رفتن به مطلب
آناتار

آيا والار توانايي نبرد با آر-فارازون را نداشتند ؟

Recommended Posts

آناتار

ياد آوري از دوره ي دوم: مسلح كردن نومه نور براي شكستن حريم آمان قدسي

آنك انسان ها متوحش شده فرياد مي كشيدند :بنگريد!! عقاب هاي فرمان روايان غربي را.اينان عقاب هاي منوه اند كه كه بر نومه نور نازل گشته اند.

رعد و برق شدت گرفت.و آناني را كه بر فراز پشته ها و در دشت ها و خيا بان ها بودند كشت و گلوله اي آتشين طاق گنبدي معبد را فرو شكست و آن را دريد و آن محصور حلقه ي شعله شد.

ليكن معبد خود سالم مانده و جنبشي نكرده بود.

آنك ناوگان نومه نور جايگاه هاي غربي در يا را به سياهي پوشاندند.(درفش هاشان زرين و سيه )

..................................................

و باقي را همه مي دانند كه منوه بر بلنداي كوهستان مي رود و او يگانه را به كمك مي خواند و جهان دگر گون مي شود و قلمرو نومه نور به زير اب ها مي رود .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
ياد آوري از دوره ي دوم: مسلح كردن نومه نور براي شكستن حريم آمان قدسي

آنك انسان ها متوحش شده فرياد مي كشيدند :بنگريد!! عقاب هاي فرمان روايان غربي را.اينان عقاب هاي منوه اند كه كه بر نومه نور نازل گشته اند.

رعد و برق شدت گرفت.و آناني را كه بر فراز پشته ها و در دشت ها و خيا بان ها بودند كشت و گلوله اي آتشين طاق گنبدي معبد را فرو شكست و آن را دريد و آن محصور حلقه ي شعله شد.

ليكن معبد خود سالم مانده و جنبشي نكرده بود.

آنك ناوگان نومه نور جايگاه هاي غربي در يا را به سياهي پوشاندند.(درفش هاشان زرين و سيه )

..................................................

و باقي را همه مي دانند كه منوه بر بلنداي كوهستان مي رود و او يگانه را به كمك مي خواند و جهان دگر گون مي شود و قلمرو نومه نور به زير اب ها مي رود .

سلام به همه . خوب سوال عجیبیه ، اولین و بهترین جواب بنظر من اینه که بهتره داستان رو همینطور که هست بپذیریم ، چرا؟ چون تالکین اینطور خواسته .

اما اگر من بخوام با المانهای موجود در داستان جواب بدم اینطور میگم که :

من فکر می کنم که والار اجازه(یل بهتر بگم که تمایل به) کشتن اونهمه نومه نوری رو نداشتند ، در حقیقت اونها نمی خواستند که اینطور نسل سرآمدان دومین دسته از فرزندان ایلوواتار(و مهمترین فرزندان او) رو از بین ببرند ، پس بهترین راه این بود که خود ارو تکلیف رو مشخص کنه که کرد ، ارو اونها رو نکشت ، همچنان که زنده هستند و مدفون تا روز آخرین نبرد که بر می گردند تا دین خودشون رو به آردا و ارو ادا کنند. ممنوعیت سرزمین قدسی رو خود ارو گذاشته بود و خودش هم در مورد شکسته شدنش تصمیم گرفت و با جدا کردن اون از بقیه آردا کار رو برای همیشه به سرانجام رسوند و وسوسه اون سرزمینها رو از دل فانیان بیرون کرد .

اغلب وقتی که کار به تصمیم گیری در مورد فرزندان ایلوواتار بود والار بزور متوسل نمی شدند ، همونطور که می تونستند از هجرت نولدور به جبر جلوگیری کنند چون منوه سرانجام کار و این هجرت رو میدید اما اینکار رو نکردند .این اصلا به این معنی نیست که اونها نمی تونستند یا آرفارازون می تونست که آمان رو تصرف کنه ، اونها نمی خوستند و تصمین بر عهده خود ایلوواتار بود

موفق باشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

خيلي ممنون اله سار عزيز

اگر اينگونه بود پس چرا منوه عقاب هايش را براي حمله بر نومه نور مي فرستد و آن طوفان عظيم و ابر عقابي بزرگ و رعد و برق و كشتن زن ها و فرزندان نومه نور . جنايت فرزندان و كودكان براي مقابله با نقشه ي سائورون و حمله ي فارازون؟.مي دونيم كه اگر ارو مي خواست كاري كند ديگر لازم نبود منوه بر كوهستان رود وكمك بخواهدو كسي(ايلواتارا) كه بخواهد كاري كند به ندايي براي آن نيازي ندارد. كسي كه توانايي كاري را ندارد (منوه و 13 والار ديگر) كمك مي طلبد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

جالبه آناتار عزیز که با وجود این توضیحات کامل اله سار هنوز رو حرف خودتون پافشاری می کنید! اگه دقت کنید, والار همیشه برای هر کاری از من وه تدبیر می جستند, و من وه, که جانشین ایلوواتار بر زمین بود , همواره برای انجام هرکاری از ایلوواتار مشاوره می خواست. نه کمک , و تمام کارهایی که من وه انجام داد تحت نظر ایللوواتار بود. و آنان مثل ملکور نبودند که درستی کار برایش مهم نبود. به جای اینکه رو این پافشاری کنی که والار توانایی کاری نداشتند و سمت تاریکی داشتند , یه کم رو بخش هایی که درباره اعمال والاره بیشتر دقت کن. به نظر من پست اله سار عزیز دقیق و کامل اینها رو توضیح داده. ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

خب ممنون .از شما تشكر مي كنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
smaug

معلومه که قدرت والاها بیشتر بود

ولی اونا به خودشون جرئت نمیدادن با فرزندان ارو وارد جنگ شوند و خونشون رو بریزند

مثلا وظیفه ی والاها این بود که آردا رو برای فرزندان ارو آماده کنن

خب معلومه که نباید با فرزندان بجنگند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Armando

بدیهیست که والار میتونستند که با آر فارازون نبرد کنند . جواب رو هم از مهدی عزیز گیرفتیم

اما سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟

اول اینکه چرا ممنوعیت و محدودیتی تعیین بشه؟ مگه خون فرزندان اول آردا سرخ تر از دومی هاست؟(یه تبعیض از طرف والار و به گفته اله سار از طرف ایلوواتار)

دوم چرا آر فارازون به خیال خودش والار نا میرا و قدرتهای مطلق رو از سر نادانی و غرور به چالش میکشه؟(درحالی که با نامیرا نمیشه جنگید حتی اگر سائورون هم وسوسه کنه کسی خودکشی نمیکنه)

در اینجا خالق از تمایلات مخلوق به خوبی آگاهه پس ارو میدونست که آر فارازون پس از 24-25 پادشاه بلاخره دست به شورش خواهد زد و ویرانی نومه نور رو رقم میزنه پس دلیل منطقی این ممنوعیت چی بوده؟ چرا الطاف والار برای انسانها کمتر از الف ها بود؟ چرا انسانها حقی برای داشتن شهری در آمان و والینور را نداشتند؟ چون تقدیر نها میرا بودن و عمر کوتاهه و والینور سرزمین جاودانگیه؟ فکر نکنم...

مانوه نماینده ارو معرفی میشه اما فقط او بود که با ارو در ارتباط بود؟ فکر نکنم فقط مانوه باشه چون ارو و ائوله هم کارهایی کردند که مانوه هم خبر نداشت. وسوسه سائورون وسوسه ملکوره و خواست ملکور از تفکر ارو پس چرا ارو دو تفکر متناقض رو به جان هم میاندازه و تنش ایجاد میکنه؟ و چرا بعدش راه چاره واسش میذاره؟ آیا این کار لازمه؟ تنها جوابی که به ذهن من میرسه برنامه امتحانه که در دنیای خودمون این برنامه رو هم میبینیم.

ویرایش شده در توسط Armando

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه
ارسال شده در (ویرایش شده)

بدیهیست که والار میتونستند که با آر فارازون نبرد کنند . جواب رو هم از مهدی عزیز گیرفتیم

اما سوالی که اینجا مطرح میشه اینه که چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟

اول اینکه چرا ممنوعیت و محدودیتی تعیین بشه؟ مگه خون فرزندان اول آردا سرخ تر از دومی هاست؟(یه تبعیض از طرف والار و به گفته اله سار از طرف ایلوواتار)

دوم چرا آر فارازون به خیال خودش والار نا میرا و قدرتهای مطلق رو از سر نادانی و غرور به چالش میکشه؟(درحالی که با نامیرا نمیشه جنگید حتی اگر سائورون هم وسوسه کنه کسی خودکشی نمیکنه)

در اینجا خالق از تمایلات مخلوق به خوبی آگاهه پس ارو میدونست که آر فارازون پس از 24-25 پادشاه بلاخره دست به شورش خواهد زد و ویرانی نومه نور رو رقم میزنه پس دلیل منطقی این ممنوعیت چی بوده؟ چرا الطاف والار برای انسانها کمتر از الف ها بود؟ چرا انسانها حقی برای داشتن شهری در آمان و والینور را نداشتند؟ چون تقدیر نها میرا بودن و عمر کوتاهه و والینور سرزمین جاودانگیه؟ فکر نکنم...

مانوه نماینده ارو معرفی میشه اما فقط او بود که با ارو در ارتباط بود؟ فکر نکنم فقط مانوه باشه چون ارو و ائوله هم کارهایی کردند که مانوه هم خبر نداشت. وسوسه سائورون وسوسه ملکوره و خواست ملکور از تفکر ارو پس چرا ارو دو تفکر متناقض رو به جان هم میاندازه و تنش ایجاد میکنه؟ و چرا بعدش راه چاره واسش میذاره؟ آیا این کار لازمه؟ تنها جوابی که به ذهن من میرسه برنامه امتحانه که در دنیای خودمون این برنامه رو هم میبینیم.

همین چند دقیقه پیش یک پست زدم به نظرم یه نگاهی بهش بنداز هرچند کمی بی ربط به نظر میاد :) اما برای سطر های آخر حرفت فککنم کارساز باشه!

https://arda.ir/forum...indpost&p=69532

بعد اینو بگم درباره میرا و نامیرا بودن که، بار ها و بار ها توی کتاب از مرگ به عنوان هدیه نام برده شده و دلایل زیادی براش مطرح شده که به نظر کاملا منطقی میاد!

مرگ چیزی نبود که اسان ها بخوان ازش فرار کنند، اگر وسوسه ها و تخمه های تاریکی که مورگوث در دل اون ها نهاده بود نبودند...

چیزی که باعث سقوط نومه نور شد میرا بودن اون ها یا نداشتن اجازه رفتن اون ها به والینور نبود، بلکه افکار ناقص و اشتباهی بود که به واسطه سائرون در اون ها ایجاد شده بود (و اگر غیر این بود، کلا نسل پادشاهان نومه نور به وجود نمی آمد و الروس همانند برادش الف بودن رو انتخاب میکرد!)

چیزی که صراحتا بهش اشاره شده، اینه که ویژگی های ذاتی انسان ها و الف ها متفاوت بود... و اینکه رفتن انسان ها به والینور به خودشون آسیب میزد حقیقتیه که باید پذیرفت (ما نویسنده داستان ها نیستیم!)

تقریبا اصلی ترین دلیلی که والار برای ممنوعیت سفر نومه نوریان به والینور آوردن این بود که این کار باعث تضعیف قوای اون ها می شد... همین و بس!

اما نومه نوریان به اشتباه تصور میکردن والینور سرزمین بی مرگانه و اگه بتونن به اونجا برن اونا هم مثل الف ها و والار نامیرا میشند!! غافل از این که هدیه مرگ تو ذاتشون بود که هیچ کس جز ارو دربارش تصمیم نگرفت و اطلاعی از بقیه اش هم نداشت و رفتن به والینور فقط به خودشون آسیب می زد ...

و سائرون اومد از این موقعیت استفاده کرد و با حیله گری که از اربابش به ارث برده بود، اون افتضاح رو ایجاد کرد ... ;)

امیدوارم چیز اشتباهی نگفته باشم و قانع کننده بوده باشه !

(البته در مورد الطافی که به الدار و اداین شد خودم یکی از معترضام :D و ازت حمایت میکنم!)

ویرایش شده در توسط نولوفینوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...