و این هم یه پاراگراف کوچیک از اول داستان اصلی کتاب.... به نظر میاد که دایرون در اول اون کسی نبوده که توی داستان برن و لوتین شاهدیم.
داستان تینووویل
آن هنگام تینولینت را دو فرزند بود, دایرون و تینوویل, و تینوویل دوشیزه ای بود, زیباترین در میان تمام دوشیزگان الف های پنهان, و به راستی کم هستند کسانی که چنین زیبا بوده اند, چرا که مادر او از پریان بود, دختری از خدایان. لیک آنوقت دایرون جوانی بود, قوی و بشاش, و ورای همه چیز شادمانی او در نواختن فلوتی از چوب درخت نی و یا هر ساز دیگری از بیشه زارهای الفی بود, و و اکنون او را یکی از سه نوازنده والای سحر و جادوی الف ها نام نهاده اند, و نام سایرین تینفانگ واربل, و ایواره است که در جوار دریا مینوازد. لیک شادمانی تینوویل در رقص بود, و نیست نامي که در رقابت با نام او در زیبایی و لطافت پاهای موزون اش باشد.