همه ی دیالوگ ها برای من زیبا و ماندگارند اما این دوتا از اولین باری که ارباب حلقه ها رو دیدم توی ذهنم ماندگار شدن:
دو برج:
گیملی: بیا بریم از پسشون بر میایم. آراگورن: فاصله ی زیادیه. گیملی: ام...ام...پرتم کن. آراگورن: چی؟ گیملی: نمیتونم اینقدر بپرم پرتم کن ولی... به لگولاس نگی ها!
بازگشت پادشاه:
لگولاس: راه بسته شده. اونایی که مردن این راه رو ساختن و ازش محافظت میکنن. راه بسته است. آراگورن: من از مرگ نمی ترسم... (و گیملی که همینجور به آراگورن نگاه میکنه) لگولاس پشت سر آراگورن داخل میشه. گیملی: یه حق چیزای نشنیده. یه الف گوش دراز میره تو دل زمین ولی یه کوتوله جرئت نمیکنه. اوه...اگه نرم تا ابد باید جواب پس بدم.