رفتن به مطلب

Recommended Posts

hellboy

در کتاب ارباب حلقه ها (یاران حلقه) در مورد تام توضیحاتی داده می شه البته خیلی مختصر

گلد بری هم همین طور .گلد بری در مورد تام میگه:هیچ کس تا به حال سد راه تام پیر نشده چه موقع راه رفتن در جنگل چه موقع گذشتن از آب چه موقع پریدن از روی قله ی تپه ها (چه در روشنایی چه در تاریکی . او ترس نمی شناسد . او ارباب است)

توجه شما رو به جملاتی که داخل پرانتز بردم جلب می کنم. اون این قدر قدرت منده که حلقه براش بازیچه ست در شورای الروند گفته می شه اگه حلقه رو به تام بدن ممکن اونو فراموش کنه و حلقه رو اشتباهی دور بندازه.ولی بعدش این ایده رو که حلقه رو به تام بدن رد می شه چون میگن که ممکن که در مقابل هجوم تاریکی نتونه دوام بیاره(ولی به نظر من اون می تونست دوام بیاره چون طبیعت قلمرو اونه)

خود تام در مورد خودش میگه:من پیر ترینم این چیزی است که هستم.به حرف هایم توجه کنید دوستان من(خطاب به هابیت ها)تام قبل از رودخانه ها و درخت ها این جا بود.تام اولین قطره ی باران و اولین میوه ی بلوط یادش است.قبل از مردم بزرگ . راه درست کرد و رسیدن مردم کوچک را دید . قبل از پادشاهان و گور ها و موجودات گور پشته این جا بود.وقتی الف ها راهی غرب شدند تام از قبل این جا بود قبل از خم برداشتن دریا ها. با تاریکی در زیر ستارگان آشنا بود وقتی که تاریکی ترسی نداشت پیش از آمدن فرمانروای تاریکی از بیرون.

این خیلی چیز ها رو معلوم می کنه ولی خیلی کنج کاوی آدم رو تحریک می کنه .که این شخصیت مگه کیه که این همه سن داره؟ تازه اگه اشتباه نکنم خانواده هم داره چون توی شعری که سام می خونه گفته می شه.

احتمالا کتاب خاطرات تام بامبادیل ما رو در این مورد خیلی راهنمایی کنه .کسایی که این کتاب رو خوندن بیان من و بعضی از افراد دیگه رو که مشتاقن راهنمایی کنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار

دوست عزیز برای گرفتن بهترین پاسخ ممکن در مورد تام بامبادیل و در حقیقت کامل ترین چیزی که می تونی در موردش پیدا کنی به این آدرس سر بزن(وبلاگ آرون عزیز) :

http://lordoftherings.persianblog.com/

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

اله سار عزیز من این مبحث رو ایجاد کردم که با هم بپردازیم به این که تام بامبادیل کیه ؟ نه این که به احتمالات قانع بشیم.ولی باز هم از راهنمایی که کردی ازت ممنونم.توضیحات مفیدی داشت ولی من چون زیاد با تاریخ آردا و انواع نژادهای قدیمی و جدید اون زیاد آشنا نیستم برداشت سطحی از اون کردم.

در ضمن یک موضوعی هست که یادم رفت که بگم .من هر جوری فکر می کنم می بینم که در سایتی که معرفی گفتی که منظور تام از فرمانروای تاریکی ملکور بوده.ولی بعدش خود ت این حرف رو با گفتن این جمله تکذیب می کنی(و نوشته های تالکین گفته شده که ملکور اولین موجودی بوده که از خارج وارد دنیا شده. و همچنین موجود دیگری هم خلق نشده بودن)

ولی به نظر من منظور تام از فرمانروای تاریکی ساورون بوده . ولی اگه منظورش این بوده ساورون که از خارج نیومده؟

در هر دو حالت که نگاه کنی نوشته های تالکین حرف خودشو تکذیب می کنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

منظور تام سائورون نبوده ؛ اول برو اطلاعات دقیق درمورد موجودات پیدا کن و بعد این نظریه رو بگو! چون ملکور بوده که از دنیای خارج اومده و بعدی رو هم اگه بخونی می فهمی که تنها موجوداتی که در داخل بودن soul ها میتونستن باشن که عملا موجود حساب نمیشدن! چون بهرحال آردا اول خلق شد و بعد ملکور واردش شد و واسه همین میشه گفت که تجسمی از طبیعت قبل از ملکور تو آردا بوده که همون تام بامبادیله و همچنین قبل همین جمله تام داره از تاریکی به زیر ستاره ها حرف میزنه و قبل از خم برداشتن دریاها که همون موقع است که دو چراغ والار نابود شدند و دریاها خم برداشتند و خشکی ها بشکستند و باعث همه اینها هم ملکور فرمانروای تاریکی بوده. و تاریکی زیر ستارگان هم واسه همون موقع بوده که هنوز خورشید و ماهی وجود نداشتن و ملکور بر سرزمین میانه سلطه داشته و و و و ....., خواهشمندم با اطلاعات دقیق نظریه بده و گردن تالکین ننداز!

به احتمالات قانع بشیم؟! تو بیشتر از اونا چیزی پیدا نمیکنی! تام رو که تالکین نیومده بگه دقیقا چیه! پس با اطلاعات و منابع کامل باید حدس زد که چی میتونه باشه و اگه همه چی رو خونده باشی و بدونی بیشتر از اینا درباره تام نمیتونی پیدا کنی که راجع به تام گفته باشه! من تمام احتمالات رو بررسی کردم حتی همین سائورون که میگی , که دیدی امکان نداره اینطوری باشه! جز اینه؟! اگه شاهدی برای تکذیب اینا هست بگید خوشحال میشم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

آرون جان حق با شماست ولی خیلی خشن برخورد می کنی ها ؟خوب من این مبحث رو ایجاد کردم تا همه نظراتشون رو بگن و من هم روی هوا یک نظری دادم ولی دلیل نمی شه که این قدر تند برخورد کنی.در ضمن یک جوری حرف می زنی که من انگار گفتم که تقصیر تالکین که این حرف ها همدیگر رو تکذیب می کنن اما تا حالا فکر کردی که چرا باید این جوری باشه؟چرا باید تام بامبادیل یا موارد دیگه معمای حل نشدنی باشن؟

چون که تالکین می خواسته بعد از مدت ها داستانش (مثل برخی از شاهکارهای فارسی) از یاد نره.می خواسته بعد از سال ها که گذشت هنوز مبحث داغی برای پیروانش داشته باشه تا دیگه از یاد نره.همین.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الانور

ببین هل بوی خود تالکین تو یکی از نامه هاش گفته تام بامبادیل تنها راز موجود در سری کتاب های منه ... تالکین عقیده داشت همیشه در هر کتابی باید یک مسئله حل نشده باشه و در سری آثار خودش تام رو به عنوان این راز حل نشده برگزید . در هر صورت من فکر می کنم تام باید به یه نحوی از آینور باشه .... منظورم اینه که یه موجود غیر فانی با فدرت های بسیار بزرگ

آرون ملایمت چیز خوبیست :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

الانور جان حرف شما درست ولی این دلیل نمیشه که ما در مردش حرف نزنیم

من با النور در مورد بر خورد های آرون موافقم D:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
feanor

خوب به نظر من تام همون ارو ( ایلوواتار ) هست اگر به جملات نگاه کنین میگه که تام پیرترینه و تمام مراحل ایجاد آردا رو به چشم دیده پس انسان و الف و هابیت و انت و دورف نیست در ضمن تمام موجودات فانی و همچنین الف ها از حلقه تاثیر می پذیرن حتی میشه گفت آینو ها هم همینطور چون گندالف و سارومان و سائورون از آینو ها هستن پس تام یا باید از والار باشه ( که ما اسم همشونو میدونیم و میدونیم که از اونا نیست) یا خود ارو باشه که بی خبر برای نظارت بر آردا بدن گرفته و وارد آردا شده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

منم با feanor موافقم.حلقه اصلاً تأثیری روی تام بامبادبل نداشته.و الروند هم میگه تام بدون پدره.و جایی هم گلدبری میگه او همان است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

فیانور؟ بورومیر؟ صد دفعه گفتم اون پست وبلاگم رو بخونید اگه اون رو خونده بودید با دقت اینها رو نمی گفتید یا حدااقل می دونستید که تکرارین !!!

http://lordoftherings.persianblog.com

اینجوری که میگید مجبور میشم همه رو همینجا paste کنم اما خیلی زیاد هستن , من اونها رو برای اینجا نوشته بودم که مطلع شید اما چون زیاد بودن گذاشتمشون توی وبلاگم که برید از اونجا بخونید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
warmaster

آرون عزیز با وجود احترامی که برای شما قائلم باید بگم برخورد مناسبی از خودتون نشون ندادید شما نباید با هر نظر ولو اشتباه یا حتی تکراری این طور فرد مقابل رو مورد شماتت قراربدید. در هر حال( من اون متن رو که می گید خوندم) این بحث رو نمی تونیم جدا از چند حدس بدونیم. مسئله ی اصلی در اینه که هر چند حدسی که شما ارائه کردید از بسیاری جهات قابل قبوله اما مطمئن نیست. از طرف دیگر نظر دوستان ولو به نظر غلط باشه بازم نمی شه اونو به اطمینان رد کرد چرا که نظر واقعی تااکین رو نمی دونیم وحرفامون از اظهار نظر شخصی فراتر نمیره. در واقع اگرچه طبقنظام موجود در کتاب وسایر تاکین امکان تحقق نظر دوستان حتی نا ممکن باشه اما شاید از نظر تاکین روشی که ما به اون نامطلعیم برای امکانش وجود داشته. همه ی این پستو زدم تا بگم کار شما از چه نظر دچار اشگاله. اما حتی اگه این مسئله هم نبود شما حق نداشتید با کسی به صرف اشتباه کردن تا این حد بد برخورد کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
آرون عزیز با وجود احترامی که برای شما قائلم باید بگم برخورد مناسبی از خودتون نشون ندادید شما نباید با هر نظر ولو اشتباه یا حتی تکراری این طور فرد مقابل رو مورد شماتت قراربدید. در هر حال( من اون متن رو که می گید خوندم) این بحث رو نمی تونیم جدا از چند حدس بدونیم. مسئله ی اصلی در اینه که هر چند حدسی که شما ارائه کردید از بسیاری جهات قابل قبوله اما مطمئن نیست. از طرف دیگر نظر دوستان ولو به نظر غلط باشه بازم نمی شه اونو به اطمینان رد کرد چرا که نظر واقعی تااکین رو نمی دونیم وحرفامون از اظهار نظر شخصی فراتر نمیره. در واقع اگرچه طبقنظام موجود در کتاب وسایر تاکین امکان تحقق نظر دوستان حتی نا ممکن باشه اما شاید از نظر تاکین روشی که ما به اون نامطلعیم برای امکانش وجود داشته. همه ی این پستو زدم تا بگم کار شما از چه نظر دچار اشگاله. اما حتی اگه این مسئله هم نبود شما حق نداشتید با کسی به صرف اشتباه کردن تا این حد بد برخورد کنید.

سلام به همه. وارمستر عزیز منم متوجه منظور شما از شماتت در پست آرون نشدم،چون بنظر من اون پست آخر آرون از روی تعجب بود و نه هیچ چیز دیگه ، چون دوستان (فیانور و برومیر ) در این مورد تنها حدسی رو قاطعانه انتخاب کردن که خود تالکین اونو قاطعانه رد کرده وبنظرمن تعجب آرون هم از این بود که اینو توی نوشتش گفته !این که میگید که ارون چند تا حدس ارائه داده درست ، اینکه می گید که اونا مطمئن نیستن هم درست اما در مورد اینکه می گید : اگر نظر دوستان ولو به نظر غلط باشه بازم نمی شه اونو به اطمینان رد کرد چرا که نظر واقعی تااکین رو نمی دونیم وحرفامون از اظهار نظر شخصی فراتر نمیره ؛ اشتباه می کنید ، در مورد نظری که دوستان در بالا دادن کاملا مطمئن هستیم که غلطه چون خود تالکین به صراحت اینو گفته من براتون از خود تالکین نقل قول می کنم :

There is no embodiment of the One, of God, who

indeed remains remote, outside the World, and only directly accessible to the Valar or Rulers.

این قطعا مشخص می کنه که تام ارو نیست و این تنها نکته کاملا روشنه ماجرای تامه! بهرحال بنظر من متن آخر آرون تعجب آمیز بود تا شماتت گونه و تعجبش هم بجا بود چون اگه دوستان مقالش رو خونده بودن (که بنظر من نخوندن ) مطمئنا اینو نمی گفتن( این پست من هم بیشتر در جهت شفاف سازی بوده که امیدوارم شفاف شده باشه ) فارق از این شوخی آخر امیدوارم که موضوع روشن شده سوء تفاهم نشده باشه.موفق باشید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
warmaster

خوب تاحدی که سرم 10 جاش شکست شفاف شدم. خوب باید بگم حرف شما کاملا درسته ومنم اونو رد نمی کنم علاوه بر این باید دقت شما رو جدا ستایش می کنم .

هر چند باید بگم البته نقل قول شما بسیار کار گشا ست و می تونه دلیل قاطعی محسوب بشه اما باز هم به نظر من استفاده از الفاظی که در اون متن وبه خصوص ابتدای آن اون قدر مودبانه نبود خوب برای مثال شما نمی گید احتراما این متن رو صد بار گفتم یا اینکه باید اینو می دونستی در بهترین حالت فرد رو به خاطر ندونستن توبیخ می کنید. در حالیکه تنها برتری شما( در این مثال خاص) دونستن یکی از جوابهای غلطه و نه دونستن جواب درست که هر چند خوبه اما چندان مفید نیست( مثلا همونطور که ما می دونیم تام ارو نیست می دونستیم خیلی چیزای دیگه هم نیست اسم این رو حتی نمیشه معرفت دونست . ) به نظر من حتی در حالتیکه شما جواب درست را هم می دانستید برخورد نا مناسبی کرده بودید چه بهتر بود که به جای چنین عکس العملی توجه دوستان رو به نظر درست جلب میکردید.

امیدوارم این بار دیگر شفاف نشوم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
خوب تاحدی که سرم 10 جاش شکست شفاف شدم. خوب باید بگم حرف شما کاملا درسته ومنم اونو رد نمی کنم علاوه بر این باید دقت شما رو جدا ستایش می کنم .

هر چند باید بگم البته نقل قول شما بسیار کار گشا ست و می تونه دلیل قاطعی محسوب بشه اما باز هم به نظر من استفاده از الفاظی که در اون متن وبه خصوص ابتدای آن اون قدر مودبانه نبود خوب برای مثال شما نمی گید احتراما این متن رو صد بار گفتم یا اینکه باید اینو می دونستی در بهترین حالت فرد رو به خاطر ندونستن توبیخ می کنید. در حالیکه تنها برتری شما( در این مثال خاص) دونستن یکی از جوابهای غلطه و نه دونستن جواب درست که هر چند خوبه اما چندان مفید نیست( مثلا همونطور که ما می دونیم تام ارو نیست می دونستیم خیلی چیزای دیگه هم نیست اسم این رو حتی نمیشه معرفت دونست . ) به نظر من حتی در حالتیکه شما جواب درست را هم می دانستید برخورد نا مناسبی کرده بودید چه بهتر بود که به جای چنین عکس العملی توجه دوستان رو به نظر درست جلب میکردید.

امیدوارم این بار دیگر شفاف نشوم.

سلام به همه.اول ذکر این نکته ضروریه که : وارمستر عزیز من بشدت برای شما احترام قائلم و نثر شما و سبک نوشتاری و اطلاعات شما رو کاملا تحسین می کنم و علت اینکه این پست رو می دهم هم همینه چونکه همه گفتنیهای این بحث گفته شده اما من خودم رو ملزم دونستم که بازم توضیح بدم .اولین شرط یک بحث منطقی اینه که طرفین به دلایل و مدارک هم توجه کنند و بعد از اون در رد و یا قبول اونها صحبت کنند پس حتما خود شما هم قبول داری که اگه یکی از طرفین بحث کلی توضیح شرح برای ادعاش بیاره ولی طرف دیگه بدون اینکه به اونها کوچکترین توجهی بکنه حرف دیگه ای بزنه بحث بی نتیجه می مونه و به انحراف می ره علت تعجب آرون هم همین بود که دوستمون فیانور اگه به دلایل آرون توجه می کرد مطمئنن اون نظر رو نمی داد چون غلط بودنش قطعی بوده ، پس آرون توبیخ به علت ندونستن چیزی نکرده بلکه از رعایت نکردن اصول بحث کردن گلایه کرده. بگذریم و به بحث خودمون بپردازیم:D اول از آرون عذر می خوام چون این تحقیق متعلق به ایشونه ولی چون الان مخاطب بحث من شدم و چون من با تحقیق آرون آشنایی داشتم و خودم هم در این مورد کنکاش زیادی کرده بودم به خودم اجازه دادم که این توضیحات رو بدم)وارمستر عزیز در مورد این قضیه ما کاملا مطمئن هستیم که تام ارو نیست،اما با تقریب خیلی زیادی هم می دونیم چه چیزهای دیگه هم نیست یعنی با کمی بحث می شه ثابت کرد تام دقیقا هیچی نیست جز یه احتمالی که باقی می مونه که تو مقاله آرون عزیز آورده شده بهر حال من اونو دوباره نقل می کنم : تالکین در نامه ای که در 16 دسامبر 1937 به دوستش استنلی اونوین دادهدر مورد تام اینو گفته :

Do you think Tom Bombadil, the

spirit of the (vanishing) Oxford and Berkshire countryside, could be made into the hero of a story?

هیچ متن دیگه نمی تونی پیدا کنی که تام رو چیزی نامیده باشه(یعنی به گونه ای منتسب کرده باش مثل این جمله بالا ). پس این تنها احتمالی که قابل برسیه و شاید هم به حقیقت نزدیک. بازم می گم که خود تالکین به عمد از واضح کردن تام خودداری کرده و تنها چیزهایی که ما در دست داریم همینهاست و تنها راه اینه که به جملاتی پراکنده و ویرایش نشده همچون اونی که در بالا آوردم بسنده کنیم و پله پله ثابت کنیم تام چه چیز نیست و چه چیزهایی ممکنه نباشه تا بعد احتمال اینکه چه چیز هست رو افزایش بدیم و فکر می کنم که درسته که این معرفت نیست اما چیزیه نزدیک به اون . بازم اگه شما قانع نشدی یه جور دیگه می شه بحث رو ادامه داد(و شاید تنها راه عاقلانه ای که باقی می مونه) ...شما می تونی تام رو به هر گونه یا نژاد های موجود در ادبیات تالکین منتسب کنی ؛ من با استفاده از متون صریح خود تالکین یا شرح و مشخصات اون گونه مد نظر شما براتون تا حدودی واضح می کنم که که تام از اون گونه نیست ، بجز بحث spirit یا soul تک و یگانه بودن تام.موفق باشید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
feanor

خوب من فقط مي تونم بگم كه آرون كاملا منو قانع كرد

من هميشه نوشته هاشو قبول داشتم

در ضمن وارمستر من حرفاي آرون رو توهين به خودم نمي دونم چون آرون آدمي نيست كه به آدم توهين كنه پس لطفا اين بحث و تموم كنين و به موضوع اصلي تالار بپردازين

اگه نوشته هاشو بخوني كاملا واضحه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

شاید این قدر ها هم که ما گنده اش میکنیم مهم نیست شاید تام یک پیر مرده که فقط یه مقدار بیشتر از یه ذره قدرت داره؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ef@Robber

اگر این گونه بود چرا گفت که وقتی من اینجا بودم الف ها به شرق رفتند و حتی اگر از این صرف نظر کنیم چرا وقتی حلقه را در دستش کرد نامرئی نشد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

نمی دونم. ولی پيچده ترين پرسش ها ساده ترين پاسخ هارو داره. شايد فقط زوال عقل داشت. توی سن اون خيلی طبيعيه. شايد رازی هم که تالکين پنهان کرده همين باشه. در هر حال ميشه در اين تاپيک عجيب ترين حدث هارو زد، اين خواسته تالکينه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

پس تام به رازه، يه راز بزرگ. ولی کنار اين اين راز بزرگ يه راز کوچيکم هست، گلدبری. گلدبری کيه؟! يک شريک زندگی؟ يه دوست؟ یا شايد خیلی پیچیده تر از اینها.

تام: امروز روز آب تنی گلدبری است. تام طوری از گلدبری صحبت می کنه که انگار يه جور گياهه! شايد از علاقه اش به گياهان باشه و شايدم گلدبری واقعاْ . . .

گلدبری هم مثه تام يه جوری از همه چيز جنگل خبر داره. از اين که مهمون مياد و منتظر اونهاست.

خيلی قشنگ فرودو رو مشناسه، تو دوست الف هايی؛ برق چشم ها و طنين صدايت اين را می گويد. پس واقعاْ گلدبری دست کمی از تام نداره. فقط شاید حواس پرتی اون پیرمرد رو نداره.

گلدبری تام را می شناسد، بهتر از هر کسی.

او همان است، يک جور مسئوليت سنگين به عهده اوست. پس اين دختر رودخانه می دونه تام کيه ولی نمی تونه بگه نه اين که نخواد کلامی برای گفتن پيدا نمی کنه. توصيف تام کلماتی می خواد که حتی گلدبری هم بلد نيست.

در هر حال اگر گلدبری رازی بزرگ تر از تام نباشه کمتر از اونم نيست. و اگر راز تام کليدی داشته باشه، پيش گلد بريه.

***

می خواستم برای اين مطلب يه تاپيک جديد باز کنم. ولی از اونجا که از شخصيت گلدبری هميشه در کنار تام ياد شده و کمتر شناخته شده گفتم اين بحث رو انجا شروع کنم. در هر حال قبل از هر چيز می خوام بدونم کدوم بهتره، يه تاپيک برای گلد بری. ويا ادمه اش همين جا.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

صفحه ۵۲۵ بازگشت شاه، از زبان گندلف:

دارم می روم که يک گپ مفصل با بامباديل بزنم، از آن گپ ها گه در دوران خودم حسرت اش به دلم مانده، او از آنهاست که خزه گرفته و من از آن سنگ هايی که تقدير محکونشان کرده به غلتيدن تا هيچ وقت خزه نگيرند. اما روزگار سرگدانی من تمام می شود، و آلآن خيلی چيز ها داريم که بهم بگوييم.

و اما صفحه بعد گندلف خطاب به فرودو:

مطمئن باش، به خوبی هميشه. ککش هم نگزيده، و حدس می زنم عين خيالش نيست که چه کرده ايم يا چه ديده ايم، مگر ملاقاتمان با انت ها. شايد بعدها وقت باشد که برويد و ببينيدش.

من فکر می کنم خيلی چيزا تو اين دوتا پاراگراف هست.

۱- تام بامباديل و گندلف شبیه اند و اگر نوشته خود تالکين نبود می گفتم يکی از اون ایستاری هاست. تا يا حداقل يک ماياری که از يه جايی اومده.

۲- برای تام هيچی مهم نيست ولی برای گندلف مهمه که برش و باهاش صحبت کنه اون قدر که فرودو و دوستاش رو تنها بزاره! در هر حال با هم حرف های زیادی دارن. و حتماْ کندلف پا نمیشه این همه راه بره تا شعر های تام بامبادیل رو در مورد گلدبری و طبیعت گوش کنه. شایدم بره از اون هیچی بعید نیست.

۳- برای تام انت ها جالبن. اون طبیعت رو دوست داره و این ازش بعید نیست. ولی شاید ماجرا جدی تر باشه. اگه واقعاْ هنوز انت بانویی وجود داشته باشه احتمالاْ یا توی جنگل تامه یا تام ازش خبر داره. خود انت ها هم تصور می کردن انت بانو های جایی مثه شایر ساکن باشن و کجا بهتر از پیش تام بامبادیل عاشق گل و بلبل.

۴- گندلف می گه دوران خودم، و در جای ديگری هم خطاب به دنه تور می گه منم گارگزار هستم. از سر جمع اين ها شايد به چيز زيادی نرسيم فقط گندلف گارگزاريست که برای نجات دنيا اومده ولی شايد و شاید خیلی ببشتر از این. در هر حال من روش بحث نمی کنم باشه واسه بعد. ولی شاید بشه تام بامباديل رو هم يه جور کارگزار دونست. شايد کارگزار طبيعت.

۵- گندلف می دونست که فرودو در نهايت به والينور خواهد رفت. در آينده ای نزديک. يک مدت هم درگير پاکسازی شاير خواهد بود و گرفتاری های بعدش. و کلاْ وضع سلامتش طوری نيست که بتونه بره. آيا منظور گندلف اين نيست که آن ها در والينور هم ديگر رو خواهند ديد؟ به نظر من پذيرفتنيه ولی در صورتی که بپذیریم تام بامباديل کسی که از اول بوده و از جاشم تکون نخورده جنگل زيباشو ول کنه بره والینور.

در اين مورد جمع بندی نمی کنم و همين طور نتيجه گيری چون بتظرم هنوز اطلاعات در حدی نيست بشه که نتيجه ای ازش گرفت و هر جا هم که به نتيجه نزديک می شم نوشته های خود تالکين و نامه هاش نمی زاره جلوتر برم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

خب در مورد اینکه تام مثل گندالف مایار باشه شدیدا رد میشه (به همون علتی که خوندی و کامل دلیل آوردم) اما نکته های بسیار جالبی بودن ممنون. در هر صورت تقریبا مشخص شده که تام یه روح طبیعت هستش و از قبل از مایار و والار بوده (همونطوری که خودش گفته) و خواهد بود. شاید علاقه اش به انت ها که نگهبان طبیعت هستن هم همین باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

آفریدگار و آرون عزیز، خیلی ممنون. ولی بابا!!!!

دست از سر این تام بامبادیل وردارین. وقتی خود ارباب تالکین گفته این معمای دنیای منه دیگه چی کار میخواین بکنین. البته شوخی کردم ها!!! بحث خیلی جالبیه! ولی خودمونیم این ارباب تالکین هم خوب همه مون رو گذاشته سر کار ها.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

خب چرا ما بايد تام بامباديل را تام بامباديل قبول نكنيم ؟چرا هر چيزي بايد نژاد داشته باشه ؟مثلا نژاد ايلواتار چيست؟خب ما نمي تونيم بگيم زيرا ايلواتار ,ايلواتار است .همينطور تام بامباديل او كه اولين قطره باران را ديد و در آنجا بود قسمتي از طبيعت, و آتش زوال ناپذير در آردا هم سن اوست .پير تر از سايه ي آردا در سراي ايلواتار در دمدمه هاي آهنگ آينور!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر
خب چرا ما بايد تام بامباديل را تام بامباديل قبول نكنيم ؟چرا هر چيزي بايد نژاد داشته باشه ؟مثلا نژاد ايلواتار چيست؟خب ما نمي تونيم بگيم زيرا ايلواتار ,ايلواتار است .همينطور تام بامباديل او كه اولين قطره باران را ديد و در آنجا بود قسمتي از طبيعت, و آتش زوال ناپذير در آردا هم سن اوست .پير تر از سايه ي آردا در سراي ايلواتار در دمدمه هاي آهنگ آينور!

دقیقاً این رو من قبلاً توی تاپیک گلدبری هم گفته بودم. تام تامبادیل یک چیز کاملاً مجرد و خاصه.

ولی دلیلی که من بهش علاقه دارم این نیست که فقط مشکل نژادش رو حل کنم من بیشتر به اون به چشم یه چیز جالب نگاه می کنم که می خوام بشناسمش. اصلاً این یکی از خصوصیات دنیای فانتزیه که شما به دنبال شناخت دنیای جدیدی میرید.

آفریدگار و آرون عزیز، خیلی ممنون. ولی بابا!!!!

دست از سر این تام بامبادیل وردارین. وقتی خود ارباب تالکین گفته این معمای دنیای منه دیگه چی کار میخواین بکنین. البته شوخی کردم ها!!! بحث خیلی جالبیه! ولی خودمونیم این ارباب تالکین هم خوب همه مون رو گذاشته سر کار ها.

من دست از سرش برداشتم این ولم نمی کنه از صبح تا حالا 8 تا میسد کال داشتم. این جواب شوخیت. :grin: ولی نزنیا!!

آره با این که این معمای دنیا اونه موافقم. و فکر می کنم تالکین وقتی واژه تام بامبادیل رو روی کاغذ نوشت فکرش نمی کرد یه روزی ما اینجوری بزنیم سرو کله هم.

ولی خوشم میاد ازش دیگه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

ورود به دنياي جديد , زيبا و فراتر از عادت تنها با غرق شدن و لذت بردن در آن است نه با استدلال هاي گمراه كننده در مورد حقايق آن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...