تضاد 1,867 ارسال شده در دسامبر 21, 2013 با سلام خدمت دوستان آردایی چند وقتی هست که این شعر بلند فکر من رو به خودش مشغول کرده و احساس کردم در میون آثار متعدد استاد، نسبت به این شعر کم لطفی کردیم. امیدوارم با کمک شما این جای خالی رو پر کنیم. خشت اول رو من میگذارم، بعدیش با شما @-) ** افسانهسازی (MYTHOPOEIA) جی.آر.آر. تالکین برای آن که گفت افسانهها دروغند و بنابراین بیارزش، حتی اگر «از خلال نقره و سیم دمیده شوند». از جانب فیلومیتوس به میسومیتوس (Philomythus to Misomythus) مخاطب این شعر خواندنی و آموزنده بدون هیچ تردیدی سی.اس. لوییس، دوست نزدیک تالکین است. لوییس و تالکین در زمینههای بسیاری با یکدیگر اتفاق نظر داشتند و دوستان نزدیک یکدیگر به شمار میرفتند ولی لوییس بر خلاف تالکین عقیدهای راسخ در مورد افسانهها داشت و آنها را دروغ میشمرد. البته لوییس به قدرت نهفته در افسانهها و داستانهای کهن واقف بود و از این جهت برای آنها احترام قائل میشد ولی در نهایت چون افسانهها را فاقد حقیقت میدانست آنها دروغ و داستانهای ساختگی به حساب میآورد. به عبارت دیگر، از نظر لوییس، خود داستان ارزشی نداشت و به واسطهی احساس یا اعتقادی که میتوانست در خواننده برانگیزد و به اعتبار آن انگیزش، اعتبار میگرفت. از این نظر، تالکین دیدگاهی مخالف با نظر لوییس داشت. نه تنها معتقد بود که خود افسانهها فی نفسه ارزشمند هستند بلکه اعتقاد داشت نباید آنها دروغ شمرد. از نظر او، افسانهها حقیقت داشتند بنابراین برای توضیح نظریات خود برای دوستش شعری را نوشت که در این فرصت به بررسی آن خواهیم پرداخت. بند تقدیمنامه هم تأکید بر همین امر است زیرا شعر را جانب فردی که دوستدار افسانههاست به فردی که از افسانهها نفرت دارد یا شاید بهتر باشد بگوییم نسبت به آنها اکراه دارد تقدیم میکند. ** در این زمینه جای کار روی انجمنی که تالکین و لوییس و هوگو دایسن تشکیل داده بودند هست. پس خواهش میکنم دوستان مطلع ما رو هم بهره مند کنند. پ.ن. اگر دوستان نکته ای اضافه نکردند سعی میکنم ظرف چند روز آینده وارد بند اول شعر و تجزیه اش بشم. پیوندهای مرتبط: متن شعر مادر صفحه ی ویکی پدیا 31 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Curunir-Poirot 440 ارسال شده در دسامبر 22, 2013 آقا بی صبرانه منتظریم، لطف بفرمائید شرح و تحلیلتون رو شروع کنید. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در دسامبر 23, 2013 خب من نه مطلعم، نه چیز دیگه، فقط خواستم اطلاعات کوتاهی در مورد اون انجمن بدم، اگه کسی نمیدونه... اینکلینگز (Inklings) اسم انجمن گفت و گویی مرتبط (به طور غیررسمی) به دانشگاه آکسفورد انگلستان بود که در اون بیشتر به خوندن متن هایی حماسی که اعضا نوشته بودن پرداخته و همچنین تشویق بقیه برای نوشتن این چنین متن هایی انجام می شد. این گروه که در حدود دهه های 1930 تا 1950 فعال بود و جلساتش رو معمولا 5شنبه عصر در دفتر لوئیس انجام میداد و اعضاش هم کاملا مذکر بودن که شامل: J.R.R. Tolkien, C.S. Lewis, Owen Barfield, Charles Williams, Adam Fox, Hugo Dyson, Robert Havard, Nevill Coghill, Charles Leslie Wrenn, Roger Lancelyn Green, James Dundas-Grant, John Wain, R.B. McCallum, Gervase Mathew, C.E. Stevens, J.A.W. Bennett, Lord David Cecil, Colin Hardie, Christopher Tolkien, Warren "Warnie" Lewis می شد. از اولین کارهایی که در اون مجمع خونده شده، ارباب حلقه های تالکین، خارج از سیاره ی فراموش شده ی لوئیس و کتاب پیش از شب های مقدس از چارلز ویلیامز بودن. 15 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تضاد 1,867 ارسال شده در دسامبر 30, 2013 با پوزش از تأخیر، چند خطی هست که در مورد شروع شعر میشه در موردشون صحبت کرد: تالکین میگوید که انسان در ذات خود دروغگو نیست، شاید برای شرح افکارش خطا کند و به دروغ متوسل شود ولی ذات انسان، ذات الهی است و چون در نهایت هر فکر و اندیشهی بشری بازتاب خداوند است پس دروغگویی را خوش ندارد. از این جهت، لوییس نیز با تالکین موافق بود و رد پای این افکار را میتوان در نوشتههای او به وضوح دنبال کرد. و باز از نظر تالکین، نه فقط اعمال انسان برگرفته از ذات الهی اوست بلکه تخیل و افکارش نیز از همان منبع منشأ میگیرد. بنابراین وقتی بشر دست به افسانهسازی میزند و دنیایی را با موجوات خیالی پر میکند باز هم افکار و اعمالش در راستای محقق شدن خواست و ارادهی الهی است و یکی از اشعههای نور راستین را بازتاب میدهد. پس نباید تصور کرد افسانههای پیش از پیامبران به تمامی دروغ هستند. همیشه مختصری حقیقت را میتوان در آنها دید. نکتهی قابل توجه دیگر در این شعر، زاویه و دیدگاهی است که تالکین با آن شعر را آغاز میکند و از جنس و حالت رابطهی انسان با طبیعت و آفرینش سخن میگوید. به درختان مینگری و چنین و چنان نامشان مینهی، You look at trees and label them just so, (چرا که «درختانند» و بالیدن، «بالیدن» است)؛ (for trees are 'trees', and growing is 'to grow'); بر زمین گام مینهی و با گامهایی جدی میگذری you walk the earth and tread with solemn pace بر یکی از کرههای بیاهمیتِ فضا: one of the many minor globes of Space: ستاره، ستاره است، مشتی ماده در گوی a star's a star, some matter in a ball محکومند به مداری ریاضی compelled to courses mathematical میان دستهای سرد و تهی amid the regimented, cold, Inane, آنجا که اتمهایی مقرر هر لحظه به قتل میرسند. where destined atoms are each moment slain. تالکین در بند (stanza) اول شعر، دیدگاه امروزی و نوین ما را نسبت به زمین و هستی توصیف میکند و بر آن تأکید میگذارد. از نظر او، ما درختان را درخت مینامیم چون به نظر ما چنین نامی دارند و خود را محق نیز فرض میکنیم. از دیدگاه بشر امروز، ماه، دیگر الهامبخش شاعران نیست. تکهی سنگ سرد و منجمد است که به جبر علم دور زمین میگردد و ارادهای از خود ندارد. و خود زمین هم، بیاراده دور جرمی دیگر میچرخد که در دل آن، هر لحظه، اتمها کشته میشود. این عبارت اشارهی ظریف و زیبایی به عملکرد خورشید دارد که با پیوند میان دو اتم هلیوم، یک اتم هیدروژن تشکیل میشود و حرارت و انرژی حاصل از این پیوند هستهای باعث تداوم حیات روی زمین است. چنین دیدگاهی، نه فقط زیبایی آسمان شب را سلاخی میکند بلکه آن را به میدان نبردی همیشگی تبدیل میکند که شور زندگی کوچکترین جایی در آن نخواهد داشت چه رسد به شکلگیری خلاقیت و نمود یافتن زیباییهای هنری. 19 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در دسامبر 31, 2013 (ویرایش شده) همونطور که دوستان میدونید علم اسطوره شناسی تطبیقی (افسانه شناسی)علمیست که به شرح وتفسیر افسانه ها می پردازه این علم گفته های تالکین رو تایید میکنه که افسانه ها در زمانهای گذشته وجود داشتن اما به دلیل عدم کتابتشون شاخ وبرگ پیدا کردن مثلا داستان تروا شاید افسانه به نظر برسه اما اسب چوبی واقعت داره یا حتی لغت دیو که در زبان هندی ویونانی وایرانی بوده باکمی تغییر واینها مهر تاییدی برگفته های تالکینه ویرایش شده در دسامبر 31, 2013 توسط rings 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در ژانویه 1, 2014 (ویرایش شده) یکی از علل پختگی کارهای تالکین به نظرم همین باورش نسبت به فانتزی و افسانه ست و به همین دلیل داستانهای تالکین بسیار زیاد باورپذیر هستن و واقعی جلوه میکن. تالکین میگه برای ساخت دنیای تخیلی فقط ساختش کافی نیست، بلکه باید دنیایی ساخت که درش اتفاقاتی که رخ میدن ملموس و باورپذیر باشن، مثل جادو و اژ دها و ... و بی شک این یک اصل و اساس بنیادین در باورپذیری و واقعی جلوه کردنه یک داستان تخیلی ست. من یک مثال میزنم: فرض کنین شما دارین یک متن تخیلی میخونین و درش نوشته شده که "نسیمی آرام بر روی چمنها میوزید" یا مثلا "اژدها همه جا را به آتش کشید" خب اگه خواننده خودش رو توی اون فضا احساس نکنه و با خودش بگه که اژدها که وجود نداره و اینا همه شون الکی هستن، نمیتونه با داستان ارتباط برقرار کنه و من باور دارم که حتی نمیتونه اونو درک کنه چون از یکی از اهداف اصلی فانتزی که همون غرق کردن فرد در خودشه دور میشه. برای همین جهان تالکین با چنین جزئیات زیادی خلق و بازگو شده. از زبانها و نژادها و خط و تقویم و نقشه و غیره و غیره گرفته تا نثر تاریخیش تا همه در فرد احساس باور پذیری ایجاد کنن و اون فکر کنه که چنین دنیایی وجود داشته یا داره. و این وجه تمایزتالکین با لوئیس و بسیاری دیگر از فانتزی نویسانه. تالکین جایه دیگه ای میگه اگه ما در داستانها میشنویم که پری وجود داره این فقط افسانه نیست بلکه در گذشته های دور واقعا پری وجود داشته اما چون ما الآن باهاشون رابطه ای نداریم فکر میکنیم که وجود ندارن و دیدگاهش هم همینه. احسنت به پدر فانتزی نویسی که نظریاتش اینچنین مصداق دارن. ویرایش شده در ژانویه 1, 2014 توسط رضائی.استل 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Aragorn elessar 100 ارسال شده در ژانویه 5, 2014 (ویرایش شده) یکی از علل پختگی کارهای تالکین به نظرم همین باورش نسبت به فانتزی و افسانه ست و به همین دلیل داستانهای تالکین بسیار زیاد باورپذیر هستن و واقعی جلوه میکن. تالکین میگه برای ساخت دنیای تخیلی فقط ساختش کافی نیست، بلکه باید دنیایی ساخت که درش اتفاقاتی که رخ میدن ملموس و باورپذیر باشن، مثل جادو و اژ دها و ... و بی شک این یک اصل و اساس بنیادین در باورپذیری و واقعی جلوه کردنه یک داستان تخیلی ست. من یک مثال میزنم: فرض کنین شما دارین یک متن تخیلی میخونین و درش نوشته شده که "نسیمی آرام بر روی چمنها میوزید" یا مثلا "اژدها همه جا را به آتش کشید" خب اگه خواننده خودش رو توی اون فضا احساس نکنه و با خودش بگه که اژدها که وجود نداره و اینا همه شون الکی هستن، نمیتونه با داستان ارتباط برقرار کنه و من باور دارم که حتی نمیتونه اونو درک کنه چون از یکی از اهداف اصلی فانتزی که همون غرق کردن فرد در خودشه دور میشه. برای همین جهان تالکین با چنین جزئیات زیادی خلق و بازگو شده. از زبانها و نژادها و خط و تقویم و نقشه و غیره و غیره گرفته تا نثر تاریخیش تا همه در فرد احساس باور پذیری ایجاد کنن و اون فکر کنه که چنین دنیایی وجود داشته یا داره. و این وجه تمایزتالکین با لوئیس و بسیاری دیگر از فانتزی نویسانه. تالکین جایه دیگه ای میگه اگه ما در داستانها میشنویم که پری وجود داره این فقط افسانه نیست بلکه در گذشته های دور واقعا پری وجود داشته اما چون ما الآن باهاشون رابطه ای نداریم فکر میکنیم که وجود ندارن و دیدگاهش هم همینه. احسنت به پدر فانتزی نویسی که نظریاتش اینچنین مصداق دارن. البته این موضوع که در گذشته های دور موجوداتی به نام پری وجود داشته اند مطلبی نیست که پذیرش آن ساده باشد.... نکته ای که می تونم به گفته های دوستان اضافه کنم اینه که یکی از ویژگی های آثار تالکین به نظر من برخوردار بودن از پشتوانه های فلسفی و نوعی مبارزه ی لطیف است که در داستان های او علیه ایده آلیسم جریان دارد(البته به نظر من)...اگر دوستان به این بحث علاقه مند باشند در این باره بیشتر بحث خواهیم کرد ویرایش شده در ژانویه 5, 2014 توسط Aragorn elessar 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 5, 2014 (ویرایش شده) کلا افسانه ها مبتنی بر شاخ و برگ دادن به واقعیته و یکی از ویژگی های فانتزی اغراق و تکیه بر تخیله پشت هر افسانه حقیقتی نهفته اس ولی لازم نیست جزییات یک افسانه واقعیت داشته باشه اگه قرار بود هرچیزی که در افسانه ها وجود داره واقعی باشه که دیگه اسمش افسانه یا فانتزی نمیشد میشد فیلم مستند یا بیوگرافی!:دی مثالش هم همین اژدها و پری ویا هابیت به نظرم مسعود اون توضیح تالکین بخاطر همذات پنداری بیشتر مخاطبه چون برای کسی که دنیای فانتزی رو خلق میکنه همه عناصر اون واقعی هستند چون هیچ نویسنده ای در کتابش نمیاد بگه که این فقط یک داستان یا قصه اس برای باور پذیری باید طوری قصه رو بیان کنیم که بله این یک واقعیته و ما فقط نقلش میکنیم و دخل و تصرفی در اون نداریم به نظرم تکیه تالکین بر کلیاته و اینو خواسته به لوییس بگه که وقتی یک نویسنده افسانه هارو از پایه دروغ بدونه و اونارو وسیله سرگرمی و.. بدونه معلومه دیگه کسی اونو باور نمیکنه و جذبش نمیشه و نمیتونه جذب لایه های زیرین و بار معنایی یک افسانه یا فانتزی بشه ویرایش شده در ژانویه 5, 2014 توسط R-FAARAZON 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در ژانویه 5, 2014 (ویرایش شده) درسته نظرات شما دوستان عزیز. پذیرش این برای من هم سخته. منطقی ترین توجیه برای این گفتۀ تالکین همین موضوع واقعیت بخشیدن به افسانه ست. شاید انسان ویژگی هایی رو که نتونسته بهشون دست پیدا کنه در قالب افسانه اونا رو بیان کرده و سعی کرده اونا رو جزئی از تاریخش نشون بده. مثلا پرواز کردن یا داستان های پهلوانی ولی نمیشه انکار کرد که همۀ اینا ته مایه هایی از واقعیت دارن. یادمه یکی از اساتید میگفتن چون ایرانیان نیاز به یک پهلوان داشتن که از مرزهاشون دفاع کنه، رستم رو ساختن.به هرحال این نظریۀ تالکین خلاقانه ست و جای بحث هم داره. بله این تاپیک برای همینه حتما بحث رو شروع کنین. ممنون ویرایش شده در ژانویه 5, 2014 توسط رضائی.استل 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 5, 2014 (ویرایش شده) درسته مسعود جان فرمایشاتت کامل بود ،هر افسانه ای بر پایه یک حقیقت شکل گرفته و بعد نویسنده اونو با اندیشه اش و ایده آل هاش شکل داده ویرایش شده در ژانویه 5, 2014 توسط R-FAARAZON 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در ژانویه 5, 2014 درسته مسعود جان فرمایشاتت کامل بود ،هر افسانه ای بر پایه یک حقیقت شکل گرفته و بعد نویسنده اونو با اندیشه اش و ایده آل هاش شکل داده و در عجبم از تالکین که چطور تونسته اینا رو بیان کنه! الهامات تالکین و ذهن خلاقش منبعی عظیم بودن. برای همین سرآمده. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 5, 2014 (ویرایش شده) و در عجبم از تالکین که چطور تونسته اینا رو بیان کنه! الهامات تالکین و ذهن خلاقش منبعی عظیم بودن. برای همین سرآمده. میدونی تخیل تالکین رها شده و زیباست و در عین حال هدفمند به نظرم یکی از دلایل قدرت تالکین نسبت به فانتزی نویسان همینه که به دنیا و ایده آل هاش ایمان داشته و اونارو صرفا برای جلب مخاطب و سرگرمی خلق نکرده ویرایش شده در ژانویه 5, 2014 توسط R-FAARAZON 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Curunir-Poirot 440 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 قصد مته به خشخاش گذاشتن ندارم ولی چون حقیر یه مدت اندکی به نجوم پرداختم یکم اذیت میشم و در صدد اصلاح بر میام. در مورد قضیه خورشید دو هلیوم به هیدروژن تبدیل نمیشن. ترتیب در جوش هسته ای همیشه از عناصر سبک تر به سنگین تره و چون بیس جهان و ستاره ها هیدروژن(پروتون) هست بیشتر به صورت هیدروژن به هلیومه. البته این فرآیند ادامه پیدا میکنه و با توجه به کیفیت ستاره تا عناصر سنگینی مثل آهان و حتی سنگین تر هم پیش میره. علي أي حال از جناب تضاد بابت زحمتشون وبررسی این چیزی که واقعا جاش در فروم خالی بود صمیمانه متشکرم. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 (ویرایش شده) طبق گفته خود فردوسی رستم یلی بود در سیستان منم کردمش رستم داستان رستمی بوده با مشکلاتی فراتر از مردم عادی و به دلیل قوی بودن ومبارزاتش با این مشکلات مورد علاقه فردوسی قرار گرفته و اینم یه نمود دیگر از واقعی بودن افسانه ها البته باید از فردوسی به خاطر کتابت اسطوره های ایرانی بسیار سپاس گذار باشیم ارفارزون عزیر به نظرم لوئیس هم به موجوداتی که خلق کرده ایمان داشته مثل قلعه حیوانات جرج اورل اورل از این حیوانات به عنوان نمادی استفاده کرده تا راحت تر بتونه حرفشو بیان کنه نویسنده ای مثل لوئیس که اثارش در دنیا معروفن وکلی طرفداردارن قطعا موجوداتی رو که خلق کرده باور داشته حتی اگر یه درصد اینگونه نبوده اثارش انقدر معروف نمیشدن لوئیس فقط افسانه ها رو افسانه میدونسته و بس واینم باید قبول کنیم باور افسانه ها کار اسانی نیست مثل اینکه من الان دارم تایپ میکنم وباورکنم روی میزم یه پری کوچولو نشسته و داره بهم لبخند میزنه فکرش قشنگه اما باورش سخته ویرایش شده در ژانویه 6, 2014 توسط rings 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 خب این ابهام هست که آیا لوییس افسانه رو باور داشته یا نه؟اگه اون درونمایه که منظورمه(ونه جزییات افسانه) رو قبول داشته پس چرا تالکین این شعرو سروده؟ اگه اصرار تالکین بر اینه که هرچیزی که در افسانه ها هست واقعیت داشته این خیلی منطقی نمیاد مثال دیگه ای که میتونیم بزنیم افسانه تروا و کشمکش اون با یونان باستانه حتی اثبات شده که این چنین امپراطوری ای بوده و تقریبا این چنین جنگ بزرگی رخ داده ولی نه لزوما با جزییات روایت هومر و دخالت خدایان و اغوای پاریش و دلاوری آخلیوس و هکتور رام کننده اسبها 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Aragorn elessar 100 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 البته به نظر من استغراق در افسانه ها میتونه بسیار مضر باشه...یکی از دوستان من بعد از دیدن فیلم و خواندن کتاب عاشق شخصیت آرون شده بود....به طوری که تا مرز خودکشی پیش رفت.... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 خب به نظر من لوئیس مثل اورل یا دیگر نماد گرایان از شخصیتهاش مثل یه نماد استفاده کرده البته اول از همه بهتر اعلام کنم جز یه نصف کتاب از لوئیس چیزی نخوندم واین نظرمم طبق اون نصف وفیلمهاش دارم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 خب اسم افسانه با خودشه زیبایی افسانه ای،زور افسانه ای ،شهرت افسانه ای و... وقتی اسمی از گوهر الفی برده میشه که نمیشه یه بازگیر معمولی رو برای اون نقش بزارن این به ظرفیت ملت بستگی داره که دنبال ظاهر نباشن و سریع جوگیر نشن سر قضیه جومونگ و سوسانو هم شنیدم که یک بنده خدایی خودکشی کرده خب به نظر من لوئیس مثل اورل یا دیگر نماد گرایان از شخصیتهاش مثل یه نماد استفاده کرده البته اول از همه بهتر اعلام کنم جز یه نصف کتاب از لوئیس چیزی نخوندم واین نظرمم طبق اون نصف وفیلمهاش دارم البته مزرعه حیوانات ارول کمی قضیش فرق داره چون نمادگرایی کتاب های سیاسی ساده تر از کتابهای فانتزی یه مشخصه که میجر لنینه،اسنوبال تروتسکی و ناپلئون استالین هرکس که این کتابو بخونه سریع شخصیت هارو جایگزین میکنه و روایت خود حیوانات بیشتر برای چاشنی طنز ماجراست و اگه مفهوم مستتر در داستانو ازش بگیریم دیگه چیزی خاضی از مزرعه حیوانات نمیمونه در صورتی که روایت افسانه و فانتزی دوگانس .در کتابهای فانتزی این معانی در لایه های زیرین قرار میگیرن و در صورت باور فضای داستان که مستقله میتونیم به خیلی از اونا پی ببریم 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 البته مزرعه حیوانات ارول کمی قضیش فرق داره چون نمادگرایی کتاب های سیاسی ساده تر از کتابهای فانتزی یه مشخصه که میجر لنینه،اسنوبال تروتسکی و ناپلئون استالین هرکس که این کتابو بخونه سریع شخصیت هارو جایگزین میکنه و روایت خود حیوانات بیشتر برای چاشنی طنز ماجراست و اگه مفهوم مستتر در داستانو ازش بگیریم دیگه چیزی خاضی از مزرعه حیوانات نمیمونه در صورتی که روایت افسانه و فانتزی دوگانس .در کتابهای فانتزی این معانی در لایه های زیرین قرار میگیرن و در صورت باور فضای داستان که مستقله میتونیم به خیلی از اونا پی ببریم این که درست اصلا فضای سیاسی رو نمیشه با فانتزی مقایسه کرد و من فقط مثالی اوردم همین وقصد مقایسه نداشتم اما وقتی من کتابها ی تالکینو میخونم میتونم براش یه وجود وقیاسی در عالم واقع پیدا کنم حداقل اکثرشون اینطوری به نظرم کتابی که حرفی برا گفتن داره باید خونده بشه حالا چه فانتزی وچه غیره و درسها وگفته های نویسنده ی اون کتابو اموخت شاید کتابی به ادم هیچی یاد نده اما باعث یاداوری نکات مثبت باشه و به من چیزی رو که میخوام بده مهم اثر نهایی اون کتابه و به نظرم لوئیسم اصلان و به عنوان نمادی شخصیتی از امید تو داستانهاش اورده امیدی که خبر از تلاش میده مثل گاندالف تالکین 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 این که درست اصلا فضای سیاسی رو نمیشه با فانتزی مقایسه کرد و من فقط مثالی اوردم همین وقصد مقایسه نداشتم اما وقتی من کتابها ی تالکینو میخونم میتونم براش یه وجود وقیاسی در عالم واقع پیدا کنم حداقل اکثرشون اینطوری به نظرم کتابی که حرفی برا گفتن داره باید خونده بشه حالا چه فانتزی وچه غیره و درسها وگفته های نویسنده ی اون کتابو اموخت شاید کتابی به ادم هیچی یاد نده اما باعث یاداوری نکات مثبت باشه و به من چیزی رو که میخوام بده مهم اثر نهایی اون کتابه و به نظرم لوئیسم اصلان و به عنوان نمادی شخصیتی از امید تو داستانهاش اورده امیدی که خبر از تلاش میده مثل گاندالف تالکین خب بله ارباب حلقه ها هم قیاس داره ولی نه به شفافیت مزرعه حیوانات غیر از اون ارباب حلقه ها فقط قدرتش بخاطر قیاس نیست خود یک حماسه اس درصورتی که اگه معانی مزرعه حیوانات رو بگیریم چیز خاضی غیر از روایت جذاب و بی نقص ارول نمیونه خب بحث هم همینه چطور وقتی لوییس اصلان رو نماد حضرت مسیح میدونه ولی به اون باور نداره؟ نمیگم که کل موجودات نارنیا رو باید باور داشت ولی باید در روح داستان غرق شد البته منتظریم تضاد ترجمه کامل رو قرار بده تا ببینیم دقیقا منظورتالکین چی بوده ایا تکیه اش بر درونمایه بوده یا جزییات یک فانتزی؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Vána 3,153 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 خب بله ارباب حلقه ها هم قیاس داره ولی نه به شفافیت مزرعه حیوانات غیر از اون ارباب حلقه ها فقط قدرتش بخاطر قیاس نیست خود یک حماسه اس درصورتی که اگه معانی مزرعه حیوانات رو بگیریم چیز خاضی غیر از روایت جذاب و بی نقص ارول نمیونه خب بحث هم همینه چطور وقتی لوییس اصلان رو نماد حضرت مسیح میدونه ولی به اون باور نداره؟ نمیگم که کل موجودات نارنیا رو باید باور داشت ولی باید در روح داستان غرق شد البته منتظریم تضاد ترجمه کامل رو قرار بده تا ببینیم دقیقا منظورتالکین چی بوده ایا تکیه اش بر درونمایه بوده یا جزییات یک فانتزی؟ وقتی من سیل رو میخوندم میخواستم بال در بیارم و برم تو اون دنیا دنیا فانتزی که خیلی به دنیای واقعیمون نزدیکه و کامل نسبت به دیگر دنیاها بهتره منتظر بمونیم تا صاحب تاپیک بیاد کسی که این باورو تو داستانهاش داره قطعا امیدو باورم داره میگم از لوئیس زیاد نمیدونم و به نظرم با این بحثها تاپک منحرف میشه و اینو نمیخوام ولی در مورد تالکینم همچین مواردی وجود داره شاید به خاطر اینه که بعضی افراد خلق کردن یه دنیا رو بد تعبیر میکنن در صورتی که این باعث شگفتیه و شگفت انگیز بودن انسانها رو نشون میده تالکین جزی از این عالم بزرگه که خودش پر از شگفتیه وخودش یه شگفتی دیگه می افرینه این نشونه باور به ارو ی در عالم واقع ماست 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Aragorn elessar 100 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 خب اسم افسانه با خودشه زیبایی افسانه ای،زور افسانه ای ،شهرت افسانه ای و... وقتی اسمی از گوهر الفی برده میشه که نمیشه یه بازگیر معمولی رو برای اون نقش بزارن این به ظرفیت ملت بستگی داره که دنبال ظاهر نباشن و سریع جوگیر نشن سر قضیه جومونگ و سوسانو هم شنیدم که یک بنده خدایی خودکشی کرده البته مزرعه حیوانات ارول کمی قضیش فرق داره چون نمادگرایی کتاب های سیاسی ساده تر از کتابهای فانتزی یه مشخصه که میجر لنینه،اسنوبال تروتسکی و ناپلئون استالین هرکس که این کتابو بخونه سریع شخصیت هارو جایگزین میکنه و روایت خود حیوانات بیشتر برای چاشنی طنز ماجراست و اگه مفهوم مستتر در داستانو ازش بگیریم دیگه چیزی خاضی از مزرعه حیوانات نمیمونه در صورتی که روایت افسانه و فانتزی دوگانس .در کتابهای فانتزی این معانی در لایه های زیرین قرار میگیرن و در صورت باور فضای داستان که مستقله میتونیم به خیلی از اونا پی ببریم استالین و لنین و تروتسکی؟،چرا راه دور میری عزیز من... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 استالین و لنین و تروتسکی؟،چرا راه دور میری عزیز من... خب منظور از نمادهایی که در کتاب استفاده میشه این سه شخص هستند و میتونیم اونارو به هرکشوری تعمیم بدیم.ولی همون دور بهتره .نزدیک نشید لطفا که وارد مباحث ممنوعه میشیم فعلا منتظر تضاد میمونیم تا کمی بحث رو کمی بازتر کنه 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Aragorn elessar 100 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 خب منظور از نمادهایی که در کتاب استفاده میشه این سه شخص هستند و میتونیم اونارو به هرکشوری تعمیم بدیم.ولی همون دور بهتره .نزدیک نشید لطفا که وارد مباحث ممنوعه میشیم فعلا منتظر تضاد میمونیم تا کمی بحث رو کمی بازتر کنه بحث رو با ابتکار شما میشه در لفافه ادامه داد... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژانویه 6, 2014 بحث رو با ابتکار شما میشه در لفافه ادامه داد... در اینجا والا بهتره تاپیک در مورد تالکین و سی اس لوییس باشه و باز کردن بحث شعر تالکین اون بحث رو میتونیم در نمایه و یا پیام خصوصی ادامه داد چون بهرحال این تاپیک ها عمومی هستند و خیلی ممکنه لفافه رو درک نکنن:دی 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست