رفتن به مطلب
hellboy

آیا می توان ملکور را به آردا برگرداند؟

Recommended Posts

hellboy

آیا می توان ملکور رو برگردوند به آردا؟

اگه می شه چه کسانی می تونن این کارو بکنن؟با چه دانشی؟

اگه جواب منفیه چرا این کار رو در ادامه ی ارباب حلقه ها نکنیم؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رایت ساحر

من که گمان نمیکنم این مطلب ربطی به تالکین یا ارباب حلقه ها داشته باشه، تازه واسه چی میخوای بدونی، میخوای خودت برش گردونی؟!

از این حرفها گذشته با آشنایی که من با فرهنگهای جادوگران دارم این کار و شبیه این نه تنها توسط گروهی از جادوگران با اوراد و مراسمی خاص قابل انجام است بلکه همین حالا هم مراسمی شبیه این برگزار میشود که معمولا برای آیین های تشرف شاگردان به مراحل بالاتر یا مرحله ی استادی صورت میگیرد.

البته بعد از اتمام مراسم به موجود اثیری احضار شده، امر میشود که به ماوای خود بازگردد و منتظر ماند تا دوباره احضار شود و در راه بازگشت هم به هیچ موجود زنده ای آسیب نرساند.

در طول مراسم جادوگران با دایره ی مقدس که دورشان کشیده شده یا زره های آهنی کاملا محافظت میشوند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

پس میشه یه جورایی برگردوندش؟

خیلی خوبه برای من جالب بود

اگه کسی اطلاعات دیگری داره خواهشن بده چون من خیلی مشتاقم>B-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آشیل

بهتره بذاریم بانو آرون جواب بده خیلی اطلاعاتشون کامل تره

من فقط شنیدم که تالکین اگه زنده بود میخواست برش گردونه ولی نوشته شده بار دوم طوری زندانی شد که دیگه نتونه فرار کنه در هر صورت یه والا بوده و نمی تونستن از بین ببرنش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

به نظرم لازم نیست برگرده. بهتره همونجا بمونه و استراحت کنه چون فکر نمیکنم حتی خود ملکور هم میتونست مثل این انسانهایی که گذشته خودشون رو فراموش کردند دنیا رو پر از پلیدی بکنه. ما هم که غرور و عزت نژاد نومه نور(به نظر خودم آریا) رو از یاد بردیم و کاری برای بهبود اوضاع نمیکنیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

چرا همه فکر می کنن که باید سر جاش بمونه؟

به نظر شما یه خورده هیجان اضافه تر خوب نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aragorn

رايت ساحر عزيز اطلاعات شما جالب بود ولی فکر نکنم همچين مراسمی در آردا وجود داشته باشه چون ملکور با توجه به شری که به پا کرده بود این بلا سرش اومد. ولی من خودم هم منتظر جواب آرون هسم تا کامل بفهميم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار

سلام به همه. با اجازه دوستان چون ممکن آرون عزیز به زودی به این بحث جواب نده در این مورد من یه توضیح کوچولو بدم.البته هالباراد عزیز قبلا تو یه تاپیک دیگه در این مورد بطور خلاصه نوشته بود ،منم یه مقداری بهش اضافه کنم و بنویسم. در مورد بازگشت ملکور یا آخرین نبرد یا به زبان سینداری داگور داگورت(Dagor Dagorath) اشارات زیادی در قالب پیشگویی ولی بصورت پراکنده و نه منسجم تو کتابهای تالکین هست از افسانه های ناتمام بگیر تا سیلماریلیون .البته چیز جالبش اینه که تو دستنوشته های تالکین جا و جزئیات این موضوع مدام عوض شده و حتی خود کریستوفر هم تو ویرایشهای مختلف این کتابها در طول این مدت بازم توی این مبحث تغییراتی داده . ماحصل و شرح این بحث رو توی جلد چهارم تاریخ سرزمین میانه در بخش شکل گیری سرزمین میانه بطور کامل میشه دید و خوند ولی اگه کسی از دوستان علاقه داشته باشه می تونم سیر تغیر و تحول و جابجایی این مبحث(تو دستنوشته ها و ویرایشهای تالکین) رو بگم (هرچند زیاد جالب نیست B-) ).

بعد از جنگ خشم ملکور توسط والار به بند کشیده میشه و به پشت دروازه شب تبعید میشه و محکوم میشه که اونجا بمونه و آرندیل به عنوان نگهبان دروازه شب مامور مراقبت از اون میشه. اما درپیشگویی اومده بالاخره ملکور یه راهی برای بازگشت پیدا می کنه و در نهایت با زور و جبر اون دروازه رو باز میکنه(در حقیقت میشکنه) و دوباره وارد آردا میشه.گفته شده ملکور بعد از ورودش سپاه بزرگی رو گرد میاره و ماه و خورشید رو از بین می بره . آرندیل دریا نورد به زمین بر می گرده و با تولکاس و منوه و ائونوه و تورین در پهنه والینور ارتشی رو سامان میدن، گفته شده که تمام مردم آزاده آردا در آخرین نبرد شرکت می کنند ، الفها و آدمها ، دورفها و مایار.حتی ارتش مدفون شده آر فارازون هم برای این جنگ فرا خونده میشن تا با آخرین بازمانده های خادمان سیاه ملکور به فرماندهی منوه بجنگند . تولکاس با ملکور تن به تن نبرد می کنه اما پیشگویی شده که ملکور سرانجام بدست تورین کشته میشه. گفته شده که تورین با شمشیر معروف و سیاهش گورتانگ(به معنی فولاد مرگبار) قلب ملکور رو پاره می کنه و بدین وسیله انتقام فرزندان هورین رو از اون می گیره و جهان برای همیشه از شر ملکور خلاص میشه.کوهای پلوری صاف و یکدست میشن و سه سیلماریل از زمین و آسمان و دریا برگردونده می شن و توسط فیانور که از تالارهای مندوس فرا خونده شده به یاوانا تقدیم میشن . یاوانا اون سه جواهر رو میشکنه و نور دو درخت والینور که در اونها ذخیره شده بود در سرتاسر آردا گسترده میشه و جنگ تمام میشه و دوباره سازی آردا که بر اثر این نبرد بزرگ از بین رفته بود آغاز میشه. و دومین موسیقیه آینور برای ساختن دنیایی بهتر طنین افکن میشه.این که چه سرنوشتی در انتظار دنیای قدیم و جدیده از همه پنهانه حتی از آینور و فقط ایلواتار به اون آگاهی داره اما همه آینور اینو می دونند که دومین موسیقی و دومین دنیا بسیار بهتر زیباتر و با شکوهتر از اولی بوجود میاد.

جسارتا هم اضافه کنم اگه کسی از دوستان در مورد شخصیتها و اسمها و مکانهایی که گفتم سوالی داشت بگه که براش توضیح بدم.البته ناگفته نمونه که خود منم منتظرم که استاد آرون بیاد و توضیح بده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

واقعا عالی بود اله سار عزیز من خودمم بعضی اینا رو نمیدونستم دستت درد نکنه. خیلی سزانجام باشکوهی میشه اگه اینطوری شه B-) فقط نمیدونم این پلوری واسه چی یکدست میشه برای اینکه راه به والینور آزادتر شه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
واقعا عالی بود اله سار عزیز من خودمم بعضی اینا رو نمیدونستم دستت درد نکنه. خیلی سزانجام باشکوهی میشه اگه اینطوری شه B-) فقط نمیدونم این پلوری واسه چی یکدست میشه برای اینکه راه به والینور آزادتر شه؟

خواهش می کنم آرون جان.در حقیقت من دارم درس پس میدم اینجا. اما اینکه چرا پلوری اینطور میشه نظر خود من اینه که چون ضرورت وجودشون از بین رفته بود دیگه و یا اینکه یک نماد امیدبخش باشه از بازگشت به بهار آردا وقتی که پلیدی ملکور هنوز دنیا رو آلوده نکرده بود.

البته این تفسیر من خیلی شخصیه اما نه اینکه در این مورد چیزی نیست جا برای این تفسیرهای شخصی باز میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

من واقعا از اله سار ممنونم خیلی منو راهنمایی کرد من حالا خیلی چیزا فهمیدم که ممکنه داستانی که خودم می خوام بنویسم رو کاملا تغییر بده (اصلا مربوط به ادامه ی داستان ارباب حلقه ها نمی شه) ولی اگه ارباب حلقه ها رو ادامه بدیم خیلی قشنگ می شه ولی به نظر من یا نباید ملکور رو نابود کرد یا اگه نابود میشه تاریکی باید یک جوری برگرده چون هیچ موقع پلیدی نابود نمیشه این چیزیه که تالکین هم میدونست

پس یک ایده ی جدید بدید که اگه تالکین این روش رو انتخاب می کرد (ملکور رو نابود می کرد) پس چه کسی راه پلیدی رو ادامه می داد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
من واقعا از اله سار ممنونم خیلی منو راهنمایی کرد من حالا خیلی چیزا فهمیدم که ممکنه داستانی که خودم می خوام بنویسم رو کاملا تغییر بده (اصلا مربوط به ادامه ی داستان ارباب حلقه ها نمی شه) ولی اگه ارباب حلقه ها رو ادامه بدیم خیلی قشنگ می شه ولی به نظر من یا نباید ملکور رو نابود کرد یا اگه نابود میشه تاریکی باید یک جوری برگرده چون هیچ موقع پلیدی نابود نمیشه این چیزیه که تالکین هم میدونست

پس یک ایده ی جدید بدید که اگه تالکین این روش رو انتخاب می کرد (ملکور رو نابود می کرد) پس چه کسی راه پلیدی رو ادامه می داد؟

خواهش می کنم هلبوی عزیز.من خودم از این پیشگویی خیلی لذت می برم و میشه گفت به وجد میام چون خیلی باشکوهه و کاملا در خور عظمت ماجرا. اینکه هیچ موقع پلیدی نابود نمیشه احتمالا درسته ولی در همه مکاتب و ادیان (حتی اسلام) و ...همیشه یک آخرالزمانی تصویر شده که در اون شیطان وسوسه کننده گردن زده میشه یا در حقیقت دیگه موجودات در مقابل وسوسه اون مصون می شن و بعد از اون پلیدی و شرارتهای جزئی کاملا بر خواسته از نفس بد انسانهاست. امابهر حال این فقط یه پیشگوییه و بقول چوب ریش: ترانه ها و پیشگویی ها مثل درختها در زمان خود و به روش خود ثمر می دهند : و گاهی پیش از موعد پژمرده می شوند.که یعنی ممکنه درست از آب در نیان پس داستانت رو اونجور که دوست داری تاریک بنویس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الانور

البته صحبت های السار کاملا درسته ولی من یه چیزایی پیدا کردم که متقاعدم کرد ملکور نمیتونه برگرده .

در حقیقت ارو و آینور قبل از خلق آردا در فضال خالی و بدون زمان میزیستند و بعد از خلق آردا نیز ملکور معمولا برای جستجوی شعلهء نابود نشدنی به فضای خالی میرفت . و حتی در دوران های اولیه از غضب تولکاس به فضای خالی گریخت و مدتی در آنجا پنهان شد و افریده هایی شیطانی از سایه ها ساخت ولی پس از مدتی از دیوارهای جهان گذشت و دوباره داخل آردا شد . اما وقتی پس از جنگ خشم یا همون war of wrath ملکور شکست خورد خود تالکین در (( حلقه ء مورگوت ، اسطوره تغییر یافته )) این فرضیه رو تقویت می کنه که :

هنگامی که بدن ملکور نابود شد او بسیار ضعیف و تقریبا بی خانمان شد . و بعد می خوانیم که او را به فضای خالی می اندازند این احتمالا به این معنی که اونو به خارج زمان و فضای مادی تبغید کردند یعنی به خارج EA . ولی اگر هم اینگونه بوده این تبعید با دخالت مستقیم خود ارو صورت گرفته است .

در غیر این صورت ملکور میتونه به آسانی و مانند دفعات پیشین از دیوارهای دنیا و دروازهء شب عبور کنه و دیده بانی های آرندیل رو بی ارزش کنه .

دیوارهای دنیا به این صورت توصیف شده اند که دیوارهایی هستند آبی و عمیق مانند دیوارهای شهر با باغی و حصار حلقه ای شکلی به دور جهان مادی می کشند . دیوار شب رد قسمت غربی این دیوارها قرار داره و به خاطر موقعیت سنگربندی که داره این دیوارها در شرق دنیا کوتاهترند و دروازه ء ورودی ندارند . یعنی ملکور به آسانی میتونه از دیوارهای شرق به آردا برگرده .

اما خود کریستوفر تالکین در مورد تقویت و عوض شدن ماهیت دیوارهای دنیا میگه : دیوارهای کوتاه شرقی به صورت منظره ای ز سختی های مهار ناپذیر در بازسازی آردا سر به فلک بردند . چرا ؟ زیرا ملکور نتواند از آنها عبور کند و ارزش نگهبانی آرندیل را از بین برد .

البته این چیزهایی بود که من پیدا کردم و خوشحال میشک اگه کسی که اطلاعات بیشتری داره کمک کنه یا با هم تبادل نظر کنیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

ببینم اله سار جان. آرفارازون و سپاهش در کدوم جبهه میجنگند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
ببینم اله سار جان. آرفارازون و سپاهش در کدوم جبهه میجنگند؟

هالباراد عزیز اشاره در این مورد خیلی مبهمه اما اینجور که من دیدم نومه نوری های اسیر در والینور به جبران گناهشون در ارتش منوه و بر علیه ملکور می جنگند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
البته صحبت های السار کاملا درسته ولی من یه چیزایی پیدا کردم که متقاعدم کرد ملکور نمیتونه برگرده .

در حقیقت ارو و آینور قبل از خلق آردا در فضال خالی و بدون زمان میزیستند و بعد از خلق آردا نیز ملکور معمولا برای جستجوی شعلهء نابود نشدنی به فضای خالی میرفت . و حتی در دوران های اولیه از غضب تولکاس به فضای خالی گریخت و مدتی در آنجا پنهان شد و افریده هایی شیطانی از سایه ها ساخت ولی پس از مدتی از دیوارهای جهان گذشت و دوباره داخل آردا شد . اما وقتی پس از جنگ خشم یا همون war of wrath ملکور شکست خورد خود تالکین در (( حلقه ء مورگوت ، اسطوره تغییر یافته )) این فرضیه رو تقویت می کنه که :

هنگامی که بدن ملکور نابود شد او بسیار ضعیف و تقریبا بی خانمان شد . و بعد می خوانیم که او را به فضای خالی می اندازند این احتمالا به این معنی که اونو به خارج زمان و فضای مادی تبغید کردند یعنی به خارج EA . ولی اگر هم اینگونه بوده این تبعید با دخالت مستقیم خود ارو صورت گرفته است .

در غیر این صورت ملکور میتونه به آسانی و مانند دفعات پیشین از دیوارهای دنیا و دروازهء شب عبور کنه و دیده بانی های آرندیل رو بی ارزش کنه .

دیوارهای دنیا به این صورت توصیف شده اند که دیوارهایی هستند آبی و عمیق مانند دیوارهای شهر با باغی و حصار حلقه ای شکلی به دور جهان مادی می کشند . دیوار شب رد قسمت غربی این دیوارها قرار داره و به خاطر موقعیت سنگربندی که داره این دیوارها در شرق دنیا کوتاهترند و دروازه ء ورودی ندارند . یعنی ملکور به آسانی میتونه از دیوارهای شرق به آردا برگرده .

اما خود کریستوفر تالکین در مورد تقویت و عوض شدن ماهیت دیوارهای دنیا میگه : دیوارهای کوتاه شرقی به صورت منظره ای ز سختی های مهار ناپذیر در بازسازی آردا سر به فلک بردند . چرا ؟ زیرا ملکور نتواند از آنها عبور کند و ارزش نگهبانی آرندیل را از بین برد .

البته این چیزهایی بود که من پیدا کردم و خوشحال میشک اگه کسی که اطلاعات بیشتری داره کمک کنه یا با هم تبادل نظر کنیم

ایول الانور جان.واقعا لذت بردم از پست جامعت.اما یه توضیح کوچولویی اضافه کنم من: در مورد خراب شدن اردا و دوباره سازی اون در دومین موسیقی آینار هیچ شکی نست. اگه بخوای من از تمام کتابهای تالکین در این مورد می تونم برات نقل قول کنم .موضوع سر علت اون خرابیه که من در این مورد بحث کردم. اینجاست که این پیشگویی تالکین در مورد Dagor Dagorath اهمیت پیدا میکنه . بهر حال در حقیقت پست های همدیگه رو نقض نمی کنند بلکه در راستای هم قرار دارند. یعنی جریان آخرین نبرد منافاتی با مطالب شما نداره چونکه هرچند که گفته شده که چه اقداماتی برای جلوگیری از بازگشت ملکور انجام شده اما بعد از اونهام پیشگویی شده که ملکور سرانجام راه غلبه بر اون موانع رو پیدا میکنه و از دروازه شب می گذره و به اردا بر می گرده که در اون موقع آخرین نبرد اتفاق میوفته و آردا نابود میشه.امیدوارم منظورم رسیده باشه. موفق باشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الانور

مرسی السار ....

البته خوب شد اجل به موقع سراغ تالکین رسید و نذاشت این کتابا رو اینجوری ادامه بده .............!!!!!!!!!!!

البته در پیشگویی گفته شده ملکور برمیگرده و آردا نابود مییشه

پس قدرت والار و ارو چی ؟؟

همه میدونن ملکور از تولکاس شکست میخوره مثل دفعات پیشین و اکثر متحدینشم که از دست داده

در صورت بازگشت ملکور حالا به کنار از پیشگویی و شواهد مستدل اصلا شانسی نداره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Bubo

متاسفم! من تازه واردم و این تاپیک هم از یک ماه و چند رو ز پیش به جا مونده و ممکنه که این هایی که می گم چرند باشه! بیشتر شبیه سوئاله تا اظهار نظر در این مورد! این که تالکین یه کاتولیکه من رو همیشه جذب می کنه! و اینکه پیش کاتولیک ها و ساتانیست ها که خیلی نزدیک به کاتولیک ها هستن ( در مواردی) شیطان چنان پست تر از ارو ( خدا) نیست که در یکی از این پست ها اشاره می شه پس قدرت ارو چی می شه؟! حتا جایی شیطان رو به خدا می گه تنها اشاره ای از من فرزند انسان را نابود کرد! رجز می خونه حرو زاده! پس مقابله ی این دو قدرت تا این حد نمی تونه به سود ارو و صرفن ارو ی یگانه تموم بشه ( من این طور فکری ام البته) ! و یک چیز دیگه باز در این زمینه پسر شیطانه! کسی که پیش از سلطنت پدر سعی می کنه جهان رو به دست بگیره! چیزی مثل سائورون! چرا این طلوع /سقوط /طلوع و دوباره سقوط سائورون قرینه ای برای سر نوشت مورگوت(ملکور) نباشه؟! و سوئال بعد در مورد احتمال گشده شدن دروازه های جهانه! آیا خادمین ملکور از درون نمی تونن او رو باز کنن! همون طور که در قدرت گرفته سائورون اتفاق می افته و مثلا پیش از بازگشت لرد تاریکی نزگول ها قدرت گرفتن و حتا میناس مورگول رو بنا کردن؟! و همین!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

می شه یک مقدار در مورد نگهبان دروازه های شب (چند جا هم خوندم دروازه های بی زمان) و خود دروازه و محیط پشتش توضیح بدید ؟ آیا نگهبان داره؟اگه داره کیه و یا چیه توضیح بدید

ممنمونم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
متاسفم! من تازه واردم و این تاپیک هم از یک ماه و چند رو ز پیش به جا مونده و ممکنه که این هایی که می گم چرند باشه! بیشتر شبیه سوئاله تا اظهار نظر در این مورد! این که تالکین یه کاتولیکه من رو همیشه جذب می کنه! و اینکه پیش کاتولیک ها و ساتانیست ها که خیلی نزدیک به کاتولیک ها هستن ( در مواردی) شیطان چنان پست تر از ارو ( خدا) نیست که در یکی از این پست ها اشاره می شه پس قدرت ارو چی می شه؟! حتا جایی شیطان رو به خدا می گه تنها اشاره ای از من فرزند انسان را نابود کرد! رجز می خونه حرو زاده! پس مقابله ی این دو قدرت تا این حد نمی تونه به سود ارو و صرفن ارو ی یگانه تموم بشه ( من این طور فکری ام البته) ! و یک چیز دیگه باز در این زمینه پسر شیطانه! کسی که پیش از سلطنت پدر سعی می کنه جهان رو به دست بگیره! چیزی مثل سائورون! چرا این طلوع /سقوط /طلوع و دوباره سقوط سائورون قرینه ای برای سر نوشت مورگوت(ملکور) نباشه؟! و سوئال بعد در مورد احتمال گشده شدن دروازه های جهانه! آیا خادمین ملکور از درون نمی تونن او رو باز کنن! همون طور که در قدرت گرفته سائورون اتفاق می افته و مثلا پیش از بازگشت لرد تاریکی نزگول ها قدرت گرفتن و حتا میناس مورگول رو بنا کردن؟! و همین!

Bubo عزیز ورودت رو خوش آمد میگم . نظر بسیار جالبی داری . منم در این مورد نظراتم رو بگم تا بقول از ما بهترون گفتمان کنیم. کاملا درسته که در دیدگاه کاتولیک ها در مواردی جایگاه شیطان چندان پست تر از خدا نیست و حتی اونها روی سرنوشت انسان هم شرط بندی و بازی می کنن اما در مورد ملکور و ایلوواتار اینطور نیست ... در حقیقت اینجا ایلوواتار قادر مطلق و ملکور اصلا در مقابلش هیچ محلی از قدرت نداره.از اونطرف تا اونجایی که من دیدم ، بر طبق نظر کاتولیکها شیطان از تمام فرشتگان دیگه بطرز فجیعی قویتره و حتی گابریل هم که از قدرتمند ترین فرشتگانه در مقابلش حرفی برای گفتن نداره اما اینجا اینطور نیست ، ملکور از نظر آگاهی بمراتب پستتر از منوه و از نظر قدرت کاملا ضعیفتر از تولکاسه ، بارها از تولکاس شکست خورده و بدست اون ببند کشیده شده و یا از برابر خشمش فرار کرده... برا همین بنظر من ملکور زیاد قابل مقایسه با جایگاهی که لوسیفر داره نیست. اما در مورد سارون و پسر شیطان. اگه قراره سارون پسر کسی باشه بیشتر بهش میاد پسر آئوله باشه تا ملکور. چون نتنها از مردم اونه و زیر فرمان اون بلکه غالب قدرت و هنر و توانایی و اکثر چیزهایی رو که داشت از اون فرا گرفت و زیر نظر اون تربیت شد و توسط اون بکمال رسید ، فقط فریب ملکور رو خورد و روحش رو به اون فروخت. پسر شیطان سعی می کنه پیش از پدرش عنان قدرت رو در دست بگیره اما سارون وقتی ادعای حکومت کرد که دیگه طومار ملکور پیچیده شده بود و قصه اون تموم شده بود ، برا همین بنظر من بازم این دوتا شبیه به هم نیستن تا نظر شما چی باشه. در مورد دروازه شب که ملکور رو ازش بیرون کردن. این دروازه دو تا مسئول بینهایت قدرتمند و پاک داره یکی یوروندی که کنترل کننده اونه و دیگری اِ آرندیل که محافظ اونه . خود دروازه ناگسستنیه و کسی هم از خادمین سیاهی در مقابل این دو نگهبان یارای مصاف نداره برا همین باز شدن این دروازه توسط اونها بعید وغیر ممکنه. تنها چیزی که این وسط باقی می مونه پیشگویییه که برای آخرالزمان شده و توی اون پیشگویی خود ملکور راه برگشتن از دروازه رو پیدا میکنه و به آردا بر می گرده که چگونگیش هم معلوم نیست. مرسی و موفق باشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله سار
می شه یک مقدار در مورد نگهبان دروازه های شب (چند جا هم خوندم دروازه های بی زمان) و خود دروازه و محیط پشتش توضیح بدید ؟ آیا نگهبان داره؟اگه داره کیه و یا چیه توضیح بدید

ممنمونم

سلام به همه. هلبوی عزیز ... دروازه های آردا 2 تا هستند یکی دروازه شب و دیگری دروازه صبح این دو دروازه یک نگهبان دارند و یک کنترل کننده که من الان برات یه مختصر توضیحی میدم ، ببین کفایت میکنه توضحاتم و هرجاش رو که برات هنوز جای سوال بود بگو تا تکمیل کنم :

دروازه شب یک راه محافظت شده در دوردست ترین و ماورایی ترین انتهای غرب جهان است که مورگوت بعد از شکستش در جنگ خشم و غضب از آن طریق به بیرون انداخته شد.خاستگاه این دروازه کاملا واضح نیست.مطابق بعضی از روایات توسط والار ساخته شد تا گذرگاه عبور خورشید باشد ، از آن خارج شده و از دروازه صبح در شرق دور وارد شده و طلوع کند.اما مطابق بعضی دیگر از اسناد این دروازه فقط برای این ساخته شد که ملکور از آن طریق از دنیا به بیرون انداخته شود.والار در هنگام ساخت آردا دیوارهایی در اطراف دنیا کشیدند و بعدها در غرب آن دیوارها دروازه شب را ساختند که در زبان الدار موریتارنون یا تارن فوی نامیده می شود .این دروازه هنوز پابرجاست و برنگی مطلقا سیاه و هیبتی عظیم در دیواره های آبی رنگ نمایان است . ستونهای دروازه و سردر آن از سخترین سنگها و گرانیتها ساخته شده. اژدهایانی سیاه بزرگ و ترسناک بروی سنگ دروازه حکاکی شده اند که دودی سیاه و غلیظ همچون سایه ای نفوذ ناپذیربه آهستگی از دهان آنها بیرون می زند. درازه بنایی تسخیر ناپذیر و غیر قابل نفوذ و شکستن دارد و هیچکس نمی داند که چگونه ساخته و برپا شده است . برای باز کردن آن فقط یک راه وجود دارد و آن استفاده از جادوی کلمات است. کلید دروازه کلمه ای بینهایت سری است که فقط منوه می داند و یوروندی (که مسئول دروازه است) که منوه به او گفته است . پشت دروازه سیاهی مطلق است و بی زمانی و بی مکانی.هر کسی که از آن دروازه گذشته از کرانه های جهان خارج شده و در ادراک الفها و موجودات ساکن زمین گم شده و کسی در مورد او چیزی نشنیده است و تاکنون کسی از ماورای آن باز نیامده. خارج از این دروازه فضای بی ستاره یا ماورای تیرگی نامیده می شود.اما در شرق ساخته های والار نوع دیگری است .در شرق همه چیز درخشان و پرنور است و سرحدات جهان به دروازه ای نقره ای ختم می شود.دروازه صبح نفوذ ناپذیر و برنگ نقره ای زلال.دروازه صبح در شرق هم تحت فرمان یوروندی است و او با کلمه ای همانند آنچه در مورد دروازه شب بکار می برد آنرا باز می کند ، کلمه ای همانند اما معکوس. در هنگام غروب و به فرمان یوروندی دروازه شب باز شده و ارابه خورشید از آن خارج می شود و درون تاریکی مطلق و بی زمان فرو می رود تا زمانی که صبحدمان از میان دروازه نقره ای به درون دنیا برگردد و جهان را روشن کند. و اما نگهبان دروازه :

دروازه شب توسط اِ آرندیل سوار بر کشتی وینگولت و حامل سیلماریل در آن، پاسداری و نگهبانی می شود او در هنگام سلطه ملکور بر سرزمین میانه به یاری سیلماریل که آن را بر پیشانی داشت از دریاها گذشت و پا به والینور گذاشت و والار رو مجاب کرد که برای کمک به مردم سرزمین میانه به اونجا لشکر بکشند که سر انجام این لشکر کشی نبر خشم و شکست مورگوت بود. بعد از بیرون انداختن ملکور از آردا اِ آرندیل به همراه کشتی خوش وینگولت به آسمانها رفت و در هیئت ستاره اِ آرندیل مامور پاسداری از دروازه شب و مراقبت بر بازنگشتن ملکور شد ، پاسداری اون شب و روز ادامه داره و در اون کوچکترین کوتاهی و بی توجهی و یا خستگی و فراموشی وجود نداره. هنوز هم اِ آرندیل در آسمانها از این دروازه نگهبانی می کند تا روز پایان دنیا و پیشگویی که برای داگور داگرات شده است.

موفق باشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hellboy

واقعا ممنونم توضیح کامل و جامعی بود .و واقعا جالب ولی اگر این جور با شدت از این دروازه مراقبت می شه پس چطور قراره ملکور ازش بیرون بیاد؟(بر اساس پیش گویی ها)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الانور

گفته شده ملكور خودش يه راهي پيدا مي كنه ... اما ديگه تالكين زنده نيست كه بگه چه جوري ....

السار جان عالي بود .. واقعا كامل كلي لذت بردم ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فيانور روح آتش

يه سوال عجيب پيبش اومد برام.اله سار جان گفتي كه هورين ملكور رو مي كشه.اما يه جايي خوندم كه ارو والار را طوري افريد كه روحشان به سان شعله هاي زوال ناپذير باشد،بيمار نشوند و به هيچ وجه كشته نمي شوند.اما اين برام عجيبه كه چطور هورين مورگوت رو ميشكه.حداقل اگه منوه اونو مي كشت معقولانه تر بود.نبود؟؟!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Eomer Horse Lord of Rohan

یکی به من میشه بگه:آرفارازون و آرندیل چی هست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...