متاسفانه من در زمینه ترجمه ترانه و lyric زیاد کار نمی کنم و در حد و حدود معنی شعر در میارم و به نظرم یه ترانه موسیقی بهتره به زبان اصلی خونده شه.
در هر حال این اولین شعره . قبل از گذاشتن شعرتون باید یه توضیح هم بدید چون اشعار بلایند گاردین تاریخ خاص و منظور خاصی دارن.
این شعری که الان میذارم اسمش هست The Eldar. از آلبوم Nightfall in Middle Earth (شباهنگام در سرزمین میانه).
عنوان خود آهنگ The Eldar , برای کسانی که نمی دونن, اسم همون اِلف هاي بلندپايه دنياي تالکينه , به معني مردم ستاره ها. الدار الفهاي اوليه بودند, اونهايي که پس از برخواستن در درياچه Awakening , دعوت والار -مقدسين- رو قبول کردن و به سرزمين قدسي آمان سفر کردن و نور دو درخت والينور رو ديدن .
(دو درخت والينور , درختاني بودن که نور سرزمین قدسی رو تامین می کردن, در آن زمان که هنوز ماه و خورشید نبود, اما بعدها پس از نابودی اونها, ميوه يکيشون ماه شد و شکوفه اون يکي خورشيد.)
حالا اين آهنگ از زبان «فینرود فلاگوند» يکي از الفهاي الدار بلند پايه س. فينرود فرمانرواي والای الف ها و موسس قلمرو پنهان نارگوتروند بود و در جريان بدست آوردن سيلماريل ها به همراه «برن» , پس از نبردي سخت و بدون سلاح با يه گرگ نما (سارون) براي نجات برن, در سردابه هاي سارون جان داد.
خب , این هم متن ترانه به زبان اصلی و ترجمه - زیاد گیر ندید به ترجمه ش :grin:
THE ELDAR
I've seen the moon
And the first sunrise
I'll leave it to the memories
And kiss the wind goodbye
For the Eldar
I'm trapped inside this dream
Of the Eldar's
Song of doom
I've tasted poison
When I drank the wine of fate
But the fear was in my heart
I realized too late
The house of spirits call
For the Eldar
I'm trapped inside this dream
Of the Eldar's
Song of the doom
High's the fee
Soon my spirit will return
Welcome dawn
Your light will take me home
I say farewell
متن فارسی :
« اِلدار »
ماه را دیده ام
و اولین طلوع را
همه را به خاطره ها می سپرم
و بوسه وداع بر باد می فرستم
برای الدار
در این رویا گرفتار شدم
از ترانه
تقدیر شوم الدار
من سم را چشیده ام
آن دم که جام سرنوشت را نوشیدم
اما هراس در وجودم بود
و بسی دیر آگاه شدم
جایگاه ارواح مرا می خواند ...
برای الدار
در این رویا گرفتار شدم
از ترانه
تقدیر شوم الدار
پاداشم بسیارست
به زودی روحم بازخواهد گشت
طلوع آفتاب خوش آمدی
نور تو مرا به وطن خواهد برد
بدرود می گویم
اينجا داره از زيان فينرود در اون سردابه ها ميگه.که داره خاطراتشو به ياد مياره که اولين برخواستن ماه رو ديده و بعد خورشيد رو. (که قبل از اومدن خورشيد هنوز انسان ها نبودن که برخواستن ماه و اولين طلوع خورشيد رو ببينن)
و اينجا در حال مرگه که ميگه ديگه با اينا خدافظي مي کنه و اون روزا رو به خاطره مي سپره. و اينکه به خاطر حفظ شرافت الدار تا اينجا اومده و به خاطر عهدي که الدار سر سيلماريل ها بستن و به دليل اون عهد, محکوم به هلاکت هستن (song of Doom) و دیگه ... آخرین لحظه های زندگیش مثلا.