رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. رضائی.استل

    رضائی.استل

    Members


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      6,365


  2. Tom Bombadil

    Tom Bombadil

    Members


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      4,698


  3. 3DMahdi

    3DMahdi

    Administrators


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      9,619


  4. baggins

    baggins

    Members


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      3,737



ارسال های محبوب

نمایش محتوا با بیشترین امتیاز در 12/08/2011 در همه بخش ها

  1. 3 امتیاز
    بعد از مدتی انتظار برای انتخاب لوگو کار از سرگرفته میشود. همچنان منتظر پیشنهادات و انتقادات هستیم. :ymblushing: --------- نسخه نهایی / تمام والپیپرها
  2. 1 امتیاز
    سلامی گرم خدمت تمامی دوستانی که این تاپیک رو میخونن این تاپیک رو به این دلیل راه میندازم که جای خالی اونو توی آردا احساس میکنم.هدف از ایجاد این تاپیک بیان کامل داستان ارباب حلقه ها (البته فیلم) بصورت مصور هستش.خب من اونو توی یکی از سایتهای انگلیسی دیدم و ایده ی کپی کردنش(!)به سرم زد(اقا کپی رایت رو رعایت کنین!).ترجمه هاش از خودمه اگه اشکالی دیدین بهم بگین.پذیرای انتقاداتتون هم هستم.سعی میکنم هر روز یه پست بزنم.امید وارم لذت ببرین. این هم لینک سایت: http://www.tk421.net/lotr/film/
  3. 1 امتیاز
    نه امکان لایک و آنلایک کردن پست خودمون رو غیر فعال کردم. معنی نداره که آدم از پست خودش خوشش بیاد یا بدش بیاد. همچنان میتونید به پستهای سایر اعضا امتیاز بدید.
  4. 1 امتیاز
    ببخشید من یه چند روزی نبودم. توی اون ستون فقط موارد تعریف شده ای رو میشه گذاشت. مثل آخرین تاپیک ها و آخرین بلاگ ها و ... ما چون خودمون سایت داریم نیاز به بلاگ نداریم و اونو غیر فعال کردیم. بقیه چیزهایی هم که میشد اونجا قرار بگیره به همین شکله. بنابر این فقط همین یه قسمت تو اون ستون باقی میمونه. تاپیک نظرسنجی جدید هم معمولا توی لیست تاپیکهای جدید تا مدتی باقی میمونه. باز میگردم ببینم همچین ماژولی هست که تاپیکهای انتخابی رو اونجا نشون بده یا نه. توی این فروم ما پیغام خوش آمد گویی برای کاربران جدید داریم که لینک تاپیک تازه واردین توی اون هست. تعداد شرکت کنندگان در نظرسنجی هم معلوم بود کمتر میشه. چون نظرسنجی به فروم منتقل شده و برای رای دادن باید حتما عضو شد. پ.ن: تورامبار جان اون ستون رو باید سمت چپ ببینی. اگه سمت راست میبینی یعنی مشکل داره. یه بار زبان فروم رو انگلیسی و دوباره فارسی کن.
  5. 1 امتیاز
    مطلع(II): گالادریل: "حلقه به "ایسیلدور" که همین یک شانس را داشت که شیطان را برای همیشه نابود کند رسید". "اما قلبهای انسانها به راحتی فاسد میشود.و حلقه ی قدرت از خودش اراده دارد". در صحنه ی بعدی ایسیلدور مغرورانه و در حالیکه حلقه با زنجیری از گردنش آویخته شده است از جنگ باز میگردد: در راه اورکها به سپاه او حمله میکنند.در حین جنگ ایسیلدور به زنجیر چنگ میزند و زنجیر را پاره میکند . حلقه را در انگشتش میکند و ناپدید میشود: ایسیلدور به درون رودخانه شیرجه میزند اما حلقه از انگشتش میلغزد و به قعر رودخانه می افتد: گالادریل: "او به ایسیلدور خیانت کرد... ." ایسیلدور دوباره مرئی میشود.و اورکها با تیر او را نشانه میگیرند: گالادریل: "و باعث مرگش شد". جسد ایسیلدور درون رودخانه شناور میشود. گالادریل: "و چیزهایی که نباید فراموش میشدند از یادها رفتند". گالادریل: "تاریخ افسانه شد و افسانه اسطوره(ای خیالی) .و به مدت دو هزار و پانصد سال هیچ کس از حلقه و محل آن اطلاعی نداشت.تا وقتیکه شانس به حلقه رو کرد و او حامل جدیدی را اسیر کرد". در صحنه ی بعدی یک "دست" در بستر رود خانه تقلا میکند و به چیزی فلزی برمیخورد و به آن چنگ میزند. گالوم: "عزیز من" و در صحنه ی بعدی یک دست کثیف و چرک آلود در حالی که مشت شده است انگشتانش را باز میکند. حلقه نمایان میشود و صدای خرخری شنیده میشود: گالادریل: "حلقه به موجودی به نام "گالوم" رسید.او حلقه را به اعماق غارهایی در "کوه های مه آلود" برد.و حلقه در آنجا گالوم را فاسد نمود". در تصاویر بعدی ما صحنه هایی از کوه های مه آلود میبینیم.سپس تصویری از "زباله دانی" ای از گوشت فاسد شده ی ماهی و استخوانهای پوسیده. در پشت این زباله ها گالوم در حالیکه به همراه "گنجینه اش" قوز کرده است دیده میشود. گالوم: "اون اومده پیش من.مال منه.عشق منه.مال خودمه.عزیز منه...! گالوم!". بانو گالادریل: "حلقه عمری غیر طبیعی و طولانی برای گالوم به ارمغان آورد و به مدت پانصد سال ذهن او را مسموم نمود.و در تاریکی "غار گالوم" به انتظار نشست. تاریکی دوباره به درون جنگل دنیا خزیدن گرفت و شایعه هایی از یک سایه در شرق به گوش رسید.زمزمه هایی از یک ترس گمنام. و حلقه ی قدرت در یافت که: "اکنون وقتش فرا رسیده است".او گالوم را ترک گفت". در صحنه ی بعدی حلقه آرام آرام به درون یکی از شکافهای غار گالوم سقوط میکند: گالادریل: "حلقه به وسیله ی موجودی که به هیچ وجه انتظارش را نمیکشید یافت شد". موجودی انسان نما در میان استخوانها و سنگریزه ها حلقه را لمس میکند. بیلبو: "این چیه؟" گالادریل: "یک "هابیت" ! "بیلبو بگینز" اهل شایر". بیلبو: "یک حلقه!" بیلبو با لذت و خیره و متعجب به چیزی که یافته است نگاه میکند. گالوم: "گم شد! عزیز من گم شد! " بیلبو صدای دلخراش گالوم را میشنود و می ایستد.و حلقه را در جیبش میگذارد: گالادریل: "به زودی زمانی فرا خواهد رسید که هابیتها سر نوشت همه را تعیین خواهند کرد". پایان مطلع
  6. 1 امتیاز
    امروز براتون یه تعدادی طراحی با کیفیت میزارم..حجم و اندازه این عکسها بسیار بزرگه..ولی خب دلم نیومد کوچیکشون کنم.با یکم حوصله بازشون کنید.ارزششو داره http://s2.picofile.com/file/7205674622/Gimli.jpg http://s2.picofile.com/file/7205680535/Aragorn.jpg http://s1.picofile.com/file/7205681612/arwen.jpg http://s2.picofile.com/file/7205684943/Boromir.jpg http://s1.picofile.com/file/7205687739/Curumo.jpg http://s2.picofile.com/file/7205690321/Frodo_Baggins.jpg http://s1.picofile.com/file/7205691505/gandalf.jpg http://s1.picofile.com/file/7205693652/Gandalf_the_White.jpg http://s1.picofile.com/file/7205696341/Legolas.jpg http://s1.picofile.com/file/7205700321/Meriadoc.jpg http://s1.picofile.com/file/7205704301/Peregrin.jpg http://s2.picofile.com/file/7205707953/Samwise.jpg راستی من دق مرگ شدم امروز...هر کاری کردم نتونستم رو خود سایت آپلودش کنم.حداقل 10 بار نوار آپلود پر شد و در هر بار خطای 500 میداد.ناچارا رو یه جای دیگه آپ کردم. راستی این عکسا به شدت جون میدن واسه پرینت...قابل توجه بعضی ها :ymblushing:
  7. 1 امتیاز
    ارباب حلقه ها:بخش اول:یاران حلقه: مطلع(I): بانو گالادریل(راوی): I amar prestar aen... دنیا تغییر کرده است... Han mathon ne nen... توی اب احساسش میکنم... Han mathon ne chae... توی زمین احساسش میکنم... A han noston ned gwilith... میتونم توی هوا ببویمش... . گالادریل: "بیشتر اونا مدتها پیش گم شده بودن.دیگه برای هیچ کدومشون زندگی ای باقی نمونده که اونو به خاطر بیارن". گالادریل: "همه چیز با ساخته شدن حلقه ها(ی بزرگ) شروع شد". گالادریل: "سه تا به "الفها" داده شد که از همه فنا ناپذیرتر دانا تر و زیباتر بودند". گالادریل: "هفت تا برای "دورف" ها:که استادانی بزرگ و سازنده ی غارهای کوهستانی بودند". گالادریل: "و نه تا.نه حلقه به نزاد "انسانها"داده شد که بیش از هر چیز دیگر تشنه ی قدرت بودند". گالادریل: "در هر یک از این حلقه ها قدرت و نیرو و اراده ی لازم برای حکومت بر هر نزادی قرار داده شده بود". گالادریل: "ولی همه ی آنها فریب خورده بودند.زیرا حلقه ی دیگری نیز ساخته شده بود". بعد تصویری از یک نقشه از سرزمین میانه میبینیم: راوی ادامه میدهد: "در سرزمین "موردور"درون "کوه هلاکت "فرمانروای تاریکی-سائورون-در خفا یک حلقه ی بزرگ ساخت تا با آن همه را کنترل کند". سپس ما تصویری از سرزمین موردور و کوه هلاکت را میبینیم: در تصاویر بعدی سائورون در یکی از شکافهای کوه هلاکت نمایش داده میشود در حالیکه سر تا پا در زرهی آهنی پوشیده شده است و نقابی بر صورتش دارد و "حلقه ی یگانه "را در دست راستش دارد: حلقه میدرخشد و نوشته هایی سرخ رنگ بر روی آن ظاهر میشود: گالادریل: "و در این حلقه او تمام خشونت بغض وتمایلش را برای تسلط بر تمام زندگی قرار داد". "یک حلقه برای برای حکمرانی کردن بر همه". توی این تصویر روستائیان از خونه هایی که دارند میسوزند فرار میکنند در حالیکه ارتش سائورون حمله به نقاط مسکونی سرزمین میانه را شروع کرده است: گالادریل: "یکی یکی سرزمینهای آزاد سرزمین میانه تحت قدرت حلقه قرار گرفتند". "اما وجود داشتند کسانی که مقاومت کردند". "آخرین اتحاد"انسانها و الفها"علیه ارتشهای موردور به پا خاست و در دامنه های کوه هلاکت آنها برای آزادی سرزمین میانه جنگیدند". در تصویر زیر خیل وسیع ارتشهای انسانها الفها و اورکها در یک میدان جنگ نشان داده میشوند: توی این تصویر الفها و انسانها به مشاهده ی دشمنانشان میپردازند و آنها در جواب غرش و خرخر میکنند: اورکها به سوی زمینی که دو ارتش را از یکدیگر جدا میسازد میتازند و به متحدین حمله میکنند: یک گروهبان الف (لرد الروند)به کمانداران الف دستور میدهد که حمله کنند: Tangado haid!Leithio i phillin! سر پستهایتان بمانید!تیر ها را پرتاب کنید! سپس الفها کمانهایشان را بالا میگیرند و تیرهایشان را به سوی اورکهایی که دارند می آیند پرتاب میکنند.اولین خط ارتش اورکها به زمین می افتد. به محض اینکه موج پیاده نظام ارتش اورکها به خط مقدم سپاه الفها میرسد الفها شمشیر هایشان را بالا میگیرند و اورکها را نشانه میگیرند و آنها یکی یکی در جلوی خط سرنگون میشوند. الفها و انسانها با تمام قدرتشان به حملاتشان ادامه میدهند و تعداد زیادی ازاورکها را میکشند.رهبر انسانها(پادشاه الندیل) به نشانه ی پیروزی شمشیرش را بالا میبرد. گالادریل: "پیروزی نزدیک بود...". "ولی قدرت حلقه فنا پذیر نبود". سپس ما تصاویر زیر را میبینیم: سائورون وارد میدان جنگ میشود.قامت وی از تمام الفها و انسانها بلندتر است: سائورون با خودش یک گرز حمل میکند و آنرا بر سر یک گروه از جنگجویان فرود می آورد و آنها رابه آنطرف میدان پرتاب میکند و این کار را تکرار میکند. رهبر انسانها به سائورون حمله میکند اما سائورون حمله اش را دفع میکند و او را بر روی تخته سنگی پرتاب میکند و وی را میکشد: وحشتناک است.یکی از انسانها(ایسیلدور) به سوی مرد مرده میشتابد: گالادریل: "در این هنگام وقتیکه همه ی امیدها پزمرده بود"ایسیلدور"-پسر پادشاه-شمشیر پدرش را برداشت": در تصویر زیر ایسیلدور به قبضه ی شمشیر پدرش چنگ می اندازد اما سائورون آن را لگد وخرد میکند: سائورون در حالیکه حلقه را ردر انگشتش دارد به طرف ایسیلدور خم میشود: ایسیلدور فریادی میکشد و با باقیمانده ی شمشیر انگشتی را که حلقه در آن است قطع میکند.سائورون به خاطر جدایی حلقه از وی فریاد میکشد: سائورون از داخل میترکد و یک موج شوک آور درون میدان وارد میکند و جنگجویان بر روی پاهایشان میافتند: زره وی بر روی زمین می افتد و بدن او تبخیر میشود: تا اینجا پایان قسمت اول مطلع
  8. 1 امتیاز
    یه والپیپر از بالروگ و گاندالف
  9. 1 امتیاز
    خیلی جالبه! ممنون تورامبار جان اینو ندیده بودم. الان یه سرچ کوچیک کردم و یکم اطلاعات درباره اش گیر آوردم که جالبه. Notion به معنی تصور و خیاله Notion Club (که شاید بهتره ترجمه نشه) یک محفل بحث خیالی در دانشگاه آکسفورده که تالکین اونو با الهام از محفل واقعی خودشون(Inklings) که در بین سالهای 1930 تا 1950 با سی اس لوئیس و غیره برگزار میکردن ساخته. تالکین میخواسته کتابی با عنوان The Notion Club Papers (کاغذهای محفل خیال) بنویسه و توی اون کتاب وقایعی که توی کلوپ رخ میده رو شرح بده. تالکین کار نوشتن کتاب رو در سال 1945 شروع میکنه در حالی که داستان در 1980 اتفاق میافته و توی یکی از همین کاغذها اتفاقات خیالی برای دهه 70 رو تعریف میکنه! یکی از افراد حاضر در این محفل اسمش Alwin Arundel Lowdham هست و درباره یک سری از خوابهاش درباره پیدا کردن نومه نور، داستانهای نومه نور و زبانهای سرزمین میانه( مثل کوئنیا، سیندارین و آدونائیک) بحث میکنه. (از عنوان lucid dream برای این خواب استفاده کرده که تا اونجا که من فهمیدم خوابیه که طرف توش میتونه هر کاری که میخواد بکنه و به صورت سریالی و ادامه دار هست!) گرچه داستان کامل نشد اما در آخر معلوم میشه که Alwin یه جورایی تجسم دوباره الندیله. Alwin صورت مدرن شده Ælfwine هست که در زبان انگلیسی قدیم به معنی «دوست الفها» یا همون الندیله. برگه هاش شامل شرح وقایع این محفل خیالی در جلد نهم تاریخ سرزمین میانه چاپ شده. فعلا همین موارد رو پیدا کردم پ.ن: شاید گفتن این موارد خالی از لطف نباشه: آئلفواین از نوادگان ائارندیل نیست. در نسخه اولیه سیلماریلیون قرار بود یک دریانورد انگلیسی به اسم Ottor Wǽfre که الفها اونو Eriol مینامیدن بره و به طور اتفاقی تول اره سئا رو پیدا کنه و داستانهای سیلماریلیون و ارباب حلقه ها رو از اونا بشنوه و برای ما بیاره. اریول بعدا لقب Ælfwine به معنی دوست الفها رو میگیره. {هنوز مطمئن نیستم که تلفظش چیه اما من آئلفواین تلفظ میکنم} توی این شعر درباره سنت برندن ایرلندی و رفتنش به غرب گفته و توی متن اون لینک هم گفته که سفر آئلفواین به غرب از اون الهام گرفته شده. داستان آئلفواین توی کتاب داستانهای گمشده(دو جلد اول تاریخ سرزمین میانه اومده) پ.پ.ن به برادر ت.ت: ترجمه شعر کار خیلی سختیه و اصلا در توان من نیست. میتونم به نثر ترجمه کنم اما به شعر نه. در ثانی متن زیاد طولانی نیست که لازم باشه چند نفره ترجمه بشه. اگه میتونی خودت ترجمه اش کن تا دعای خیر جماعت آردا پشتت باشه. اگه بقیه دوستان هم مایل بودن میتونن کمکت کنن.
This leaderboard is set to تهران/GMT+03:30
×
×
  • جدید...