رفتن به مطلب

Recommended Posts

سارون کبیر

زمان زیادی زیر دنیای زندگان با هم جنگیدیم .جایی که زمان حساب ندارد .مدام به من چسبید ،و مدام به او ضربه زدم تا آنکه سر انجام در نقب های تاریک گریخت . این نقب ها ساخته ی مردم دورین نبود گیملی پسر گلوین. بسیار بسیار عمیق تر از مسکن دورف ها موجودات مجهولی دنیا را می جوند. حتی سائورون هم از انها خبر ندارد .انها پیر تر از او هستند .اینک من در انجا گام برداشته ام ، اما خبری نیاورده ام تا روشنای روز را به تاریکی بکشانم

ارباب حلقه ها، ج2، دوبرج، کتاب سوم ، ف 5 ، انتشارات روزنه .

خوب فکر کنم که متوجه سوالم شده باشید .

وقی میخواستم این متنو پیدا کنم و کتابو باز کردم بی اختیار شروع کردم یه خوند دورو بر 40-50 دقیقه! و غرق شدم! تا اینکه متوجه شدم و دست کشیدم! وقتی که کتابو تموم کردو بودم نه سطحم نه سنم نه درکم از ادبیات اونقدر نبود که کتاب عمیقا پذیرا باشم ... ولی با این حال قول به خودم قول دادم که دیگه تابو از اول تا آخر نخونم که برام تکراری نشه! و گویی زیادی روی قولم پابرجا بودم! بیش از 2-3 سال! تا اینکه امروز دو باره عظمت و شکوه کتابو به یاد اوردم! و هنوز تو کیفم! یه تاپیک برای این ابراز احساسات جدا لازمه! اگه هست؟ کجاست؟ خوب زیادی دارم پر چونگی میکنم! اگه میشه به سوالم جواب بدین! با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

یکی نمیاد لطفا جواب بده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ارنديل

اين برايه منم سوال هست اين موجودات چين و منشأشون چيه؟ منظور از جويدن دنيا چيه؟ تالكين چه هدفي از خلق اين موجودات كه دنيا رو مي جون داشته؟ و منظور گاندالف از اين جملات چيه:

حتی سائورون هم از انها خبر ندارد .انها پیر تر از او هستند .اینک من در انجا گام برداشته ام ، اما خبری نیاورده ام تا روشنای روز را به تاریکی بکشانم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر

خب یه بار که من اینجا پست زدم و نمی دونم چرا پریدن کرداهه.

ولی این به نظر منم یکی از جذاب ترین بخش های کتابه. داریم یه افسانه رو در یک دنیای عجیب می خونیم ولی در همین دنیا یه افسانه و دنیای عجیب تر هم وجود داره.

عجین ترش اینه که گندلف و چند جادوگر دیگه برای نجات این دنیا از دست سائرون اومدن ولی دور از چشم این ها این موجودات دارن دنیا رو می جون! گندلف بعد از اون ماجرا گالاردیل رو می بینه و گواهیر و هم به شورای جادوگران میره و احتمالاً این مساله اونجا مطرح میشه ولی انگار هیچ کس در سرزمین میانه از اونا خبر نداره.

شاید در پایان بازگشت شاه که میره به دبدن تام بامبادیل ازش بپرسه. اگه کسی بدونه اونه. چون هم دنیا و نیرو هاش رو خوب میشناسه و هم از یه تاریخ ناشناخته بوده و هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

تصور كنيد يك مپ مي سازيد و بعضي جاهاي اون جا خالي و سياهه ! خلاء وجود دارد! به نظر من اون اعماق خلاء و تاريكي پليد در زير موريا و سرزمين ميانه اند جايي كه طراحي ندارد . همچنين اين موجودات براي دوران اول اند و شايد هم قبل از اون ! ولي اين مورد را در مورد بالروگ موريا مي دونيم كه پس از شكست ملكور به موريا متواري ميشه!

ولي شايد موجوداتي كه اعماق را مي جوند اسپريت هاي پليدي باشند كه همراه با بالروگ مورگوث بعد از شكستش به موريا آمده باشند و يا موجوداتي باستانس و ناشناخته!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

آخه گندالف میگه پیر تر از سارون یعنی چی ؟ پیر تر از یک آینو؟

شاید هم هم خوانواده های تام باشند! : sprits

شاید هم نباشند ...

بهر حال من از دوستان متخصص تر مثل لیدی آرون ، جناب هالباراد و سایر عزیزانم دعوت میکنم که ما رو کمک کنند ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

سارون جان در مورد خود تام شك و شبهه زياده! حالا پاي فاميل هاشم وسط مي كشي!؟ ولي در كل شايد اين موجودات پايه هايي از چرخه ي طبيعت باشند كه در گذشته فراموش شدند! كه در اعماق مي زيند! ولي اين هم در نظر بگيريم كه تالكين به طور واضحي در اين مورد حرف نمي زنه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

ما هيچ اطلاعي از ماهيت و شكل اين موجودات نداريم.حتي نميدونيم اندازه اونها چقدره.غول پيكرن يا مثل كرم كوچك!در مورد جمله آخر گفته شده:اینک من در انجا گام برداشته ام ، اما خبری نیاورده ام تا روشنای روز را به تاریکی بکشانم .

خب بايد بحث رو رو اين جمله متمركز كنيم.يعني وجود اونها پليدتر از نيروي شريري مثل سايرئونه كه حتي خبر آوردن از اونها روشنايي روز رو از بين ببره؟اون كه گفتيد گاندالف رفته تو شورا وجود اينها رو مطرح كرده فكر كنم با همين جمله نقض بشه.راستي مي گه قدم برداشتم.اگه اين موجودات خطري براي اون داشتن بايد با اونها هم مبارزه مي كرد در حالي كه جاي ديگه گفتيد گندالف پس از سقوطش قالب تهي كرد و دوباره برگشت.يعني سقوط موريا اونو نكشته و رويارويي با اين موجودات باعث مرگش شده؟اگه جاي بحث داره لطفا نظر بديد.ممنونم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

سلام دوستان عزيز آردا!

من مي تونم چند تا نظر بدم ولي اين هم مي گم كه حقيقت در مورد اين قسمت شايد كاملا متفاوت باشد! (البته اگر تالكين چيزي را در نظر گرفته باشد.)

1:در اعماق:مكان هايي تاريك در اعماق اعماق موريا و جايي كه ساخته ي دورف ها نيست ! موريا قديمي ترين و باستاني ترين مكان و شهر در سرزمين ميانه بود! كه با بيدار شدن بالروگ و كشته شدن دورف ها متروك ميشه! بالروگ بيدار ميشود بله بالروگي كه هزاران سال قبل از اين حادثه به موريا آمده است (بعد از شكست ملكور) بالروگ به جايي در اعماق موريا آمده است كه از قبل بوده است ! يعني بالروگ راهي براي ورود به خلاء اعماق زير طبقات موريا كه هنوز كامل نبود مي يابد! يعني از ورودي ناشناخته به زير زمين و اعماق بي پايان خزيده است. خب خلاء , يا به بيان بهتر مكاني وسيع و بي انتها كه در تاريكي غوطه ور است و نه خلاء از نظر علمي!

خوب بالروگ مطمئن بود به جايي مي آيد كه مي تواند بخوابد !!! جايي كه تاريك است! بكر است! يعني از روز ساخت سرزمين ميانه و آهنگ آينو ها جزئي از افكار تاريك ملكور بوده است! (تمام تاريكي ها و پليدي ها منسوب به ملكور است) پس او به افكار ملكور پناه مي برد!

اين نظره من است كه اعماق زيرين موريا جزئي از افكار پليد ملكور است ! يعني آن تاريكي ها رشته هايي بافته از ذهن ملكور اند! پس در اين مورد نظريه ي من اين است كه با گذشت زمان و وشكل گرفتن آهنگ آينو ها موجودات پليد و ناقص الخلقه كه رشته از افكار پليد ملكور در اهنگ بودند و يا وجود تاريكي از ذهن او در آن اعماق بودند در تاريكي مي تنند! شايد موجود به معني واقعي نباشند! تنها افكار ملكور اند كه به وجود نيامده اند! افكاري كه ملكور آن ها را در تاريكي پرورش داده است ! افكاري نفرت انگيز كه خواسته است عملي كند!!!

دلايل من سخنان گندالف است! چيزي در سرزمين ميانه نيست كه گندالف از آن بترسد مگر ملكور و سائورون ! حال كه وقتي آن مكان لامكان و تاريك دهشتناك تر از سائورون است و ناشنا خته براي سائورون پس بايد به ملكور منسوب باشد! ملكور خود پشت در وازه هاي جهان بود پس آن اعماق تاريك در دل زمين و يا فراتر از جغرافيا بايد يادگار او يا خزينه ي افكار او باشد! كه به قدري پليد و تاريك است كه گندالف در مورد آن توضيحي نمي دهد!

2:يا اين كه اين قسمت جزء دامنه ي سرزمين ميانه نيست! و سرزمين ميانه در آن تعريف نمي شود . وابسته به اعماق تاريك و بي پايان در وراي كهكشان هاست . يعني اين ناحيه جغرافيا و موقيعتي ندارد يا دريچه اي است رو با تاريكي ابدي كه فقط ايلواتار از آن خبر دارد ! پس گندالف در اين مورد سخن نمي گويد و از ياداوري تاريكي بي پايان كه وراي در ك هابيت ها و الف ها و انسان هاست مي پرهيزد!

3:يا اين كه گندالف در مورد جايي كه بوده است اطلاعاتي ندارد و چيزي نمي داند كه آن جا كجا بوده است شايد فقط اعماقي بسيار پايين بوده است كه از جايي ديگر به بيرون راه مي يافته است .پس بعد از گذشت از درياچه در زير عميق ترين دره ها از راهي عريض به انتهاي پلكان ها مي رسيده است كه در بلنداي كوه ها ي مه آلودند! و گندالف براي حفظ نگاه عاقل اندرصفيحانه اش از چيزي كه نمي داند حرفي نمي زند!

4:و يا اين كه گندالف چون مشغول نبرد شديد با بالروگ در سقوط او بوده است تحت تاريكي و آتش پليد بالروگ تمان جهان آن زير را وابسطه به تاريكي ديده است! پس شايد آن جا تنها سياه گودال هايي طولاني باشند!

ولي محتمل ترين نظر اولين نظر است! آنجا وابسته به افكار ملكور بوده است!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

بله من نیز با شما موافقم . شما چند نظر متفاوت و محتمل ترین و عاقلانه ترین نظرات را بیان فرمودید . ولی نظر نخست نیک زیبا تر است ...

حال در انتظار نظرات سایرین میمانیم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
fingolfin

منم با نظر اول آناتار موافقم .موجودات مجهولی که سائورون آنها را نشناسد و پیرتر از سائورون باشند و در خفا در حال جویدن دنیا می باشند. این تعریفات یاباید برگردد به سیاهی اصل و اول یعنی ملکور چون گندالف در پایان جملاتش اشاره می کند به اینکه اما خبری نیاورده ام تا روشنای روز را به تاریکی بکشانم یعنی ماهیت اینموجودات سیاه است و آنقدر نیرومند هستند که روشنایی روز را به تاریکی بکشانند. یه فرض دیگه هم هست که شاید این تاریکی بسیار قدرتمند تر باشه و در حد ایلوتار (ارو) باشد زیرا تالکین میگه که ارو در آردا بنام ایلوتار نامیده می شده است یعنی ممکن است درجای دیگری بنام دیگری نامیده شود و ممکن است دنیاهای دیگری نیز وجود داشته باشند و این موجودات مجهول متعلق به آن دنیاهای دیگر باشند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
durin

با این نظر که تاریکی در حد ایلوواتار نیرومند باشد مخالفم.

هر دنیای دیگری هم جز آردا که وجود داشته باشد جزو آفریده های اروی یگانه است.

شاید در دنیاهای دیگر به این نام خوانده نشود،ولی باز هم خالق آنهاست و قدرتش در همه جا موثر است.

ملکور وسائرون که آفریده های خود او بودند چطور قادر به مبارزه با اویند؟

شما مطمئن باشید کوچکترین اشاره آن یگانه قادر بود ملکور وسائورون وهمه دوستان و ساخته های دست آنها(که همه تقلیدی ناشیانه از مخلوقات او بودند) را از صحنه روزگار محو کند.

او تنها به این دلیل آنها را نابود نمی کرد که یا از کارهایشان پشیمان شوند وجبران مافات کنند یا اینکه با افزودن بر گناهانشان به سرنوشتی وحشتناک تر دچار شوند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

اول بايد به ذهن خلاق شما آفرين بگم رفيق آناتار اما يه سري مشكلات تو نظرياتتون ديدم.اميد هست با توضيحات تكميلي نظرياتتون رو به اثبات برسونيد.

1.گندالف با چسبيدن به پاشنه بالروگ به گذرگاههاي پنهان خزد-دوم رسيد.خوب پلكان كه خودش درست نشده.حتما دست صنعت گري(به نظر من دورفها)چندين هزار پله رو از زيراك زيگيل تا اعماقي كه انتهاش نقبهاس كشيده.حتما دورفها به اون جا راه داشتن ولي از اونجا به بعدش به اونها مربوط نيست.گندالف گفت كه اون نقبها كار دورفها نيست.پس شايد ترسيدن وارد نقبها بشن و گم بشن.ديديد كه گندالف هم بدون چسبيدن به پاي دشمنش نتونست از اونجا رها بشه.(چقدر اين قسمتش منو ياد فرار بيلبو از دست گلوم تو كتاب هابيت ميندازه.)هر موجودي كه زير زمين زندگي كنه,مي تونه اين نقبها رو كنده باشه.شما يه كرم يا موش كورو در نظر بگيريد.حالا اين حيوونو چند برابر تصور كنيد.آيا وجود نقبها رو نميشه اين جوري توجيه كرد؟و اما آب سردي كه گندالف و بالروگ در آن سقوط كردن.همه ميدونيم كه هر جا آب باشه حيات هم هست.

ببخشيد من درست متوجه قسمت افكار ملكور نشدم.يعني چي كه شايد موجودات وجود خارجي نداشتند؟پس نقبها چه جوري درست شدن؟پس چه جوري دارن دنيا رو مي جون؟

2.آناتار عزيز مگه ممكنه جزء سرزمين ميانه نباشه.بايد يه دروازه اي براي خروج از سرزمين ميانه و ورود به اين ناكجا آباد مي بود.خودش هم ميگه دارن دنيا رو مي جوند.دنيا رو.

3.گندالف يكي از رهبران پاكي است.درواقع وفادارترينشونه.شرط عدم اشتباه در انجام اين وظيفه صداقت است.مي گه يك سال مي كشه تا داستان كامل رو براتون تعريف كنم.مشخصه كه قرار نبوده يه سال تو چشهاي شهلاشون زل بزنه.حتما حرفي براي گفتن داشته كه بنا به مصالحي نگفته.

4.آتش بالروگ كه پس از سقوط خاموش شد.فكر نكنم آب بتونه آتش تاريك شعله اودون رو خاموش كنه.پس ماهيت اين محيط انقدر پليد بوده كه هيچ نوري ياراي رخنه به تاريكيهاش رو نداشته.حتي شعله تاريك اودون.

راستي يه سوال:اگه گندالف داشته تمام وقت يا با بالروگ مي جنگيده و يا دنبالش مي كرده,چه جوري متوجه اين موجودات شده؟آيا اونها هم وارد مبارزه شدن؟

ببخشيد زياد حرف زدم.دوستان شما هم تو بحث شركت كنيد و هر كدوم يه سرش رو بگيريد.

ممنون كه خونديد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون
منم با نظر اول آناتار موافقم .موجودات مجهولی که سائورون آنها را نشناسد و پیرتر از سائورون باشند و در خفا در حال جویدن دنیا می باشند. این تعریفات یاباید برگردد به سیاهی اصل و اول یعنی ملکور چون گندالف در پایان جملاتش اشاره می کند به اینکه اما خبری نیاورده ام تا روشنای روز را به تاریکی بکشانم یعنی ماهیت اینموجودات سیاه است و آنقدر نیرومند هستند که روشنایی روز را به تاریکی بکشانند. یه فرض دیگه هم هست که شاید این تاریکی بسیار قدرتمند تر باشه و در حد ایلوتار (ارو) باشد زیرا تالکین میگه که ارو در آردا بنام ایلوتار نامیده می شده است یعنی ممکن است درجای دیگری بنام دیگری نامیده شود و ممکن است دنیاهای دیگری نیز وجود داشته باشند و این موجودات مجهول متعلق به آن دنیاهای دیگر باشند.

اشتباه نکن چون ارو خودش گفته که پلیدی ها و تاریکیهایی که ملکور به وجود میاره خودش درراستای نشون دادن عظمت و به جلوه درآوردن خوبیهای ایلوواتاره و یه روزی اینو میفهمه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

يه جا از اله سار خوندم كه:ملكور حتي توانايي خلق يك پشه را هم نداشت.

ببخشيد كه نميدونم دقيقا كجا بود ولي با استناد به همين جمله خلق اين موجودات توسط ملكور بايد منتفي باشه.غير اينه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lycanthrope

این دنیا برای ما ناشناختست و برای ما ماهیتش هم همینه , به هر حال میتونه نمادی باشه از اعماق ناشناخته تاریک ذهن یا تاثیری که این جوری فضا ها روی ذهن می ذارن .. که نمی دونم شاید بشه این هم گفت که یکی از دلایلی که گندالف سفید شد این بود که این دنیا رو شناخت و چه می دانم خود شناسی پیدا کرد..شاید

به هر حال این فضا برای یه سری موجودات مثلا انسان ها میتونه این تاثیر وهم آلود و وحشتناک رو داشته باشه یعنی شاید اون هایی که دارن زمین رو می جون با خیال راحت اون پایین خوش می گذرونن و فکر می کنن دارن قاقالیلی و آدامس می جون ..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

قطعا" ملكور توانايي خلق هيچ پشه اي را نداشته ولي او مي توانسته به خلق موجودات جهت دهد!! او مي توانسته افكار تاريكش را معطوف اعماقي كند كه در آن ماهي ها نيز نشاني از او اهريمن شوند!

پس ملكور مي توانسته است در آهنگ افكارش تاريكي را گسترش دهد و از خلق موجودات خوب جلوگيري كند! و پليد ها در تاريكي با افكارش هدايت كند!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سارون کبیر

و : آب توانایی خاموش کردن آتش هر بالروگی حتی گوث موگ رو داره .

ارجا میدم به نبرد اکثلیون و گوث موگ و سقوط اونهها ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

رفيق آناتار بسيار عزيز؛

حالا كه خلق موجودات رو به جهت دادن تغيير داديد,من هم به فكر افتادم كه ممكنه يه حالت مسخ شده اي از موجودات باشن.يعني از قبل اونجا بودن يا وارد شدن.خوب اين جوري شايد بشه.ولي به نظرت چه فايده اي داره؟وقتي راهي به سطح زمين ندارن؟

سارون سابق و تلسي تاكسيدوي جديد،من اينو نميدونستم ولي به نظر شما چرا پس از خروج آنها از آن محيطآتش دوباره روشن شد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ققنوس آبی

اين دسته كه بعضي موجودات از ابتدا بوده اند؟ مدانيد چرا اين را ميگويم؟ منظورم اينست آنجا كه ارو به ملكور ميگويد تو نيز تجلي افكارت را آنجا خواهي يافت، منظورش دقيقا اين بوده است! يعني اين موجودات آفريده ي خود ارو هستند، اما هم از آن گونه كه خيلي موجودات ديگر، اما صرفا براي تحقق آن هدفي كه والار براي آن فرستاده شدند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Haldir of Lorien

با سلام

خوب پس آيا بايد گفت كه اين موجودات تحريف شده ايلوواتار بدست ملكور هستند يعني با پارازيت ملكور تغيير كردند؟

با تشكر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

در کتاب یاران حلقه در قسمت فرمانروای حلقها در سیمای اساطیر توضیحاتی در مورد گرفتار شدن گاندالف-گالم-دورین دورف و سارومان در قلمرو بالروگ داده است .اگر امکان دارد در مورد عاقبت گاندالف-گالم-دورین دورف و سارومان مفصلتر توضیح دهید و اینکه وقتی گاندالف سقوط کرد میگفت که درون اعماق معادن موریا موجودات مجهولی آنجا بودند بیشتر توضیح دهید ممنون میشم من را آگاه کنید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

بورومیر عزیز اشتباه برداشت کردی. این چهار نفر در قلمرو بالروگ نرفتند. بلکه هر کدوم(به غیر از گندالف) یه جورایی بر اثر کنجکاوی در قلمرو تاریکی شروع به غور کردند. سارومان در سنگ اورتانک نگاه کرد و با اون دانش زیادی بدست آورد زیرا دوردست ها رو میدید تا موقعیکه سنگ جذب باراددور شد. دورین دورف معادن موریا رو عمیق و عمیق و عمیق تر کند تا جایی که اونقدر پایین رفت تا به محل اسارت بالروگ رسید و ناخواسته اون رو بیدار کرد. گالوم هم که به علت علاقه بیش از حد به ریشه ها کم کم در غارهای تاریک کوههای مه آلود فرو رفت تا به این صورت که میبینی در اومد.

اما گندالف: گندالف به همراه بالروگ به عمیق ترین قسمتهای جهان سقوط کرد و سپس با اون از پلکان افسانه ای دورفها به بلندترین قله های جهان صعود کرد. در اونجا با بالروگ جنگید و اون رو شکست داد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

مرسی از راهنماییت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
teoden

خود گندالف هم ميگه که در باريه وقايع پس از سقوط و اين که کجا بوده و چی ديده سخن نخواهد گفت!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...