Capitan 1,823 ارسال شده در اکتبر 16, 2014 به نام خدایی که جانم در ید قدرت اوست بر پایه فهرست شاهان سومر، گیل گمش پنجمین شاه اوروک و پسر لوگالباندابود که در حدود ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در یک دوره ۱۲۵ ساله بر سومریان حکمرانی میکرد. افسانهها مادر او را ایزدبانویی به نام نینسون دانستهاند اوروک یکی از شهرهای باستانی بین انهرین در جنوب عراق کنونی بوده است. حماسه معروف گیلگمش درباره او است. حماسه گیل گمش در ۱۲ لوح ذکر میشود. حوادث این ۱۲ لوح به طور تیتروار چنین است: الواح دوازده گانه: • گیل گمش، آن که از هر سختی شادتر میشود... آفرینش انکیدو، و رفتن وی به اوروک، شهری که حصار دارد. • بازیافتن انکیدو گیل گمش را و رای زدن ایشان از برای جنگیدن با خومبه به نگهبان جنگل سدر خدایان. • ترک گفتن انکیدو شهر را و بازگشت وی. نخستین رویای انکیدو • برانگیختن شمس_ خدای سوزان آفتاب _ گیل گمش را به جنگ با هومبابا و کشتن ایشان دروازه بان هومبابا را. • رسیدن ایشان به جنگل های سدر مقدس نخستین رویای گیل گمش دومین رویای گیل گمش جنگ با خومبه به و کشتن وی، بازگشتن به اوروک. • گفت و گوی گیل گمش با ایشتار_ الهه عشق _ و برشمردن زشتکاری های او. جنگ گیل گمش و انکیدوبا نر گاو آسمان و کشتن آن و جشن و شادی بر پا کردن. • دومین رویای انکیدو بیماری انکیدو • مرگ انکیدو و زاری گیل گمش شتاب کردن گیل گمش به جانب دشت و گفت و گو با نخجیرباز. • سومین رویای گیل گمش رو در راه نهادن گیل گمش در جست و جوی راز حیات جاویدان و رسیدن وی به دروازهٔ ظلمات، گفت و گو با دروازه بانان و به راه افتادن در درههای تاریکی. راه نمودن شمس خدای آفتاب _ گیل گمش را به جانب سی دوری سابیتو فرزانه کوهساران نگهبان درخت زندگی رسیدن گیل گمش به باغ خدایان • گفت و گوی گیل گمش و سی دوری سابیتو و راهنمایی سی دوری سابیتو، خاتونی فرزانه، گیل گمش را به جانب زورق ئوت نه پیش تیم. دیدار گیل گمش و اورشه نبی کشتیبان؛ به کشتی نشستن و گذشتن از آب های مرگ. دیدار گیل گمش و ئوت نه پیش تیم، گیل گمش را؛ و شکست گیل گمش. آگاهی دادن ئوت نه پیش تیم، گیل گمش را از راز گیاه اعجازآمیز دریا. به دست آوردن گیل گمش گیاه اعجازآمیز را و خوردن مار، گیاه را و بازگشت گیل گمش به شهر اوروک • عزیمت گیل گمش به جهان زیرین خاک و گفت و گوی او با سایه انکیدو. پایان کار گیل گمش. حماسهٔ گیلگامش یا حماسهٔ گیلگَمِش یکی از قدیمیترین و نامدارترین آثار حماسی ادبیات دوران تمدن باستان است که در منطقهٔ بین انهرین شکل گرفتهاست. قدیمیترین متون موجود مرتبط با این حماسه به میانهٔ هزارهٔ سوم پیش از میلاد مسیح میرسد که به زبان سومری است. از این حماسه نسخههایی به زبانهای اکدی و بابلی آشوری موجود است. این حماسه در سال ۱۸۷۰ توسط جورج اسمیت ترجمه و منتشر شدهاست. ترجمهی پارسی این حماسه توسط احمد شاملو صورت گرفته و نشر چشمه آن را به چاپ رسانده خلاصه حماسه بر اساس نسخه مرجع آکدی) لوح 1 هالی اوروک به درگاه خدایان شکایت زورگویی گیلگمش را میبرند. خدایان به اورورومیگویند که مردی زورمند بیافریند تا با گیلگمش مبارزه کند و اوروکدر آسایش باشد. اورورو انکیدو را از خاک میآفریند. انکیدو در دشتها با حیوانات زندگی میکند. یک صیاد که انکیدو دامهایش را میرماند، راهبهٔ شادی را به دشت میآورد تا انکیدو را از این کار بازدارد. انکیدو با او معاشقه میکند. لوح 2 اهبهٔ شادی انکیدو را به نزد چوپانان میبرد. مردی از آنجا گذر میکند و زورگوییهای گیلگمش را برای انکیدو شرح میدهد. انکیدو خشمگین به اوروک میرود و با گیلگمش مبارزه میکند. گیلگمش پشتش را میخواباند و او را دوست خود میخواند. سپس به او میگوید که به همراهی هم، به جنگ هومبه به، دیو جنگل سدر خدایان بروند. لوح 3 پیرسالان به گیلگمش نصیحتهایی برای این سفرش میکنند.نین سون، مادر گیلگمش برای او دعا میکند و از انکیدو میخواهد که از پسرش محافظت کند. لوح 4 گیلگمش و انکیدو به سوی جنگل سدر خدایان به راه میافتند. گیلگمش پنج خواب میبیند و انکیدو آنها را به پیروزی تعبیر میکند. وقتی به آستانهٔ جنگل سدر میرسند، انکیدو هراسان میشود و گیلگمش او را دلداری میدهد و وارد جنگل میشوند. لوح 5 با هومبه به مبارزه میکنند و گیلگمش با سه ضربه سرش را جدا میکند و سپس درختان جنگل سدر را میکوبند و میکَنند. لوح 6 ایشتربه گیلگمش میگوید که معشوق او باشد، ولی گیلگمش عشق او را نمیپذیرد. ایشتر نر گاو آسمانی را در اوروک رها میکند. نر گاو به ویرانی اوروک میپردازد و انکیدو و گیلگمش با هم او را میکشند. سپس انکیدو خوابی میبیند و برای گیلگمش تعریف میکند. لوح 7 انکیدو خواب دیده که خدایان برای مجازات گناهان گیلگمش و انکیدو (کشتن هومبه به، نابود کردن جنگل سدر و کشتن نرگاو آسمانی) تصمیم گرفتهاند که انکیدو باید بمیرد. انکیدو صیاد و راهبهٔ شادی را که او را از زندگی در دشت به در آوردهاند، نفرین میکند. انکیدو بار دوم خواب میبیند که مردی او را به دنیای زیرین میبرد و گیلگمش او را یاری نمیکند. انکیدو دوازده روز در بستر بیماری میافتد. لوح 8 نکیدو میمیرد و گیلگمش بر مرگش مویه میکند و دستور میدهد تندیسی از او بسازند. لوح 9 گیلگمش اندوهگین از مرگ انکیدو، راهی جایگاه اوته نه پیشتم(تنها انسانی که توانسته به جاودانگی برسد) میشود تا راز جاودانگی را از او بپرسد. به دو کوه میرسد که معبر آفتاب اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش میدهند. او وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات باغی میبیند که برگهایش از لاجورد و میوههایش از عقیق است. لوح 10 گیلگمش با سی دوری سابیت ملاقات میکند و از جایگاه اوته نه پیشتم میپرسد سی دوری سابیت اورشه نبی، کشتیبانِ اوته نه پیشتم را به او مینماید. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوته نه پیشتم میرسد و ماجرای خود را برایش میگوید. اوته نه پیشتم میگوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است. لوح 11 گیلگمش از راز جاودانگی اوته نه پیشتم میپرسد اوته نه پیشتم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف میکند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستو اآ کشتی ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند. آن گاه اوته نه پیشتم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار میکند و گیلگمش آن را مییابد. ولی وقتی به شست و شوی خود مشغول است، ماری آن را میخورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمیگردد. لوح 12 این لوح ارتباطی با حماسه ندارد. گیلگمش انکیدو را برای بازگرداندن چیزی به دنیای زیرین میفرستد و به او توصیههایی میکند تا بتواند برگردد. اما انکیدو به توصیههای گیلگمش عمل نمیکند و در دنیای زیرین گرفتار میشود. گیلگمش از خدایان طلب یاری میکند و اآ اجازه میدهد که روح انکیدو بالا بیاید. انکیدو احوال دنیای زیرین را برای گیلگمش بازمیگوید اینم از این!امیدوارم از این یکی خوشتون بیاد! 18 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الروس 844 ارسال شده در اکتبر 16, 2014 حماسه ی کهن گیل گمش توسط احمد شاملو (شاعر و مترجم بزرگ کشورمون) ترجمه و توسط نشر چشمه به چاپ رسیده .! دوستان بهتون پیشنهاد میکنم که حتما ترجمه ی ایشون رو بخونید برای آشنایی بیشتر با متن کتاب قسمتی ازاون رو براتون میذارم . لوح یازدهم گیلگمش با او، با ئوتنهپیشتیمِ دور سخن میگوید: «ــ ئوتنهپیشتیم! من در تو مینگرم و تو را برتر و پهنهورتر از خویشتن نمییابم. تو چنان به من مانندهای كه پدری به فرزندِ خویش، تو را و مرا در آفرینش ما اختلافی نیست: تو نیز آدمیی چون منی، به جز آن كه من آفرینهیی آسودگی ناپذیرم. مرا از برای نبرد آفریدهاند و تو از نبرد رو بگردانیده به پشتِ خویش برآسودهای… چگونه است كه خدایان تو را به جرگهی خود در آوردهاند؟ چگونه است كه تو زندگی را باز جسته دریافتهای؟» ... 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تولکاس آستالدو 1,160 ارسال شده در اکتبر 16, 2014 مرسی از تاپیکت.خیلی از دانشمندا داستان گیلگمش رو اولین افسانه تاریخ میدونن 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در اکتبر 18, 2014 اولین افسانه یه کم اغراقه ولی از اولین ها میتونیم بگیم...!!آخه انسان از همون موقعی که تخیل رو درک کرد شروع به افسانه سرایی کرد...!! 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در اکتبر 19, 2014 دیگه دید مردمان اون زمان ساده تر بوده و این اغراق ها خیلی به چشم خودشون نمیومده ،ولی با گذشت زمان و تفاوت فرهنگ ما متوجه این امر میشیم قبلا همزمان با افسانه گیلگمش ،داستان طوفان نوح رو از دید مردمان اون زمان خوندم که کمی خنده دار به نظر می رسید چون براساس باورها و دید مردمان اون زمان گفته شده بود و الان دیگه اون باورها از میان رفته و قابل قبول نیست 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در اکتبر 19, 2014 پس یعنی میشه گیلگمش رو اولین افسانه ی درست و حسابی تاریخ نامید! 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در اکتبر 19, 2014 امان از یک سوم سهم آدمی که دو سوم خدا رو بر باد داد! 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
FILI 809 ارسال شده در نوامبر 23, 2014 مرسی از کاپیتان عزیز واقعا حیف بود فقط با یک لایک ساده تشکر کرده باشم. افسانه ی واقعا خوبی وحالا شاید زیاد ربطی به تاپیک نداشته باشه ولی میشه یک انیمیشن یا فیلم خیلی خوب ساخت از این افسانه. این افسانه هم من چند سال در مجموعه کتاب های گردونه تاریخ خوندم. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست