رفتن به مطلب

Recommended Posts

امیر فارامیر

سلام

هیچ معلوم هست این آردایی های گذشته کجا هستن و چرا به ندای ایلوواتار پاسخ نمی دهند؟

امیدوارم یک روانشناس بیاد و روی این مطلب کار کنه، واقعا موضوع جالبیه، اما امیدوارم نتیجه اش چیزی شبیه این نباشه:

اخبار ساعت 21:

محققان دانشگاه .... طی آزمایشی که بر روی 5000 نفر داوطلب دوستدار فانتزی انجام داده اند، به این نتیجه رسیده اند که واقعی پنداشتن دنیاهای فانتزی یکی از نشانه های رایج بیماری خطرناک .... در میان این علاقمندان می باشد.این محققان هنوز نتوانسته اند درمانی برای این بیماری خاموش و فراگیر پیدا کنند و تنها توصیه شان به خانواده ها اینست که کودکان را از دسترس این بیماران و علاقمندان به ادبیات فانتزی دور کنند.

چون اگر اینجوری باشه، من شخصا یکی از کسانی هستم که سالهاست به این بیماری مبتلا هستم، البته مال من یه کم پیشرفته تره چون از حالت وابستگی به دنیای نویسندگان خارج شده ام و در حال کشف دنیایی هستم که خودم درستش کردم و اگر خدا بخواد اون را یه روزی می نویسم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

یاد یه تیکه از فیلم ارباب حلقه ها، یاران حلقه افتادم. بعد از رفتن بیلبو، یه صحنه هست که یکی از پیر هابیت ها یه همچین جمله ای راجع به فرودو میگه:

He is cracking!

و فرودو در جواب میگه:

And proud of it!

یه جورایی ما هم اگر یه روزی بهمون یه بیماری بچسبونه فکر کنم عوض رفتن پی دوا درمون، بهش افتخار هم بکنیم!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
جان کریستوفر

یه جمله در این باره هست که میگه :

Live in novel book is beautiful

but

in reality live is ignominy

زندگی در کتابای قصه قشنگه ولی در زندگی واقعی افتضاست.

فرق نمی کنه دیگران راجع به تو چی می گن مهم اینه که خودت چی فکر می کنی اگه دیگران اعتقاد دارند که تو مریضی و دیونه صدات میزنن مهم نیست چون تو چیزی می دونی که اونا نمی دونن و اگه می دونستن شاید به اصطلاح خودشون از تو مریض تر و دیونه تر می شدند .

و همیشه باور داشته باش که تو از همشون سالم تری .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

فرمایش شما هم قابل تأمل است جان کریستوفر جان!!! ولی خب... چه طوری بگم؟ آیا این طور زندگی کردن، یک جور فرار از واقعیت نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
جان کریستوفر
فرمایش شما هم قابل تأمل است جان کریستوفر جان!!! ولی خب... چه طوری بگم؟ آیا این طور زندگی کردن، یک جور فرار از واقعیت نیست؟

خب Halbarad عزیز خود استاد تالکین به این سوال پاسخ داده :

ادبیات تخیلی فرار به سوی واقعیت است نه فرار از واقعیت به تخیل

و منم کاملاً با گفته ی استاد موافقم

با تشکر جان کریستوفر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Safires

به عقیده ی من هر کس در درون، اندیشه و داستان ، دنیایی برای خود داره. این دنیا میتونه در راستای دنیای ظاهری

باشه یا ظاهرا دور از حقیقت باشه اما در تار پود اون، مفاهیم به طور برجسته تری از نوع اول به چشم بخوره.

دنیای تالکین از دید من جزء دسته ی دومه؛ دنیایی با ظاهری کمی متفاوت با دنیای واقعی، اما سیراب از مفاهیم

پیچیده و برجسته و الهاماتی از افسانه ها و اساطیر.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

اول بگویم که: ای سافیرس که امضایت ما را بسیار خوش آمد زانرو که آناثما را نیک دوست می داشتیم و دوست می داریم...

در ثانی بگویم که ظاهرا این طور نمی شود ادامه داد. زمانی که کتاب درخت و برگ رو خریدم، حوصله نکردم مقدمه ی مراد فرهادپور رو بخونم و رفتم سراغ داستانها. اما انگار اینطوری نمیشه. باید برم بخونمش. اما کو وقت؟ وقت که پیدا شد، اون رو هم می خونم! پس تا وقتی که من این مقدمه رو بخونم....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Safires

Halbarad عزیز، پیشنهاد می کنم برداشت خودت رو بیان کنی، نه مقدمه و صحبت آقای فرهادپور رو در این مورد.

البته حتما مطالعه کن، اما چیزی رو بگو که حاصل فکر و اندیشه ی خودته.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

من که اوایل خیلی جو گیر لوتر شده بودم،نزدیک بود کارم به تیمارستان بکشه،همش تو ذهنم داستان ها و شخصیت ها لوتر چشم می اومد،جایی هم که من زندگی میکنم وقت پاییز،خیلی شبیه محل زندگی الف ها میشه،اونقتا میرفتم تو چمنا زیر درختا،کتابو با خودم میبردم دراز می کشیدم و شروع می کردم به خوندن،وقتی می خوندم احساس می کردم،واقعاً همۀ این داستانا وجود دارن،جوری که انقدر با اطرافیان در مورد واقعی بودن داستانا حرف میزدم،از دست من کلافه میشدن و از دستم فرار می کردن،خلاصه نزدیک بود به کل دیوونه بشم،ولی نظرم این هستش که تا حدودی این داستان ها واقعیت دارن،حتی در تمام اساطیر ملل های مختلف،اساطیر آنها ریشه واقعیت دارن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

درسته سافیرس جان! ولی مسئله اینه که آدم برای این که راجع به یه چیزی نظر بده، باید یه ایده ای راجع بهش داشته باشه!!! من برای به دست آوردن یه تصویر کلی باید اون مقاله رو بخونم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Prince Imrahil

سلام دوستان خیلی خوشحالم که میبینم توی آردا ی جدید ام این تاپیک طرفدار زیاد داره،

توی فیلمی که تو https://arda.ir/forum/viewtopic.php?f=11&t=305 این تاپیک معرفی کردم ،Ian McKellen بازیگر نقش گندالف میگه:

"Dont Think of Lord Of The Ring as a fantasy,Dont think that its a long myth that never actually happened,Just know that Middle earth Existed and Exists"

بعد تو فیلم نشون میده که چه جوری وجود داشته، مثلا آراگورن رو با ویلیام والاس مقایسه میکنه و گندالف رو با بنجامین فرانکلین.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

اوه اوه! بوهای بدی میاد! بوی درگیری مجدد در سایت! بوی بحث های تا سر حد مرگ سر این تطبیق دادن ارباب حلقه ها با تاریخ قرن بیستم (و انگار قبل از اون)! من به شخصه با این که بگیم منظور تالکین اینها بوده اند کاملا مخالفم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo
اوه اوه! بوهای بدی میاد! بوی درگیری مجدد در سایت! بوی بحث های تا سر حد مرگ سر این تطبیق دادن ارباب حلقه ها با تاریخ قرن بیستم (و انگار قبل از اون)! من به شخصه با این که بگیم منظور تالکین اینها بوده اند کاملا مخالفم.

منم فقط برای دور هی مینم که چرا مخالفی هالبارد.ممکنه منظور تالکین این نبوده اما خب ربطش که میشه داد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lycanthrope

???????Arda=Real world

what real world

?

بعد تو فیلم نشون میده که چه جوری وجود داشته، مثلا آراگورن رو با ویلیام والاس مقایسه میکنه و گندالف رو با بنجامین فرانکلین.

ده خب اشتباه می کنه برادر من :ugeek: آراگورن خیلی از ویلیام والاس واقعی تره و گندالف خیلی واقعی تر از فرانکلین .. یعنی داره با این مقایسه زیادی به والاس و فرانکلین لطف می کنه و این دو شخص به جای این که نون بازوی خودشون رو بخورن و برای اعتبار زحمت بکشن دارن اینجا باسواستفاده از اعتبار گندالف و آراگورن بیش از حد واقعی میشن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

به یاد دارین که گفته بودم بین برخی از ما ها کسایی هستن که خیال رو با واقعیت گاتی میکنن؟

تحویل بگیر ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برن

با سلام.

1.من دارم کم کم رغبتمو برای نظر دادن توی این سایت از دست میدم.

2.ملکور جان تو اول برای من یه تعریف از واقعیت و خیال ارائه بده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

آقای melkor morgoth: گاتی غلطه! قاطی درسته.به خدا کچلم کردی.جدا ازین به بعد هر پست با بیش از سه غلط املایی رو حذف(نه حضو!) میکنم!

در مورد سوالت:خیر،اینجا اگه بحثا رو میخوندی میدیدی که در مورد باور های و یا اعتقادات واقعی و مربوط به این دنیا کسی دچار مشکل نشده بود.بحث در زمان قدیم تو اینجا به این صورت بود که گفته میشد،شباهت هایی بین تاریخ دنیای واقعی و داستان های تالکین وجود داره که باعث میشد فکر کنیم تالیکن اینها رو با الهام از دنیای واقعی نوشته یا نه.

این بحث کاملا علمیه و مشکلی نداره(کسی اینجا نگفت که بهتر بود داستان چه شکلی باشه و این حرفا)فقط مقایسه ای بین دنیای واقعی(حتی لغات اختراعی تالکین و لغات مشابه در زبان های مختلف،انجام شده بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo
با سلام.

1.من دارم کم کم رغبتمو برای نظر دادن توی این سایت از دست میدم.

2.ملکور جان تو اول برای من یه تعریف از واقعیت و خیال ارائه بده.

چرا؟اینجا که داره دوباره یواش یواش جون میگیره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برن

بله داره جون میگیره،ولی با این کارایی که شما می کنین جونی براش نمیذارین.

اردا با عضو هاش سر پاست.و همه ما خودمون می دونیم چی باید بگیم و چی نباید بگیم.

و کارای شما در مورد حذف کردن یک جمله یا یک کلمه یا کلا یک پست خیلی زشته.این کار یعنی بی احترامی به اعضا.

شما انتظار داری اینجا همه قربون صدقه هم برن؟!

همین اختلاف نظر ها و بعضی وقت ها دعوا هاست که موضوع رو جالب می کنه.

کافیه شما یه نگاه به بقیه وبلاگ ها و سایت ها بندازی.

به هر حال....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اینجا قوانینی داره برن عزیز.دعوا هم اصلا بد نیست،اما اینکه به هم دیگه توهین کنیم("تو نمیفهمی"،"خودتو به نفهمی زدی" و....)جیزی نیست که به هیچ وجه قابل تحمل باشه.

من هرگز نخواستم کسی قربون صدقه کسه دیگه ای بره(همونطور که معمولا خودم انتقاد کننده بهتری از تمجید کننده هستم)

اما رعایت احترام متقابل چیزی نیست که حتی تو دعوا لکه دار بشه.

کسی که با این چیزا حرفش رو میزنه،در نظر این سایت ،فقط میخواد با ترور شخصیت حرفش رو به کرسی بنشونه.

بقیه وبلاگ ها و فروم های ایرانی رو من زیاد دیدم،اکثرشون هم همین نقیصه ای که من گفتم دارن.

این که بگیم کسی نمیفهمه ولی خودمون هم چیزی برای گفتن نداشته باشیم در شان این سایت نیست.

پی نوشت:بحث های این پست کلی بود و به هیچ شخص خاصی اشاره نمیکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برن

بله خب.

هم حق با منه هم با شما.

اما،اصولا آدم برای اینکه فروتنی و تواضع نشون بده مجبوره بگه خودشم چیزی بلد نیست.

افرادی هم که توهین میکنن شخصیت خودشونو پایین میارن.

این کامنت می خواست طولانی بشه،ولی پا نوشتتون جلوشو گرفت :D

ملکور جان نگفتی؟!(منظورم تعریفی از واقعیت و خیاله)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

میشه منظورتو دباره بیان کنی...چون اصلا نفهمیدم چی کفتی..

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برن
به یاد دارین که گفته بودم بین برخی از ما ها کسایی هستن که خیال رو با واقعیت گاتی میکنن؟

تحویل بگیر :D

حالا منظورمو فهمیدی؟

یک تعریف از خیال و واقعیت ارائه بده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

واقعیت چیزی هست که واقعا وجود داره و حضور اونو میتونیم درک کنیم.

خیال پرداخته ی ذهن ها و چیزی هست که وجود نداره...یا هنوز وجود نداره..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برن

ملکور جان بهت پیشنهاد می کنم بحث های این تاپیک رو از اول بخونی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...