رفتن به مطلب

Recommended Posts

baradil soldier of dale

اوه ببخشید الوه جان. اصولا هرکس پست می ذاره آدم نباید جوابشو فی البداهه بده.چون یه هو یه سوتی پیش میاد نویسنده می خواد درستش کنه اون وقت یکی مثل من زرت می ذارتش نقل قول :Pدر هر صورت ببخشید.

سوختن گیل گالاد فکر کنم بود توی متن. ایزیلدور توی طومار نوشته بود که دست گرم سائورون گیل گالاد رو از پا درآورد.نمی دونم شاید این به اون معنی نباشه.ولی یادمه توی یکی از تاپیک های قدیمی اینجا چنین چیزی نوشته شده بود.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

اقا شما كه گفتي گيل گالاد اونطوري كشته شد من سريع به يكي از دوستام گفتم اونم اولش يه كم حيفش اومد و گفت گيل گالاد بيچاره....(اون فقط فيلم هابيت و ارباب حلقه ها رو ديده و طرفدار تالكينه احتمالا تا چند روز ديگه مياد اينجا)

بعدش چيز جالبي گفت...گفت : بابا اين سائرون عجب بي شعوري بوده!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lealia

سائورون در ابتدا مایایی بود به نام مایرون و در خدمت آئوله. ولی بزودی توسط ملکور بدام افتاد و به خادمی وفادار تبدیل شد به طوری که هنگامی که ملکور در پشت دیوار‌های آردا سرگردان بود، او مردمان نومه‌نور را تشویق کرد که مورگوت را همچون خدا بپرستند. اگرچه ملکور قصد چیره‌گی و نابودی اکثر قسمت‌های آردا را داشت، سائورون دوست داشت که بر مردمان و اعمال آنها کنترل داشته باشد.در بعضی از نوشته‌های تالکین آمده است که نام اصلی سائورون، «مایرون» بوده به معنای «ستودنی» ولی این نام پس از اینکه ملکور او را اغوا کرد دیگر به کار گرفته نشد ولی او همچنان به نامیدن خود با نام مایرون یا «تار-مایرون» تا قبل از نابودی نومه‌نور ادامه داد.

«سائورون» کلمه‌ای کوئنیایی است به معنی «نفرت» یا «پلیدی». در زبان سینداری به او «گورتائور» می‌گفتند و همچنین با نام «نکرومنسر» یا «ترس پلید» یاد می‌کردند او را همچنین «دشمن بی‌نام» می‌خواندند. دون‌ا‌داین اورا «سائورون فریب‌دهنده» می‌نامیدند چرا که نقش او در ویرانی نومه‌نور و اره‌گیون را دیده بودند. معمول‌ترین نام‌های او، «ارباب موردور» و «ارباب حلقه‌ها» دفعات کمی در کتاب استفاده شده‌ان

می‌توانست به شکل خفاش و گرگ در‌آید و همچنین ظاهری منصف و بی‌طرف به خود گیرد. پس از نابودی نومه‌نور هیئتی خوفناک و تاریک به خود گرفت.

دوستان مبحث جالبیه.اول اینکه سائورون در اغاز پیش از اهنگ اینور به وجود اومد بعدشم اگر نام اولش مایرون به معنی ستودنی بود و در خدمت ائوله میشه نتیجه گرفت اون جزو بهترین ها بوده و فرینده ترین ها ببخشید شاید مثال خوبی نباشه اما برای این که ملموس باشه تام ریدل یا ولدمورت رو مثال میزنم.تنها اغواشدن برای بدشدن کافی نیست تمایل به قدرت برترشدن حسادت و تعصب میتونه علل درونی باشه.مطمئنا سائورون باهوش بوده.کسی دورش به باهوشی و باتجربگی اون نبوده جز ملکور وبی شک از سارومان منفعت برده اما اینم میدونسته که اون جاه طلبه پس اعتماد نداشته.درضمن سائورون با سقوطش چیزی رو از دست نداده جز قدرت در دوره ای از زمان..البته شاید در این مورد دارم زود قضاوت میکنم.

در طی دوران اول، الف‌های نولدور، والینور، سرزمین مقدس والار در آمان را (برخلاف حکم والار) ترک کردند تا با مورگوت که سیلماریل‌های ارزشمند را دزدیده بود جنگ کنند. در آن جنگ سائورون به عنوان سروان ارشد مورگوت فرماندهی سپاه را برعهده داشت و از تمام دیگر خادمان مورگوت منزلت بیشتری داشت. در آن هنگام او را گورتائور ظالم می‌نامیدند و او ارباب توهمزایی و تغییر شکل بود و گرگینه‌ها در خدمت او بودند، سردستهٔ آن‌ها گرگینه‌ای بزرگ به نام درائگلوین بود و سردستهٔ خون‌آشامانش تورینگ‌وتیل نام داشت. هنگامی که مورگوت از آنگباند خارج شد تا انسان‌های تازه از خواب بیدار شده را اغفال کند، سائورون جنگ را به سمت جزیرهٔ الفی تول‌سیریون هدایت کرد، از آن پس نام آنجا به تول-این-گائوروت (جزیرهٔ گرگ‌خویان) تغییر کرد.

ده سال بعد فینرود فلاگوند، پادشاه نورگوتروند و ارباب قبلی تول‌سیریون، در هنگام محافظت از برن که به اسارت سائورون در‌آمده بودند کشته شد. چندی پس از آن لوتین و هوآن تازی سائورون را شکست و برن را از سیاه‌چال نجات دادند. پس از شکست او بدست لوتین، سائورون نقش کمی در اتفاقات دوران اول ایفا کرد (احتمالا از ترس مورگوت در خفا بسر می‌برده). پس از شکست اربابش ملکور و فرستادن او به خارج از آردا، سائورون درخواست عفو کرد ولی از آمدن به آمان و پیشگاه والار خودداری کرد، در نتیجه فرار کرد و پنهان شد.

دوران دوم

پس از حدود هزار سال زندگی در خفا سائورون بار دیگر خود را به جهان نشان داد. این بار او با نام آناتار، ارباب هدیه‌ها، خود را معرفی کرد و با الف‌های اره‌گیون دوست شد و به آن‌ها هنر و جادو آموخت. البته همهٔ الف‌ها به او اعتماد نکردند، همچون بانو گالادریل و گیل-گالاد پادشاه بزرگ الف‌ها ولی افراد کمی به آن‌ها گوش دادند. الف‌ها حلقه‌های قدرت را ساختند ولی در پنهان سائورون حلقهٔ یگانه را در کوه هلاکت ساخت و قسمت اعظم نیروی خود را هنگام ساختنش درون آن قرار داد.

در این هنگام سائورون ارباب تاریکی موردور شناخته شد، او باراد-دور، برج تاریک، را در نزدیکی کوه هلاکت ساخت. همچنین دروازه سیاه را ساخت تا جلوی مهاجمین به موردور را بگیرد. توسط حلقه‌های قدرت ۹ انسان فانی را اغوا کرد و آن‌ها را به نزگول (اشباح حلقه) تبدیل کرد، خادمان اصلی‌اش. او سپاه عظیمی از [[اورک]‌]ها، ترول‌ها و انسان‌ها (به طور عمده ایسترلینگ‌ها و جنوبی‌ها) برپا کرد.

قدرت سائورون ۷۰۰ سال پس از ایجاد موردور به اوج خود رسید. در قرن ۱۷ دوران دوم به محض این که سائورون حلقه خود را ساخت، کلبریمور و دیگر الف‌ها از خیانت او آگاه شدند و به سرعت جنگی علیه او برپا کردند. جنگ الف‌ها و سائورون جنگی خونین بود که منجر به نابودی اره‌گیون و بخش اعظم اریادور شد. کلبریمور کشته شد و بدنش را بر سر نیزه در جلوی سپاه سائورون حمل می‌کردند. الف‌ها تا کوهستان‌ آبی مجبور به عقب‌نشینی شدند و متحدان دورف‌شان نیز در پشت در‌های بستهٔ موریا مخفی شدند، جایی که سائورون توانایی حمله به آن را نداشت. سائورون تقریبا بر کل سرزمین میانه حکمرانی می‌کرد تا اینکه مردمان نومه‌نور به درخواست کمک الف‌ها پاسخ دادند و ارتشی به سرزمین میانه فرستادند. ارتش توام الف‌ها و نومه‌نوری‌ها نیرو‌های سائورون را پس از درگیری‌های شدید مجبور به عقب‌نشینی از اریادور کردند و سائورون مجبور شد به موردور بازگردد.

اگرچه قدرت سائورون دیگر هیچگاه به هنگام جنگش با الف‌ها نرسید ولی خانه و کاشانهٔ بسیاری از دشمنان اصلی‌اش نابود شده بود و برخلاف دشمنانش امپراطوری او بیش از پیش قدرتمند بود. قدرت امپراطوری او در حال گسترش بین مردمان وحشی جنوب و جنوب شرقی بود. با این‌حال سائورون به متحد قدیمی‌اش وفادار بود و معابدی برای ستایش و پرستش مورگوت برپا کرد، جایی که انسان‌ها را برای او قربانی می‌کردند. به همین دلیل در اواخر دوران دوم سائورون لقب ارباب زمین و پادشاه انسان‌ها را کسب کرد.

این مطلب باعث رنجش نومه‌نوری‌ها شد. انسان‌های قدرتمند از نسل برن و لوتین که در جزیرهٔ نومه‌نور واقع در دریای بزرگ بین سرزمین میانه و والینور زندگی می‌کردند. نومه‌نوری‌های مغرور با ارتشی عظیم به سرزمین میانه رفتند و نیرو‌های سائورون از جلوی آن‌ها گریختند. سائورون متوجه شد که با زور ارتشش نمی‌تواند نومه‌نوری‌ها را شکست دهد پس ترتیبی داد که شاه آر-فارازون و نومه‌نوری‌ها او را به عنوان گروگان به نومه‌نور ببرند. او در آنجا به سرعت از یک زندانی به عنوان مشاور شاه تبدیل شد و به تار-مایرون معروف گشت. او بسیاری از نومه‌نوری‌ها را به پرستش مورگوت تشویق کرد و معبد عظیمی برای او ساخت که در آنجا انسان‌ها را قربانی می‌کردند. سرانجام او شاه را برای حمله به خود والینور و والار متقاعد ساخت. بالاخره خود ارو دخالت کرد، نومه‌نور زیر آب رفت و همه نیروی ارتش نومه‌نور در دریا غرق شد. سائورون گرفتار سیل شد و بدنش را برای همیشه از دست داد و به موردور گریخت و آن‌جا آرام آرام قدرت خود را در سال‌هایی که به سال‌های تاریک مشهور است، بازیافت.

از این نظر که او بدن مادی نداشت مجبور بود توسط نیرو و ترس فرمانروایی کند. در این‌هنگان تعداد کمی از نومه‌نوری‌های معتقد به ارو و والار از سیل جان سالم به در بردند و به سرزمین میانه رسیدند و سرزمین‌های گاندور و آرنور را برپا کردند. این نومه‌نوری‌ها که توسط الندیل و پسرانش رهبری می‌شدند با شاه الف‌ها، گیل-گالاد متحد شدند و جنگی (آخرین اتحاد الف‌ها و آدم‌ها) علیه سائورون راه انداختند که سرانجام سائورون شکست خورد ولی در این جنگ هم گیل-گالاد و هم الندیل و پسر بزرگش، آناریون، کشته شدند. ایسیلدور پسر دیگر الندیل انگشت سائورون را با شمشیر شکستهٔ پدرش قطع کرد و حلقه از دست سائورون در‌آمد و سائورون تقریبا نابود شد. ولی بعدا حلقه به ایسیلدور خیانت کرد و برای ۲۰۰۰ سال در روخانهٔ بزرگ آندوین گم شد.

دوران سوم

در دوران سوم، سائورون بار دیگر شروع به بازسازی قدرت خویش کرد. ابتدا در قلعه‌ای نفرین شده به نام دول-گولدور بر روی تپهٔ جادوگر در جنوب میرکوود. در آنجا او به نام سایهٔ سیاه (Necromancer) معروف گشت و الف‌ها در ابتدا او را نشناختند. گندالف جادوگر به درون قلعه نفوذ کرد و از حقیقت امر مطلع شد. در نهایت شورای سفید جادوگران و الف‌ها با نیروی متحد شدهٔ هم سائورون را از آنجا فراری دادند. ولی شورای سفید توسط سارومان رهبری می‌شد که حلقهٔ یگانه را برای خود می‌خواست و به همین دلیل او نمی‌خواست که به دول-گولدور حمله شود. وقتی که گندالف بار دیگر بر حمله اصرار کرد، شورای سفید تصمیم به حمله گرفت. متاسفانه این بار سائورون از پیش برای حمله آماده بود و به موردور فرار کرد و برج تاریک باراد-دور را دوباره برپا کرد. او دوباره موردور را مقر خود کرد و برای جنگ علیه گاندور و الف‌ها آماده شد و از متحد جدید خود، سارومان، برای نابودی روهان استفاده کرد.

سائورون ارتش عظیمی از اورک‌ها و مردمان وحشی جنوب و شرق سرزمین میانه فراهم کرد و علامت چشم بی‌پلک را برای خود برگزید و در همان زمان بود که او توانست قدرت خود را در سرزمین میانه گسترش دهد و از چشم سائورون به عنوان نمادی از قدرت و ترس استفاده کند.

پس از شکنجه دادن گالوم، او متوجه شد که حلقهٔ یگانه توسط بیلبو بگینز پیدا شده است. او خطرناکترین خادمانش، نزگول‌ها را به شایر فرستاد تا حلقه را برای او بیابند. نزگول‌ها در شایر متوجه شدند که بیلبو و برادرزاده‌اش [فرودو] هر دو سایر را ترک کرده‌اند. دور از دانسته‌های سائورون، فرودو از گندالف دستور داشت که به ریوندل برود و از حلقه محافظت کند. فرودو در ریوندل به یاران حلقه پیوست تا با هدف نابودی حلقه به سمت کوه هلاکت حرکت کنند. سائورون ارتش عظیمش را برای نابودی میناس‌تریت قلعهٔ بزرگ گاندور گسیل کرد و نزگول‌ها را برای پیدا کردن و کشتن فرودو فرستاد. در این زمان سائورون فهمید که آراگورن، آخرین بازمانده از نسل ایسیلدور به یاران حلقه پیوسته است.

وقتی که ارتش سارومان در آیزنگارد شکست خورد، آراگورن از پلانتیر اورتانک استفاده کرد و خود را به سائورون نشان داد و این باعث شد که سائورون گمراه شود و فکر کند که حلقه در دست آراگورن است و تصمیمی عجولانه بگیرد. او ارتشش را برای نابودی گاندور و به فرماندهی قوی‌ترین خادمش، پادشاه جادو‌پیشه آنگمار، ویچ‌کینگ، به سمت میناس‌تریت فرستاد. این جنگ به نام جنگ دشت‌های پله‌نور معروف گشت.

اگرچه سائورون در این جنگ شکست خورد ولی نیروهای مردمان آزاد غرب به شدت تضعیف گشت و برعکس، سائورون همچنان میزان قابل توجهی از اورک‌ها را در ارتش خود داشت تا در جنگ پیروز شود. با استراتژی گندالف، مردمان آزاد سرزمین میانه پیشدستی کرده و با نیروی اندک خود به سمت مقر سائورون، موردور، لشگرکشی کردند. سائورون تمام حواسش به سمت ارتشی که به موردور می‌آمدند معطوف گشت و تمام سپاهش را برای مقابله با آنها از موردور خارج کرد تا یک بار برای همیشه نیروهای آزاد را شکست دهد. با این کار حقهٔ گندالف گرفت و راه برای فرودو از میان موردور و به سمت کوه هلاکت بدون نگهبان برای نابود کردن حلقه فراهم شد.

فرودو در آخرین لحظه‌های ماموریتش شکست خورد و حلقه بر او چیره گشت و حلقه را در انگشت کرد ولی گالوم سهوا بر روی فرودو پرید، حلقه را از انگشت او درآورد و برای خود تصاحب کرد ولی در همان موقع تعادلش بهم خورد و همراه حلقه به درون آتش کوه سقوط کرد. قدرت سائورون در آنجا نابود گشت و تمام نیرویش تحلیل رفت. روح او همچون ابری سیاه بر فراز موردور سایه انداخت ولی بادی از غرب وزید و او را عقب راند. سائورون برای همیشه از کار افتاد و دیگر توانایی بازپروری خود را ندارد. سارومان نیز از سرانجامی همچون سائورون رنج می‌برد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

الان من اينو يادمه كه ايزيلدور و سائورون با هم تن به تن مى جنگن و وقتى ايزيلدور سائورون رو شكست ميده ، اون انگشتش رو قطع مى كنه ... :P

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

اقا شما كه گفتي گيل گالاد اونطوري كشته شد من سريع به يكي از دوستام گفتم اونم اولش يه كم حيفش اومد و گفت گيل گالاد بيچاره....(اون فقط فيلم هابيت و ارباب حلقه ها رو ديده و طرفدار تالكينه احتمالا تا چند روز ديگه مياد اينجا)

بعدش چيز جالبي گفت...گفت : بابا اين سائرون عجب بي شعوري بوده!!

بي شعور نبود.اون غرور زياده كه همه رو به خاك سياه مي نشونه.همه رو حتي فئانور. سائورون هفت سال توي باراد-دور چپيد و شاهد بود كه سپاهيانش دارن شكست مي خورن. واقعا لازم بود پاشو بذاره وسط تا روحيه ارتشش بره بالا. هرچند تونست النديل و گيل گالاد را بكشه ولي غرورش اين تفكر رو بش نمي داد كه به چنين وضعي توسط ايزيلدور از پا دربياد.

توجه:اينا نظرات شخصي منه

يادمه توي يكي از تاپيك ها قديمي انجمن بحث بسيار مفيدي در مورد طراز و لول سائورون و گوتموگ شده بود:

به نظر من هوش و ذكاوت سائورون در تمامي خادمان مورگوت از همه بيشتره(حتي از خود مورگوت) ولي به نظرم سائورون اصلا جربزه ي گوتموگ رو نداشت. يه لحظه كار هاي گوتموگ رو نگا كن كاپيتان:

١- كشتن فئانور ٢-كشتن فينگون ٣- به بند كشيدن هورين ٤- فراري دادن آنگوليانت و ...

آرون مي گفت كه سائورون مثل يه وزير بود و گوتموگ يه فرمانده جنگي و منم باش كاملا موافقم.

حالا ببين سائورون چي كار كرد. هرچند يه كارهايي انجام داد ولي برج رو وقتي دو دستي ميذاره كف دست لوتيين، خودش در ميره و ديگه پيش مورگوت برنمي گرده(دليل دارم براش.چون اگه پيش مورگوت بر مي گشت اونوقت بعد از جنگ خشم عمرا ائونوه اون برخورد رو باش مي كرد. ائونوه گفت مختاري كه برگردي ولي والار بايد در موردت تصميم بگيرن. اين به نظر من نشون دهنده ي اينه كه بعد از جريان لوتين سائورون كلا جا زد.)

خلاصه ي كلام من؛ سائورون هرچند هوش و ذكاوت بي نظيري داشت اما شجاعتش بي نقص نبود.

كاپيتان بت پيشنهاد مي كنم كه تاپيك بالروگ ها رو بخوني. يكي از تاپيكاي خاك خورده ي اين فروم هست. تاپيك بسيار ارزشمنديه.توش در اين مورد بحث شده.

در کل سائورون با اینکه دست راست مورگوت بود ولی به نظرم یک فرمانده ی جنگی نبود.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

اقا من يه جا شنيدم كه سائرون تو نبرد تن به تن با ملكور پيروز ميشه...درسته؟؟؟؟

در ضمن رفيقم با توجه به نحوه كشتن گيل گالاد به سائرون گفت بي شعور!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

اقا من يه جا شنيدم كه سائرون تو نبرد تن به تن با ملكور پيروز ميشه...درسته؟؟؟؟

در ضمن رفيقم با توجه به نحوه كشتن گيل گالاد به سائرون گفت بي شعور!!!

نه كاپيتان جان. ارباب و بنده اي گفتن :دي اصلا چنين چيزي اتفاق نميفته. ملكور كسي بود كه سائورون رو منحرف كرد. قطعا سائورون در برابر اربابش چنين عملي رو انجام نميده.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

يعني چي منحرف كرد...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

يعني چي منحرف كرد...!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ببين سائورون اسمش اول مايرون بود، يكي از ماياهاي آئوله.ملكور حالا نمي دونم با چه طرفندي گولش زد و كشوند سمت خودش.همين كه ماياي آئوله بود باعث شد صنعت گر ماهري بشه.مثلا هنر ساخت حلقه و ... رو شايد بشه گفت از آئوله ياد گرفت. آئوله متاسفانه يه ماياي توزرد ديگه هم داشت كه سارومان بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

سائرون سال ها در خدمت ملکور بود .ارباب گرگ نما ها وتغیر شکل و توهم بود.بین خادمان ملکور فقط گوتموک از لحاظ جایگاه با اون برابری میکرد.بعد از جنگ خشم هم که ملکور شکست خورد سائرون مجبور شد یه مدت خودشو گم وگور کنه تا سر انجام در دوران دوم با نام آناتار میان الف ها اومد و اونها رو فریب داد و هنر حلقه سازی رو بهشون آموخت.ولی خودش رفت به موردور وپنهانی حلقه ی قدرتمند تری از تمام حلقه ها ساخت .این همون حلقه ی یگانه بود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

البته باید بگیم سائورون هنر ساخت حلقه رو به اونا نیاموخت کاملا!

با استفاده از دانش خودش و الف ها به همه ی این ها مسیر داد که در آخر روش ساختن حلقه ها کشف شد...

در مورد اینکه هنر حلقه های قدرت از آئوله نیست میشه راحت به این نتیجه رسید که سارومان سفید با اینکه مدت خیلی بیشتری پیش آئوله بوده، وقتی به عنوان ایستاری به سرزمین میانه اومد هرکاری کرد نتونست به دانش گم شده ی ساخت حلقه پی ببره

رازش رو در اون زمان سائورون میدونست (کله بریمبور و بقیه ی آگاهان و اسنادش تقریبا نابود شده بودن توی ویرانی اره گیون) که با سقوطش کاملا اون دانش از دست رفت...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

از حلقه چه طور استفاده میکرد؟؟؟یعنی چه قدرت هایی بهش میداد؟؟لشکرشو بیشتر میکرد؟؟؟قدرت بدنیش زیاد میشد؟؟؟

یعنی این حلق کلا میتونست برای سائورون چیکارا کنه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

ای بابا چرا کسی پاسخ نداده پس:))

از حلقه چه طور استفاده میکرد؟؟؟یعنی چه قدرت هایی بهش میداد؟؟لشکرشو بیشتر میکرد؟؟؟قدرت بدنیش زیاد میشد؟؟؟

یعنی این حلق کلا میتونست برای سائورون چیکارا کنه؟

ببین تا جایی که من متوجه شدم تالکین تاکید زیادی برا اثر گذاری روی اشخاص داره.اینو میشه به وضوح تو قدرت حلقه دید.حلقه به سائرون قدرت رهبری میده...بینشی فوقالعادف ارده برای دیدن دشمناش بهش میده...و از همه مهم تر قدرت تضعیف روحیه حریف و تقویت ارتش خودی رو میده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

از حلقه چه طور استفاده میکرد؟؟؟یعنی چه قدرت هایی بهش میداد؟؟لشکرشو بیشتر میکرد؟؟؟قدرت بدنیش زیاد میشد؟؟؟

یعنی این حلق کلا میتونست برای سائورون چیکارا کنه؟

حلقه از خودش که نیرو نداشت! هرچی داشت از خود وجود و روح سائرون بود. سائرون خودش شخصا یه قسمت خیلی زیادی از قدرتشو درون حلقه ذخیره کرد. همه ی قدرت حلقه مال سائرون بود. یه چیز جدای سائرون نبود. پس حلقه میشه اراده ی سائرون. خود دست و گوش و چشم سائرون.فقط آوردش بیرون از بدنش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

وقتي گفته ميشه سائورون بزرگترين خادم مورگوت بوده يعني از هر نظر...نميشه كه گاندلف از سائورون ميترسه و واضحه كه ازش ضعيف تره ولي با گوتموگ ميجنگه و شكستش ميده(البته اگه گوتموگ همون بلاي خاندان دورين باشه!)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الندیل پادشاه انسان ها

وقتي گفته ميشه سائورون بزرگترين خادم مورگوت بوده يعني از هر نظر...نميشه كه گاندلف از سائورون ميترسه و واضحه كه ازش ضعيف تره ولي با گوتموگ ميجنگه و شكستش ميده(البته اگه گوتموگ همون بلاي خاندان دورين باشه!)

در ضمن:اينه!المان7-1برزيل

البته گوتموگ مربوط به دوران اول هست وسردسته بالروگ ها در دوران مورگوت بود.بالروگی که با گندولف مبارزه کرد اسمش بر ما تاریکه . ولی به بلای جان دورین مشهور هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

از حلقه چه طور استفاده میکرد؟؟؟یعنی چه قدرت هایی بهش میداد؟؟لشکرشو بیشتر میکرد؟؟؟قدرت بدنیش زیاد میشد؟؟؟

یعنی این حلق کلا میتونست برای سائورون چیکارا کنه؟

ای بابا چرا کسی پاسخ نداده پس:)

ببین تا جایی که من متوجه شدم تالکین تاکید زیادی برا اثر گذاری روی اشخاص داره.اینو میشه به وضوح تو قدرت حلقه دید.حلقه به سائرون قدرت رهبری میده...بینشی فوقالعادف ارده برای دیدن دشمناش بهش میده...و از همه مهم تر قدرت تضعیف روحیه حریف و تقویت ارتش خودی رو میده...

حلقه از خودش که نیرو نداشت! هرچی داشت از خود وجود و روح سائرون بود. سائرون خودش شخصا یه قسمت خیلی زیادی از قدرتشو درون حلقه ذخیره کرد. همه ی قدرت حلقه مال سائرون بود. یه چیز جدای سائرون نبود. پس حلقه میشه اراده ی سائرون. خود دست و گوش و چشم سائرون.فقط آوردش بیرون از بدنش.

به نظرم مهمترین کاربردی که حلقه برای سارون داشت در کنار اینایی که گفتین فرمانروایی و کنترل دیگر حلقه ها بود!

حلقه علاوه بر اینا که گفتین به واسطه اون یکی بیستا (؟) حلقه بر دشمنانش سلطه داشت ...

دورف هارو حریص تر کرد .. نه نفر از پادشاهان انسان هارو به کلی روح و جسمشون رو تسحیر کرد و خیلی چیزای دیگه ... سارون رو از افکار دشمنانش آگاه میکرد و میتونست با اون در روح دیگران رخنه کنه.. به نوعی حلقه رابط میان قدرت سارون و دنیای واقعی بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...