رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. torambar

    torambar

    Retired Moderators


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      4,640


  2. narich

    narich

    Members


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      4,399


  3. Tom Bombadil

    Tom Bombadil

    Members


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      4,698


  4. فنگورن

    فنگورن

    Retired Moderators


    • امتیاز

      2

    • تعداد ارسال ها

      9,054



ارسال های محبوب

نمایش محتوا با بیشترین امتیاز در 12/07/2011 در همه بخش ها

  1. 3 امتیاز
    بازم تشکر . دوستان بهتره به جای اینکه با تغییرات برخورد کنیم ، سعی کنیم بهشون عادت کنیم . ایرادات رو میشه در طول زمان برطرف کرد فقط یه نکته کوچیک که به نظرم اومد : اینه که این امتیازات مثبت و منفی رو نمیشه پس گرفت . یه پیشنهاد هم دارم : تو صفحه ی اول فروم یه ستون تقریبا خالی سمت راست وجود داره . میشه یه کم روی این فضا کار کرد و یکم صفحه ی اول فروم رو جذاب تر کرد . مثلا تاپیک های خیلی به درد بخوری تو انجمن هست که به نظرم هر بازدید کننده ای به خوندن این تاپیک ها نیاز داره . میشه یه چیزی مثل ساید بار درست کرد و تعدادی از این تاپیک ها رو اونجا لینک کرد . مثل تاپیک های : اطلاعات برای تازه واردین ، آموزش زبان الفی ، سوالات لوتر و سیلماریلیون و... . که باعث میشه این تاپیک های به درد بخور بهتر دیده بشه و بهتر ازشون استفاده کرد . همینطور میشه تو این قسمت یه قسمت کوچیک اختصاص داد به بعضی قسمت های صفحه اصلی مثل فرهنگنامه و ... . الان تو اون ستون که در موردش گفتم ، فقط "جدیدترین تاپیک های ارسال شده" وجود داره .
  2. 2 امتیاز
    منم با نظر خوب تورامبار موافق ام . اگه امکانش وجود داشت ، تا کید دارم که تاپیک نظر سنجی در صدر قرار بگیر، البته فقط نظر سنجی فعال مد نظرم است . آخه میزان شرکت در نظر سنجی به شدت افت کرده . با سپاس
  3. 1 امتیاز
    مطلع(II): گالادریل: "حلقه به "ایسیلدور" که همین یک شانس را داشت که شیطان را برای همیشه نابود کند رسید". "اما قلبهای انسانها به راحتی فاسد میشود.و حلقه ی قدرت از خودش اراده دارد". در صحنه ی بعدی ایسیلدور مغرورانه و در حالیکه حلقه با زنجیری از گردنش آویخته شده است از جنگ باز میگردد: در راه اورکها به سپاه او حمله میکنند.در حین جنگ ایسیلدور به زنجیر چنگ میزند و زنجیر را پاره میکند . حلقه را در انگشتش میکند و ناپدید میشود: ایسیلدور به درون رودخانه شیرجه میزند اما حلقه از انگشتش میلغزد و به قعر رودخانه می افتد: گالادریل: "او به ایسیلدور خیانت کرد... ." ایسیلدور دوباره مرئی میشود.و اورکها با تیر او را نشانه میگیرند: گالادریل: "و باعث مرگش شد". جسد ایسیلدور درون رودخانه شناور میشود. گالادریل: "و چیزهایی که نباید فراموش میشدند از یادها رفتند". گالادریل: "تاریخ افسانه شد و افسانه اسطوره(ای خیالی) .و به مدت دو هزار و پانصد سال هیچ کس از حلقه و محل آن اطلاعی نداشت.تا وقتیکه شانس به حلقه رو کرد و او حامل جدیدی را اسیر کرد". در صحنه ی بعدی یک "دست" در بستر رود خانه تقلا میکند و به چیزی فلزی برمیخورد و به آن چنگ میزند. گالوم: "عزیز من" و در صحنه ی بعدی یک دست کثیف و چرک آلود در حالی که مشت شده است انگشتانش را باز میکند. حلقه نمایان میشود و صدای خرخری شنیده میشود: گالادریل: "حلقه به موجودی به نام "گالوم" رسید.او حلقه را به اعماق غارهایی در "کوه های مه آلود" برد.و حلقه در آنجا گالوم را فاسد نمود". در تصاویر بعدی ما صحنه هایی از کوه های مه آلود میبینیم.سپس تصویری از "زباله دانی" ای از گوشت فاسد شده ی ماهی و استخوانهای پوسیده. در پشت این زباله ها گالوم در حالیکه به همراه "گنجینه اش" قوز کرده است دیده میشود. گالوم: "اون اومده پیش من.مال منه.عشق منه.مال خودمه.عزیز منه...! گالوم!". بانو گالادریل: "حلقه عمری غیر طبیعی و طولانی برای گالوم به ارمغان آورد و به مدت پانصد سال ذهن او را مسموم نمود.و در تاریکی "غار گالوم" به انتظار نشست. تاریکی دوباره به درون جنگل دنیا خزیدن گرفت و شایعه هایی از یک سایه در شرق به گوش رسید.زمزمه هایی از یک ترس گمنام. و حلقه ی قدرت در یافت که: "اکنون وقتش فرا رسیده است".او گالوم را ترک گفت". در صحنه ی بعدی حلقه آرام آرام به درون یکی از شکافهای غار گالوم سقوط میکند: گالادریل: "حلقه به وسیله ی موجودی که به هیچ وجه انتظارش را نمیکشید یافت شد". موجودی انسان نما در میان استخوانها و سنگریزه ها حلقه را لمس میکند. بیلبو: "این چیه؟" گالادریل: "یک "هابیت" ! "بیلبو بگینز" اهل شایر". بیلبو: "یک حلقه!" بیلبو با لذت و خیره و متعجب به چیزی که یافته است نگاه میکند. گالوم: "گم شد! عزیز من گم شد! " بیلبو صدای دلخراش گالوم را میشنود و می ایستد.و حلقه را در جیبش میگذارد: گالادریل: "به زودی زمانی فرا خواهد رسید که هابیتها سر نوشت همه را تعیین خواهند کرد". پایان مطلع
  4. 1 امتیاز
    منم با این امتیازات مثبت و منفی موافقم. یه چیز رو باید درنظر داشته باشید که امتیاز مثبت و منفی به پست داده میشه، نه به ارسال کننده. بنابراین دلخوری نباید ایجاد بشه. این کار باعث میشه کمتر اسپم زده بشه. بحث جبران کردن و تلافی لایک هم منتفی میشه. قرار نیست که هر کس پستی از ما رو لایک کرد ما هم تلافی کنیم و پست اونو لایک کنیم! بهتره فلسفه این امتیازات رو بهتر درک کنیم. ممنون از اله سار بابت زحماتش.
  5. 1 امتیاز
    ارباب حلقه ها:بخش اول:یاران حلقه: مطلع(I): بانو گالادریل(راوی): I amar prestar aen... دنیا تغییر کرده است... Han mathon ne nen... توی اب احساسش میکنم... Han mathon ne chae... توی زمین احساسش میکنم... A han noston ned gwilith... میتونم توی هوا ببویمش... . گالادریل: "بیشتر اونا مدتها پیش گم شده بودن.دیگه برای هیچ کدومشون زندگی ای باقی نمونده که اونو به خاطر بیارن". گالادریل: "همه چیز با ساخته شدن حلقه ها(ی بزرگ) شروع شد". گالادریل: "سه تا به "الفها" داده شد که از همه فنا ناپذیرتر دانا تر و زیباتر بودند". گالادریل: "هفت تا برای "دورف" ها:که استادانی بزرگ و سازنده ی غارهای کوهستانی بودند". گالادریل: "و نه تا.نه حلقه به نزاد "انسانها"داده شد که بیش از هر چیز دیگر تشنه ی قدرت بودند". گالادریل: "در هر یک از این حلقه ها قدرت و نیرو و اراده ی لازم برای حکومت بر هر نزادی قرار داده شده بود". گالادریل: "ولی همه ی آنها فریب خورده بودند.زیرا حلقه ی دیگری نیز ساخته شده بود". بعد تصویری از یک نقشه از سرزمین میانه میبینیم: راوی ادامه میدهد: "در سرزمین "موردور"درون "کوه هلاکت "فرمانروای تاریکی-سائورون-در خفا یک حلقه ی بزرگ ساخت تا با آن همه را کنترل کند". سپس ما تصویری از سرزمین موردور و کوه هلاکت را میبینیم: در تصاویر بعدی سائورون در یکی از شکافهای کوه هلاکت نمایش داده میشود در حالیکه سر تا پا در زرهی آهنی پوشیده شده است و نقابی بر صورتش دارد و "حلقه ی یگانه "را در دست راستش دارد: حلقه میدرخشد و نوشته هایی سرخ رنگ بر روی آن ظاهر میشود: گالادریل: "و در این حلقه او تمام خشونت بغض وتمایلش را برای تسلط بر تمام زندگی قرار داد". "یک حلقه برای برای حکمرانی کردن بر همه". توی این تصویر روستائیان از خونه هایی که دارند میسوزند فرار میکنند در حالیکه ارتش سائورون حمله به نقاط مسکونی سرزمین میانه را شروع کرده است: گالادریل: "یکی یکی سرزمینهای آزاد سرزمین میانه تحت قدرت حلقه قرار گرفتند". "اما وجود داشتند کسانی که مقاومت کردند". "آخرین اتحاد"انسانها و الفها"علیه ارتشهای موردور به پا خاست و در دامنه های کوه هلاکت آنها برای آزادی سرزمین میانه جنگیدند". در تصویر زیر خیل وسیع ارتشهای انسانها الفها و اورکها در یک میدان جنگ نشان داده میشوند: توی این تصویر الفها و انسانها به مشاهده ی دشمنانشان میپردازند و آنها در جواب غرش و خرخر میکنند: اورکها به سوی زمینی که دو ارتش را از یکدیگر جدا میسازد میتازند و به متحدین حمله میکنند: یک گروهبان الف (لرد الروند)به کمانداران الف دستور میدهد که حمله کنند: Tangado haid!Leithio i phillin! سر پستهایتان بمانید!تیر ها را پرتاب کنید! سپس الفها کمانهایشان را بالا میگیرند و تیرهایشان را به سوی اورکهایی که دارند می آیند پرتاب میکنند.اولین خط ارتش اورکها به زمین می افتد. به محض اینکه موج پیاده نظام ارتش اورکها به خط مقدم سپاه الفها میرسد الفها شمشیر هایشان را بالا میگیرند و اورکها را نشانه میگیرند و آنها یکی یکی در جلوی خط سرنگون میشوند. الفها و انسانها با تمام قدرتشان به حملاتشان ادامه میدهند و تعداد زیادی ازاورکها را میکشند.رهبر انسانها(پادشاه الندیل) به نشانه ی پیروزی شمشیرش را بالا میبرد. گالادریل: "پیروزی نزدیک بود...". "ولی قدرت حلقه فنا پذیر نبود". سپس ما تصاویر زیر را میبینیم: سائورون وارد میدان جنگ میشود.قامت وی از تمام الفها و انسانها بلندتر است: سائورون با خودش یک گرز حمل میکند و آنرا بر سر یک گروه از جنگجویان فرود می آورد و آنها رابه آنطرف میدان پرتاب میکند و این کار را تکرار میکند. رهبر انسانها به سائورون حمله میکند اما سائورون حمله اش را دفع میکند و او را بر روی تخته سنگی پرتاب میکند و وی را میکشد: وحشتناک است.یکی از انسانها(ایسیلدور) به سوی مرد مرده میشتابد: گالادریل: "در این هنگام وقتیکه همه ی امیدها پزمرده بود"ایسیلدور"-پسر پادشاه-شمشیر پدرش را برداشت": در تصویر زیر ایسیلدور به قبضه ی شمشیر پدرش چنگ می اندازد اما سائورون آن را لگد وخرد میکند: سائورون در حالیکه حلقه را ردر انگشتش دارد به طرف ایسیلدور خم میشود: ایسیلدور فریادی میکشد و با باقیمانده ی شمشیر انگشتی را که حلقه در آن است قطع میکند.سائورون به خاطر جدایی حلقه از وی فریاد میکشد: سائورون از داخل میترکد و یک موج شوک آور درون میدان وارد میکند و جنگجویان بر روی پاهایشان میافتند: زره وی بر روی زمین می افتد و بدن او تبخیر میشود: تا اینجا پایان قسمت اول مطلع
  6. 1 امتیاز
    به نریچ: لوگوی اصلی همینه که این پایین میبینی دیگه. هدر هم واقعا خوبه. راستی:در مورد امتیازات مثبت و منفی:کار بسیار خوبیست و حتی بودن اسم افراد هم بسیار به صلاحه.به قول اله سار ما همه بالغیم و باید سعی کنیم نظر همو درک کنیم
  7. 1 امتیاز
  8. 1 امتیاز
    نه!! اون هدر اصلا قشنگ نیست و یه جورایی کش اومده. بعد لوگوی اصلی چی میشه اندازه آواتار هم که درست نشده :ymblushing:
  9. 1 امتیاز
    روی کلید "صفحه" کلیک کنید، توی منویی که بز میشه شماره صفحه ای رو که می خواید برید بنویسید. به اون صفحه پرش می کنید.
  10. 1 امتیاز
    سعی کنید با سعه ی صدر بیشری با این موضوع برخورد کنید! همونطور که گفتم اینها جهت اظهار نظر هستند، خیلی جدیشون نگیرید! اعضای فعال این فروم هم اونقدر نیستند که نشه این موضوع رو کنترل کرد! و همه ی ما هم بزرگ و معقول هستیم و دلیلی نداره واسه ی خوش اومدن یا خوش نیومدن از چیزی مشکلی واسه ی هم پیش بیاریم! می تونه تمرین خوبی باشه! فعلا به همین شکل می می مونه.
  11. 1 امتیاز
    بنده هم به نوبه ی خودم به تمام تازه واردین تبریک می گم و امید وارم که روز های خوشی رو با هم داشته باشیم @-) مریم خانوم با عرض سلام خدمت شما یه راست می رم سر اصل مطلب از این که به فروم اومدید خیلی خوشحالم اما با اون گزینه ی رئال اصلا حال نکردم در ضمن تولکاس جون شما هم رئالی هستید :ymblushing: :-* حیف نیست منچستر یونایتد سروری برای خودش پ.ن : شرمنده اگه یه ذره اسپم گونه بود پستم :D
  12. 1 امتیاز
    دو تا اهم... به عقیده ی بنده{اوه شت!} اینجا دو تا مسئله پیش میاد: اول اینکه آردا رو جهانی جدای جهان خودمون فرض کنیم، و دومیشم اینه که نه آردا رو همون دنیای خودمون [فرض کنیم؛حذف به قرینه ی الکی!]... توی فرضیه ی اول همونطور که بقیه ی رفقا اشاره کردن و اگه اشتباه نکنم توی یه تاپیک قدیمی هم بحثش بود، احتمال پیشرفت کمه، همونطور که توی جای جای متن لوتر و گاهن سیلماریلیون حسرت گدشته همراه با اظهار ناتوانی بازگشت به هنر و دستاوردهای گذشته رو چه توی انسان ها چه توی الف ها شاهدیم... به نظر من آردا با مرور زمان پسرفت میکرد تا پیشرفت، و هر دوره با حکومت های با شکوه و عظیم {که باز هر دوره ای نسبت به دوره ی قبل در سطح پایین تریم بود} شروع میشد و بعد با جنگ و ویرانی خاتمه پیدا میکرد... اما اگه فرضیه ی دوم رو در نظر بگیریم، ینی آردا جهانی غیر از جهان خودمون نیست و ما در واقع ادامه ی دوران های آردا هستیم، خب مسلمن پیشرفت رو داشته! و انسان ها یه کارایی کردن گویا... {قال التورامبار الغیبگو!} پ.ن: اینها صرفن تصورات یک ذهن خوش خیال بود، فلذا اعتبار چندانی ندارد... ارادتمند... ت.ت
This leaderboard is set to تهران/GMT+03:30
×
×
  • جدید...