رفتن به مطلب

جدول امتیازات

  1. Tom Bombadil

    Tom Bombadil

    Members


    • امتیاز

      7

    • تعداد ارسال ها

      4,698


  2. 3DMahdi

    3DMahdi

    Administrators


    • امتیاز

      5

    • تعداد ارسال ها

      9,619


  3. فنگورن

    فنگورن

    Retired Moderators


    • امتیاز

      4

    • تعداد ارسال ها

      9,054


  4. Legolas Greenleaf

    Legolas Greenleaf

    Members


    • امتیاز

      3

    • تعداد ارسال ها

      1,030



ارسال های محبوب

نمایش محتوا با بیشترین امتیاز در 12/27/2011 در همه بخش ها

  1. 3 امتیاز
    امروز با یه سایت آشنا شدم....خیلی جالب بود..یه روز شمار داشت واسه فیلم هابیت که اگه روش میرفتی تبدیل میشد به تاریخ... این از عکساش: اینم آدرس سایتش(اون گوشه تو سرچ بنویسید hobbit بعد دکمه سرچ رو بزنید) :http://mycountdown.org کدشم رایگان پایین صفحه داده.خوب نیست ما گوشه فروممون داشته بشیمش؟
  2. 2 امتیاز
    همین دیگه ، داستان کتاب با فیلم تو این قسمت اختلاف داره . تو کتاب روح ها به میناس نمی آیند .
  3. 2 امتیاز
    ممنون. روزشمار رو به صفحه اصلی فروم اضافه کردم. متاسفانه زبان فارسی رو پشتیبانی نمیکرد و مجبور شدم انگلیسی بنویسم. سعی کردم رنگش هم تا حد امکان با فروم همخونی داشته باشه.
  4. 1 امتیاز
    با سلام خدمت شما دوستان آردایی :-* اول از همه تبریک میگم بابت ظاهر جدید فروم و سایت آردا ،خیلی زیبا شده. واقعا یکی از بهترین انجمن ها از نظر سطح اطلاعاتی همینجاست ،که البته از طرفداران تالکین کمتر از این هم انتظار نمیره. *** چند وقت پیش تو انجمن ما یه سری جوی ایجاد شد درمورد داستان های فانتزی که چیز کمی هم نبود. با اینکه این بحث ها اصلا ربطی به انجمن ما نداشت ولی شبانه روز بحث ثابت ما نوشته های تالکین بود. بگذریم از اینکه از طرف طرفداران یه اثر فانتزی معروف دیگه به ما کم لطفی شد ،اما من و چندتا از دوستام تمام سعیمون رو کردیم که دنیای تالکین رو بیشتر به بچه ها بشناسونیم. تا حدودی با گذاشتن سه قسمت فیلم به طور اکستند و موسیقی متن و کتاب ها و تحلیل و شواهد موفق شدیم ،و استقبال بی نظیری از اونها شد...اما هنوز نشده که دنیای کامل تالکین رو معرفی کنیم. که این مورد آخر کار بسیار سختیست ،دنیایی که تالکین خلق کرده خیلی بزرگتر از اونیه که بشه به تنهایی تفسیرش کرد ،که این کار اساتیدی مثل شماست. یکی از کارهایی که ما انجام دادیم تهیه ی لیست 20 فانتزی نویس برتر بود ،که البته چیدمان اسامی و متن این مطلب کار ما نبود و فقط ما اونو ترجمه کردیم. این مطلب به هیچ عنوان کپی نیست و مطالب اون هم به نقل از منبعشه. تنها مشکلش تگ عکس هاست که متاسفانه عکسهای اصلی رو ندارم وگرنه تگ انجمنمون رو از روش برمیداشتم. حالا اگه مدیران سایت مشکلی دارن بگن عکسها رو حذف کنم یا خودشون زحمتش رو بکشن. امیدوارم خوشتون بیاد *** 20.Katherine Kurtz کورتز به آرامی و پله پله توانست خود را در جمع 20 فانتزی نویس برتر قرار دهد.در حالی که کوتز در حال حاضر نزدیک به 40 ساله که نویسندگی میکنه ، اما هنوزم در میان مردم معروفیت چندانی نداره.بزرگترین اثر کورتز ، مجموعه کتاب های Deryni هستند که نکته ی مثبت این مجموعه اینه که هر کتاب نسبت به کتاب قبلی متن پخته تر و قوی تری داره.دنیای Deryni یکی از واقع بینانه ترین دنیا هاست و دنیای زمان قرون وسطی رو بسیار قابل درک توصیف شده.از متن Deryni هم در بسیاری از کتاب ها استفاده شده.کروتز در کنار 5 تریلوژی Deryni ، دو کتاب شاخص دیگر با نام های Adept و Templar با همکاری نویسنده ای دیگر به نام Deborah Turner Harris نوشته است. 19.R.A. Salvatore زمانی که انتشارات TSR شروع به انتشار رمان هایی که بر اساس سیاه چاله و اژدها که به Dungeons & Dragons معروف شدند ، کرد یا موفقیت زیادی رو به رو نشد و رمان های ابتدایی سطح خیلی پایینی داشتند.اما باب سالواتور کسی بود که شروع کرد به نوشتن داستان هایی با این مضمون.اولین سه گانه ی سالواتور The Icewind Dale بود که براساس داستان های Dungeons & Dragons و با شخصیت های مبارز قهرمان نوشته شد.به دنیال این مجموعه ، سالواتور سه گانه ی The Dark Elf رو نوشت.سالواتور نوعی شخصیت رو خلق کرد که با استفاده از شمشیر و سحر و جادو به قهرمان های داستان تبدیل میشن. 18.J.K. Rowling چه طرفدار کتاب های هری پاتر باشید یا نباشید ، نمی تونید تاثیری که رولینگ بر روی فرهنگ رمان نویسی دهه گذاشت رو انکار کنید.هری پاتر نوجوانان و جوانان رو به شکل عجیبی به خودش جذب کرد.به جرات میتوان گفت کتاب های هری پاتر بعد از مجموعه ی ارباب حلقه ها بیشترین تاثیر گذاری رو بر روی نسل خودش داشته.رولینگ دنیای فانتزی رو جوری توصیف کرد و بچه های کم سن و سال تر به راحتی باهاش ارتباط برقرار کنند و از فانتزی لذت ببرند.اکنون باید دید که آیا رولینگ می تونه موفقیت هری پاتر رو ادامه یا نه؟!کتاب هری پاتر و جام آتش رولینگ در سال 2001 توانست به عنوان بهترین رمان جایزه ی Hugo Award رو به دست بیاره. 17.David Eddings دیوید ادینگز اولین رمان خود رو تا سن 51 سالگی منتشر نکرد.Pawn of Prophecy اوین کتاب از مجموعه ی پنج گانه ای بود که The Belgariad نام گرفت.داستان درباه یک کنجکاوی و تحقیق ساده هست که توسط شخصیت اصلی داستان Garion شکل میگیره.چیزی که این کتاب رو متمایز از بفیه میکنه اینه که شخصیت های داستان به خوبی و کامل توصیف شدند و درک داستان بسیار راحته.ادینگز بعد از اتمام 5گانه ی اول خودش ، 5گانه ی دیگری رو با نام The Mallorean نوشت.مجموع این 10 جز پرفروش ترین کتاب های دهه ی 80 هستند.البته ادینگز در دهه ی 90 هم مجموعه ای دیگر با نام The Dreamer نوشت.همسر ادینگز که در نوشتن کتاب ها کمکش میکرد در سال 2007 فوت کرد. 16.Margaret Weis & Tracy Hickman خیلی سخته که بخواهیم هر کدوم از این دو نفر رو جدا و بدون اون یکی قرار بدیم برای همین نام این دو در کنار هم قرار گرفته.ویز و هیکمن خالق دنیای DragonLance هستند و دنیای فانتزی کتاب هاشون کرین ( Krynn ) نام داره.معروف ترن کتاب های این دو نفر اژدها های تاریک و روشن پاییز ( Dragons of Autumn Twilight ) ، اژدها های شب های زمستان ( Dragons of Winter Night ) ، اژدها های آرام بهار ( Dragons of Spring Dawning ) و اژدها های شعله ی تابستان ( Dragons of Summer Flame ) هستند.این دو تفر همکاری خودشون رو در زمینه ی فانتزی نویسی ادامه دادند و کتاب هایی نظیر " کلمات سیاه " ، "گل رز پیامبر" ، "دروازه ی مرگ" و ... رو نوشتند.آخرین مجموعه کتاب های این دو نفر که به زودی منتشر میشه "کشتی های اژدها" ( Dragon Ships ) نام داره. 15.Marion Zimmer Bradley خیلی سخته که بخواین لیستی رو تهیه کنید و نام ماریون بردلی رو در اون قرار ندید.کسی که شاید بیشترین نقش رو برای جذب هواداران زن به سمت دنیای فانتزی رو داره.بردلی خالق مجموعه ی Darkover هست که باعث نوشتن 12 کتاب و داستان کوتاه توسط بردلی شد.یکی از ویژگی هایDarkover اینه که باعث شده از علم و مباحث علمی هم در نوشتن رمان های فانتزی استفاده بشه.با وجود همه ی این موفقیت ها ، بزرگترین اثر و موفقیت بردلی بازنویسی داستان های شاه آرتور در مجموعه ی Avalon است.در این کتاب ها بردلی داستان های شاه آرتور رو از زبان و دیدگاه خودش نوشته.بردلی در سال 1999 و در 69 سالگی درگذشت. 14.Robert Jordan به هیچ وجه نمیشه نقش رابرت جردن رو در تاریخ فانتزی نویسی نادیده گرفت.بسیاری از کتاب های جردن در نیویورک تایمز در رتبه اول قرار گرفتند.در حقیقت جردن خالق فانتزی های حماسی ( Mega-Epic ) هست به طوری که بعد ها کسانی مثل Terry Goodkind در کتاب " شمشیر حقیقت" ( Sword of Truth ) ازش الهام گرفتند.جردن در نوشتن فانتزی های Conan از همه جلوتره و جایگاه مهم تری داره. 13.Lord Dunsany ادوارد جان مورتن درکس پلانکت ، از خانواده ی مهم دانسانی است.دانسانی قبل از این کریر خودش در نویسندگی رو آغاز بکنه ، به عنوان یک سروان در جنگ جهانی اول حضور داشت.دانسانی یکی از برجسته ترین فانتزی نویس های تاریخ و جزء اولین فانتزی نویسان هم به حساب میاد.بسیاری از اسطوره های فانتزی نویس مثل رابرت.ای. هاوارد ، ایچ.پی. لاورکرفت ، جی.آر.آر تالکین ، مایکل مورکوک ، دیوید ادینگز ،نیل گیمن و ... اعلام کرده اند که از دانسانی تاثیر زیادی گرفتند.کتاب دختر پادشاه الفند ( The King of Elfland’s Daughter ) که در سال 1924 نوشته شد ، یکی از اولین کتاب ها در زمینه ی های - فانتزی مدرن (high fantasy ) است.از دیگر اثار دانسانی میتوان به سایه ی زن زغال فروش ، شمشیر ولران ، خدایان پگانا و ... اشاره کرد. 12.Tanith Lee لی یکی از ماهر ترین نویسنده های رمان های فانتزی است.لی دو بار نامزد جایزه Nebula ، 10 جایزه جهانی مربوط به رمان های فانتزی ( که دو مرتبه این جایزه رو به دست آورد ) و 6بار نامزد جایزه فانتزی نویسی بریتانیا ( که 1 بار موفق شده این جازه رو ببره ) شده است.مجموعه ی Flat Earth که یکی از موفق ترین اثار اوست دنیایی بین انسان ها ، خدایان و شیاطین است.چهار کتاب فوق العاده ی دیگر لی که به مجموعه ی جادوی سیاه معروفند ارباب شب ، ارباب مرگ ، ارباب خیالات و ارباب حذیان نام دارند.بعضی از آثار جدید لی The Lion Wolf و The Piratica نام دارند. 11.George R.R. Martin مارتین کار خودش رو با نوشتن کتاب های علمی اغاز کرد و شاید دلیل شناخته شدنش هم گلچینی بود که از کتاب های علمی و فانتزی فراهم کرده بود.اما بزرگترین موفقیت مارتین که باعث شد در میان فانتزی نویسان نامی برای خودش دست و پا کنه مجموعه کتاب های " آواز آتش و یخ " هست که قرار بود در هفت بخش منتشر بشه و تا کنون 4 جلد از اون انتشار یافته.بزرگترین عیب این مجموعه اینه که فاصله ی زیادی بین انتشار کتاب ها وجود داره و همین باعث دلخوری خوانندگان کتاب شده.مارتین دو بار برای جایزه ی Hugo و سه بار برای جایزه Nebula برای بهترین رمان نامزد شده. 10.Neil Gaiman Gaiman راه متفاوتی رو برای یک نویسنده ی فانتزی تراز اول شدن پیش گرفت. او کار خودش رو با کتابهای کمیک شروع کرد. مرد شنی که کاری از وی برای DC/Vertigo بود که یک فانتزی عالی با پیش زمینیه حماسی و نیروهای شر عرضه شد. Gaiman حدود 75 موضوع رو در سری نوشته های خودش آورد که تمام آنها معرف شخصیتی جدید بودند ،اما هنوز هم در عمق ماجرا شخصیتهای او با فوق قهرمان های دوره های قبل گره خورده بود. Gaiman داستان های کمیک معتددی را قبل از این که رو به رمان نویسی بیاورد نوشت. فانتزی مدرن او با نام "خدایان آمریکایی" عملا موفقیت های عظیمی برای او بدست آورد از جمله جایزه ی بهترین رمان! "کارولاین" نام رمان بعدی وی بود که به عنوان بهترین رمان نوجوانان شناخته شد. "کتاب گورستان" که اخیرا از او چاپ شد یکی دیگر از نقاط برجسته ی ادبیات کودکان آمریکا که توسط Gaiman خلق شد به حساب می آید. در سن 48 سالگی Gaiman هنوز در تلاش هست تا روی زمینه های بیشتری از فانتزی برای سالهای آینده کار کند. 9. Terry Brooks زمانی که Terry Brooks کتاب "شمشیر شانارا" رو در سال 1997 نوشت ،با سیل عظیمی از انتقادها مواجه شد که تری اساس داستانش رو از "ارباب حلقه ها" کپی کرده!!! با وجود شباهت های زیادی بین این دو همچنان میتوان گفت که "شمشیر شانارا" کتاب خوب و پرفروشی بود. در حقیقت این رمان اولین کتاب فانتزی بود که نامش در لیست تجاری The New York Times به عنوان پرفروشترین چاپ شد. بروکز به سرعت نشان دا که چیزی بیشتر از یک مقلد آثار تالکین به حساب می آید با تبدیل کردن داستان شانارا به یک سه گانه! (Sword of Shannara . Elfstones of Shannara . Wishsong of Shannara) .اوی سه گانه ی دیگری هم به نام"کلمات بی اعتبار" نوشت. او 22 رمان مختلف نوشت که به صفحه ی پرفروش های نیویرک تایمز راه یافت. هم اکنون فیلم سه گانه ی شانارا در حال تولید توسط کمپانی برادران وارنر میباشد. 8. Raymond Feist Feist کسی بود که دنیای فانتزی رو در سال 1982 با رمان "ساحر" منفجر کرد! ساحر کتاب اول از مجموعه ی "The Riftwar Saga" بود که شاید بتوان گفت که همراه با کتابهای David Edding بهترین رمان های دنباله دار دهه ی 80 به شمار می آید. Feist به سبک سنتی فانتزی نویسی مقوله های فضا/زمان رو اضافه کرد که در نوع خودش منحصر به فرد بود. آغاز کار او با مجموعه رمانهای "Riftwar Saga" بود که حقیقتا از بهترین های دهه ی 80 به شمار می آید. او هفت کتاب دیگر را در ادامه ی این مجموعه منتشر ساخت. آخرین سری رمانهای او "Rides a Dread Legion" بود و بعد از آن از فانتزی نویسی سنتی به سمت فانتزی نویسی مدرن روی آورد. در اولین قدم از این تحول وی "داستان جن و پری" را نوشت که خارق الهاده بود! چنان که شما با خواندن آن متعجب میشوید که چرا فیست دوباره به این سبک روی نیاورد. 7. Roger Zelazny با اینکه Zelazny تنها 58 سال داشت وقتی که از دنیا رفت ،اما او یکی از جذابترین و دقیق ترین سری رمانهای فانتزی را نوشت! "The Chronicles of Amber". وی توانست سبک فانتزی رو با موفقیت کامل با موضوعات علمی پیوند با سری کتابهای :تاریخ کهربا" پیوند بزنه. او در طول زندگیش 10 کتاب و چندین داستان کوتاه در مورد سری داستانهای کهربا نوشت. بعد از مرگ او یک سری جدید از مجموعه ی کهربا شروع به نوشته شدن شد ،اما با واکنش منفی از طرف طرفداران و منتقدان رو به رو شد. Zelazny در کنار مجموعه های کهربا رمانهای دیگری رو نوشت به نام "شیطانی ملعون" که داستانش درباره ی نبرد الفها و انسانها علیه یک جادوگر قدرتمند که توسط یک شیطان در هیبت یک اسب سیاه فلزی هدایت میشد بود. دست آورد Zelazny در طول زنگییش 11 جایزه مختلف ادبی بود. 6. Fritz Leiber همراه با رابرت هاوارد ،Leiber یکی از صاحب سبکان داستانهای جادوگری بود. شخصیت های ساختگی او "Fafhrd" و "Gray Mouser" بودند که اولین داستان را در سال 1939 رقم زدند. "به دنبال دو ماجراجو" داستان یک فرد غول پیکر و وحشی همراه یک دزد بود که در هفت کتاب منتشر شد. "ملاقات در لانکمار" که داستان ملاقاتی در پاریس بود هم بعدها منتشر شد و جوایز زیادی دریافت کرد. داستانهای او بعدها دستمایه ی ساخت قصه های کمیک و بازی های رایانه ای شد. قهرمانهای داستانهای Leiber بعدها در قالبهای گوناگون الهام بخش نویسندگان دیگر شد. وی داستان کوتاه دیگری را در سال 1947 نوشت به نام "نماینده ی شب تاریک" که خواندن آن خالی از لطف نیست. 5. Michael Moorcock شاید بتوان گفت Moorcock یکی از با استعدادترین نویسندگان این لیسته! فعالیت در زمینه ی موسیقی و آهنگ سازی به اضافه ی سابقه ی کتابداری وی در موفقیت او تاثیر زیادی داشت. محبوبترین داستان او "Elric Melnibone" بود.در این داستان ضد قهرمان صاحب شمشیری به نام Stormbringer بود که روحها را تصاحب میکرد. همین موضوع شمشیر محوریت چندین رمان و داستان کوتاه بود.چیزی که باعث خاص بودن او شد قهرمانهای جاودانه در داستانهایش بود. شخصیت هایی مثل Elric, Corum, Duke Dorian Hawkmoon همگی در داستانهای او به شکل جاودانه و دست نیافتنی نمایش داده شدند. طی سال ها بعد داستان های Moorcock دستخوش ساخت کمیک های مختلفی شد و حتی کمپانی یونیورسال فیلمی از داستانهای وی ساخت. Michael Moorcockطی فعالیت حرفه ای خود بخاطر داستان هایش جوایز بسیاری را دریافت کرد و یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ به حساب می آید. 4. Piers Anthony Anthony با نوشتن حدود 100 رمان در 40 سال دوران حرفه ای نویسندگی خود یکی از نیرومندترین نویسندگان این لیست می باشد. معروفترین و طولانی ترین اثر او "Xanth" میباشد که در سال 1977 شروع شد. آنتونی اساسا از آن سال به بعد یک رمان Xanth را نوشت! این رمان مخلوطی از شخصیت های رنگارنگ ،چاشنی فکاهی ،توطئه که دلیلی شد بر ادامه پیدا کردن این اثر تا یک دهه. شاید بتوان گفت تهنا دلیلی که آنتونی در این لیست هست همین رمان می باشد اما او چندین رمان قدرتمند دیگر هم مثل هشت کتاب "تکه ای از جاودانگی" که با مسائلی مانند مرگ و زندگی ،جنگ ،سرنوشت ،زمان ،طبیعت ،شیطان و... سروکار دارد را نوشته. Anthony به طور غافلگیرانه ای سری جدید داستان هایش را در سال 2007 آغاز کرد. 17 سال بعد از آخرین اثرش! 3. Terry Pratchett درست مثل نویسنده ی شماره قبل آنتونی ،Pratchett هم یکی از مشهورترین و پرکارترین نویسنده های سبک فانتزی به شمار می آید. "Discworld" یک سری رمان فانتزی همراه با چاشنی طنز اثر این نویسنده می باشد. در این رمان دنیایی وجود دارد که بر پشت چهار فیل حمل میشود و خود آن چهار فیل توسط یک لاکپشت غول پیکر حمل میشود. این سری داستان به 36 جلد رسید و کتاب "رنگ جادو" که در سال 1983 منتشر شد او 55 ملیون جلد از کتابش را فروخت و تبدیل به پرفروشترین نویسنده ی انگلیسی شد ،تا زمان جی.کی.رولینگ و کتاب های هری پاتر. در این سری رمان های درخشان میتوان ردی از نویسندگانی همچون تالکین ،رابرت-هاوارد و داستانهایی نظیر جادوگر شهر اوز و رمز داوینچی پیدا کرد. از Discworld طی این چند دهه فیلم ها ،سریال های تلوزیونی ،بازی های کاپیوتری ساخته شده است. 2. Robert E. Howard وقتی راجع به Howard فکر میکنیم ،به خودمون میگیم که چه اتفاقی افتاده که او تو سن 30 سالگی یک گلوله تو سر خودش خالی کرده بوده!!! اگر او نمیمرد چند داستان "Conan" دیگر میتوانست نوشته شود؟ چند شخصیت دیگر میتوانست خلق شود؟ هاوارد در کمتر از یک دهه فعالیت حرفه ای خود ،نوشته های خارق العاده ای از خود بجا گذاشت. تقریبا یک دهه بعد از مرگ او قسمتی از نوشته هایش پیدا شد ،هاوارد در داستانهایش چند تن از معروف ترین شخصیت های فانتزی را خلق کرد: The Puritan adventurer ، Solomon Kane که در سال 1928 چاپ شد ،The Atlantean-Era ،savage King Kull ،و البته از بزرگترین شخصیتهای دنیای فانتزی تمام تاریخ Conan the Barbarian! در آن دوران شخصیت Conan همراه با جیمز باند ،دراکولا ،تارزان و... جزء تاثیر گذارترین شخصیت های داستانی بود که تا بحال خلق شده. کاراکترهایی که هاوارد خلق کرد بعدها در داستان ها کمیک های مختلفی استفاده شد و نویسندگانی همچون Robert Jordan, Andrew J. Offutt, و harry Turtledove از شخصیت Conan برای نوشته های خود الهام گرفتند. از داستان های Conan بعدا فیلم و سریال و چندین بازی کامپیوتری و... ساخته شد و تا مدتها تبدیل به یک سبک زندگی تبدیل شده بود. از دیگر داستان های او که کمتر شناخته شده اند اما جذاب هستند میتوان از داستان های جنگ جهانی اول نام برد که داستان ماجراجویی های سربازی به نام "فرانسیس خاویرا گوردن" بود. همچنین داستان جوینده ی گنج ایرلندی به نام Kirby O’ Donnell که شخصیتی شبیه ایندیانا جونز معروف داشت نوشته ی اوست. هاوارد تنها آمریکایی هست که در بین 5 نویسنده ی برتر قرار دارد. شایان ذکر است که هاوارد یک آمریکایی اصیل بود. 1. J.R.R. Tolkien به شکل طعنه آمیزی نویسنده ای که در صدر این لیست قرار دارد کمتر از دیگران داستان های فانتزی نوشته اما وقتی او سری داستان های ارباب حلقه ها و سرزمین میانه را خلق کرد درست مانند این بود که در فینال بازی های جهانی برنده بشی! معقولانه به نظر میرسه که بگیم تالکین بیشترین طرفداران فانتزی را بیشتر از هر نویسنده ی دیگر در تاریخ به این سبک جذب کرده. هنوز هم او و کارهایش به عنوان استاندارد طلایی در فانتزی نویسی توسط منتقدان یاد میشود. با بیشتر از 150 ملیون نسخه فروش ارباب حلقه ها که تنها داستان دو شهر چارز دیکنز بیشتر از آن نسخه کتاب فروخته (البته اگر سبک داستانی آنها را در نظر نگیریم) و بیشتر از 100 ملیون نسحه فروش از کتاب هابیت. تعداد بسیار کمی از نویسندگان فانتزی هستند که نوشته های تالکین روی آنها اثری نداشته باشد یا حداقل مقدار کمی از او الهام گرفته باشند. تالکین سبک فانتزی حماسی را خلق نکرد اما حقیقت امر این است که در نوشته ی دوست خوبش C.S. Lewis به نام "سرگذشت نارنیا" که حتی قبل از ارباب حلقه ها چاپ شد باز هم میتوان دید که تالکین در آن داستان هم به نوعی نقش مکمل را ایفا کرده. به عنوان یک پروفسور زبانشناس و ادبیات تالکین تالکین از منابع مختلفی برای داستان هایش الهام گرفته از جمله اساطیر اسکاندیناوی ،ایرلندی ،اسطوره هایی شبیه آرتور و فلسفه ی کاتولیک. کتاب سیلماریلیون که تالکین در آن تاریخ گذشته بر سرزمین میانه را آورده بود را میتوان به انجیل مقدس تشبیه کرد که "ایلووتار/ارو" در حقیقت خدایی هست که ما میشناسیم و "ملکور/مورگورت" نقش شیطان را دارد و مایار (برای مثال) مانند گندالف نقش فرشتگان را ایفا میکنند. تاثیرگذاری کتاب ارباب حلقه ها بر فرهنگ عامه بسیار عظیم بود. در کنار اینکه بسیاری از نویسندگان مشهور امروز فانتزی مانند Terry Brooks, Raymond Feist, David Eddings, and Dennis L. McKiernan از آثار او برداشت مستقیم و غیر مستقیم کردند کتاب های تالکین در رادیو و تلوزیون ،انیمیشن ها و فیلمها به صورت اقتباسی ساخته شد ،همچنین چندین بازی کامپیوتری هم از آثار تالکین ساخته شده. اخیرا سه فیلم اقتباسی ارباب حلقه ها توسط کمپانی "نیو لاین سینما" ساخته شد که درآمد 3 میلیارد دلاری داشت و همچنینی "هابیت" دو فیلم دیگری است که توسط همین کمپانی در سال های 2012 و 2013 عرضه خواهد شد. با توجه به تاثیر باور نکردنی ارباب حلقه ها بر فانتزی ،تالکین بدون هیچ سوالی نویسنده ی شماره ی یک این لیست محسوب میشود. به نقل از منبع: سختترین قسمت تهیه ی این لیست این بود که چه کسانی را در نظر بگیریم و چه کسانی را از لیست حذف کنیم. اگر بخواهیم رو راست باشیم چند اسم انتهایی این لیست را میتوان به راحتی با نویسندگان زیر تغییر داد: Lloyd Alexander (The Chronicles of Prydain) L. Frank Baum (the Oz books) David Gemmel (the Drenai series) Dave Duncan (various series) C.S. Lewis (Chronicles of Narnia) Tim Powers (The Drawing of the Dark and The Fault Line Series) Christopher Stasheff (the Warlock of Gramarye and Wizard in Rhyme Series) Jack Vance (the Dying Earth series) Karl Edward Wagner (the Kane novels) Lawrence Watt-Evans (the Ethshar series) *** تا بعد :ymblushing:
  5. 1 امتیاز
    اهم...اهم... و در اين ساعت مبحث تورينوگرافي را بر ديوار آردا مي كوبيم، باشد كه زوايا و خفاياي شخصيت تورين تورامبار را كند و كاو نماييم و پا در كفش تالكين نموده و بر كرده هاي كاركترش به داوري بنشينيم... و ببينيم اصلن به چه حقي زده است اژدهاي مردم را لت و پار نموده؟! براي خالي نبودن عريضه متني را از ويكي پديا برگرداندم{اوه شت!} كه مي چسبانيم بر پيشاني اين تاپيك كه هر كس حالش را داشت بخواند و هر كه را حالش نبود به ريش ما بخندد... و در ضمن ضعف در ترجمه را بگذاريد به حساب بوي قرمه سبزي كله يمان و اختشاشات ذهني پس از كنكورمان!: شاخصه هاي شخصيتي گويند تورين يكي از زيباترين مرداني بود كه پا بر عرصه ي گيتي نهاده بود: "سيه موي و سپيد پوست،... و سيماي او زيبا تر از ديگر آدميان فاني در روزگار پيشين." در اينجا گفته مي شود كه وي بيشتر به مادرش مورون از خاندان بئور شبيه بود تا پدر زرين مويش هورين از تبار هادور. مطابق گفته ي گويندور، تورين بسيار بلند قامت بود، " به بلند قامتي مردان تپه هاي مه زده ي هيت لوم،" كه تصور مي شود وي به پدر بزرگش گالدور بلند قامت شبيه باشد، در حالي كه هورين و مردمان بئور قامتي كوتاهتر از مردان هادور داشتند. تالكين چندان قاطعانه به توصيف چشمان تورين نپرداخت. بر مبناي برخي از متون " وي زيباي مادرش و چشمان پدرش را داشت"، چشماني كه آبي رنگ بود، در حالي كه در جايي ديگر آمده كه تورين چشمان خاكستري مادر را به ارث برده است. همچنين گفته شده است كه چشمانش روشن بود، و اينكه "به راستي كم كساني با چشمان تورين هنگامي كه عزم جزم كرده يا خشمگين بود توانايي ستيز داشتند." بنابراين محتمل است كه وي چشمان "روشن الفي... مصاف ناپذير" مادرش را به ارث برده باشد. تورين هنگامي كه كودكي پنج ساله بود، اينگونه توصيف مي شود: "همچون مادرش سيه موي بود، و انتظار مي رفت كه خلق و خوي اش نيز شبيه او باشد؛ چرا كه شاد و شوخ نبود، و اگرچه سخن گفتن را زود فراگرفته بود و هميشه بزرگتر از سن و سال خويش مي نمود، كم سخن بود. تورين بي عدالتي و ريشخند را دير از ياد مي برد؛ اما آتش پدر در اندرون او نيز مشتعل بود، و مي توانست غير منتظره و تندخو باشد. اما دلش زود به رحم مي آمد ، و آسيب و آلام موجودات زنده، اي بسا كه باعث اشك ريختن او مي شد؛" مرجعي ساده براي اين ويژگي آخر تورين در سخنان فيندويلاس مي توان يافت: " او هنوز به هوش نيامده است، اما باز شفقت مي تواند در قلبش رخنه كند و او هرگز از محبت روي گردان نخواهد بود شايد شفقت تنها راه رخنه در دل وي باشد." گويند كه طبع خاموش وي نيز ناشي از نفرين مورگوت بود؛ مثلن هنگام اقامت موقتي تورين در دوريات"... نيز گويي بخت با او نا مهربان بود، چندان كه هر چه تدبير مي كرد به خطا مي رفت و هر چه مي خواست به دست نمي آورد؛ دوستي نيز به آساني نصيبش نمي شد، زيرا آدم دل شادي نبود و به ندرت خنده بر لبش مي نشست و اندوه بر جواني اش سايه افكنده بود." نقل است كه تورين شديدن متاثر از مرگ عزيزانش بود؛ مثلن پس از غلبه بر بيماري اش و مرگ لالايت شخصيت تورين متحجّر تر گشت و وي حتي ساكت تر از گذشته شد. تالكين همچنين بيان مي كند كه از آن پس تورين " در چهره ي هر زني صورت لالايت را مي جست،" اينكه او فيندويلاس را دوست نمي داشت به اين دليل بود كه " ذهن و قلبش در جايي ديگر، كنار رودخانه ها در بهاران دوردست بود،" و اينكه تورين عاشق نيه نور مي شود به آن دليل است كه وي لالايت را به خاطرش مي آورد. اندوه كشتن به‌لگ " بر سيماي تورين نقش بست و هرگز محو نگشت." در نوشته هاي پيشين تالكين آمده كه پس از اين زمان " موهايش سياه و آشفته بود و رگه هاي خاكستري داشت، و صورتش رنگ پريده بود و نشانه هايي از اندوهي ژرف در آن بود." تالكين خصيله ي ديگري از تورين بيان مي كند كه وي را از ديگران متمايز مي ساخت: " زبان و گفتارش به شيوه ي قلمرو كهن دوريات"، كه اشاره دارد بر اينكه وي بيشتر واژگان كهن و اصيل گويش سيندارين را به كار مي برد. تورين پسر عموي تور، پدر ائارنديل رستگار بود. توازن بسياري بين وقايع زندگي اين دو است { هر دو پدرانشان را در نيرنايت آرنويدياد از دست مي دهند، بوسيله ي الف ها تربيت مي شودند، زماني را همچون ياغيان مي گذرانند، هردو فرماندهان جنگ در استحكامات الفي مي شوند و پس از سقوط آن جان سالم بدر مي برند} ، لكن سرانجام ِزندگي تور كاملن متفاوت است. موي سياه تورين، شباهت وي را به الف هاي نولدور بيشتر مي سازد همانطور كه وي را از پسرعموي زرين مويش بي شباهت تر مي كند. اين دو عملن ملاقاتي با هم نداشتند، ولي تور يك بار گذرا پسر عمويش را در اتيل لورين ديد. تورين يكي از معدود شخصيت هاي آثار تالكين است كه خود را مي كشد، اين چنين اند برخي ديگر - آيرين، نيه‌نور و هورين- كه مربوط به داستان او هستند. اسامي و القاب فرض است كه نام تورين متعلق به گويش بومي مردم هادور است، و اشتقاقي است نا معلوم. تورامبار مشتقي ـست از كوئنيا، گويشي الفي ساخته ي تالكين، به معناي "ارباب سرنوشت" {در كوئنيا: تور به معناي ربوبيت و اربابي و آمبار يا امبار به معناي تقدير و سرنوشت}. مابقي القاب و اسامي كه به تورين داده شد يا خودش برگزيد همه متعلق به گويش سيندارين بود، گويشي ديگر ساخته و پرداخته ي تالكين. صورت سينداري تورامبار، كه ندرتا تالكين از آن استفاده كرده است، تورامارت بود {در سيندارين: آمارت يا امارت به معناي "تقدير" است، و اينچنين است اومارت به معناي "شوربخت"}. پس از ترك دوريات تورين مي كوشد كه نفرين خود و به تبع آن نام راستين خود را پنهان كند. هنگامي كه براي نخستين بار در ميان ياغيان ظاهر شد، خود را ني‌تان خواند، "ستم ديده"، چه مي پنداشت كه وي را از دوريات ترد كرده اند. بعد ها نام گورتول را برگزيد، "ژنده خود" {در سيندارين: گور به معناي خوف و ترس و تول به معناي "كلاه خود"}، چرا كه كلاه خود اژدها نشان را بر سر نهاد. هنگامي كه تورين به ناگوتروند مي رود هويت خود را با اين لقب پنهان مي كند: آگارواين فرزند اومارت، به معناي "خون آلود، فرزند شوربخت"، ولي خيلي زود وي به آدانه‌دل شهرت مي يابد، به معناي "الف-آدمي"، چه وي رفتار و ظاهرش بسيار به الف ها مي مانست. به علاوه فيندويلاس او را ثورين خواند، "راز"، و پس از از نو آب دادن گورتانگ، شمشير سياه و به خاطر دلاوري هايي كه تورين بوسيله ي آن انجام داد، به مورمگيل به معناي "سيه‌تيغ" شهرت يافت {در سيندارين: مور به معناي "سياه" و مَگِل يا مِگيل به معناي "شمشير"}. هنگامي كه نخستين بار مردم بره‌تيل را ملاقات كرد خود را مرد دد خوي بيشه ها معرفي كرد، ولي خيلي زود هنگامي كه تصميم اقامت در آنجا را گرفت نام تورامبار را بر گزيد. همچنين وي ملقب است به داگنير گلائرونگا، " بلاي جان گلائرونگ" {در سيندارين: داگنير به معناي "قاتل"}. جهت گيري والگوهاي فكري شباهت شخصيت تورين با قهرمانان افسانه هاي قرون وسطا را از نامه اي كه تالكين به ميلتون والدمن، ناشري از هارپركالينز، در باب سرنوشت كار هايش نوشت مي توان دريافت: و اينك فرزندان هورين، حكايت حزن انگيز تورين تورامبار و خواهرش نيه نور - كه تورين قهرمان داستان است: شخصيتي كه ممكن است گفته شود {توسط كساني كه از اين دسته چيزها خوششان مي آيد، هر چند كه چندان مفيد نيستند} كه وي برگرفته از شخصيتهايي چون زيگفرويد ولسانگ، اوديپوس، و كولّروو ي فنلاندي است. تورين بيشتر اقتباسي است از كولّروو، كاركتري ازمنظومه ملي فنلاند كه به كاله‌والا مشهور است، كه او نيز تقريبن "نفرين شده" بود، خواهرش را فريفت و ويراني براي خاندانش به بار آورد و خود را كشت. زيگموند، پدر زيگفريود در حماسه ي ولسانگا، نيز شبيه به تورين است كه با خواهرش رابطه بر قرار مي كند. در اپراي ريچارد واگنر به نام داي والكوره زيگموند و زيگلايند در تشابه با تورين و نيه نور هستند. {يكي از تشابهات جالب توجه تورين با زيگموند اين است كه در اولين پرده ي داي والكوره، زيگموند خود را وه‌ والت معرفي مي كند، دقيقن مانند تورين كه خود را با نام آگارواين يا "خون آلود" به الف هاي ناگوتروند مي شناساند.} در ثاني تورين تشابهاتي نيز با خود زيگفرويد دارد، چه هر دو بابت كشتن اژدهايي سرشار از قدرت و جادو شهرتي عظيم يافتند. تورين مشتركاتي نيز با شخصيت الريك از ملنيبونه ي ميشائل موركاك دارد، كه او نيز برگرفته از كولروو است. هر دو ضد قهرماناني هستند كه شمشير سياهي داراي درك و احساس را بكار مي برند{هر دو جفتي داشتند- كه جزئيات آن در نسخه هاي قديمي تر حكايت تورين نوشته به سال 1910 نيامده بود}، كه دوستان يا عزيزانشان را سهون با آنها كشتند يا بوسيله ي آنها كشته شدند. اولين داستان هاي الريك قبل از سيلماريليون منتشر شده، پس جزئيات شمشير {هاي} سياه ممكن است مستقلن توسط دو نويسنده متصور گرديده باشند. تشابهي ديگر نيز با حكايت سِر بالين از جمله افسانه هاي آرتوريان موجود است. با اينكه بالين مي دانست شمشيري نفرين شده را با خود مي برد، با اين حال تلاشش را براي جلب رضاي آرتور شاه ادامه داد، و ندانسته هر كجا كه مي رفت بد بختي و بيچارگي با خود مي آورد. عاقبت تقدير كارساز شد و وي ناخواسته برادرش را كشت، كه زخمي مهلك بر او وارد آورده بود. نسخه هاي ديگر داستان نام هاي رد شده اين ايده كه تورين با تغيير نام خود بر آن بود كه از تقديرش بگريزد هم اكنون نيز در نسخه ي اصلي حاكم است، هرچند بطور كمرنگ تر. نام تورامبار در پيش نويس هاي اوليه وارد مي شود، هرچند كه اين نام را تورين پس از نخستين رويارويي با گلائرونگ برمي گزيند پس از آنكه نفرين شدنش بر وي آشكار مي شود. سيه تيغ نيز همانجا شكل مي گيرد، تحت عنوان نامي فرعي؛ همچنين بيان مي شود كه تورين هنگامي كه به دور-لومين باز مي گردد خود را "تورامبار فرزند بيشه ي خسته" مي نامد، با صورت كوئنيايي روسيتائوريون و با گویش نوميش بو-درائوتوداوروس. تالكين در باره ي برگردان دقيق نام هاي الفي مردد بود: در نسخه هاي متعددي تورومارث به صورت تورومارت، تورمارث يا تورامارث و مورمگيل در گنوميش يا سندارين به صورت مورمَگيل يا مورمائيل و در كوئنيا به صورت مورماكيل ظاهر مي شوند. صورت اصلي آگارواين يا "خون آلود" به شكل اياوايت و ثورين يا "راز" اصلن به صورت ثورينگود "دشمن پنهان" بوده است. در نوشته هاي پيشين تالكين غالبن تورامبار را "فاتح سرنوشت" ترجمه مي كند. سرانجام پس از مرگ تالكين از همان ابتدا در افق نگاهش راسخ بود تا تورين پس از مرگش برخلاف بقيه ي آدميان فاني كه پس از اقامت كوتاهي در تالار هاي ماندوس آردا را براي هميشه ترك مي كنند، سرنوشتي استثنايي داشته باشد، در هر حال صراحت اين قسمت از رشته افسانه ها چندين بار تغيير كرده است. در نمايه هاي كلي باقيمانده، جايي كه پيش نويس با شتاب تمام مي شود و فاقد بسياري از عناصر است، ضميمه اي با اين مضمون پديدار مي شود " تطهير تورامبار و واينوني {نام اصلي نيه‌نور} كه درخشان بدور جهان مي گردند و با لشگريان تولكاس به مصاف ملكور مي روند." در نسخه ي خطي تمام شده ي افسانه ي تورامبار و فوآلوكه به تفصيل آمده است كه ابتدا به تورين و نيه‌نور به خاطر كرده هايشان اجازه ي ورود به ماندوس داده نشد؛ ولي به خاطر تقاضاي والدينشان، آنها اجازه يافتند كه به "گرمابه ي آتش" وارد شوند، جايي كه خورشيد نورش را آنجا از نو پر مي كرد، " و بدين سان جمله غم و اندوه از ايشان شسته شد". نقلي جزئي ديگري مطرح مي كند كه در "ويراني بزرگ" تورين بوسيله ي شمشير مشهورش با اژدهاي مورگوت مي جنگد. در نوشته هاي جديد تر تالكين اشاره اي از سرنوشت نيه نور نمي شود، ولي سرنوشت تورين حتي پررنگ تر از قبل مطرح مي شود. فرضيه اي براي مدتي طولاني حاكم بود مبني بر اينكه تورين در نبرد واپسين قبل از پايان جهان مي جنگد، آن هنگام كه مورگوت باز مي گردد و آخرين حمله را ضد والار و فرزندان ايلوواتار صورت مي دهد. در نسخه اي قديمي تر اين "روح تورين" است كه باز مي گردد و مبارزه مي كند، هنگامي كه نسخه ي تجديد نظر شده ي كوئنتا نولدورينوا در سال 1937 تكميل شد، نبرد اين گونه توصيف مي شود: " در آن روز تولكاس با مورگوت مصاف مي كند، و دست راستش فيونوه {نام پيشين ائونوه} خواهد بود، و دست چپش تورين تورامبار، فرزند هورين، بازگشته از تالارهاي ماندوس؛ و شمشير سياه تورين مرگ مورگوت و فرجام نهايي را رقم خواهد زد؛ و اينگونه انتقام فرزندان هورين و تمامي آدميان ستانده خواهد شد." در نوشتاري مشابه گفته مي شود كه به تورين "جايگاهي در ميان فرزندان والار اعطا مي شود"؛ گرچه هر دو عقيده يعني فرزندان والار و جايگزيني تورين در ميان ايشان بعد ها حذف گرديد. ايده ي ماندن تورين در ماندوس براي زماني نا معين نيز گويي منحل شد؛ در عوض تالكين ترجيح داد كه تورين "در پايان جهان از تقدير آدميان بازگردد"؛ هر چند علت دقيق اين گونه بيان نا مشخص است. به علاوه كه وي برن كاملوست را به عنوان يك بازگشته از مرگ توصيف مي كند. همچنين آمده است كه آن هنگام كه واردا صورت فلكي منل ماكار را قرار مي دهد، مقرر مي كند كه آن "نشان تورين تورامبار" و "پيشگويي از نبرد واپسين" باشد. اما در متني جديد تر تالكين ايده اي كاملن متفاوت ارائه مي دهد: تورين به راستي مدتي طولاني را در ماندوس مي ماند، ولي تنها حدود 50 سال، و نه براي تمام طول عمر جهان. بر مبناي پيشگويي آندرت، در خلال جنگ خشم در پايان دوران نخست تورين " از مرگ باز مي گردد، و قبل از ترك مدارات جهان با اژدهاي بزرگ مورگوت، آنكالاكون سياه، مبارزه مي كند، و ضربت مرگش را مي زند." بدينسان ايده ي اصلي نبرد تورين با اژدهايان دوباره نمودار گشت، ولي اين مطلب مستلزم تجديد نظر قطعي تالكين بود او كه ائارنديل را به عنوان كشنده ي آنكالاگون به جاي تورين برگزيد. به خاطر اين مطالب و ناهمخواني هاي مشابه، كريستوفر تالكين تصميم گرفت كه هيچ گونه اطلاعاتي راجع به نبرد واپسين يا سرنوشت نهايي تورين در نسخه ي منتشر شده ي سيلماريليون وارد نسازد. دور برگردون از:http://en.wikipedia....%BArin_Turambar خيلي خب... شروع كنيد به كوبيدن تورامبار با ضربات سهمگين نظرات و انتقاداتتان! ارادتمند... ت.ت
  6. 1 امتیاز
    سلام دیشب داشتم توی نت میگشتم که بازی The Silmarillion - Nirnaeth Arnoeidad رو پیدا کردم. یه بازی کوچیک RPG از سیلماریلیون. حجمش 53 مگه. توی دو نسخه معمولی و پرتابل هست. من پرتابلش رو دانلود کردم اما با ویندوز 7 مشکل داره. مجبور شدم روی یه سیستم دیگه که XP داشت اجراش کنم. پیشنهاد میکنم نسخه معمولیش رو نصب کنید. تصاویری از بازی: لینک دانلود: http://ifile.it/9h7s...Silmarillion_-_ ... _DLiNK.exe یا http://rapidshare.co...les/230990552/S ... _DLiNK.exe یا http://www.easy-shar...m/1905109708/Si ... _DLiNK.exe
  7. 1 امتیاز
    خب از اونجایی که دیشب فیلمو دیدم تو فیلمشو من میتونم بهت بگم:به جز آراگورن...لگولاس و گیملی و ارتشی از ارواح
  8. 1 امتیاز
  9. 1 امتیاز
    در مورد اون آواز خوندن باید بگم که تو مقدمه ی کتاب نارنیا خوندم که سی اس لوئیس از دوستان نزدیک تالکین بوده بنابراین فکر می کنم این شباهت بین دو داستان کاملا" طبیعی باشه چون مسلما" در مورد کتاباشون با هم یه مشورتی داشتن دیگه نه؟
  10. 1 امتیاز
    این طبیعیه. خیلی از عناصر هستن که در همه ی داستانها تکرار می شن مثل نبرد خیر و شر، پیروزی خیر، قهرمانان و ضد قهرمانان اهریمنی قدرتمند. شاید این ریشه در فرهنگ ها و اسطوره های یکسان اقوام و ملل گذشته داره و کسی منکر الهام گرفته شدن داستانها از همدیگه نیست.
  11. 1 امتیاز
    این نکته رو یاد آوری کنم که توی داستان ارواح هرگز به میناس تریت نرفتند و تنها به آراگورن کمک کردن تا بتونه نفرات کشتی های دزدان دریایی رو از بین ببره . بنابر این نیازی به طی الارض به میناس تریت و پله نور وجود نداره . نیروهایی که به کمک میناس تیریت میرن همه انسان اند ، البته بعلاوه الف هایی که همراه الدان و الروهیل بودند ( پسر های الراند ).
  12. 1 امتیاز
    سطح فیلم پایین نمی یاد! چون ارواح که از همون اول وارد جنگ نشدن! آخرای جنگ که هیچ امیدی نبود اومدن. اگه این نابرابری باشه! اینکه سپاه شر تعدادشون خیلی بیشتز از خیر بود هم نابرابریه! این به اون در! :دی
  13. 1 امتیاز
    اون ارواح كشته نميشدن، اما انسانها نميتونستن روي اونها حساب كنن، هيچ كس زنده از گذرگاه مردگان بيرون نيومده بود چون مردگان به عهدي كه با ايسيدور بسته بون خيانت كردن و ايسيلدور اونا رو نفرين كرد و تنها وارث ايسيلدور ميتونست اونا رو از اين نفرين خلاص كنه. مردم گوندور كه اطلاعي از وجود وارث ايسيلدور نداشتن و نميدونستن كه رفته تا ارواح رو جمع بكنه بنابراين خودشون بايد ميجنگيدن. بعد از جنگ هم آراگورن طبق پيمان بايد اونا رو آزاد ميكرد و نميتونست ازشون در جنگ مقابل دروازه سياه استفاده كنه
  14. 1 امتیاز
    خب من یه گشت دیگه ای زدم برای یافتن عکس حدید...و در این راه بسی عکس سخیف دیدم...در اینجا با قدرت اعلام میکنم از نظر خودم عکس بهتری از اونچه که گذاشتم نیست.حالا من اون عکسو این زیر دوباره میزارم تا اونایی که تو بحث نیستن و خواستن نظری بدن در جریان باشن
  15. 1 امتیاز
    البته اشاره ی استاد مهدی در مورد بهشت خوندن قاره ی امریکا کاملاً درسته و باز البته بدیهیه که جهت بندی غرب و شرق کاملاً بستگی به موقعیت قرارگیری فرد داره. چیزی که آقای میرنوروزی هم بهش اشاره کردن چندان بی محل نیست ولی من شخصاً دوست دارم مبنای کار تالکین رو عقب تر از مبحث جنگ های صلیبی ببرم. شما اگر تاریخ افسانه های ایرانی رو بررسی کنید -مخصوصاً شاهنامه رو- می بینید که همه جا از شمال به عنوان جایگاه دیوان یاد می کنه. داستان مبارزه ی رستم و دیو سپید رو به یادتون هست؟ این که دلسوزان کاووس بهش گفتن حتی جمشید با همه ی قدرتش به سمت مازندران نرفت؟ این داستان در اصل، قدرت و اهمیت بیشتری داشته ولی متأسفانه منابع اتکای اون در گذر سالها از دست رفته. پرت افتادم. غرض این بود که بشر اگر از جایی کوچ کرده باشه و به هر دلیلی میل داشته باشه که اون گذشته رو انکار کنه، از محل سابق به عنوان جایگاه پلیدی یاد می کنه. پایه ی ادعای من، کوچ تبار سازننده ی ایران از مناطق مرتفع شمالیه. شاید تالکین که در مورد افسانه های فرهنگ خودش اطلاعات خوبی داشته بیشتر تحت تأثیر چنین افکاری شرق رو منبع پلیدی گرفته تا شمال یا جنوب. البته بنده در زمینه ی شناخت تالکین ادعایی ندارم و اگر مابقی دوستان اطلاعات بیشتری بدن استفاده می کنیم. پ.ن. اگر سؤال رنگ و بوی تکرار داشت معذرت میخوام. برداشتم این بود که صحبت در مورد اروپای شرقی در پست های قبلی دوستان محدودیت زمان و مکان داره :ymblushing:
  16. 1 امتیاز
    ادگار آلن پو وحشت نویسه.و البته تقاربی با فانتزی داره.به علت نزدیکی مفهومی و محتوایی سه ژانر "وحشت"،"علمی تخیلی" و "فانتزی" این سه تا رو در یک دسته به نام " ادبیات گمانه زن" معرفی میکنن
  17. 1 امتیاز
    بانو گالادریل پ.ن:به 3dmahdi:عکسای بدون واتر مارک aurelia رو تو سایت گذاشتم که...چرا تو گالری اضافه نشده اونوقت؟
  18. 1 امتیاز
    این هم کرکش،ولی اگه بخش war of the ring رو تموم کردی،بدون که شدیدا توی بخش rise of sauron متعجب میشی...مثل این: :-? ترجیحا برای پیشگیری اول پست قبلی من رو بخون! https://rs263tl.rapidshare.com/#!downlo ... x.exe|2730 free download رو انتخاب کن...دانلود که شد نصبش میکنی،آدرس نصبش رو هم همونجایی که بازیو نصب کردی میزنی...
  19. 1 امتیاز
    گمانم بهتر بود این پست رو خصوصی می فرستادم ولی فکر کردم شاید برای بقیه هم جالب باشه. به اصلان: کلمه ی هورکراکس ساخته ی خود رولینگه. پس نمیشه گفت خیلی ریشه داره. نزدیک ترین توضیحی که تونستم براش پیدا کنم از سایت ماگل نت بود که دو فرضیه براش ارائه می کنه: یکی از «dehors» فرانسه به معنی خارج و بیرون و «crux» به معنی روح یا روان. یعنی مجموعاً میشه گفت «روح خارجی» یا «روح بیرون از بدن» یا چیزی تو این مایه ها. یه فرضیه دیگه هم براش هست که از «hor» یا «hore» انگلیسی قدیمی به معنی کثیف و پلشت و اهریمنی و «crux» یا «crúce» انگلیسی قدیمی به معنی ظرف و محفظه اومده. بعید بدونم جز خود رولینگ کسی بتونه جواب صحیح رو بده :-?
  20. 1 امتیاز
    نریچ جون شما خودت رو عصبانی نکن جدی این حرف رو جدی گفتم بعضی ها خیال می کنن ویچ کینگ همون سایرونه متوجه ای چی می گم دلیلشم اینه که اول فیلم رو دیدن بعدش هم مسلما در اخر فیلم نقش بده باید نابود بشه دیگه خوب بعدشم خیال می کنن در این جا ویچ کینگ همون سایرونه افتاد :x پ.ن: دوست عزیز اصلا قصد جسارت به شمت ندارم اما یه بار ارباب حلقه ها رو خوب نگاه کن قسمت سوم فیلم اونجایی که فکر کنم پپین بود با گاندالف تو میناس تریت هستن و موقه ای که پپین داره لباس سرباز های گاندور رو می پوشه گاندالف بهش می گه: سایرون فرمانده ای این جنگ رو به یکی از سیاه ترین خادمامش جادو گر انگمار می ده " فکر کنم همین جوری بود" رو می گه که در حین صحبت کردن گاندوف داره ااده شدن ویچ کینگ واسه جنگ رو می گه :D :x
This leaderboard is set to تهران/GMT+03:30
×
×
  • جدید...