اهم...اهم...
" یکی بود یکی نبود یه آقا ت.ت ای بود که توی یه جایی به اسم فروم آردا زندگی می کرد، این ت.ت یه دوست داشت که مهدی بود اسمش، مهدی سه بعدی بود اما ت.ت دو تا بعد بیشتر نداشت... طفلکی...یه روزی مهدی سه بعدی میره پیش ت.ت و میگه آهای ت.ت بیا ببین یه کتاب پیدا کردم، ت.ت رفت و کتاب رو دید، به مهدی گفت ایول مهدی چه کتاب باحالیه چقد عسک داره! یه دفه مهدی عصبانی شد و زد تو گوش ت.ت... ت.ت گفت چرا میزنی؟ مهدی بهش گفت عسک نه و عکس! چند بار بهت بگم غلط ننویس تو فروم آردا! ت.ت هم گفت باشه مهدی دیگه تکرار نمیشه اما مهدی دوباره ت.ت رو زد، ت.ت پرسید چرا دوباره زدی؟! مهدی سه بعدی هم گفت اسم من مَهدی ـه ــَــ داره مرتیکه نفهم! ت.ت گفت مگه من حرکت گذاشتم که میزنی مرد حسابی! از کجا میدونی اشتباه گفتم؟! مهدی هم گفت همینه که هست ...بعله بچه ها این مهدی ما یه مقدار زورش زیاد بود... بعد مهدی به ت.ت گفت موافقی این کتابو ترجمه کنیم؟ ت.ت هم گفت آره موافقم!
بالا اومدیم دوغ بود پایین اومدیم سمند بود قصه ی ما چرند بود!: | "
***
بعله کلیه ی چرندیات فوق الذکر از این جهت نقل گردید که اهالی با محتوای سنی و مضمونی کتاب نامبرده از همان بدایت امر آگاه شوند، داستان از این قرار است که مهدی خان سه بعدی مدتی پیش این کتاب رو به بنده معرفی کرد و مارا قلقلک نمود تا اگر کالیبر اجازه داد، ترجمه اش کنیم، از قضا بعد از تغییر و تحولات سایت ما احساس دینی نسبت به این آقای بلیس نمودیم و دیدیم حیف است بنده خدا ترجمه نشده باقی بماند و حالا که به تنگی فصلی دچار شده ایم چه خوب است که ناخنکی هم به این کتاب کم حجم بزنیم...پس با مهدی سه بعدی پاچه هایمان را بالا زدیم و ما ترجمه کردیم و ایشان ویرایش کار را به عهده گرفت و نسخه ی نهایی را تنظیم کرد... خلاصه چیزی که اکنون تقدیمتان می شود حاصل همان بحث های پیامکی و صحبت هایی هست که بین بنده و مهدی جان سه بعدی صورت گرفت .
.:آقای بلیس:.
پی نوشت: الان یه جوری صحبت کردم انگار تاریخ بیهقی رو بازنویسی کردیم، نه دوستان، کتاب فوق الذکر صرفن داستانی ست نه چندان جدی و نه چندان شناخته شده از پروفسور تالکین که بعد از مرگ ایشون در سال 1982 منتشر شده، داستان به صورت مصور هستش که ماجرای آقای بلیس پس از خریدن اتومبیلش رو باز گو می کنه، که اینجوری که از ویکی پدیا بنده متوجه شدم، بیس اصلی داستان از اولین تجربه ی بد سواری تالکین در سال 1932 الهام گرفته شده.
بعله، همین...
باشد که مقبول واقع گردد {هرچند به درد شما ها نمی خوره با این ریش و پشماتون!:دی، شاید در آینده به درد فرزندان و نوادگانتون خورد!:دی}
ارادتمند...
ت.ت