رفتن به مطلب

Recommended Posts

برگوند

از اساتید محترم خواهشمندم به این سوال جواب بدن چرا و چه جوری قدرت حلقه پادشاه آنگمارو به این شکل در آورد؟(در ضمن اگه جاش اینجا نیست ببخشید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

حالا كه براش يه تاپيك زديد يه مقايسه مربوط به بحث انجام بديم.ميشه بپرسم مدت تصاحب حلقه ها توسط نزگولها چه قدر بود؟توسط من يعني گلوم چه طور؟و قدرت حلقه يگانه رو هم در نظر بگيريد.

حالا بگيد چرا تاثيرات انقدر متفاوت بوده؟

با تشكر.گلوم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Haldir of Lorien
حالا كه براش يه تاپيك زديد يه مقايسه مربوط به بحث انجام بديم.ميشه بپرسم مدت تصاحب حلقه ها توسط نزگولها چه قدر بود؟توسط من يعني گلوم چه طور؟و قدرت حلقه يگانه رو هم در نظر بگيريد.

حالا بگيد چرا تاثيرات انقدر متفاوت بوده؟

با تشكر.گلوم

با سلام خدمت همگی

دلیل متفاوت بودن تاثیرات آن می توانسته در این باشد که احتمالا نژاد پادشاه جادوپیشه آنگمار متفاوت از کولوم بوده است چون به هر حال شاه نزگول از نژاد قدیمیتر انسانها است.

امیدوارم اساتید جواب درست تر را بدهند.

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

1- برگوند پرسیده بود که چه طور قدرت حلقه مورازور رو به اون شکل در آورده بود؟ باید بگم که حلقه های تحت سیطره حلقه یگانه (یعنی حلقه های انسانها و دورفها چون در ساخت حلقه های الفها سارون نقش نداشت) این قدرت رو داشتند که وقتی کسی اونها رو به دست میکرد، به دنیای سایه ها منتقل بشه و به همین دلیل از دید کسانی که در دنیای ما هستند نامرئی باشه. وقتی که شخص زیاد از این حلقه ها استفاده میکرد، کم کم کاملا به دنیای سایه ها منتقل میشد و دیگه به صورت یک شبه حلقه در می اومد. همون اتفاقی که برای نه انسان حامل حلقه افتاد.

2- گولوم که خیلی میخوامش چون بچه گلیه (حالا یکی نیست بگه آخه اصلا تا حالا دیدیش؟ نه بابا، ندیدمش، رو حساب پستهایی که میذاره میگم) راجع به مدت در دست داشتن حلقه ها پرسید. نه شبح حلقه، از زمان ساخته شدن حلقه های یعنی بین 1500 تا 1600 دوران دوم حلقه ها رو داشتند، تا زمان نابودی حلقه یگانه. در حالیکه گالم حلقه یگانه رو حدود 500 سال در دست داشت. اما یه مسئله ای که هست و باعث شد گالم مثل اونها نشه، نژاد اسمیگل و خصوصیات وجودیشون بود. گندالف میگه که اسمیگل چندان تفاوتی با یک هابیت نداشت. این مسئله که هابیتها به علت سادگی و بی غل و غشی، مقاومت خوبی در برابر حلقه داشتند توی کتاب به وضوح گفته میشه. این مقاومت تا حدیه که حتی بعد از 500 سال، هنوز هم خوی خوب داخل اسمیگل با نیمه بدش در کشمکش و جنگ و دعواست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

رفيق هالباراد چوب كاري نفرماييد.خوبي رو كسي ميبينه كه خودش خوب باشه.

منطور من هم دقيقا همين بود.ولي حلقه به اسميگل اهدا نشده بود.اونو دزديد.ولي حلقه هاي نه گانه پادشاهان انسانها اهدايي بود.هدف از ساختشون هم تسخير روح دارنده حلقه بود.ولي حلقه يگانه چنين هدفي نداشت.قرار بود تا آخر روي انگشتهاي سياه سارون باشه.سارون فكر نميكرد از دستش بده.پس چرا بايد تاثير مخرب حلقه هاي ديگه رو داشته باشه؟اون حلقه به صاحبش قدرت ميده.دكتر شريعتي ميگه هر كس به اندازه ظرفيتش از مواهب برخوردار ميشه.اگه ظرفيتت انگشتانه باشه چه از بدي پر بشي و چه از نيكي,نميتوني بيشتر از انگشتانه از خودت انتطار داشته باشي.حلقه براي روح هابيت خيلي قوي بود.هابيت دوست داره ازش استفاده كنه ولي بعدا ازش ميترسه و پسش ميزنه.گرچه باز هم سراغش ميره.ولي ميدونه كه نميتونه قدرت مطلق زمين بشه حتي با حلقه يگانه.اون هم حلقه اي به اين خيانت كاري.معلومه كه اگه گالادريل,گاندالف,يا هر شخص قدرتمند ديگه اي به حلقه ميرسيد تنهايك چيز نصيب سارون ميشد.نابودي و فراموشي.ولي يه هابيت نميتونست.پس اونو نميخواست.و ميخواست.هممون روياي قدرت داريم.ميگيم ايني كه رئيس جمهور شده چي از ما بيشتر داره مگه.ما هم ميتونيم بهش دست پيدا كنيم.اگه اين افسانه شخصيمون بشه بهش دست پيدا ميكنيم.بله مايي كه اگه تو دوران پادشاهي زندگي ميكردم به مقامي بهتر از رعيت و دهقان هم شايد نميرسيديم.ولي حالا فكر ميكنيم ممكنه.زمان در حال تغيير دادن جهانه.جهاني كه ما ميشناسيم.اين دوران هم پايدار نيست.هر كي بخواد بمونه مي گنده.مرداب ميشه.پس بهتره ما هم در جريان بيفتيم.بگذاريم خودمون تعيين كننده جهانمون باشيم.تعيين كنندگان مسير جهان خيلي اندكن.بياييد ما هم از اونها باشيم.ديگه نژادهاي پست تر و برتر وجود ندارن.همه ما انسانيم.با استعدادهايي كه اگه كنار هم ازشون استفاده كنيم جهانمون زيبا خواهد بود.زيباتر از روياهاي آردا.

بگذاريد روياهامون تحقق پيدا كنه.ديگه روياي برتري ملتها بر همديگه رو بايد از سر بيرون كرد.جهان بزرگتر از اونه كه همشو براي خودمون بخوايم.بگذاريد جنگ قدرت رو تموم كنيم.از زندگي زياد بخواهيد.ولي زندگي ديگران رو نخواهيد.بگذاريد ديگران هم زندگيشون رو كنن.فكر كنم زندگي اين جوري خوب تره.

اگه ميخوايد بحثو ادامه بديم.نظرتون چيه.ممكنه درباره هابيتها اشتباه برداشت كرده باشم.خوشحال ميشم كسي نظرمو نقض كنه!

تا بعد

گولوم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

آهای آهای آهای!!! چیه بالا منبر رفتی وعظ میکنی؟ پیاده شو با هم بریم.

سر جمع چندان اعتقاداتی رو که اینجا نوشتی قبول ندارم.

اما راجع به اسمیگل، گندالف هم میگه که اون عاشق حلقه است و از اون متنفره، همون طور که عاشق خودشه و از خودش متنفره. این به خاطر بلاییه که حلقه به صورت ناقص سر گالم آورد. اگر اون رو مثل نزگول میکرد این مشکل براش پیش نمی اومد ولی به خاطر قسمت هابیتی وجودش، این قسمت هنوز در درون گالم مقاومت میکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

رفيق هالباراد عزيز.ميدونم كه خيليها تو ايران خودمون هم با اين عقايد مشكل دارن.ميتونيم درباره اش بحث كنيم.اگه دوست داشته باشي.و ميتوني برداشتهاي اشتباهمو از داستان بهم گوشزد كني.ولي بدونيد بزرگان آردا.من تو اظهار نظرهام درباره وقايع داستان به منابعي كه شما دست رسي داشتيد وصل نيستم.براي همينه كه ممكنه گاهي نظراتم با حقيقت فاصله زيادي داشته باشن.ولي من دوست دارم داستانو خودم تجزيه و تحليل كنم.حالا ميخواد درست باشه يا نه.اگه درست بود خودم فهميدمش و اگر غلط بود,عزيزان با مهرباني و گاهي با ترشرويي و پرخاش نظرات دوستان كم اطلاع ترشون رو اصلاح ميكنن.من هم اين جور خوشحال ترم.

وقتي كسي دانشي داره اونو از كسي يا كتابي ياد گرفته.وقتي ميخواد اون دانش رو ارتقا بده بايد با ديگران بحث كنه.اين جوري حتي اگه طرف مقابل حرفي هم نزنه و فقط گوش كنه,باز هم دو طرف سود كردن.من قصد تحميل عقايدم به هيچ كس رو ندارم.شما هم ميتونيد بگيد طرف چيزي چز محملات بارش نيست.من ناراحت نميشم.يه بار از كوره در رفتم.فقط خودت ميدوني چرا.چون نه تنها به من كه به يك گروه بزرگ توهين شده بود.حالا ميدوني چه طور ناراحت ميشم.

اگه اين جور ميخوايد (به قول شما)جلسات وعظ و خطابه رو جمعش ميكنيم.باشد كه خداوند قلبهاي دور شده از هم را پيوند دهد.

تو نوشته قبليم رو مقوله ظرفيت وجودي نژادها خيلي مطلق حرف زدم.درسته.ولي من منظورم بحث رو همون قسمت بود.حالا شما ويژگيهاي شخصيتي نژادها رو دوست داريد بررسي كنيد.

اصلا بگذاريد از يه ديد ديگه نگاه كنيم.چرا حلقه هايي (مخصوص)آدمها,دورفها و خودش ساخت.آيا وسيله اي كه براي شما ميسازن نبايد مناسب شما باشه.نيازهاتونو برطرف كنه.حلقه اي كه قدرت داره.قدرتي كه دورف ميخواد همونيه كه انسانها ميخوان؟يا همون قدرتيه كه سارون ميخواد؟

ميخوايد اين بحثو ادامه بديم؟

منتظر جواب شما هستم(منظورم فرد خاصي نيست.همه رو ميگم.)

با احترام

گولوم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

سلام دوستان عزيز!

خوب دكتر شريعتي اين هم مي گويد كه هر كس براي رسيدن به اصلش هر كاري مي كند! نزگول ها از شاهزادگان نومه نور بودند كه در دوران دوم در سرزمين ميانه اغوا شدند و صاحب حلقه! البته آنها عاشق قدرت شدند چون سائورون آن ها را تحت قدرت تك حلقه در آورد آن ها طعم قدرت تاريك را چشيدند و وقتي در جنگ اتحاد آخر حلقه به دست ايسيلدور افتاد نزگول مخفي شدند چرا كه هيچ گاه گمان نمي بردند كه بتوانند بدون اراده يسائورون و تنها با اتكا بر حلقه ها به قدرت اوليه دوران دومشان برسند! پس دليل اين كه در دوران سوم دوباره با سائورون همراه شدند و از بازماندگان اهرمني او كمك گرفتند تا او باز گردد رسيدن به قدرت بسيار زياد در زير اراده ي سائورون بود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

پس نتيجه ميگيريم اساسا حلقه سارون براي چيز ديگري ساخته شد.حلقه ها بر مردم(دورف و انسان)حكومت مي كردن و حلقه يگانه بر همه حلقه ها.و به اين دليل است كه با نابودي ارباب حلقه ها,حلقه هاي ديگه هم قدرتشون رو از دست ميدادن.ولي من هنوز سوال قبليم پا برجاس.تفاوت حلقه دورفها و حلقه انسانها در چيه؟

آيا دورفهاي صاحب حلقه نميتونستن مثل نزگول به سارون بپيوندن؟پس چرا حلقه هاي باقي مونده رو از اونها پس گرفت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aratorn

گولوم عزیز تا اونجا که یادمه دورفها به علت خمیره ی محکمشون زیر بار زور نمیرفتن و مثل انسانها نبودن که تابع سائورون بشن و فقط برای به دست اوردن طلا از حلقه ها استفاده می کردن به همین دلیل سائورون کینه ی اونا رو به دل گرفت و...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برگوند

از همه ی عزیزان به خاطر جواب هاشون متشکرم حالا یه سوال دیگه :

میشه بگید تو این سایت کجا میتونم یه زندگی نامه از پادشاه آنگمار پیدا کنم؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لگولاس

خوب برادر برگوند به درخواست شما زندگی نامه ویچ کینگ را در تاپیک زندگی نامه های شخصیت های ارباب حلقه ها در تالار داستان های سرزمین میانه گذاشتم ... البته این یکی دیگه ترجمه نیست و ترجمه بر و بچ لوتر سایت جادوگران ( خدا بیامرزدش )است... موفق باشی ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برگوند

برادر لگولاس عزیز دستت درد نکنه سنگ تموم گذاشتی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لگولاس

خواهش می کنم ... من می میرم برای بچه های آردا کار کنم ... زیاد جدی نگیرید جو گیر شدم...D;

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
برگوند

برادر لگولاس جریان این دی دو نقطه چیه تو کفش موندم !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لگولاس

برگوند جان چیز خاصی نیست ... فقط برای بیان احساسات با تکسه ... که دیگه شکلک به کار نبریم ... ( دی دو نقطه )... D:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
۩ Melkor ۩

رفيق هالباراد عزيز.ميدونم كه خيليها تو ايران خودمون هم با اين عقايد مشكل دارن.ميتونيم درباره اش بحث كنيم.اگه دوست داشته باشي.و ميتوني برداشتهاي اشتباهمو از داستان بهم گوشزد كني.ولي بدونيد بزرگان آردا.من تو اظهار نظرهام درباره وقايع داستان به منابعي كه شما دست رسي داشتيد وصل نيستم.براي همينه كه ممكنه گاهي نظراتم با حقيقت فاصله زيادي داشته باشن.ولي من دوست دارم داستانو خودم تجزيه و تحليل كنم.حالا ميخواد درست باشه يا نه.اگه درست بود خودم فهميدمش و اگر غلط بود,عزيزان با مهرباني و گاهي با ترشرويي و پرخاش نظرات دوستان كم اطلاع ترشون رو اصلاح ميكنن.من هم اين جور خوشحال ترم.

وقتي كسي دانشي داره اونو از كسي يا كتابي ياد گرفته.وقتي ميخواد اون دانش رو ارتقا بده بايد با ديگران بحث كنه.اين جوري حتي اگه طرف مقابل حرفي هم نزنه و فقط گوش كنه,باز هم دو طرف سود كردن.من قصد تحميل عقايدم به هيچ كس رو ندارم.شما هم ميتونيد بگيد طرف چيزي چز محملات بارش نيست.من ناراحت نميشم.يه بار از كوره در رفتم.فقط خودت ميدوني چرا.چون نه تنها به من كه به يك گروه بزرگ توهين شده بود.حالا ميدوني چه طور ناراحت ميشم.

اگه اين جور ميخوايد (به قول شما)جلسات وعظ و خطابه رو جمعش ميكنيم.باشد كه خداوند قلبهاي دور شده از هم را پيوند دهد.

تو نوشته قبليم رو مقوله ظرفيت وجودي نژادها خيلي مطلق حرف زدم.درسته.ولي من منظورم بحث رو همون قسمت بود.حالا شما ويژگيهاي شخصيتي نژادها رو دوست داريد بررسي كنيد.

اصلا بگذاريد از يه ديد ديگه نگاه كنيم.چرا حلقه هايي (مخصوص)آدمها,دورفها و خودش ساخت.آيا وسيله اي كه براي شما ميسازن نبايد مناسب شما باشه.نيازهاتونو برطرف كنه.حلقه اي كه قدرت داره.قدرتي كه دورف ميخواد همونيه كه انسانها ميخوان؟يا همون قدرتيه كه سارون ميخواد؟

ميخوايد اين بحثو ادامه بديم؟

منتظر جواب شما هستم(منظورم فرد خاصي نيست.همه رو ميگم.)

با احترام

گولوم

قاعدتا وقتي به كسي هديه اي داده ميشه ، الزاما نظر اون شخص رو نمي پرسن .

سائرون براي اينكه بتونه احاطه كاملي بر نژاد دروف ها ، انسانها و حتي الفها داشته باشه چنين فكري به سرش زد.

نژاد دورف ها خيلي سرسختن .

اما انسانها طالب قدرتن . گاها فرقي نميكنه چي براش بپردازن . فقط بايد به دست بيارن .

اينجا نكته مهمي رو تالكين گوشزد ميكنه ، انسان ميتونه قدرت طلب و خودخواه باشه ، و بعد عاقبتش بشه نزگول .

و يا جوانمرد و متواضع باشه و در نهايت بشه آراگورن .

اين درس بزرگيه كه در داستان نهفته اس .

حلقه هاي انسانها ، قرار بود اونها رو مطيع سائرون بكنه و دقيقا سائرون انسان رو شناخت و مسيري براي به خدمت درآوردنش ايجاد كرد .

اما حلقه يگانه ، نيمي از وجود سائرون رو به همراه داشت ، نيمي از قدرت اهريمني كه فقط براي شخص سائرون (خادم خودمون بود يه زماني)

تمام و كمال خودش رو عرضه ميكرد.

گولوم مستمرا از حلقه استفاده نكرد ، فقط به صورت كوتاه ، و براي كارهايي چون شكار و ..... .

چيزي كه گلوم رو اسير كرده بود ، جذابيت و قدرت حلقه بود .

كه اسميگل جوان رو شيفته اون كرد تا اون رو بپرسته .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
blackhole

منطقه ی که پادشاه نزگول بر اون حکمفرمایی می کرد کجاست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
*فئانور*
منطقه ی که پادشاه نزگول بر اون حکمفرمایی می کرد کجاست؟
کشور انگماره دیگه در کنار کارن دوم.همونی که به ارنور حمله کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

در سال های 1300 تا 1975 ابتدا آنگمار رو تاسیس کرد و بر کارن دوم حکمرانی می کرد. جنگ های فراوانی رو صورت داد که مهم ترینش نبرد فورنوست ـه. اونجا رو با خاک یکسان کرد. همچنین زمین های مجاور. مدت زیادی بر آنگمار حکمرانی کرد تا سرانجام در نبردی آنگمار سقوط کرد و شاه جادوپیشه از اونجا گریخت.

بعد از اون، نزگول در سال 2002 دوران سوم میناس ایتیل را از دست مردان گوندور در آورد و به تصرف خویش درآورد. از آن پس نام میناس مورگول رو بر اونجا نهادند. (و نام میناس آنور هم به میناس تی ریت تغییر کرد). مقر همیشگیش اونجا شد که به آن شهر مردگان هم می گفتند و آنجا رو به مکان دهشتناک و ملوثی تبدیل کرد. و تا نبرد پله نور همانجا بود...

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...