رفتن به مطلب

Recommended Posts

3DMahdi
یه ذره بذار در موردش فکر کنم جواب قطعی رو بهت می دم

ولی مگه تو امروز کنکور آزمایشی داشتی فکر کنم امروز تنها یه آموزش گاه..............کنکور آزمایشی داشته باشه آخه من هم امروز کنکور آزمایشی داشتم

کنکور آزمایشی کجا بود؟ کنکور ارشد داشتم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

مهدی جان تبریکات صمیمانه من رو ........

بعد از این که انشالله نتایج خوب کنکورت اومد دریافت خواهی کرد L-) :ymapplause:

خدا رو شکر الان ترم چهارم و کلییییییییی وقت دارم تا کنکور !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

Doom به معنای حکم، تقدیر و مجازات است و Doomsman کسی که حکم و تقدیر را اعلام میکند. و همونطور که Doom در جمله دوم حکم ترجمه شده در جمله اول هم باید به همین معنی ترجمه میشد چون جمله دوم(بعد از اما) در تکمیل جمله اول اومده و اگر Doomsman به معنی جان ستاننده ترجمه بشه جمله دوم کاملا بی ربط به اون خواهد بود. همچنین در ترجمه جمله اول ممکنه این شبهه به وجود بیاد که ماندوس جانهای والار رو میگیره. در نهایت من "صادر کننده احکام والار" یا "تقدیرگر والار" رو ترجمه مناسب این کلمه میدونم.

به نظر من ترجمه درست این جمله اینه:

"او صادر کننده احکام والار است؛ اما تنها به فرمان مانوه داوری میکند و حکم میدهد."

و این با چیزی که در مورد دادگاه فئانور میگذره کاملا همخوانی داره جایی که ماندوس به فرمان والار حکم تبعید فئانور رو صادر میکنه.

:-?

3D Mahdi اگه می شه یه ذره بیشتر توضیح بده من خوب متوجه نشدم :D

می دونم منظورت در این باره که ماندوس نفرین می کنه یا نه ام چه ربطی به ترجمه داره با این کارت کاری کردی که برم چندتا کتاب ترجمه بخونم اما بازم متوجه ی حرفت نمی شم اگه می شه یه ذره بیشتر در رابطه با این ترجمه ی خودت توضیح بده :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

4تا پست بالاتر درباره اش توضیح دادم. هیچ ربطی به نفرین کردن یا نکردن نداره. بحث ترجه رو گفتم. به نظرم ترجمه کمله Doomsman توی اون پاراگراف "ستاننده جانها" نیست، "صادرکننده ی احکام" ـه. دوتا دلیل دارم که تو همون پست بالایی گفتم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

اصلان جان درباره والار بودن ماندوس شکی نداریم. اشتباهی که از نظر من توی ترجمه افتاده اینه که در ترجمه کلمه Doomsman به جای اینکه بگه ماندوس صادر کننده احکام هست گفته ستاننده جانهاست. در حالی که دو خط بالاتر گفته که ستاننده جانهاست و اگه بخواد دوباره تکرار کنه میشه حشو. و ثانیا ارتباط معنایی با جمله بعدی از بین میره. به نظرت کدوم اینا ارتباط معنایی داره:

1- او جان ستاننده والار است؛ اما تنها به فرمان مانوه داوری می کند و حکم می دهد.

2- او صادر کننده احکام والار است؛ اما تنها به فرمان مانوه داوری می کند و حکم می دهد.

یه ذره یه جای کار می لنگه و اون هم تو ترجمه ی من فکر کنم در این جا Doomsman اسم با شه و اگه در این جا اسم بشه معنی می ده مرد سرنوشت خوب می شه این جوری نوشت

او مرد سرنوشت والار است که مساوی می شه با همون جان ستاننده ی والار که تو خود کتاب هم اومده :-?

حالا تو این جا یه نکته پیش میاد که فکر کنم منظورتون این اشه که چه جوری یه والار می تونه جون والار های دیگه رو بگیره که جواب این رو باید از نظر افسانه ای بررسی کرد

یه مساله دیگه شاید 3D Mahdi شاید تو نوشتن کلمه ی doomsman اشتباه نوشتی فکر کنم شکل درستش این باشه doom's man توجه کردی بعد از کلمه s' اومده که بهش می گن اپستروف اس که همون جور خودت گفتی لگر doom رو به صورت فعل ترجمه کنی جمله احتیاج به حشو داره ولی در این جا اگر کلمه با اپستروف اس بیاد کلمه صورت اسم به خودش می گیره که باز جمله ی اول درسته

در رابطه با ترجمه اگه تونستم با یه معلم زبان می گم ببینم چی می شه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

نه نه اشتباه نکن! "جان ستاننده والار" به معنی این نیست که جون بقیه والار رو میگیره. معنیش اینه که بین والار این آقا جان ستاننده است(والار ِ جان ستاننده)

doomsman هم دقیقا به همین شکل نوشته شده. مثل chairman یا policeman یک کلمه است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

قبل از هرچی باید بگم که حرف اصلی من تو این جا ترجمه ی صحیح کلمه ی doomsmsn بود و در همین جا بحث در این رابطه رو تموم می کنم:

1- تا یه حدودی 3D Mahdi درست می گه این کلمه با این معنی یه پارادوکس بزرگ و جواب این سوال رو باید از خود مترجمه کتاب بپرسی

2- راستش من منابع خودم از قبیل چندتا دیکشنری و دو تا دائره المعارف رو گشتم با همچین کلمه ای بر نخوردم ولی فکر کنم درست باشه dooms به معنی احکام و man هم که معلومه

اما بحث اصلی در مورد نفرین یا حکم ماندوس به قولی ماندوس از اینده خبر داره اما با زم حکم صادر می کنه این مثل راگناروک تو اساطیر نورس خدایان می دونن تو اون جنگ شکست می خورن و جالب اینکه دلیل اون رو هم می دونن ام باز خودشون رو برای جنگ اماده می کنن

در این جا در واقع ماندوس از اینده فئانور خبر داره و می دونه چه خطری در کمین شه اما به نظر من به دستور مانوه چیزی به فئانور نمی گه تا خود الف ها به این تجربه برسن و در ادامه به نظر من ماندوس هم پیشگو بوده و هم در یه جایی نفرین کننده برای مثال همون جنگی که بین نولدور و تله ری بر سر کشتی ها بود ماندوس بیشتر در نقش یه پیش گو بود و نولدو ها رو از مرگ می ترسوند و در واقع یاری نکردن والار در مواقع سخت از نولدور ها هم نشانه ای از نفرین ماندوس بود

البته این نظر شخصی بود بنده هنوز کتاب رو تموم نکردم :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST
راستش من منابع خودم از قبیل چندتا دیکشنری و دو تا دائره المعارف رو گشتم با همچین کلمه ای بر نخوردم ولی فکر کنم درست باشه dooms به معنی احکام و man هم که معلومه

من فکر میکردم DOOM به معنی حکم دادن بشه !؟ و اصلا نشه جمعش بست .. .

یک DOOM داریم که PASSIVE هستش و یک DOOM هم داریم که NOUN هستش و نمیشه جمع بستش ... .

اینم قبلا پیدا کردم شاید بی ربط باشه .. .

DOOMS

(Slang) very; extremely - used in Scotland and Northern England as a euphemism for damned

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

doomsman یک کلمه است و نباید تجزیه بشه. معنیش هم همون تقدیرگر یا صادر کننده احکامه. Doom اصلا قابل جمع بستن نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

آقا یه سوال :-?

اگه ماندوس از همه چی در آینده خبر داره پس می دونست که ملکور پشیمان نشده و میخواد دوباره کاراش رو شروع کنه_ می دونست سائورون بعدا به قدرت بزرگی تبدیل میشه و همون موقع جنگ خشم میفرستاد دنبالش_ می دونست که سائورون نومه نوری هارو تحریک می کنه :D\

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

سوالتو به اینجا منتقل کردم.

ماندوس از همه چیز خبر داره مگر چیزهایی که ایلوواتار فقط میدونه. اما اینکه چرا چیزی نگفت جای بحث داره.

ماندوس قرار نیست همه چیز رو بگه. وقتی خود ارو به ملکور میگه کارهای تو بخشی از نقشه منه پس حتما این اجازه رو به ماندوس نمیده که بیاد و این قضیه رو لو بده. تالکین توی دادگاه آزاد کردن ملکور روی خاموش بودن ماندوس تاکید میکنه. یعنی این اتفاق باید میافتاد و وقوعش حتمی بوده. به علاوه حرف زدن ماندوس توی اون دادگاه باعث ایجاد پارادوکس میشد چون حرفهای ماندوس تماما محتومه و امکان نقض نداره. اگه میگفت که ملکور قراره این کارا رو بکنه ملکور آزاد نمیشد و چیزی که ماندوس میگفت درست از آب در نمیومد که با ذات ماندوس در تناقضه و اگه میگفت که نه ملکور واقعا پشیمونه باز هم تناقض پیش میومد. پس کاری جز سکوت نمیتونست انجام بده.

کلا حرفم اینه که ماندوس از خیلی چیزها خبر داره اما نمیتونه(یا نباید) همه چیز رو بگه.

قضیه نولدور هم همینه اما اونجا ماندوس میدونه که گفتنش باعث برگشتن نولدور نمیشه و میاد این حرفها رو میزنه اما تاثیری در سرنوشتی که باید میداشتن نداره.

قبول دارم یکم پیچیده است ولی من فکر میکنم استدلالم درسته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

یعنی حتی در مورد نومه نوری ها که می تونست از مرگ فرزندان ارو پیشگیری کنه باید ساکت می بود؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

توی قضیه نومه نور که ماندوس نقشی نداشت، خود ارو دست به کار شد. چه جوری میتونست پیشگیری کنه؟ اگه منظورت سائرونه که اونم از توان ماندوس خارج بود چون سائرون پیشش نبود که بتونه از فرارش جلوگیری کنه، قرار بود ائونوه اونو بیاره اما سائرون فرار کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich
توی قضیه نومه نور که ماندوس نقشی نداشت، خود ارو دست به کار شد. چه جوری میتونست پیشگیری کنه؟ اگه منظورت سائرونه که اونم از توان ماندوس خارج بود چون سائرون پیشش نبود که بتونه از فرارش جلوگیری کنه، قرار بود ائونوه اونو بیاره اما سائرون فرار کرد.

خب همون موقع که سائورون فرار کرد، باید می فرستادن دنبالش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

ماندوس که موبایل نداره به ائونوه خبر بده! تو والینور نشسته و گفته همه رو بیارید، سائرون هم فرار نکرد گفت شما برید من خودم میام! :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

مهدی دوباره برگشیم سر این موضوع " ماندوس شناسی" اما نترس بحث سر نفرین یا پیش گویی نیست :-?

اقا می خواستم بدونم تالار های ماندوس چه شکلیه؟

یعنی ادم توش زندگی می کنه ؟ روحش البته ؟ در واقع می خواستم بدونم یه چیزی تو مایه ی جهان هادس در متولوژی یونان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

تنها کسی که تالارهای ماندوس رو دیده و برگشته برن بوده و بعد از برگشتنش با هیچ انسانی صحبت نکرده پس اطلاعات زیادی ازش در دسترس نیست. چیزایی که میدونیم اینه که به مرور زمان این تالارها بزرگتر میشه تا پذیرای(!) تعداد بیشتری از مردگان باشه و اینکه در و دیوار این تالارها با پارچه هایی که وایره بافنده میبافه و تمام وقایع آردا رو توش ثبت میکنه پوشیده میشه. در واقع تاریخ مکتوب کامل آردا اونجاست. تالارهای مجزایی برای الفها و انسانها و دورفها داره اما انسانها برای مدت کوتاهی اونجا میمونن و بعدش به جایی میرن که فقط ایلوواتار و احتمالا ماندوس و مانوه خبر دارن.

الفها وابسته به آردا هستن و نمیتونن ازش خارج بشن اما انسانها این وابستگی رو ندارن و میتونن ترکش کنن. ارواح الفها اونجا زندگی میکنن تا زمانی که دوباره به کالبد جسمانیشون برگردن، البته این بازگشت خودش داستان مفصل و پیچیده ای داره تالکین چند دفعه این مورد رو تغییر داده مثلا احتمال اینکه گلورفیندل دوران سوم همون گلورفیندل گوندولین باشه خیلی زیاده و همچنین گفته شده برخی اجازه بازگشت به کالبد جسمانی رو ندارن و باید تا پایان آردا و داگور داگورات توش بمونن مثل فئانور.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

نه در واقه می خواستم بدونم که اونجا زندگی می کنن

مثل جهان زیرین هادس در یونان فکر کنماین جوری باشه

برای مثال فکر کنم روح فئانور تو تالار ماندوس به صورت یه الف تنها نشسته که داره در مورد کارهایی که در این دنیا انجام داده فکر می کنه ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

آره دیگه. اونجا زندگی میکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

استاد مهدی اشاره کرد، ما هم با سر دویدیم اینجا. راستش یه خورده پست زدن تو این تاپیک ترسناکه. بیشتر دوستانی که پست زدن خودشون یه پا تالکین شناسن. پس بیایین و پست من رو صرفاً از دیدگاه یه مترجم بخونین که شاهکار تالکین رو دوست داره.

عرضم به حضورتون که در مورد اشتباه گرفتن «doomsman» با استاد مهدی موافقم. ماندوس، مطابق تعریفی که ازش ارائه شده میشه گفت ابلاغ کننده ی حکمه، حکم رو قرائت می کنه.

جناب تولکاس عزیز، در مورد این که نباید کلمه رو شکست، جسارتاً میخوام بگم اشتباه می کنین. مثلاً در نظر بگیرین «bookshelf» رو. ترجمه اش چیه؟ قفسه ی کتاب. شکستن و تغییر جملات هم تا وقتی در راستای ترجمه ی صحیح و انتقال مفهوم درست به خواننده باشه هیچ اشکالی نداره. اتفاقاً وفاداری به متن، به قیمت انتقال مفهوم اشتباه یا ناقص خیلی بیشتر اشکال داره.

ولی این که گفته های ماندوس، نفرین بود یا پیشگویی جوابش خیلی سخته. مخصوصاً که هر دو کلمه نزدیک به هم در متن اصلی استفاده شدن.

از نظر ریشه شناسی، نفرین، یعنی دعای بد، ضد آفرین. و خب تکلیف پیشگویی رو هم که دوستان معلوم کردن و جای بحث نداره.

«curse» هم از نظر ریشه شناسی دقیقاً همینه:

a prayer that evil or harm befall one

(منبع: سایت ریشه شناسی آن لاین: http://www.etymonline.com)

که دقیقاً همون نفرین خودمونه. ولی سوالی که فکر می کنم پیدا کردن جوابش میتونه موضوع رو برامون روشن کنه اینه که -گذشته از ملکور- والار، باشندگان مغرضی بودن؟ یعنی به صرف امیال خودشون دست به عمل میزدن؟ البته خلقت دورف ها و انت ها رو میشه تقریباً به این معنی گرفت ولی این آفرینش مثبت بود. بیشتر از سر خیرخواهی بود.

بهتر بپرسم، میشه اونها رو با ایزدان المپ شبیه فرض کرد؟ مثل زئوس که هوس باز بود یا هرا که حسود بود؟ به نظرم والار بیشتر شبیه امشا سپندان باشن. باشندگانی که از حب و بغض و جاه بالاتر هستن.

اگر احساسات شخصی، انگیزه ی والار باشه میشه لفظ نفرین رو جایز دونست. چون همون طور که دوستان اشاره کردن، نفرین، تمایل فرد رو به رخداد اتفاق بد می رسونه. ولی پیشگویی، با همه عظمتش، یه جور اخطاره. اگر بمب اتمی رو بندازی پایین، هیروشیما پودر میشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

ممنون جناب تضاد

در مورد ترجمه که نظر یکسانی داریم.

درباره مورد بعدی باید بگم که نظر تولکاس و بعضی از دوستان دیگه اینه که والار از اینکه الفها برخلاف حرف والار والینور رو تزک کردن خیلی عصبانی شدن و ماندوس رو فرستادن تا تلافی کنه. ریشه اختلاف هم از همینجا ناشی میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gladriel

دو ساعت نوشتم یهو صفحه بسته شد! :- X(( :|

هیییییییییی...اشکال نداره دوباره ولی به تلخیص مینویسم! :-?

تا جایی که در تفکرات حقیر بنده میگنجه درباب گفته های ماندوس لفظ نفرین و پیش گویی با هم در کتاب آورده شده بود اما به نظر من گفته های ماندوس در آخرین لحظه پیشگویی آینده ی تلخ نولدور بوده بلکه به خودشون بیان و ببینند که چه کار کردند و این کارشون مسبب چه بدختی هایی در آیندست چون با این که نولدور خشم و غضب والار رو برانگیختند و از دستورات آنها سرپیچی کرده و بدتر از همه خون همنوع خویش را به ناحق در آمان ریختند همه ی لطمه ها و ضربات روحی روانی و مادی! به خودشون وارد شد و والار عملا ضربه ای ندیدند که بخوان ماندوسو بفرستن برای نفرین کردن نولدور! چون به نظر من نفرین عملی حاکی از نا امیدی و ناتوانیه-مثل نفرین ملکور بر خاندان هورین وقتی که دید کار دیگه ای نمیتونه بکنه و داشت در خشم و نفرت و نامیدی دست و پا میزد- اما آیا والار نا امید بودن؟! آیا ناتوان بودن؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اول به تضاد عزیز: در مورد حرفت در زمینه ترجمه، نمیتونم نظر قطعی بدم چون سواد ترجمه ام آنقدر بالا نیست.با دوسه تن از دوستان مترجم بحث خواهم کرد و نظراتشون رو اگه خدا بخواد مینویسم.

اما در مورد خیر خواهی والار:به شخصه نمیتونم این رو بپدیرم.والار یه وظیفه مشخص داشتن:آماده سازی آردا برای سکونت فرزندان ارو.اون وظیفه که عملا بعد از جشنی که در بهار آردا گرفته شد به خاطر سهل انگاری من جقیر :-? و همینطور سر جا نبودن حواس سایر والار به فنا رفت.بعدش چه اتفاقی میفته؟والار والینور رو میسازن و الف ها مدتها در سرزمین میانه رها میشن.(این موضوع باعث بوجود اومدن اورک ها میشه) هر چقدر هم که ملکور رو عامل اصلی بوجود اومدن اورک ها بدونیم نمیشه از کوتاهی والار در پیدا کردن الف ها چشم پوشی کرد.بعد از اون به جای کمک به الف هایی که حاضر نشدن به والینور بیان،توجه خودشون رو معطوف به سه قبیله پا

ذاشته به آمان کردن و عملا الف های تاریک و خاکستری رو دیگه اهمیت ندادن.

تاریکی والینور همه اش ناشی از قضاوت نادرست منوه در مورد ملکور بود.ماندوس در زمانی که میتونست(چون میدونست) نیت ملکور رو پدیدار کنه به دلایلی!!!(چه شخصی ،چه برای تفریح و چه هر چیز دیگه ای سکوت میکنه) و ملکور از بند رها میشه در والینور.

اینکه یه الف جوان مغرور(فئانور) ،در ابتدا شیفته ی یک والا بشه ولی بعد بفهمه که نیت اون پلیده جای قدردانی داره.چیزی که توسط والا های دیگر درک نشد.

بگدریم.بعد از نابودی دو درخت و کشته شدن پدر فئانور و دزدیده شدن سیلماریل ها ،کمترین انتظار از والار حرکت همه جانبه ای بود که در جنگ خشم و بعد هزار سال رخ داد!!!!!!!

در نفرین ماندوس آورده شده" شما خون خویشان را به ناحق ریختید و زمین آمان را لکه دار ساختید..........." دو دلیل برای این نفرین وجود داره:یکیش خویشاوند کشیه که البته نمیدونم به چه حقی ماندوس در موردش داوری میکنه.

دومین دلیل اما خیلی جالیه:آمان قبلا به واسطه اشتباه آقایان با قدوم مبارک ملکور و اونگولیانث ملوث شده بود و اگر هم قرار بود به این خاطر کسی مجازات بشه،متهم ردیف اول آقایان منوه و ماندوسند.(البته اولمو هم میتواند باشد)

پس د نتیجه دیه میشه که والار هم تفسیر به نفع خودشون کم نکردن.اگر والار خیر و صلاح نولدور رو میخواستن و اون هم صرفا پیشگویی بوده برای اصلاح کار،هرگز نباید والینور رو محصور میکردن.این جرکت چه معنی ای غیر از 1:ناتوانی والار در مقابله با ملکور و یا احتمالا نولدور و 2.عصبانیت بچه گانه شون از نولدور داره؟

به گالادریل:نفرین ملکور ناشی از ناتوانی نیست.ملکور چیزی که میخواست رو سی سال بعد به دست آورد و سی سال برای ملکور چیزی نیست.نفرین ملکور دقیقا به خاطر استهزاییه که هورین متوجه اون میکنه.همانطور که به نظرم نفرین ماندوس هم به خاطر تنها صجبت های عقلانی فئانور در کل زندگیش :- (یکی دانستن ملکور و سایر برادرانش)

بوده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

همینطور سر جا نبودن حواس سایر والار به فنا رفت.بعدش چه اتفاقی میفته؟والار والینور رو میسازن و الف ها مدتها در سرزمین میانه رها میشن.(این موضوع باعث بوجود اومدن اورک ها میشه) هر چقدر هم که ملکور رو عامل اصلی بوجود اومدن اورک ها بدونیم نمیشه از کوتاهی والار در پیدا کردن الف ها چشم پوشی کرد.

در باره قسمت اول حرف هات کاملا باهات موافق هستم اما در مورد کوتاه والار منظورت کوتاهی اونها در پیدا کردن اون چند الفی بود که اسیر ملکور شده بودند ؟؟ X(

بعد از اون به جای کمک به الف هایی که حاضر نشدن به والینور بیان،توجه خودشون رو معطوف به سه قبیله پا

ذاشته به آمان کردن و عملا الف های تاریک و خاکستری رو دیگه اهمیت ندادن.

باز هم با حرف هات موافق هستم مخصوصا به نظر من والار و مخصوصا شخصه مانوه خیلی به این الف های وانیار رو دادن ( بنده که اصلا از الف ها خوشم نمی یاد :- )

تاریکی والینور همه اش ناشی از قضاوت نادرست منوه در مورد ملکور بود.ماندوس در زمانی که میتونست(چون میدونست) نیت ملکور رو پدیدار کنه به دلایلی!!!(چه شخصی ،چه برای تفریح و چه هر چیز دیگه ای سکوت میکنه) و ملکور از بند رها میشه در والینور.

اینکه یه الف جوان مغرور(فئانور) ،در ابتدا شیفته ی یک والا بشه ولی بعد بفهمه که نیت اون پلیده جای قدردانی داره.چیزی که توسط والا های دیگر درک نشد.

در رابطه با کوتاهی مانوه هم تا حدودی درست می گویی در واقع می شه گفت این عمل مثل جنگ تروا بود تروایی ها به خیال اینکه دشمن دیگه نمی تونه کاری کنه بی خیالش شدن و مشغول شادی و ... شدن و همین باعث شد که دشمن به صورت پنهانی وارد عمل بشه .

در مورد فئانور یه الف مغرور من کله از دو تا سه تا الف خوشم میاد بقیشون کلا مغرور و از خود راضی هستند :|

در مورد نفرین من یه ذره تردید دارم چون تو خود کتاب نوشته " ..... و خیلی نولدور سربه سر صدای نفرین و پیشگویی او را شنیدند ....."

خوب این جا هم گفته نفرین و هم پیش گویی :|

در واقع به نظر من ماندوس همون عزرائیل خودمونه که می دونه کی باید بمیره اما این رو فقط به فرمان خدا انجام می ده اما بر می گردیم به ماندوس به نظر من ماندوس یه پیش گو بوده چون در قضیه ی فکر کنم لوتین بود که تحت تاثیر قرار می گیره و....

و در صفحه ی 154 سیل اونجایی که ماندوس می گه ..... اما ماندوس گفت (( و هنوز پلیدی خواهد پایید.دیری نخواهد کشید که فئانور به نزد من خواهد آمد )) در واقع ماندوس داره باز پیش گویی خودش رو می گه یعنی در واقع از آینده نولدور صحبت می کنه اما باز چرا در قسمت اول نفرین رو آورده به نظر من نفرین مربوط به نولدور می شده اما نه از طرف ایلوواتار بلکه نفرین از طرف خود والار بوده چون تو جه کنید خطاب به نولدور می گه ..... اگر چه ارو مرگی برای شما در ائا مققر نداشته است و شما را از بیماری آسیبی نیست .... تا این جا درست در واقع با این کار نولدور , ارو با اون ها کاری نداری و ایم والار هستند که می خوان یه جوری بی احترامی به خودشون رو تلافی بکنن یعنی حرف من اینه که این نفرین نه تنها از طرف ماندوس بلکه از طرف جمیع والار بوده که درس عرتی برای نولدور باشه و این نفریتپن رو به صورت کمک نکردن والار به نولدور ها در برابر ملکور می بینیم

پس در کل : بنده می گم ماندوس یه پیش گو بوده اما برای نولدور یه نفرینی گذاشته بوده و اون نفرین هم کمک نکردن والار به نولدور در برابر ملکور بوده

نظر من نفرین عملی حاکی از نا امیدی و ناتوانیه

مطمئنی ناتوانی ؟؟؟ X(

به نظر من البته گفتم که نفرین رو در دنیای تالکین با دنیای رولینگ اشتباه نگیریم ولی این رو بگم که آیا ولدرومورت ضعیف بود به قول خودش که بدون چوب هم می تونسته نفرین کنه و در مورد ملکور به نظر من اون خواسته تا یه درس عبرتی به هورین بده و هم یه مقاصدی داشته و هم می خواسته قدرت خودش رو به همه نشون بده

پ.ن :

یه آنتی اسپم بدم :( :-?

تولکاس جون سه تا پست دیگه بده که پست هات بشته 1000 تا یه تبریکی هم به تو بگیم :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gladriel
:نفرین ملکور ناشی از ناتوانی نیست.ملکور چیزی که میخواست رو سی سال بعد به دست آورد و سی سال برای ملکور چیزی نیست.نفرین ملکور دقیقا به خاطر استهزاییه که هورین متوجه اون میکنه.

درسته اما ملکور در اون لحظه کار دیگه ای نمیتونست بکنه...مثلا میتونست دست بکنه تو حلق هورینو جای گاندولینو از توش بیرون بکشه؟! :- اون از هورین پرسید جای گاندولین کجاست؟هورین گفت نمیگم! ملکورم گفت حالا میبینی سر خانوادت چه بلایی میارم! چون در اون زمان کار دیگه ای جز این نمیتونست بکنه که هورینو نفرین کنه که عذاب ببینه... هرچند که سی سال بعد به مراد دلش رسید اما در اون لحظه نمیتونست...! :|

مطمئنی ناتوانی ؟؟؟ X(

به نظر من البته گفتم که نفرین رو در دنیای تالکین با دنیای رولینگ اشتباه نگیریم ولی این رو بگم که آیا ولدرومورت ضعیف بود به قول خودش که بدون چوب هم می تونسته نفرین کنه و در مورد ملکور به نظر من اون خواسته تا یه درس عبرتی به هورین بده و هم یه مقاصدی داشته و هم می خواسته قدرت خودش رو به همه نشون بده X( :-? :|

آقا این دو تا نفرین بحثش جداست و این تیکه ی اول راجع به ولده مورتو من نفهمیدم چی گفتی! :(

در رابطه با ملکور آره چون به خواستش نرسیده بود خواست تا سر هورین تلافی کنه چون در اون زمان کاری به غیر از این از دستش بر نمیومد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...