Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 1, 2014 (ویرایش شده) به نام خدايي كه جانم در يد قدرت اوست اول كه ميخواستم اين تاپيكو بنويسم تعجبم از اين بود كه چرا قبلا اين تاپيك اينجا نوشته نشده(يه جورايي شانس اوردم تا بالاخره يه تاپيك درست و حسابي بنويسم!) همه ي ما ارتور شاه را تا حدودي مي شناسيم جواني كه توسط مرلين رشد يافت شمشير پدرش را از سنگ در اورد و پادشاه شد ساكسون ها را شكست داد و ترتيب ميز گردي را داد كه شواليه ها به همراه شاه بر گرد ان مي نشستند و به امور مملكت مي پرداختند و احتمالا همه ي ما با نام دشمن او اشنا هستيم موردرد اما ايا واقعا چنين شخصيتي در تاريخ زندگي مي كرده؟ايا مرلين معروف(كه به همرا گاندلف معروف ترين جادوگران تاريخ هستند)مشاور او در دوران كودكي در نقش بالنده ي او بوده است؟به راستي موردرد چه كسي بوده؟ايا داستان هايي كه از ارتور شاه مي شنويم حقيقت دارند؟ تا كنون از شاه ارتور فيلم ها و انيميشن ها و بازي هاي زيادي ساخته شده كه ميتوان از انها به فيلم ارتور شاه ساخته ي انتوني فوكوا محصول سال 2004 با بازي كلايو اوون و كيرا نايتلي و يوان گرافت وبازي ارتور شاه و همچنين بازي قلعه 3 اشاره كرد(كه من عاشقشم!) شاه ارتور يكي از معروفترين و محبوب ترين اثرهاي فانتزي تاريخه كه با خيلي از اثراي فانتزي فرق داره از اين جهت كه داستانش سينه به سينه در تاريخ گشته و هر كس كه كتابي ازش نوشته صددرصد از شنيده ها و نوشته هاي پراكنده قديميان و البته ذهن خودش براي شاخ و برگ دادن به موضوع استفاده كرده! به هر حال شاه ارتور در كنار ريچارد شيردل و هنري هشتم يكي از سه شخصيت معروف تاريخ بريتانياست ولي با دو شخصيت ديگر فرق هايي دارد و يكي از مهمترين انها اينكه در مورد اينكه واقعا ايا چنين شخصي در تاريخ بريتانيا زندگي ميكرده يا نه بحث هاي فراواني وجود دارد در افسانه ها امده كه ارتور پندراگون پادشاهي كلتي بوده كه با ساكسون ها مقابله مي كند و انها را شكست مي دهد هر چند در هيچ منبع تاريخي موثقي كسي با چنين مشخصه هايي در تاريخ يافت نشده با اين حال تاريخ هميشه راز هايي را در دل خود نهفته مي كند ارتور پندراگون پادشاه افسانه اي و عدالت گستر كه در دوره نا معلومي از قرون وسطي بر بريتانيا حكومت مي كرد(يا شايدم نمي كرد!)به روايتي او كسي بود كه ار بريتانيا در برابر هجوم ساكسون ها دفاع كرد و بعد از ان به عنوان اولين پادشاه بريتانيا تاج گذاري كرد ارتور بعد از بر تخت نشستن شواليه هايي را كه بعده ها به دلاوران ميزگرد معروف شدند به دور خود جمع كرد و به كمك انها سعي در برقراري ارامش و امنيت در كشور نمود البته همان طور كه گفتم در داستان هاي ارتور شاه تاريخ اسطوره و افسانه چنان به هم اميخته كه از هم قابل تشخيص نيشتند اكس كاليبور معروف به شمشير در سنگ نام شمشير افسانه اي شاه ارتور است این شمشیر در اصل شمشیری از نفس اژدها بوده که مرلین آن را برای پیروزی در جنگ با ساکسونها به پدر آرتور اثر پندراگون داده است و بعد آن را به بانوی دریاچه هدیه میکند، ولی بعد از مرگ اثر شمشیر را باز پس میگیرد و آن را در سنگ فرومی کند تا فقط آرتور بتواند آن را بیرون کشد. مورگانا لیفی خواهر ناتنی آرتور و دشمن قسم خورده وی و مرلین بود. او از ابتدا خواهان تاج و تخت بود. میگویند او و سه خواهر ساحره اش توانایی پیشگویی آینده و ارتباط با جهان پریان [اوالون] را داشتهاند و ساحرهای قدرت مند مثل مرلین بوده است. وی سعی و تلاش بسیاری برای ربودن تخت شاهی کرد ولی موفق نشد و در آخر با فریب دادن آرتور او را به بستر کشاند و از او صاحب پسری شد که نامش را موردرد نهاد. او مردرد را تشویق کرد با آرتور بجنگد و بذر نفرت را در دل او کاشت. میگویند او غلاف اکسکالیبور را ربود و آن را به پریان اوالون تقدیم کرد. سرانجام به وسیلهٔ مرلین و با شمشیر اکسکالیبور در جنگ کملان کشته شد البته اين فقط يكي از احتمال هاي وجود موردرد است احتمال دوم:در برخی از نوشته ها موردرد را پسر مورگوس خواهر مورگان میدانند.گفته شده که مورگان خواهرش را به سراغ ارتور فرستاده و موردرد را در واقع پسر مورگوس و ارتور میدانند. توجه:در سومین احتمال موردرد پسر مورگوس یامورگان و فقط خواهرزاده ی ارتور است وقتي نام ارتور برده ميشون چند نام به ياد ما مي ايد:مرلين اوتر پندراگون گونور مورگان لي في موردر سر لنسولات و سر بدوير در ادمه به ديگر شخصيت ها اشنا ميشويم: آرتور بیتردید مشهورترین قهرمان سلتي است. او در قرون وسطي اشتهار زیادی داشت و دستاوردهای یاران او، شهسواران ميز گرد، در سراسراروپا، ورد زبانها بود. كليسا با اندک تردیدی، پذیرفت که نسخهٔ مسیحیشدهٔ این اسطورهٔ سلتی، جایگاه ویژهای در تخیل قرون وسطا اشغال کند. اما کلیسا نگرانیاش را از داستان جام مقدس از دست نداد، چرا که ویژگیهای معجزهآسای این جام بهوضوح از دیگِ سلتی، ظرف فراوانی و تولد دوباره، گرفته شده بود. شدت علاقهٔ مردم به اسطورهٔ آرتور را از واقعهٔ شورش سال ۱۱۱۳ در شهر بُدمین در كرنوال میتوان حتا فهمید؛ منشأ شورش آن بود که خدمهٔ فرانسوی یکی از اشراف مهمان در آن منطقه، برخاستن آرتور را از مرگ انکار کرده بود. با آنکه برخی از داستانهای اولیهٔ مربوط به آرتور در اشعارولش در قرن هفتم میلادی دیده میشود، تردید چندانی نیست که این شاه و سردار جنگی، ریشه در سنتهای ولش و درعین حال ايرلند دارد. او در حماسههای متعدد ایرلندی ظاهر میشود و برای مثال در یکی از آنها آمدهاست که چگونه آرتور، سگهای شکاری رهبر فِنی، فین مککول، را در یکی از حملات شجاعانهاش میرباید. آرتورِ جنگجو، شکارچی گرازهای جادویی، کشندهٔ غولان و جادوگران و دیوان و رهبر گروهی از پهلوانان که ماجراها و شگفتیهای اسرارآمیز بسیاری را از سرگذراندند، شباهت زیادی با خود فین مککول دارد. اما بنا به نظر نِنیوس، راهب قرن نهم، آرتور یک رهبر تاریخی بود که مردم بریتانیا را پس از خروج لژیونهای رومی از بریتانیا، علیه مهاجمان آنگلوساکسون رهبری کرد. نِنیوس دوازده فتح به آرتور نسبت میدهد، اما به ماجرای مرگ او نمیپردازد که کمی بعد در یک کتاب تاریخ ویلز درج شد و در آن ادعا شده بود که آرتور و دشمن قسمخوردهاش موردرد هردو در سال ۵۳۷ م. در نبرد كاملوان به خاک افتادند. آرتور پسر اوتر پندراگون، پادشاه بریتانیایی، و ایگرِینِه، همسرِ گورلوا، دوک کورنوال بود. نطفهٔ آرتور، نامشروع بسته شد و پس از تولد، بهدست مرلين جادوگر بزرگ شد. مرلین نابغه، قبلاً برای اوثر، دژ شگفتانگیزی طراحی کرده بود و میزگرد مشهور را در مرکز آن قرار داده بود. صد و پنجاه شهسوار میتوانستند همزمان دور این میز بنشینند. این میز عجیب احتمالاً ارتباطاتی با يوسف رامه اي دارد، چرا که پشت آن میز، محل مشخصی برای جام مقدس در نظر گرفته شده بود. میگویند هنگامی که یوسف رامهای در فلسطين در زندان بود، جام مقدس او را زنده نگه داشت. او بعدها جام را به بریتانیا آورد. اما بعد جام در اثر گناهان مردم، مفقود شد. بنابراین یافتن دوبارهٔ جام، به رسالت عظیم شهسواران آرتور مبدل شد. پس از مرگ اوتر پندراگون، شهسوارهای میز گرد نمیدانستند چه کسی پادشاه بعدی آنها خواهد شد. برای مشورت نزد مرلین رفتند. مرلین جادوگر به آنها گفت کسی جانشین اوثر خواهد بود که بتواند شمشیر جادویی را که به شکلی اسرارآمیز در لندن ظاهر شده بود، از سنگی بیرون بکشد. شهسوارهای زیادی سعی کردند شمشیر را از سنگ بیرون بکشند، اما موفق نشدند. پس از چند سال، آرتور برای حضور در مسابقات پهلوانی به لندن رفت. قرار بود شهسواری که مرلین به پدرخواندگی آرتور انتخاب کرده بود، در این مسابقات شرکت کند. اما ناگهان متوجه شد که آرتور شمشیر او را نیاوردهاست. بنابراین او را فرستاد تا شمشیری برای او پیدا کند. آرتور بدون اینکه متوجه اهمیت شمشیرِ در سنگ باشد، آن را بیرون کشید و به شهسوار بهتزده داد. بدین ترتیب، وارث تاجوتخت اوثر مشخص شد. با وجود گذر از این آزمون، برخی از شهسوارها حاضر نشدند پادشاهی آرتور را به رسمیت بشناسند. این فرمانروای جوان تنها با کمک مرلین توانست بر حریفان خود فایق بیاید و صلح را در بریتانیا برقرار کند. آرتور در اوایل حکومتش پی برد که چهاندازه به جادو وابستهاست. مثلاً هنگامی که بدون دلیل شمشیرش را به روی یکی از شهسوارانش از نیام بیرون کشید، با شگفتی مشاهده کرد که تیغهٔ شمشیرش قطعهقطعه شد. مرلین برای کمک به او، آن شهسوار را به خواب فرو برد تا نتواند بر آرتور غلبه کند. پادشاه با نومیدی در ساحل دریاچهای سرگردان شد، و در همان هنگام، دید که دستی از میان آب بیرون آمد و شمشیر جادویی دیگری را بالا گرفت. این شمشیر، همان اكس كاليبور مشهور بود. بانوی دریاچه به او گفت، این شمشیر حامی مطمئنی برای اوست. آرتور که دوباره مسلح و به خود مطمئن شده بود، پادشاه بزرگی شد. او آنگلوساکسونها را شکست داد، به شاه لئودگرانس اسکاتلند در جنگهایش علیه ایرلندیها کمک کرد، و حتی در نبردهایش تا مرزهای روم پیش رفت. شاه لئودگرانس، برای جبران کمکهای آرتور، دخترش گوئینِ اوِر را به نامزدی او در آورد. مرلین اول به این ازدواج اعتراض کرد، چرا که از عشق گوئین اور به سِر لانسلوت، جذابترین شهسوار میزِ گرد، آگاه بود. اما مدتی بعد، آن زوج را برکت داد و بنا به یکی از روایات، میزگرد را به عنوان هدیهٔ عروسی به آرتور بخشید. اما ملکه و لانسلوت دوباره با هم رابطه ي عاشقانه پیدا کردند و وقتی آرتور از بیوفایی همسرش مطلع شد، لانسلوت به بروتانی گریخت. آرتور سِر لانسلوت را تعقیب کرد و در دژ او در بروتانی محاصرهاش کرد. اما مجبور شد محاصرهاش را قطع کند، چرا که به شاه خبر رسید خواهرزادهاش سِر موردرد، کاملوت را فتح کرده و حتی بعد از انتشارِ خبر مرگ آرتور در میدان نبرد، گوئین اور را وادار به موافقت با ازدواج با خود کردهاست. آرتور شهسوارانش را جمع کرد تا علیه شورشیان به نبرد برخیزند. پیش از شروع جنگ، توافق کردند که شاه و خواهرزادهاش در میان دو سپاه با هم ملاقات و دربارهٔ امکان صلح گفتگو کنند. از آنجاکه هیچیک به دیگری اطمینان نداشت، هرکدام به سپاه خود دستور داد که اگر دیدند کسی شمشیرش را بیرون کشید، حمله کنند. یکی از شهسوارها برای کشتن یک مار شمشیرش را بیرون کشید و نبرد سختی در گرفت و در این نبرد، شکوه دوران شهسواری بریتانیا به پایان رسید. تنها دو نفر از شهسوارهای آرتور زنده از میدان پوشیده از کشتگان و محتضران بیرون آمدند. شاه آرتور با اینکه در جنگ پیروز شده بود، چنان زخمهای سختی برداشته بود که نمیتوانست خودش راه برود و شهسوارهایش او را بردند. آرتور پی برد که پایان کارش نزدیک است، بنابراین دستور داد اکسکالیبور را به درون دریاچه بیندازند و بیدرنگ، دستی از آب بیرون آمد و شمشیر را پس گرفت. در آخر زندگی اوسر بدوير بالای سر او بود. سپس آرتور را سوار قایقی جادویی کردند و قایق ناپدید شد. در آخرین کلماتش گفت به آوالون میرود تا زخمهایش را درمان کند و شاید روزی بازگردد تا مردمش را رهبری کند. سنگنوشتهٔ آرامگاه آرتور در گلاستونبری، اعتقاد سلتها به تناسخ را باز میتاباند: «اینجا آرتور خفتهاست، شاهی که بود، شاهی که خواهد بود.» اما این برخاستن آرتور از مرگ، برای نجات قلمرو تضعیفشدهاش از چنگ انگلاساكسون ها کافی نبود. سراسر اسطورهٔ آرتوری به متلاشی شدن اتحاد شهسواری محصول میزگرد میپردازد، و سرانجام به خاطر نفرت عمیق آرتور و موردرِد از یکدیگر نابود شد منابع:ويكي پدياي فارسي و اطلاعات نصفه و نيمه خودم! ویرایش شده در سپتامبر 1, 2014 توسط Capitan 20 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ادموند پونسی 419 ارسال شده در سپتامبر 1, 2014 اولا که با تشکر از تاپیکت. دوما که بهتر بود یه ویرایشی می کردی، چون درسته بعضی جاهاش رو کپی کردی، اما هماهنگی نداشتی. یه جا می گی کلت، یه جا می گی سلت که البته کلت درست تره و احتمال می دم اون تیکه اش مال استاد همیشه حاضر در صحنه، ویکی پدیائه:) بنا به یک سری روایات، آرتور یا پسر اورلیوس بوده(که می گن تاریخی تر و واقعی تره)، بنا به بعضی روایات دیگه، فرزند شخص دیگه ای به اسم آثر پندراگن بوده. مرلین هم که هم در خدمت پدر آترور، پدر بزرگش و خودش بوده که اونم بنا به بعضی روایاته:) البته جدیداً ثابت شده فرماندهی بوده که تو قرن هشتم زندگی می کرده(یا نهم) و بر ضد حکومت نصفه و نیمه ای که رومی ها تو بریتانیا داشتن، قیام کرد و به عنوان شاه برتانیا تاج گذاری کرده. بعد از اون، آرتور سر و کله اش پیدا شده. خیلی ها اون پادشاه رو آقر، پدر آرتور می دونن. خیلی ها هم می گن این دو شخص، در حقیقت یک نفرن. در هر حال، طبق افسانه ای، قراره بالاخره آرتور برگرده. +تو مجموعه ی سنگ های قدرت از دیوید گمل، یک جورهایی گمل سعی کرده تاریخ و جادو رو با هم مخلوط کنه. واقعا جالبه و به نظر می رسه داره می گه آرتور واقعا کی بوده. اون قدر شخصیت مشابه داره که معلوم نی آثر، آرتوره یا پسرش تو مجموعه. اونایی که نخوندن، بخوننش 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 1, 2014 (ویرایش شده) اولا اينكه گفتيد اوني كه گفته كلت استاد هميشه در صحنه است درسته ولي بايد بدونيد اون منم!!!!!!من تو هيچ قسمتي سلت نگفتم و اوني كه گفته سلت ويكي جنابعاليه!!! دوما يه روايتي هست كه ميگه رومليوس همون اوتر پندراگون بوده و در واقع اون اولش يه سردار رومي بوده و بعد به بريتانيا مياد و اسمش رو عوض ميكنه و ميكنش اوتر پندراگون(كه به نظرم غلط غلطه!) سوما بايد بگم واقعا اين ارتور ما هم داستاناي جالبي داره من كه بعد از اردا فانتزي مورد علاقه ام ارتور شاه است چهارما از رفقاي اردايي معذرت ميخوام اگه متنم نياز به ويرايش داشت ديگه تاپيك اولمون بود ديگه... ویرایش شده در سپتامبر 1, 2014 توسط Capitan 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ادموند پونسی 419 ارسال شده در سپتامبر 2, 2014 خب استاده دیگه، اشتباه می کنه:) در هر حال، درستش کلته. بله بله اون روایت هم شنیدم. در واقع من یه مدتی چون روی یه داستانی کار می کردم که درباره ی آرتور بود، اکثر مقالات و کتاب ها و داستان های مربوط به آرتور رو خوندم تا یه چی درست و درمون در بیاد. نتیجه اش داره تو هاردم خاک می خوره:) البته به آرتور تو نایت ساید هم اشاره شد که می گفت آرتور به دلیل این که مرلین بازی در اورده بود(کلا حال توضیح ندارم:|)، تو جنگ جر خورد و به فنا رفت. در هر حالف می دونیم تو آخرین جنگ آرتور، همه مردن، به جز چن نفر از شوالیه هاش. و یه سوعالی دارم برا راه انداختن یه بحث. تو بعضی روایات که مشهور ترن، می گن آرتور تو بچگی شمشیر رو از سنگ در آورده. چیزی که دیزنی هم رفته و ساخته. روایت دیگه، می گه آرتور شمشیر رو از پری دریاچه گرفته و قبل از مرگش هم اون رو به دریاچه انداخته که باز هم دست پری بیرون اومده و گرفته. کدوم یکی رو ترجیح می دین؟ شمشیر در سنگ، یا شمشیر در دست پری در برکه؟:| 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 2, 2014 هر دوش!!راستش اين مطلبو نوشته بودم تو تاپيك..".اكس كاليبور معروف به شمشير در سنگ نام شمشير افسانه اي شاه ارتور است این شمشیر در اصل شمشیری از نفس اژدها بوده که مرلین آن را برای پیروزی در جنگ با ساکسونها به پدر آرتور اثر پندراگون داده است و بعد آن را به بانوی دریاچه هدیه میکند، ولی بعد از مرگ اثر شمشیر را باز پس میگیرد و آن را در سنگ فرومی کند تا فقط آرتور بتواند آن را بیرون کشد." 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ادموند پونسی 419 ارسال شده در سپتامبر 2, 2014 هر دوش!!راستش اين مطلبو نوشته بودم تو تاپيك..".اكس كاليبور معروف به شمشير در سنگ نام شمشير افسانه اي شاه ارتور است این شمشیر در اصل شمشیری از نفس اژدها بوده که مرلین آن را برای پیروزی در جنگ با ساکسونها به پدر آرتور اثر پندراگون داده است و بعد آن را به بانوی دریاچه هدیه میکند، ولی بعد از مرگ اثر شمشیر را باز پس میگیرد و آن را در سنگ فرومی کند تا فقط آرتور بتواند آن را بیرون کشد." اتفاقا منم اینو شنیدم، گرچه اون نفس اژدهاش رو نشنیدم، اما می دونستم دسته گل مرلینه. اما خب این که جداگونه گفتن اینا رو، بحثش جداست. نظرت راجع به فیلم آرتور شاه چیه؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 3, 2014 فيلمش بد نيست اما از لحاظ داستاني درست نيست!ولي لازم شد به بازي تحسين برانگيز و معروف قلعه3 هم اشاره كنيم كه من شيفته اش ام!هم داستان رو تا حدي درست روايت ميكنه هم بازي فوق العاده ايه 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
FILI 809 ارسال شده در سپتامبر 3, 2014 مرسی از کاپیتان بابت این تاپیک جالب من در یکی از شماره های دانستنیها راجع به آرتور شاه خوندم البته قبلش هم یه آشنایی با ایشان داشتیم! متاسفانه الان دقیقا مطالبش یادم نیست. ولی خیلی بده که بعضی از شخصیت ها در طول تاریخ کاملا مشخص نیست که کی بودند و چی کار کردند، نمونه ش هم همین آرتور شاه، احتمالا چنین شخصی بوده ولی متاسفانه یا خوشبختانه همیشه داستان این جور اشخاص بسیار شاخ و برگ بهش داده شده و یه جاهایی تشخیص واقعیت با افسانه و داستان کار مشکلیه! خیلی دست نوشته و کتیبه راجع به آرتور شاه کم هست و شاید جایی که هیچکس هنوز پیدا نکرده. کسی چه میدونه شاید یه روز پیدا بشه مطمئنا هیچ باستان شناس و یا محققی با این زودی ها ناامید نمیشه! 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Indis 447 ارسال شده در سپتامبر 5, 2014 این داستان یکی از داستانهای مورد علاقه منه آرتور پندراگون ، مرلین ، گوون ، مورگانا و همه و همه هرگز از یاد ها نمیره منم در آرزوی پیدا شدن یه دست نوشته ای چیزی هستم که نشون بده آرتور وجود داشته ولی خب تو داستان ها قلعه نابود شده دیگه!! :) ممنون از تاپیک!! یاد سریال مرلین افتادم :) 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 5, 2014 اون سريالم من چند قسمتشو ديدم بد نيست اما وحشتناك تحريف داره! در ضمن يه چيزي رو يادم رفت بگم اينكه پندراگون يعني پسر اژدها 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Indis 447 ارسال شده در سپتامبر 5, 2014 بهتر این سیال رو کامل بینی من که اشکم در اومد جریان پندراگون هم میدونم :) 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Aslan 2,643 ارسال شده در سپتامبر 6, 2014 یه زمانی قصد داشتم داستان های اسطوره ی این چنینی رو تو وبلاگم بنویسم حتی براش نظرسنجی هم درس کرده بودم اما خب به مرور زمان از یادم رفت { شاید دوباره نوشتم خدا رو چه دیدی :دی } در همین راستا خواستم یه نقل و قول کوتاه کنم که به عنوان یه کمک از من بپذیرید :دی منابع:ويكي پدياي فارسي و اطلاعات نصفه و نيمه خودم! ویکی پدیا زیاد منبع خوبی نیست می تونی از کتاب دو جلدی اساطیر ملل اگه اشتباه نکرده باشم که نوشته ی دونا روزنبرگ که توسط انتشارات اساطیر چاپ شده استفاده کنی جلدش دومش یه فصل تختصاص داده به داستان های سلتی و داستان آرتور شاه که جالب خوندنش 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 8, 2014 قبول دارم كه ويكي پديا(برخلاف اسم و رسمش!)منبع خيلي معتبري نيست اما چيزايي كه من ازش گرفتم رو فقط تو اون نخوندم و چند جاي ديگه بهش برخوردم و بايد بگم درباره ي ارتورشاه مطالب موثقي داره 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
گلورفیندل 474 ارسال شده در سپتامبر 9, 2014 سریالشم که مال bbc بود بد نبودش با اینکه روایتش کلا فرق میکرد با چیزهایی که راجع به آرتور و مرلین وجود داشت ولی در کل چندسالی سرگرممون میکرد هرچند خوشم نیومد از نحوه اتمامش 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در سپتامبر 15, 2014 فلسفه ي ميز گرد معروف داستان هاي ارتور شاه اين بود كه اين ميزي باشد كه گوشه ندارد!در واقع اين نشان ميداد كه اين ميز قسمت گوشه دار و خاصي براي يك نفر خاص مثل ارتور ندارد و در واقع همه با هم برابر و برادرند دور ميز حدود!صد و پنجاه نفر از شواليه ها مينشستند و در مركز انها ارتور شاه به همراه مرلين سر بدوير سر لنسلات سر پرسيوال سر گالاهاد سر بوس سر گويين و سر گرت مينشستند البته من مطمئن نيستم كه شواليه هاي اصلي بايد همين ها باشند احتمالا نفرات ديگري هم هستند كه اگر دوستان ميدانستند به ان اشاره كنند 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در اکتبر 19, 2014 راستی یه چیزی:آرتور تشکیل شده از آرت و -ور !!آرت به انگلیسی باستان یعنی خرس و -ور یعنی نر(مذکر)و این یعنی آرتور کسی است که در مبارزه با خرس نر پیروز شده...به نظر می رسد که بریتانیایی های باستان هم مثل سرخپوست ها اسم افراد را بر اساس کارهایی که کرده می گذاشتند! 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در مارس 25, 2015 عجیبه که هر چی نگاه میکنم انگار یادم رفته اون موقع اینو بگم! :D یه مقبره وجود داره که روش نوشته اینجا آرتور خفته است شاهی که بود شاهی که هست و شاهی که خواهد بود و یه اشاره ای به بازگشت آرتور از مرگ داره و به نظر میرسه که یه چهره ی منجی گونه به آرتور شاه میده.البته من در مورد اون مقبره چیز زیادی نمیدونم و امیدوارم دوستان اطلاعات بیشتری بدن!:| 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ایوانا 734 ارسال شده در آوریل 15, 2015 در برگشتن آرتورشاه که شکی نیست علاوه بر اون شاه های دیگه ای هم هستن که درتاریخ ازشون خیلی اسم برده نشده ولی مردم بومی معتقدن روزی که دنیا دوباره به دست اهریمن بیفته برمیگردن و مردمشون رو نجات میدن مثلا پادشاه باستانی چین که ارتش سفالی چین متعلق به اونه شین هوان و عقرب شاه از اکادهای صحرای باستان بوده و گشتاسب پادشاه ایرانی البته بعضی ها هم میگن جمشید شاه قراره برای جبران مافات برگرده حدودا نه تا هستن که الان همین چهارتا یادمه ارتور شاه هم گمون نکنم مربوط به روم باشه چون پادشاهان افسانه ای همشون متعلق به 3000 سال پیش هستن 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در مه 14, 2015 در برگشتن آرتورشاه که شکی نیست علاوه بر اون شاه های دیگه ای هم هستن که درتاریخ ازشون خیلی اسم برده نشده ولی مردم بومی معتقدن روزی که دنیا دوباره به دست اهریمن بیفته برمیگردن و مردمشون رو نجات میدن مثلا پادشاه باستانی چین که ارتش سفالی چین متعلق به اونه شین هوان و عقرب شاه از اکادهای صحرای باستان بوده و گشتاسب پادشاه ایرانی البته بعضی ها هم میگن جمشید شاه قراره برای جبران مافات برگرده حدودا نه تا هستن که الان همین چهارتا یادمه ارتور شاه هم گمون نکنم مربوط به روم باشه چون پادشاهان افسانه ای همشون متعلق به 3000 سال پیش هستن آخه به نظر میاد آرتور شاه شخصیتی در اوایل قرون وسطی باشه! هر چند ممکنه حرف شما درست باشه چون اگه معلوم بود منبع الهام این حماسه پردازی ها کیه که دیگه نیاز به این همه حدی و گمانه زنی نبود :دی 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ایوانا 734 ارسال شده در مه 14, 2015 همینطوره کاپیتان منم شنیدم برا اوایل قرون وسطا بوده ولی به نظر میاد که تعداد نسبتا زیادی آرتور شاه وجو داشته چون هر مورخی بادلایل کاملا منطقی اون رو به یک دوره ی متفاوت از تاریخ اروپا وصل میکنه و نمیشه بیان کرد بالاخره اون واسه کدام دوره است . 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Capitan 1,823 ارسال شده در مه 14, 2015 خوب به خاطر همینه که دست نوشته ای مدرکی چیز دندون گیری از اون دوران باقی نمونده که باهاش بشه فهمید مال چه دورانی بوده پس مورخین هک فقط حدس های خودشون رو میگن و داستان پردازان ازش الهام میگیرن برای داستانشون 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست