رفتن به مطلب

Recommended Posts

زاپا

این جالبترین عنوان تایپیکی بود که در سلسله جستجوهام در سری تایپیک های قدیمی پیدا کردم، قبلا از طریق تایپیک از کدوم شخصیت بدتون میاد(https://arda.ir/forum...h=1) میدونستم که گالادریل بین برخی کاربرا خیلی محبوب نیست، ولی اینکه ملکه الفی رو با عنکبوت کریه مقایسه کنن برام جالب بود، البته احتمالا این یه شوخی بین کاربرای قدیمی بوده، ولی خب منم به طرز کاملا جدی وجوه شباهت و تفاوت گالادریل و شلوب رو از نظر خودم میگم:

تفاوت ها:

1- قدرت خیلی کمتر شلوب نسبت ببه گالادریل: گالادریل یه ملکه قدرتمند بود که همه تو سرزمین میانه ازش حساب میبردن اما شلوب رو حتی سام تقریبا شکست داد.

2- تفاوت در ذات : گالدریل ذاتا موجود نیکی بود و البته مثل هرموجود دیگری احتمال فاسد شدنش وجود داشت همون طوری که وقتی حلقه رو از فرودو گرفت یه لحظه نشون داد، ولی شلوب ذاتا شر بود .

3- تفاوت در زیبایی : ترجیح میدم چیزی نگم

تفاوت در هدف، خرد و...........

اما شباهت ها :

1- اصل و نسب : گالادریل دختر فینارفین پسر فینوه بود بنابراین با دو نسل نژادش به الف های اولیه و بی پدر و مادر ( منظور همون هایی که از خواب بیدار شدن) میرسید و نژادی بس والا داشت. شلوب هم نسب به اونگولیانت میرساند که یک مایار بود.بنابراین هر دو نژادی والا داشتند.

2-طول عمر : فکر کنم هر دوشون حداقل 7 هزار سال خورشیدی عمر داشتند ( حساب سالهای درختان رو دیگه نمیدونم)

البته هنوز نمیدونم چرا گالادریل رو مثلا با سارومان مقایسه نکردن؟ این طوری جالبتر میشد و حرف های بیشتری برای گفتن وجود داشت.

ویرایش شده در توسط زاپا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elentári

این تاپیک از اون تاپیک های جالب بود که هر پست رو که میخوندم تعجب و حیرتم بیشتر و بیشتر میشد. تفاوت هایی که جناب زاپا گفتن گویای اینه که گالادریل شلوب نبود و من شخصا شباهتی نمی بینم 8-|

اما در مورد شباهت ها،

1- اصل و نسب : گالادریل دختر فینارفین پسر فینوه بود بنابراین با دو نسل نژادش به الف های اولیه و بی پدر و مادر ( منظور همون هایی که از خواب بیدار شدن) میرسید و نژادی بس والا داشت. شلوب هم نسب به اونگولیانت میرساند که یک مایار بود.بنابراین هر دو نژادی والا داشتند.

2-طول عمر : فکر کنم هر دوشون حداقل 7 هزار سال خورشیدی عمر داشتند ( حساب سالهای درختان رو دیگه نمیدونم)

البته هنوز نمیدونم چرا گالادریل رو مثلا با سارومان مقایسه نکردن؟ این طوری جالبتر میشد و حرف های بیشتری برای گفتن وجود داشت.

اونگولیانت مایا نبود، اون از پوچی های خارج آردا به وجود اومده بود و نمیشه اون رو جز هیچکدوم از نژادهای آردا قرار داد.

درمورد عمر هم فکر نمیکنم شلوب به اندازه ی گالادریل عمر داشته باشه، البته هیچ عدد دقیقی درباره ی سن شلوب ندارم! :)

خط آخر رو موافقم اگه مقایسه بین سارومان و گالادریل و یا گالادریل و سائرون شکل میگرفت بهتر بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه
در در ۱۳۹۴/۴/۲۲ ه‍.ش. at 5:04 PM، زاپا گفته است :

البته هنوز نمیدونم چرا گالادریل رو مثلا با سارومان مقایسه نکردن؟ این طوری جالبتر میشد و حرف های بیشتری برای گفتن وجود داشت.

در در ۱۳۹۴/۴/۲۲ ه‍.ش. at 9:13 PM، Elentári گفته است :

خط آخر رو موافقم اگه مقایسه بین سارومان و گالادریل و یا گالادریل و سائرون شکل میگرفت بهتر بود.

یه دلیل  مقایسه می تونه این باشه که اینا دو تا نیروی مؤنث هستن که روبه روی هم قرار گرفتن. و دارن رابطه ی ملیان-اونگولیانت رو توی دوران سوم معادل سازی می کنن.

کسی زیاد تلاش نکرده شباهت:D بنویسه اینجا. یکیشو من می نویسم*

شلوب یا (she+lob) عنکبوت ماده، بافنده ی مؤنثه که کارش "تنیدن تارهای سایه" س. داشتم فکر می کردم اینطوری وایره از همه شلوب تر میشه:دی که یادم اومد گالادریل هم خوب پارچه می بافت:

نقل قول

برای هرکدام مطابق با اندازه شان، باشلق و شنل فراهم کرده بودند، که از جنس ابریشم گرمی بود که گالادریم می بافتند. نمی شد گفت که چه رنگی دارند: خاکستری رنگ با ته رنگی از شامگاه زیر درختان در آن و با این حال اگر تکانشان می دادی یا  در زیر نور دیگری می گرفتی، به سبزی برگ ها در سایه بودند، یا همچون زمین های بی آلایش گذشته در شب. مثل آب های نقره ای تیره رنگ در زیر ستارگان.... خود بانو و ندیمگانش این پارچه را  برای شما بافته اند.

یاران حلقه

در حالی که شلوب سایه رو می بافته، گالادریل رنگ ها رو بافته، رنگ هایی زیر نورهای مختلف. اما به هر حال هردو بافنده هستند. و بافندگی در اسطوره ها هنر و صناعت زنانه س که خیلی وقتا با جادو در هم آمیخته.

یه شباهت دیگه هم هست، اونم اینه که دست کم آدم های دوران سوم، همونقدر از گالادریل می ترسن که از شلوب.  همونقدر از لوتلورین پرهیز می کنن که از کیریت انگول.علتشم اینه که هرکسی به قلمروشون راه نداره و اخباری هم از اونجا به بیرون درز نمی کنه که بتونن به شناخت دست پیدا کنن.

کنام شلوب که بدون شرحه:

نقل قول

تا کنون هیچ مگسی از تارهای شلوب نگریخته بود

.

و در مورد لورین اینا هست:**

نقل قول

 بورومیر: وصف این سرزمین خطرناک را در گوندور شنیده ایم. و می گویند کمتر کسی وقتی به آنجا پا گذاشت بیرون می آید، و از این تعداد کم هیچ کسی بدون آسیب نگریخته است.

یاران حلقه

ائومر: پس همان طور که داستان های قدیمی می گویند در طلابیشه بانویی فرمانرواست. می گویند کمتر کسی می تواند از دام او بگریزد. چه روزگار غریبی! اما اگر مساعدت های بانو شامل حال شماست، پس پیشه ی شما هم ساختن دام است و شاید هم جادو.

دنیا از هر بابت عجیب شده.... مردم با بانوی بیشه حرف می زنند، اما زنده می مانند.

دوبرج، سواران روهان

* دیشب یه سؤال اینجا بود، نتیجه ش شد این شباهته.

** این حرفای ائومرو من هرجا بحث گالادریل پیش اومده نقل قول کردم. امیدوارم تور و اله ماکیل گذرشون به این تاپیک نیفته:D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...