رفتن به مطلب

Recommended Posts

the LORD of the RINGS...

نامو ، تقدیرگرمالار. فئانتوری،اربابان جان، دو برادرند، ایشان را غالباً ماندوس و لورین نامیده‌اند. اما نام حقیقی شان نامو و ایرمو است.

نامو برادر مهتر، در ماندوس خان و مان دارد که در غربوالینور واقع است. او نگاه دار خانه‌های مردگان است و فراخوانندهٔ جان‌های کشته. هیچ چیز را فراموش نمی‌کند؛ و از همهٔ چیز‌هایی که رخ خواهد داد باخبر است، مگر آن‌ها که هنوز در محدودهٔ آزادی ایلوواتار جای دارد. او جان ستانندهٔ والار است؛ اما تنها به فرمان مانوه داوری می‌کند و حکم می‌دهد.واریه بافنده همسر اوست.

او بود که نولدور را نفرین کرد و تقدیرشان را به آنان گفت و نیز همو بود که تنها یک بار متأثر گشت، و آن یک بار به خاطر ترانهٔ بزرگ لوتین بود و دیگر هرگز چنین ترانه‌ای خوانده نشد.

او ومانوه بیش از دیگروالار از الهامات ایلوواتر بهره می برند، و اگر با هم باشند تقریباً تمام اتفاقاتی را که برای آردا خواهد افتاد می دانند، ولی نه همه را، چون تنها ایلوواتار از سرنوشت کاملآ ردا خبر دارد.

.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

در مورد صحبتاش با نولدور که بیشتر ازش به عنوان "نفرین" یاد میشه...خب من با این ترکیب "نفرین ماندوس" مخالفم -_-

چون بنظرم یه جور پیشگویی هست تا نفرین.البته که یه نفرین هست.اما بنظرم ناراحتی کله والاره که فقط هم رو سیلماریل ها هست.وگرنه ماندوس به تنهایی با کسی از اونا پدر کشتگی نداشته که نفرینشون کنه.فقط بهشون گفت که آینده چی براشون پیش میاره و جزای کارایی که میکنن به چه صورت در میاد.

موافقم. مگه چه دشمنی ای بین والار و الدار بود که ماندوس بیاد و نولدور رو نفرین کنه؟ والار میخواستن از این راه نولدور رو از مشکلات و خطراتی که در راهشون بود آگاه کنن، مثل مادری که به بچه اش میگه از آتیش فاصله بگیر ولی بچه به حرفش گوش نمیده و حتی به مادر توهین میکنه، اینجا اون مادر بچه رو یه گوشه رها میکنه و میگه اصلا برو هرکاری که دلت میخواد بکن، بدون که دستت میسوزه، پوستت جر میخوره، موهات توی آتیش از بین میره، خلاصه حسابی شل و پل میشی، من که کاری باهات ندارم. (مطمئنم پدر و مادر اکثریت ما حداقل یه بار جملاتی با این مضمون به ما گفتن :دی) حالا درسته که بگیم سوختن بچه نتیجه ی حرف های مادرش بوده؟ نه. سوختن نتیجه ی طبیعی بازی با آتشه و کشته شدن نتیجه ی منطقیِ درافتادن الف ها با ملکور.

یه مورد دیگه هم که الان تو ذهنم هست در مورد داستان برن و لوتین و تحت تاثیر قرار گرفتن ماندوسه.اونم فقط برای یک بار!!

الان من اینو بگم امکان کشته شدنم هم هست :D

اما من در مورد این داستان به اغراق معتقدم.درسته که داستان بی نظیره.حقا که یکی از بهترین داستان های تالکین و حتی ادبیاته :)

اما آخه قدرت عشق تا چه حد؟ :/ یا زیبایی و قدرت لوتین؟حالا با زیباییش کنار میام اما تحت تاثیر قرار گرفتن ماندوس و حالا به مراتب بیشتر ملکور تو ذهنم نمیگنجه! :/

کشته شدن چرا آخه؟ :دی {نگاه دزدانه به اطراف} حقیقتش من هم به اغراق معتقدم و نمیتونم قبول کنم بازگشت برن به آردا فقط بخاطر تحت تاثیر قرار گرفتن ماندوس توسط لوتین بوده، به احتمال زیاد ماندوس از آینده خبر داشته و میدونسته نسلی که از این دوتا باقی میمونه قراره آینده ی آردا رو رقم بزنه.

در مورد سهل انگاری والار و اومدن ملکور و آنگولیانت به والینور بنظرم ماندوس مقصر نبود.خب مگه گفته نشده ماندوس تقریبا همه چیزو میدونه.خب حتما اینم میدونسته اما به دلایلی حرفی نزده و گذاشته اتفاق بیافته.

شایدم نمیدونسته. این احتمال هم هست.

ویرایش شده در توسط Elentári

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nienor Niniel

بنظرتون چرا ماندوس جای مانوه پادشاه آردا نشده؟

وقتی حکم دهنده شون ماندوسه و بیشترین اسرار آردا رو اینجور که من برداشت کردم ماندوس میدونه و قدرت اینو داره که تو تالاراش حتی والارو هم حبس کنه و روح تمام موجودات به سرای این والا میره و یجورایی مسئول پیش بردن طرح ارو هم هست...چه دلیلی(جز خواست ارو) هست که این والا پادشاه آردا نشده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

بنظرتون چرا ماندوس جای مانوه پادشاه آردا نشده؟

وقتی حکم دهنده شون ماندوسه و بیشترین اسرار آردا رو اینجور که من برداشت کردم ماندوس میدونه و قدرت اینو داره که تو تالاراش حتی والارو هم حبس کنه و روح تمام موجودات به سرای این والا میره و یجورایی مسئول پیش بردن طرح ارو هم هست...چه دلیلی(جز خواست ارو) هست که این والا پادشاه آردا نشده؟

درود بر تو نیه نور نی نیل، دخت هورین، و خواهر تورین تورامبار که بسان برادر در پی شبهه افکنی و ایجاد شک در دل های باورکنندگان والار هستی! چشم مانوه را بسی روشن گردانیدی، به حدی که برق از چشمانش پریده و چشمانش به خواب نرفت و حتی اکانت ماندوس عزیز را در تلگرام و لاین حذف کرد!  :(

 

از شوخی گذشته، این سوال من هم هست. چندبار خواستم مقایسه ای بین این دوتا ترتیب بدم ولی هربار به دلیلی جز: " قسمت این بوده، سلول های خاکستری ات رو خسته نکن" نرسیدم. دلایل قانع کننده برای من که ماندوس باید فرمانروای آردا باشه:

1. ماندوس این توانایی رو داشت که ملکور رو برای سه دوران در تالارهاش حبس کنه؛ درسته که همه ی والار در دستگیر کردن ملکور دست داشتن ولی این تالارهای ماندوس بودن که اون رو زندانی کردن و تا وقتی که دوران بندی بودنش به پایان نرسید ملکور نتونست از اون بیرون بیاد. به یاد داشته باشیم که ملکور تواناترین والار بود.

2. ماندوس بعد از ارو آگاه ترین والار نسبت به وقایع آرداست.

3. ماندوس، حکم دهنده ی والار. نکته ی قابل ملاحظه در حکم دهنده بودن ماندوس اینه: "تنها به فرمان مانوه داوری می کند و حکم می دهد". بازتاب این جملات در ذهن من اینه که حکم دهنده ی اصلی ماندوسه و مانوه در اصل ناظره.

 

دلیلی هم برای فرمانروا بودن مانوه ندیدم. کلا به نسبت بقیه والار شخصیت کمرنگی بود، فقط اینش تو ذهنم مونده که بعد از خویشاوندکشی نولدور سر در گریبان فرو برد و گریست :|

در آخر به این نتیجه رسیدم که هر جمعی نیاز به ناظر و مراقبی داره که فعالیت های دیگران رو زیر نظر داشته باشه و چهارچوب کنش هاشون رو تعیین کنه که در این مورد، قرعه به نام مانوه افتاده. دلیلش هم میتونه اینه باشه: مانوه گرامی ترین نزد ایلوواتار است، و اغراض او را بیش از دیگران به روشنی در می یابد. حالا ممکنه سوال پیش بیاد که چرا ماندوس گرامی ترین نیست که برای اون جوابی ندارم (اسمایل بالا انداختن شانه)

ویرایش شده در توسط Elentári

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nienor Niniel

درود بر تو نیه نور نی نیل، دخت هورین، و خواهر تورین تورامبار که بسان برادر در پی شبهه افکنی و ایجاد شک در دل های باورکنندگان والار هستی! چشم مانوه را بسی روشن گردانیدی، به حدی که برق از چشمانش پریده و چشمانش به خواب نرفت و حتی اکانت ماندوس عزیز را در تلگرام و لاین حذف کرد! :(

درود بر ملکه ی آردا،واردا النتاری،همسر مانوه بزرگ(زیاد جدی نگیرین :دی)،دشمن درجه یک مورگوت،افروزنده ی ستارگان،البرت گیل تونیل،امید تمام موجودات و بانوی نورانی غرب (چی شد. :دی)

چه کنیم دیگر؟ شباهت های من و برادر دلیرم گرچه در ظاهرمان نمود نداشته اما باطنا بس شبیهیم ^__^ شما هم قبول بفرمایید والار کمی نیاز به چالش دارند! گرچه بنظر میرسد مانوه جنبه چالش ندارد!(اوه مای ارو) عجب دعوایی شده!نفرین مورگوت بس نبود خانواده را به نفرین ماندوس هم دچار کردم ( :| )

امیدوارم لااقل در اینستاگرام با هم قطع ارتباط ننموده و برق چشمان پادشاه فعلی آردا نیز کمی فروکش کند.(لا کردار! برقش به آتش گلائرونگ میماند! :دی )

از شوخی گذشته، این سوال من هم هست. چندبار خواستم مقایسه ای بین این دوتا ترتیب بدم ولی هربار به دلیلی جز: " قسمت این بوده، سلول های خاکستری ات رو خسته نکن" نرسیدم.

آره منم همون بار اولی که سیلماریلیونو خوندم به نظرم شخصیت ماندوس و اولمو قوی تر از همه بودن و همه ش فکر میکردم چی تو مانوه بوده آخه؟ گفتم بپرسم شاید یکی باهام موافق باشه.

دلایل قانع کننده برای من که ماندوس باید فرمانروای آردا باشه:

1. ماندوس این توانایی رو داشت که ملکور رو برای سه دوران در تالارهاش حبس کنه؛ درسته که همه ی والار در دستگیر کردن ملکور دست داشتن ولی این تالارهای ماندوس بودن که اون رو زندانی کردن و تا وقتی که دوران بندی بودنش به پایان نرسید ملکور نتونست از اون بیرون بیاد. به یاد داشته باشیم که ملکور تواناترین والار بود.

2. ماندوس بعد از ارو آگاه ترین والار نسبت به وقایع آرداست.

3. ماندوس، حکم دهنده ی والار. نکته ی قابل ملاحظه در حکم دهنده بودن ماندوس اینه: "تنها به فرمان مانوه داوری می کند و حکم می دهد". بازتاب این جملات در ذهن من اینه که حکم دهنده ی اصلی ماندوسه و مانوه در اصل ناظره.

1.بله :)

2.با اینم موافقم اما با اون اسپویلر که 3DMahdi گذاشته ...

2- ماندوس گذشته و آینده رو میدونه. حتی بیشتر از مانوه اما مانوه بیشترین درک رو نسب به افکار ارو داره و به نظرم این برای پادشاه بهتره.اینم توی مثال بیشتر توضیح میدم.

الان تقریبا قانع شدم که مانوه درک درست تری از افکار ارو داره (البته اولمو هم هستش) اما الان برام سخته که این دوتا رو ازهم جدا کنم! چطور ممکنه ماندوس ریز به ریز جزئیات آردا رو بدونه اما درک کاملی از افکار ارو نداشته باشه؟نمیتونم برای ماندوس حالت روباتی تصور کنم!

3.آره و نظر شخصی خود من اینه که اگه کل آردا یک خانواده باشن و مانوه پدر خانواده، ماندوس مثل مادره!شاید بقیه اینطور فکر نکنن اما بنظر من با اینکه قدرت اصلی رو مانوه داره اما بعضی جاها بچه ها بی توجه به پدر از مادر حساب میبرن!چطور بگم؟بنظرم خود الدارم از ماندوس بیشتر حساب میبردن

البته بازم نسبتا قانع شدم :دی

دلیلی هم برای فرمانروا بودن مانوه ندیدم. کلا به نسبت بقیه والار شخصیت کمرنگی بود، فقط اینش تو ذهنم مونده که بعد از خویشاوندکشی نولدور سر در گریبان فرو برد و گریست :|

در آخر به این نتیجه رسیدم که هر جمعی نیاز به ناظر و مراقبی داره که فعالیت های دیگران رو زیر نظر داشته باشه و چهارچوب کنش هاشون رو تعیین کنه که در این مورد، قرعه به نام مانوه افتاده. دلیلش هم میتونه اینه باشه: مانوه گرامی ترین نزد ایلوواتار است، و اغراض او را بیش از دیگران به روشنی در می یابد. حالا ممکنه سوال پیش بیاد که چرا ماندوس گرامی ترین نیست که برای اون جوابی ندارم (اسمایل بالا انداختن شانه)

2- ماندوس گذشته و آینده رو میدونه. حتی بیشتر از مانوه اما مانوه بیشترین درک رو نسب به افکار ارو داره و به نظرم این برای پادشاه بهتره.

آره مشکل منم بیشتر اینه که پادشاه بودن مانوه دلیل خاصی نداره و واقعا هم سوالی که گفتی پیش میاد جالبه:چرا ماندوس آگاه ترینه اما گرامی ترین نه ؟ (اسمایل متفکر شدن!)

من هم جوابی براش ندارم.

اما بنظرم این که مانوه درک درست تری از افکار ارو رو داره شاید بهتر باشه اما برای شاه بودنش کافی نیست.البته بازم نظر شخصی منه!

1- خب این دلیل نمیشه که چون ماندوس این توانایی رو داره حتما باید پادشاه باشه. مثل این میمونه که یه پادشاهی توی سپاهش یک فرمانده خیلی خوب داره که از نظر استراتژیک و تاکتیک جنگی خیلی بهتر از پادشاه و فوق العاده است اما دلیل نمیشه که اون فرمانده بشه پادشاه. اون فرمانده در جایگاه خودش بهترین کارایی رو داره و لزوما بهترین پادشاه نمیشه. پادشاه باید کسی باشه که بتونه بهترین استفاده رو از بهترین افراد دور و برش ببره.

با این مخالفم.یعنی در مورد مانوه و ماندوس صدق نداره بنظرم.جدا از بحث این که اصلا کدوم یکی از والار لایق شاه بودنه.ما پادشاه اصلی رو ارو در نظر میگیرم که میاد یکی رو به عنوان یه جور معاون و دست راستش تو آردا انتخاب میکنه.بنظرم بهتره بگیم اون فرمانده اگه بخواد وزیر بشه چی میشه!چون قرار نیست تو بالاترین مقام ممکن قرار بگیره.چطور بگم؟یعنی قرار نیست که مانوه از تخت بلند شه و جایگاه خودشو به ماندوس بده بلکه دستی بزرگتر تو کاره

خب مانوه هم بعضی جاها از افرادش بهترین استفاده رو نکرد.

ویرایش شده در توسط Nienor Niniel

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

آره مشکل منم بیشتر اینه که پادشاه بودن مانوه دلیل خاصی نداره و واقعا هم سوالی که گفتی پیش میاد جالبه:چرا ماندوس آگاه ترینه اما گرامی ترین نه ؟ (اسمایل متفکر شدن!)

من هم جوابی براش ندارم.

اما بنظرم این که مانوه درک درست تری از افکار ارو رو داره شاید بهتر باشه اما برای شاه بودنش کافی نیست.البته بازم نظر شخصی منه!

 

شاه بودنِ مانوه فقط این امتیاز رو بهش می داد که 1.با ایلوواتار مشورت کنه.

 2.رأی نهایی رو صادر کنه.

یعنی اختیار خاصی نداشت به جز این دو مورد. در مورد اول، همین که مقاصد ارو رو! بهتر متوجه می شه دلیل انتخابشه .

در مورد دوم، این رأی یا با رایزنی با ارو صادر می شد یا بقیه ی والار. هر کدوم از والار نسبت به نیاز هایی که در محدوده ی تخصصشونه آگاه ترین بودن. ماندوس هم نسبت به وقایع آگاه تر بود. اما مانوه نسبت به هدفی که همه ی این اتفاقات به خاطر اون می افتاد، به طرح و برنامه ی ارو آگاه تر بود و این برای کسی که تصمیم گیرنده ی نهاییه مهم تره. یکی مثل ماندوس که از سیر وقایع خبر داره اگه شاه بشه، نیاز به مشورت با دیگران رو حس نمی کنه، و بسیار محتمله که افراد رو بر اساس عملِ ناکرده ای که خودشونم ازش چیزی نمی دونن موردِ پیش داوری قرار بده. در یه گروه، کسی که همه چیز(بخونین عمق فاجعه:دی) رو نمی دونه اما هدف رو بهتر متوجه میشه گزینه ی مناسب تری واسه رهبریه.

پ.ن: البته در اینکه هیچ کدوم از والار صلاحیت سرپرستی آردا رو نداشتن شک ندارم من:پی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

آره مشکل منم بیشتر اینه که پادشاه بودن مانوه دلیل خاصی نداره و واقعا هم سوالی که گفتی پیش میاد جالبه:چرا ماندوس آگاه ترینه اما گرامی ترین نه ؟ (اسمایل متفکر شدن!)

من هم جوابی براش ندارم.

اما بنظرم این که مانوه درک درست تری از افکار ارو رو داره شاید بهتر باشه اما برای شاه بودنش کافی نیست.البته بازم نظر شخصی منه!

 

یه نکته رو باید در نظر بگیریم و اون اینکه ما داریم نسخه نهایی سیلماریلیون رو میخونیم و در موردش نظر میدیم اما برای تالکین اینجوری نبوده. ماندوس در نسخه های اولیه داستان با چیزی که توی متن منتشر شده سیلماریلیون اومده متفاوته. توی نسخه های اولیه، ماندوس(که اسمش Vefantur یا به اختصار Ve هست) وجهه تاریک تری داره. اون و همسرش Fui(که تو نسخه های بعدی اسمش میشه نیه نا و در نسخه های بعد تر تبدیل میشه به خواهرش) از روشنایی والینور دوری میکنن و از آئوله میخوان که براشون تالارهایی در زیر کوه های دور دست شمالی و در سرد ترین و تاریک ترین نقاط بسازه. کل تالار ماندوس تنها با یک قطره از روشنایی تلپریون روشن میشه، تالارهای فوئی از اون هم تاریکتره و تنها با یک تکه ذغال روشن میشه. این تالارها پر از خفاش هستن. یکی از القاب ماندوس در این زمان Morimando به معنی "ماندو تاریک" هست در حالی که لقب مانوه Kalamando هست به معنی "ماندو روشن". از همینجا مشخص میشه که در نظر تالکین از همون ابتدا مانوه شریفتر بوده، گرچه ماندوس در نسخه های بعدی تغییر میکنه و از اون حالت تاریکی بیرون میاد اما بازم در نظر تالکین مانوه از همه بالاتره و همچنان پادشاه آرداست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
به لگ

در مورد اون قسمت که مانوه ملکور رو بخشید که یه جملات مبهمی ازش یادمه که میگم

تو کتاب میگه مانوه از پلیدی و سیاهی به دور بود و میدونست که ایلوواتار پلیدی رو تو ملکور قرار داده و یجورایی دلش سوخت و شایدم برا سرنوشت اونو بخشید

و در مورد نفرین ماندوس

ببشتر شبیه پیشگوییه اما اگه الفا به سرزمین میانه نمی اومدن اونوقت خیلییییییی اتفاقا نمی افتاد

شاید انسان ها گرفتار ملکور میشدن و به بلریاند نمیومدن

خیلی چیزارو که از الفا یاد دادن بهشون رو یاد نمیگرفتن و...

و من اینارو سرنوشت میدونم که باید اتفاق میافتاد

ماندوس هم جایی که ضروری میدید فقط دخالت میکرد و شغل اصلیش گرفتن جون بوده نه پیشگویی واسه ملت:Gandalf:

و یک سوال

این قضیه ماندوس همیشه برام عجیب بوده و یکی از تیکه هایی که من نفهمیدمش!!

یکی اینکه تالار هاشو خودش ساخت یا ائوله ؟؟

یکی دیگه میدونیم الفا نمیمیرنو فقط مرگشون ظاهریه

اما جایی خوندم «پس از مدتی جسمی تازه میابند و به زمین میانه باز خواهند گشت»

و جایی دیگه خوندم که اونا تا اخر دنیا تو تالار های ماندوس میمونند

و یه مثال نقضشم دارم و کسی نیست جز شخص گلورفیندل

اخر جسم میدن بهشون یا نه؟؟!!؟!

من کلا تنها نژادی که هیچی (توجه کنین که هیچی :/ ) ازش نفهمیدم این آینور بوده که احتما یه تاپیک براش بزنم اگه نبود

پونصد تا سوال تو ذهنم هست که اینجا جاشمن نیست بپرسم :)

ویرایش شده در توسط Alirezak2020
اشتباه مفهومی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

در مورد جسم دوباره  الف ها که فکر می کنم تا الان توی تاپیکای مختلف پیداشون کرده باشی. توی همین تاپیک هم باید توضیحات کامل باشه در مورد تالار های ماندوس. منتها من یه خلاصه میگم:

بعد از مرگ الف ها(وآدم ها)، ماندوس ارواحشون رو فرا می خونه و اونا از راه مردگان(این با گذرگاه مردگان ارباب حلقه ها فرق داره. نزدیک ترین راه به والینور هست، راه تاریک و صعب العبوری که ماندوس ساخته.) روانه ی تالار ها می شن. توصیفی از وضعیت تالارها رو از چشم لوتین می بینیم:" آنجا آنان که به انتظارند در سایه ی افکار خویش می نشینند."

اسم دیگه ی این مکان تالار های انتظاره. و الف ها در اونجا منتظر هستند که درباره ی زندگیشون داوری بشه.(داوری توسط والار و به طور مشخص ماندوس و مانوه صورت می گیره.) بعد از قضاوت مشخص میشه که آیا شایستگی دارن که دوباره جسم پیدا کنن یا خیر. اگر کارهای پلیدشون زیاد باشه خیلی باید منتظر بمونن. به عنوان مثال در مورد سایروس از دوریات بود اگه اشتباه نکنم که "ماندوس دیری او را نگاه داشت." و ممکنه اصلا بهشون اجازه ی زندگی دوباره ندن و تا پایان دنیا در حسرت جسم، اسیر تالارها بمونن. فئانور، الفی هست که روحش هنوز تالارهای ماندوس رو ترک نکرده.(نقل از سیلماریلیون) اگر خودشون نخوان هم مجبور به زندگی دوباره نیستن و می تونن توی تالارها بمونن. میریل، مادر فئانور که پس از به دنیا آوردنش چنان تحلیل رفته بود که می خواست "از بار گران زیستن رها شود." الفی هست که به خواست خودش در تالار ها می مونه. در صورتی که جسم تازه بهشون داده بشه، معمولا به والینور میرن. نمونه ش فینرود هست.(یه الف مرده یا کشته شده یا دق! کرده. طبیعیه که نخواد زندگی جذاب:دیـ گذشته ش رو تکرار کنه.) تعداد انگشت شماری هم ممکنه به هر دلیل، مثلا یه کار ناتمام، بخوان به سرزمین میانه برگردن که از این گروه فقط گلورفیندل رو می شناسیم.

فقط یه نکته، توی نسخه های اولیه، الف ها در قالب نوزاد باز به دنیا می اومدن. اما به خاطر تناقضاتی که این ایده به وجود می آورده تالکین ازش صرف نظر کرده.

در مورد اینکه تالارها رو چه کسی ساخته. من توی کتابای اصلی یادم نمی یاد که اشاره شده باشه. فقط یه دونه تفسیر به رای:| هست که در ادامه توضیح میدم.

خودم ترجیح می دادم که ماندوس ساخته باشه. چون اینطوری  قلمروش هم مثل شخصیتش مرموز باقی می موند. مخصوصا این قابلیت تالار ها که با گذشت زمان گسترش پیدا می کنن، و  دیوارهاشون باپرده های تاریخ و سرگذشت که وایره بافته پوشیده میشه به ماندوس بیشتر  از آئوله می یاد.  اما به نظر می رسه  رای تالکین به آئوله بوده. این متن از داستان های گم شده، جلد اول هست:(توی ورژنی که خودم دارم پیداش نمی کنم:/)

lost1.jpg

البته توی این نسخه خیلی چیزها فرق می کنه. مخصوصا کاراکتر نیه نا و نوع رابطه ش با ماندوس که خواهر و برادر نیستن، زوجن. ولی دلیل نداره که نظر تالکین درباره ی سازنده ی تالارها عوض شده باشه.

موردی که میشه در پشتیبانی از این ایده تفسیرش کرد، اعتقاد دورف هاست که میگه آئوله بعد از مرگ اون ها رو در محلی جداگانه در تالارهای ماندوس گرد می یاره. این  موضوع نفوذ آئوله توی قلمروی ماندوس رو نشون میده. آئوله به جز دستور و دخالت مستقیم ایلوواتار، فقط به یک طریق می تونسته چنین نفوذی در تالارها داشته باشه: ایفای نقش در ساختنشون.

مورد دیگه هم اینه که تالارهای ماندوس غارهایی حجاری شده درون کوه هستن. که اطلس سرزمین میانه هم شکل اونا رو خیلی شبیه غارهای دورف ساز، مثل منه گروت، ترسیم کرده.

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...