رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. توروندور

    توروندور

    Members


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      2,756


  2. Eruyeganeh

    Eruyeganeh

    Members


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      106


  3. آرون

    آرون

    Retired Administrators


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      782


  4. مَنوه سلیمو

    مَنوه سلیمو

    Members


    • امتیاز

      1

    • تعداد ارسال ها

      95



ارسال های محبوب

نمایش محتوا با بیشترین امتیاز در 07/22/2019 در همه بخش ها

  1. 1 امتیاز
    داستان در مورد بِرِن یکی از بازماندگان انسانهایی که در دوران اول(هزاران سال قبل از ماجرای ارباب حلقه ها) با مورگوت در جنگ بودند و مواجهه او با شاهزاده الفی به نام لوتین است. برن در نگاه اول عاشق لوتین میشود اما تینگول پادشاه الف ها با این وصلت مخالف است و شرطی ناممکن را پیش پای برن مینهد، بدین ترتیب که برن برای به دست آوردن لوتین باید یکی از سیلماریل ها(گوهرهایی که بر تاج مورگوت بودند) را برای او بیاورد. برن برای بدست آوردن گوهر رهسپار میشود و در مسیر با مشکلات زیاد از جمله اورک ها و سائرون روبرو می شود. این داستان تاثیر به سزایی در دنیای تالکین دارد چرا که اولین پیوند بین الف ها و انسان هاست چیزی که در آینده بین آراگورن و آرون در ارباب حلقه ها میبینیم. این داستان همچنین برای تالکین از نظر شخصی مهم بوده است؛ تا به این حد که نام برن و لوتین بر سنگ مزار او و همسرش نوشته شده است. تالکین بعدها نیز به ویرایش این داستان ادامه داد حتی قصد داشت این داستان را به شکل منظومه شعری تحت عنوان «ترانه لِی تیان»(The Lay of Leithian) یا «رهایی از بند» در آورد اما متاسفانه عمرش کفاف نداد و این کار نیمه تمام باقی ماند. در کتاب ارباب حلقه ها چندین بار به داستان برن و لوتین اشاره شده است و این داستان در ۱۹۷۷ در کتاب «سیلماریلیون» و در ۱۹۸۳ در کتاب «داستان های گم شده» منتشر شد. حالا پس از ۱۰۰ سال، این داستان به عنوان کتاب مجزایی با ویرایش کریستوفر تالکین منتشر شد. دوستان نحوه ی پیدایش ایده ی برن ولوتین در سال 1917 ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﻭ ‏« ﺍﺩﯾث ‏» ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺍﻫﭙﯿﻤﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻠﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﺩﺭ ‏« ﺑﯿﺸﻪﻫﺎﯼ ﺷﻮﮐﺮﺍﻥ ‏» ، ‏« ﺍﺩﯾث ‏» ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺭﻗﺼﯿﺪ ﻭ ﺍﻟﻬﺎﻣﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ‏« ﺑﺮﻥ ﻭ ﻟﻮﺗﯿﻦ ‏» ﺷﺪ . ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ‏« ﺑﺮﻥ ﻭ ﻟﻮﺗﯿﻦ ‏» ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪٔ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﻭ ‏« ﺍﺩﯾﺖ ‏» ، ‏« ﻟﻮﺗﯿﻦ ‏» ﺍﻭ بود و او برن ادیث بود و امروز بعد از ۱۰۰ سال این کتاب منتشر شد
  2. 1 امتیاز
    و این هم یه پاراگراف کوچیک از اول داستان اصلی کتاب.... به نظر میاد که دایرون در اول اون کسی نبوده که توی داستان برن و لوتین شاهدیم. داستان تینووویل آن هنگام تینولینت را دو فرزند بود, دایرون و تینوویل, و تینوویل دوشیزه ای بود, زیباترین در میان تمام دوشیزگان الف های پنهان, و به راستی کم هستند کسانی که چنین زیبا بوده اند, چرا که مادر او از پریان بود, دختری از خدایان. لیک آنوقت دایرون جوانی بود, قوی و بشاش, و ورای همه چیز شادمانی او در نواختن فلوتی از چوب درخت نی و یا هر ساز دیگری از بیشه زارهای الفی بود, و و اکنون او را یکی از سه نوازنده والای سحر و جادوی الف ها نام نهاده اند, و نام سایرین تینفانگ واربل, و ایواره است که در جوار دریا مینوازد. لیک شادمانی تینوویل در رقص بود, و نیست نامي که در رقابت با نام او در زیبایی و لطافت پاهای موزون اش باشد.
  3. 1 امتیاز
  4. 1 امتیاز
    با سلام بالاخره وعده مون رو انجام داديم و تالاري براي ترجمه به نام تالار هاي دايرون را راه اندازي كرديم.اول از همه بايد از اله سار تشكر كنم،بابت اين موضوع. اما توضيحاتي در مورد اين تالار: در اين تالار ميتوانيد در مورد هر كتابي كه به نحوي به دنياي تالكين ارتباط داره بحث كنيد و براي ترجمه اون تيم تشكيل بديد. براي قرار گرفتن ترجمه ها توي سايت هم بايداونها رو به صورت فايل Word براي من بفرستيد تا پس از ويرايش ظاهري تو سايت قرار بديم. براي ترجمه هاتون هم اگه تو سايتاي ديگه لينك به خارج بديد كه فوق العاده ميشه .فعلا چيز خاص ديگه اي به نظرم نميرسه.... پي نوشت:نظر سنجي ماه هم تغيير كرد
  5. 1 امتیاز
    دیدی کاری نداشت .تشکر . :D
  6. 1 امتیاز
    گلوم خودمون محبوبيت زيادي نزد من داره.ضديتهاش و كلنجار رفتن با خودش.حرف زدن با خودش و شخصيت دوگانه اش.و در گوشي بگم بعضي وقتها از خباثت و حيله هاي ساده اما موفقش هم خوشم مياد.شايد چهره اش به نظرتون ايكبري مياد كه هيچ كي اين اسم رو انتخاب نكرده ولي من از شخصيت اون و چشمهاي خبيثش خيلي خوشم اومد و معمولا هم دوست دارم تك باشم.الان چند تا گندالف و لگولاس و فرودو داريم.گفتم تنها بودن برام مناسب تره چون با اين وضعيت كه يك سال از تاسيس آردا گذشته و كسي طرفش نرفته فكر نكنم باز هم كسي بخواد گلوم باشه.(شايد هم انگليسي نوشته باشن كه پيشاپيش خيط شدن خودم رو تسليت مي گم.) به هر صورت بزرگترين وجه شباهتمون منو گلوم كرد.انزوا از جمعيت.
  7. 1 امتیاز
    خب فکر کنم این شناسه رو اکثرا می شناسید منوه به معنای مقدس یگانه و لقب او سلیمو یعنی فرمانروای بادها منوه سلیمو فرمانروای نفس آردا ، او همسر واردا النتاری و برادر ملکور بود که از نظر قدرت تقریبا یکسان بودند ولی شان و منزلت منوه نزد ارو بیشتر بود و به طور واضح مقصود های او را درک میکرد. او منصوب شد تا در آردا پادشاه پادشاهان باشد ، فرمانروای قلمرو آردا و فرمانروای آنچه که در آن میگذرد.خشنودی او در باد ها و ابرها است و تمام نواحی هوا ، از بلندی ها گرفته تا اعماق ، از دور ترین مرزهای پنهان آردا تا نسیم هایی که در لابه لای علفها می وزد . تمام پرندگان سریع با بال های نیرومند و ارواح و روان ها به شکلهای شاهین و عقاب همواره در حال رفت و آمد به تالار های او هستند و او را دوست می دارند. پوشش و رنگ چشمان او آبی است و عصای سلطنتی او از یاقوت کبود است(ساخته دست الف های نولدور) او همراه با واردا و الفهای مورد علاقه اش(وانیار) در تانیکوئتیل بلندترین کوهستان آردا زندگی میکنند هنگامی که منوه بر تخت خود مینشیند و به جلو نگاه میکند اگر واردا در کنار او باشد می تواند قدرتمندتر از هر چشم دیگری، دور ترین نقاط را ببیند، خواه از میان مه و تاریکی باشد خواه از فراز دریاها .... ببخشید اگه یه زره غاطی پاتی شد ...:-
This leaderboard is set to تهران/GMT+03:30
×
×
  • جدید...