسنو اونجوری خندید، من احساس می کنم دروغ گفته باشه و اینجوری باز هم کتنیس رو به بازی گرفته و آخرین ضربه رو بهش زده! شاید فهمیده که نمی تونه از کپیتول با هاورکرفت فرار کنه و تصمیم گرفته همچین کاری کنه! وگرنه چه دلیلی داشت که اصلا اون همه بچه رو اونجا جمع کنه؟! و یه سوال دیگه! این قضیه هانگر گیمزِ بچه های کپیتول بعد مرگ کوین ملغی شد؟ ویرایش شده در سپتامبر 10, 2014 توسط turambar 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در سپتامبر 10, 2014 به نظر شما آخرش پرزیدنت اسنو راست گفت به کتنیس یا نه؟ تو مزخرف بودن کوین که شکی نیست، اما به اسنو هم اصلا نمیشه اعتماد کرد. به خصوص آخرش که کتنیس اون کار رو کرد و اسنو اونجوری خندید، من احساس می کنم دروغ گفته باشه و اینجوری باز هم کتنیس رو به بازی گرفته و آخرین ضربه رو بهش زده! شاید فهمیده که نمی تونه از کپیتول با هاورکرفت فرار کنه و تصمیم گرفته همچین کاری کنه! وگرنه چه دلیلی داشت که اصلا اون همه بچه رو اونجا جمع کنه؟! و یه سوال دیگه! این قضیه هانگر گیمزِ بچه های کپیتول بعد مرگ کوین ملغی شد؟ ولی من فک مکنم حق با اسنو بوده ,اسنو به آخر خط رسیده بوده و قطعا از کوینم دل خوشی نداشته ترجیح میده اونم با خودم به زیر بکشه . این قسمت کتابم خیلی تلخه بنظرم ادامه پیدا کردن مسابقات و رای برندگان مسابقه به برگزاریش خیلی تلخه اینکه هرچقدر تلاش کنی سعی کن تغییر ایجاد کنی خودت وقتی وارد مسیر میشی از یه سری چیزها مطلع میشی که همون راه قبلی رو ادامه میدی وبچه های بیگناه کاپیتول قربانی میشن !این یه پایان بازه و من همین نکته رو ازش میگیرم ومیزارم این قسمتش دست نخورده بمونه چیزیکه کالینز میخواد 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در سپتامبر 12, 2014 به نظر منم راست گفت. اگر هاورکرفتی داشت باهاش فرار میکرد از طرف دیگه از کوین هم همچین اقدامی اصلا بعید نیست و خیلی محتمله. اون قضیه هانگر گیمز هم به نظرم ملغی شد. بعد از مرگ کوین و اون اقدام کتنیس دیگه کسی ازش پشتیبانی نمیکنه 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
turambar 986 ارسال شده در سپتامبر 12, 2014 اگه با هاورکرافت فرار میکرد شورشی ها با ضدهوایی چیزی میزدنش و نمیذاشتن فرار کنه! شاید دید در هر صورت میمیره و هیچ راه فراری نداره، واسه همین تصمیم گرفت بمونه و کوین رو هم با خودش بکشه پایین! درسته اصلا از کوین همچین چیزی بعید نیست، ولی اسنو هم به نظرم همچین آدمی هست! بازم میگم دلیلی نداشت اون همه بچه کپیتولی رو جمع کنه اونجا! چرا اینکارو کرد؟ اون خنده آخرش موقعی که کتنیس کوین رو کشت هم خیلی مشکوک بود! 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در سپتامبر 12, 2014 اگه با هاورکرافت فرار میکرد شورشی ها با ضدهوایی چیزی میزدنش و نمیذاشتن فرار کنه! شاید دید در هر صورت میمیره و هیچ راه فراری نداره، واسه همین تصمیم گرفت بمونه و کوین رو هم با خودش بکشه پایین! درسته اصلا از کوین همچین چیزی بعید نیست، ولی اسنو هم به نظرم همچین آدمی هست! بازم میگم دلیلی نداشت اون همه بچه کپیتولی رو جمع کنه اونجا! چرا اینکارو کرد؟ اون خنده آخرش موقعی که کتنیس کوین رو کشت هم خیلی مشکوک بود! شاید بازم میخواست بگه کاپیتول برنده هست و اسنو بازیها رو برده +حتی تو کتاب سوم هم ما بازیها رو داریم کاپیتول درست شبیه زمین بازیها بود اما این دفعه افردا بیشتری به مسابقه وارد شده بودن ! خنده هیستریکی بوده :) 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در سپتامبر 12, 2014 تو موندن که هیچ امیدی نداشت اما با فرار کردن امید زنده موندن داشت، هرچند کم اما بازم از مرگ حتمی دور بود. بچه ها رو جمع کرده بود تا ازشون به عنوان سپر انسانی استفاده کنه و هاورکرفت های منطقه 13 نتونن اونجا رو بمباران بکنن. نمونه های اینجور کارها رو توی دنیای خودمون هم میبینیم. کوین و اسنو خیلی شبیه به هم هستن و از هر دو اینکار بر میاد. تا اونجا که یادمه خود کوین شخصا اجازه اومدن پریم رو صادر کرده بود و میخواست اونو از بین ببره. اون قضیه بمب ها و ترفند گیل و بیتی هم با انفجارها میخوند. به نظرم خنده آخرش به این دلیل نبود که تونسته کتنیس رو گول بزنه. به این دلیل بود که کوین مرده بود و نتونسته بود جاش رو بگیره. اسنو خیلی خوب میدونست که کوین هم مثل خودشه و به یه دیکتاور تبدیل میشه. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
filagond 143 ارسال شده در سپتامبر 13, 2014 منم فکر می کنم اون وقایع کار کوین بود و مطمئنم کالینز می خواست پایانی مثل پایان انیمالزفارم رو نشون بده. برگزاری مسابقات برای بچه های پایتخت هم حتی اگه لغو شده باشه در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی کنه و نشون می ده که کتنیس و بیشتر قهرمان ها با برگزارکنندگان مسابقات فرقی نداشتن. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در سپتامبر 13, 2014 فلاگوند: يعني چي كتنيس با برگزار كننده ها فرقي نداشت؟ برداشت من اينه كه كتنيس هم دوست نداشت اون مسابقه برگزار بشه اما براي جلب اعتماد كوين اينكار رو كرد كه بتونه خود كوين رو بكشه. خود كتنيس از اين مسابقات متنفر بود و ترس داشت و تا چندين سال هم حاضر نبود بچه دار بشه چون ميترسيد دوباره مسابقات برگزار بشه. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
filagond 143 ارسال شده در سپتامبر 13, 2014 ربطی نداره یعنی اگه رای مخالف می داد مسئولیت اعدام اسنو رو به یکی دیگه می دادن؟ اون ترسش هم به نظر من یه نوع ترس فوبیاوار بود. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در سپتامبر 13, 2014 منم فکر می کنم اون وقایع کار کوین بود و مطمئنم کالینز می خواست پایانی مثل پایان انیمالزفارم رو نشون بده. برگزاری مسابقات برای بچه های پایتخت هم حتی اگه لغو شده باشه در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی کنه و نشون می ده که کتنیس و بیشتر قهرمان ها با برگزارکنندگان مسابقات فرقی نداشتن. سلام فیلا خوبی ؟ خب کالینز پایان داستان و واقعی وتلخ گذاشت +منم با 3 دی موافقم کتنیس از کتاب اول داره از مسابقات تنفر وانزجار نشون میده نه تنها کتنیس تمامی شرکت کنندگان اینطورن پیتا به نحوی و... هرکدوم انزجارشونو نشون میدن ولی انتقام باعث رای دادن عده ای ازشون به برگزاری مسابقات برای کاپیتول میشه ربطی نداره یعنی اگه رای مخالف می داد مسئولیت اعدام اسنو رو به یکی دیگه می دادن؟ اون ترسش هم به نظر من یه نوع ترس فوبیاوار بود. نمیتونست کوین اینجوری مجبور بود بزنه زیر قولش و در اینصورت باید تمامی اعضایی رو که وقت قول دادن برای کشتن اسنو که تو اتاق بودن میکشت یا دهنشونو میبست 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 26, 2014 ببخشيد من نه كتابشو خوندم نه فيلمشو ديدم ولي راجع به معنيش ميخواستم يه چيزي بگم از اونجايي كه معني دقيق اين كلمه(hunger games)در فارسي وجود نداره خيلي ها اونو بازي گرسنگان يا مسابقات عطش معني ميكنن(كه صد البته دوميش درست تره!)د ولي به نظر من بايد دقت داشت به hunger secret كه ميشه همون راز بقا! من به نظرم مياد كه ما ميتونيم اسم اين كتابو مسابقات بقا هم معني كنيم 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
filagond 143 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 ببخشيد من نه كتابشو خوندم نه فيلمشو ديدم ولي راجع به معنيش ميخواستم يه چيزي بگم از اونجايي كه معني دقيق اين كلمه(hunger games)در فارسي وجود نداره خيلي ها اونو بازي گرسنگان يا مسابقات عطش معني ميكنن(كه صد البته دوميش درست تره!)د ولي به نظر من بايد دقت داشت به hunger secret كه ميشه همون راز بقا! من به نظرم مياد كه ما ميتونيم اسم اين كتابو مسابقات بقا هم معني كنيم شما رو ارجاع می دم به متن کتاب: برای اینکه هر چه بیشتر ما را تحقیر کنند و عذاب بدهند، کاپیتول مردم را مجبور کرده بود مسابقات عطش را مانند فستیوالی جشن بگیریم، مانند رویدادی ورزشی، و نتیجه اش سوراخ سوراخ کردن هر دوازده منطقه بود. با توجه به این عبارت به نظر من بهترین عنوان عطش مبارزه هست. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 اما اين هم درست هست كه بگيم اين مسابقات براي بقاي بقيه برگزار ميشه(من ميدونم داستان چيه) ولي خوب قرار نيست يه كلمه وقتي از يه زبان به زبان ديگه ترجمه بشه حتما يه معني خاص بده ممكنه هر دو معني در نظر نويسنده بوده باشه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
filagond 143 ارسال شده در سپتامبر 27, 2014 اما اين هم درست هست كه بگيم اين مسابقات براي بقاي بقيه برگزار ميشه(من ميدونم داستان چيه) ولي خوب قرار نيست يه كلمه وقتي از يه زبان به زبان ديگه ترجمه بشه حتما يه معني خاص بده ممكنه هر دو معني در نظر نويسنده بوده باشه ببین آقا، مهم نیست برای چی برگزار می شه. من دارم روی دلیل نامگذاریش بحث می کنم و از این نظر هیچ عنوانی رو بهتر از عطش مبارزه نمی دونم. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Nienor Niniel 3,259 ارسال شده در اکتبر 29, 2016 (ویرایش شده) کتاباش جالب بودند و میشه گفت که نمیشد زمینشون گذاشت. البته من کتاب سوم رو هنوز نخوندم. اما شخصیت اصلی کتاب رو دوست داشتم. نه اونقدر سفت و سخت بود که غیر قابل باور باشه نه اونقدر ترسو که آدم فکر کنه فقط با شانس داره جلو میره. یه آدم محکم بود که ترسش رو به موقع داشت. کالینز خیلی شخصیت کتنیس رو پرداخته بود و تا کوچکترین احساساتش رو هم می گفت. به نظرم قصدش این بود که مخاطب، کتنیس رو کاملا درک کنه. و تا حدی هم موفق هم بود. توی ارتباطش با گیل و پیتا چیز خوشایند این بود که کارای عجیب و غریب نمی کرد. هر کسی که جاش بود اون مقاومت اولیه رو در برابر پیتا و اون حس تردید رو برای علاقه به گیل داشت به نظرم. چون هر دو تو جایگاهی بودند که چنین احساساتی از سمت کتنیس نسبت به اونا عجیب نبود. یه نکته ی دیگه که تو کتابا برام جالب بود، این شیوه ی اداره ی پنم بود. هم تقسیم بندی منطقه ای، هم اینکه اینجوری از مردم شورشی انتقام می گرفتند و یکی از بهترین پادآرمانشهرها بود به نظرم. پایان قابل پیش بینی داشت اما قابل درک هم بود. کالینز می خواست نشون بده که این چرخه ی برد قوی و انتقام از ضعیف ادامه داره و خواهد داشت. مگر اینکه یه نفر این خط رو ببره و اجازه بده ضعیف و قوی وجود نداشته باشن تا به هم زور بگن پ.ن: فیلما از کتاب ها ضعیف تر بودند. اما وفاداری خوبی به کتاب داشتند و تصوراتم خیلی دقیق به تصویر کشیده شده بود. من از این جور فیلما لذت می برم. ویرایش شده در اکتبر 29, 2016 توسط Nienor Niniel اضافه ی پ.ن 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در اکتبر 29, 2016 در 1 ساعت قبل، Nienor Niniel گفته است : کتاباش جالب بودند و میشه گفت که نمیشد زمینشون گذاشت. البته من کتاب سوم رو هنوز نخوندم. اما شخصیت اصلی کتاب رو دوست داشتم. نه اونقدر سفت و سخت بود که غیر قابل باور باشه نه اونقدر ترسو که آدم فکر کنه فقط با شانس داره جلو میره. یه آدم محکم بود که ترسش رو به موقع داشت. کالینز خیلی شخصیت کتنیس رو پرداخته بود و تا کوچکترین احساساتش رو هم می گفت. به نظرم قصدش این بود که مخاطب، کتنیس رو کاملا درک کنه. و تا حدی هم موفق هم بود. توی ارتباطش با گیل و پیتا چیز خوشایند این بود که کارای عجیب و غریب نمی کرد. هر کسی که جاش بود اون مقاومت اولیه رو در برابر پیتا و اون حس تردید رو برای علاقه به گیل داشت به نظرم. چون هر دو تو جایگاهی بودند که چنین احساساتی از سمت کتنیس نسبت به اونا عجیب نبود. یه نکته ی دیگه که تو کتابا برام جالب بود، این شیوه ی اداره ی پنم بود. هم تقسیم بندی منطقه ای، هم اینکه اینجوری از مردم شورشی انتقام می گرفتند و یکی از بهترین پادآرمانشهرها بود به نظرم. پایان قابل پیش بینی داشت اما قابل درک هم بود. کالینز می خواست نشون بده که این چرخه ی برد قوی و انتقام از ضعیف ادامه داره و خواهد داشت. مگر اینکه یه نفر این خط رو ببره و اجازه بده ضعیف و قوی وجود نداشته باشن تا به هم زور بگن پ.ن: فیلما از کتاب ها ضعیف تر بودند. اما وفاداری خوبی به کتاب داشتند و تصوراتم خیلی دقیق به تصویر کشیده شده بود. من از این جور فیلما لذت می برم. موافقم . کتاب سومم بخون زیادی با احساساتت بازی خواهد کرد. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست