رفتن به مطلب

Recommended Posts

آناتار

سلام دوستان آردا.

آيا تانگورديريم و آنگباند از دژ مخوف اتومنو قوي تر بودند.اگر اينگونه بود آيا در حين شب از اين دژ ها مراقبت نمي شد.به نظر من برن و لوتين خيلي ساده وارد آنگباد ميشن.ملكور كه يك والار بود چه راحت گول مي خوره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

تانگورودیم و اوتومنو مقر ملکور بسیار بسیار مخوف بودند و همینطور انگ باند که تحت فرمان سارون بود. برن و لوتین اصلا راحت وارد انگباند نشدند. اگه خونده باشی می بینی که لوتین به کمک هوآن , سگ شکاری والینور, خودشو به شکل خفاشی شیطانی درآورد و خود هوآن هم به شکل سگ گرگی مخوفی به اسم دراگلوین گشت ,و برن هم به شکل مردی گرگ نما. گفته شده که از خطرهای خیلی زیادی گذشتند تا بتونن حتی با همون قیافه هایی که طرف خود دشمن بود و به نظر میومد که از افراد دشمن اند, به انگ باند برسند. تازه وقتی به انگ باند رسیدند اونجا دره سیاهی بود که کنارش پر از شکاف بود. از این شکاف ها تجسم های افعی مانند بسیاری بیرون می آمد. در هر طرف صخره های بلند و تیز بودند و انگ باند پس از قوسی پهن و تیره بر بالای صخره ای هزار فوتی قرار داشت.

مورگوت نگهبانی مخوف بر دروازه گذاشت که سگی گوشتخوار و شیطانی بود و مورگوت خودش پرورشش داده بود و قدرتش رو بهش بخشیده بود و درونش پر از روحی شیطانی و هولناک بود. و اسمش کارچاروت.

بعد کاراچاروت که اونها رو از دور دید با وجودیکه شکل های خودی داشتند شک کرد چون خیلی وقت بود که می گفتند دراگلوین مرده (ولی هوآن خودشو به اون شکل درآورده بود) و نذاشت اونها رد شن ولی لوتین تونست اون رو با جادو به خواب ببره( دقت کن که دختر یکی از فرمانروایان الف و یه مایا بود)

بعد از اینکه اونها وارد شدن هم ملکور بقیه رو نشناخت چون در همون پوشش بودن , اما مجذوب زیبایی لوتین شد و هوسی شیطانی در دلش افتاد و همین فریبش داد. و بقیه اش رو هم که می دونی. پس اصلا ساده نبوده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

خب ظاهرابهتره كه دوباره اينجا را بخونم.ولي قبل از رسيدن به انگباد چرا وقتي سارئورون در حال كشته شدن در دژ دفاعي توسط هوان بود لوتين اجازه مي ده با جسمش فرار كنه؟و مي ره پيش برن؟آيا الوتين سائورون را دست كم مي گرفت در حالي كه اگر كسي نمي دونست برن و لوتين از قدرت سائورون باخبر بودند.لوتين به سائورون مي گه اگر جسمت را نابود كنم بايد بري پيش ملكور بعدش ملكور اونقدر ازت ناراحت مي شه كه حد نداره تو هم بايد نگاه سوزاننده ي ملكور را تحمل كني,البته تا حدودي مثل اين.ممنوون از شما آرون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

خب آناتار عزیز به نظر میاد اینجا رو با جای دیگه ای از کتاب اشتباه گرفتی! اونجا که لوتین از دست سارون فرار کرد که برن و فینرود فلاگوند رو از دست سارون نجات بده و سارون داشت با هوآن می جنگید, اصلا انگباند نبود ! بلکه جزیره ای بود به اسم تول-این-گورروت به مفهوم جزیره گرگ نماها , که خود فینرود فلاگوند روش برج میناس تیریت رو ساخت که مال سائورون شده بود. (این میناس تیریت با مال گوندور فرق می کنه, به نظر میاد گوندوریها این اسم رو از اون برج به یاد فینرود گرفتن) . پس اونجا انگباند نبوده و دژ میناس تیریت در جزیره تول این گوروت بوده که تحت تسخیر سارون بود!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آناتار

نه نه نه من گفتم برج دفاعي و من منظورم تول_اين_گوروت همون جايي كه دورش كلي آب ولجن بوده بود نه انگباد .....؟؟؟..... سائورون اول گرگ نما هاي وحشي واون رييس خطرناك را مي فرسته با هوان بجنگند بعد در اخر خودش مي آيد كه با هوان بجنگه. با شدت از پلكان پايين مياد ,هوان مي ترسه ولي سا ئورون چهره ها يش را عوض مي كند ولي در آ خر شكست مي خوره و زخمي ميشه ودر حال مرگ قرار مي گيره لوتين به سائورون اجازه ي فرار ميده .چرا؟؟؟؟؟؟ بعد جسد فينرود فلاگوند را در بج خودش دفن مي كنند همراه با برن .بعد سائورون به شكل يه خون آشام فرار ميكنه.

هر كسي كه ارباب حلقه ها وسيلماريليون را خونده باشه مي دونه اين برج (كه اسم قبليش ميناس تريت بوده و در جنگ پنجم مورگوت توسط سائورون فتح شد) با شهر گوندور فرق مي كنه !!

نچ B-) ....ممنو ون اميدوارم اين دفعه ايراد نگيريد ....

ممنوون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Farshid2d

بحث جالبی هستش

در این مورد که برن و لوتین چطور وارد انگباند شدند که هیچ بحثی نیست

اما اما اما

بعد اینکه خواستند خارج بشن واقعا خیلی جای تعجب داره

تالار ملکور طبق گفته تالکین عمیق ترین جای انگباند قرار داشت و خود انگباند هم احتمالا خیلی خیلی بزرگ بودش

پس از تالار تا در خروجی راه خیلی زیادی هستش

موقع فرار برن و لوتین دیگه هیچ شکل مبدلی نداشتند عجیبه راحت تا دروازه انگباند بدون هیچ مزاحمتی تونستند برن

انگباند که توش پر بود از موجودات شرور و شیطانی که تعدادشون هم احتمالا خیلی خیلی هم زیاد بود

برن و لوتین راحت به دروازه رسیدن این واقعا با منطق جور در نمی یاد

در ضمن آخرش هم ملکور بیدار شده بود و عصبانی هم بود و در سراسر آنگباند وضعیت اضطراری ایجاد شده بود

به نظر من تالکین توی این قسمت خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی اغراق کرده !!! داستان برن و لوتین بیشتر شبیه فیلم هالیوودی هستش و با منطق سرزمین میانه اصلا جور در نمی یاد

ویرایش شده در توسط NiNe

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

زمانی که برن و لوتین میخواستن فرار کنن هنوز ملکور و زیردستانش از افسون لوتین گیج و منگ بودن و نمیتونستن دنبالشون بیان بنابراین اونا میتونستن تا مصافت زیادی جلو بیافتن. همچنین سیلماریلی که در دست برن بود ترس رو در دل نیروهای مورگوت مینداخت و به نظرم تا زمانی که دستور صریح ملکور نمیومد دنبال برن و لوتین نمیرفتن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Farshid2d

خوب فقط تالاری که ملکور توش بود افسون شده بود نه کل انگباند و بعد مگه سیلماریلیون این همه ترسناک بود واسه نیروهای ملکور که اونا کاری نمی کردند

؟؟؟

اگه اینطوری بود خوب چرا بعدا از اون تو جنگ علیه ملکور استفاده نکردند

؟؟؟؟

بعد نیاز به دستور نیست

یکی اومده سیلماریلیون دزدیده باید گرفته بشه

برن و لوتین به کمک نویسنده فرار کردند خیلی راحت

قبول کنید تالکین نسبت به برن ولوتین خیلی تعصبی بوده به طوری که روی آرامگاه خودش و همسرش هم می نویسند برن و لوتین

معلومه خیلی اونا رو بزرگ می کنه

خدایش خودتون بگید داستان برن و لوتین رو با بقیه داستان های سرزمین میانه مقایسه کنید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

فقط همون تالار خبر داشتن که برن و لوتین نفوذ کردن و نه کل آنگباند. دو دسته میتونستن با برن و لوتین روبرو بشن: 1- کسانی که تو تالار ملکور بودن 2- کسانی که در مسیر تالار ملکور تا دروازه بودن

دسته اول که گیج شده بودن و دسته دوم از ترس جلو نمیرفتن.

اورکها عاشق چشم و ابروی ملکور که نبودن، اونا از روی ترس و زور و شکنجه از ملکور پیروی میکردن. اورکها از روشنایی نفرت داشتن و برای همین ملکور و سائرون در مواقع جنگ ابرهای سیاه رو میفرستادن تا اورکها بتونن راحت به جنگ برن.

حالا دو نفر تونستن به آنگباند نفوذ بکنن و به تالار ملکور برن، در برابر اون همه افراد ملکور تونستن یکی از سیلماریلهای تاج ملکور رو بکنن و بدون اینکه کسی بهشون دست بزنه از تالار اومدن بیرون و دارن با یک سیلماریل درخشان به سمت دروازه میرن. کسی که این صحنه رو میبینه فکر میکنه که برن و لوتین بسیار قدرتمند هستن که حتی ملکور هم نتونسته جلوشون رو بگیره و حالا یک سیلماریل هم به دست آوردن، چرا باید برم و خودم رو به کشتن بدم و سیلماریل رو برای ملکور پس بگیرم؟

این کاملا با منطق سرزمین میانه میخونه و هیچ اغراقی صورت نگرفته.

بعد از فرار از آنگباند برن اونو به عنوان شرط ازدواج به تینگول داد و تینگول هم بعد از ورود نولدور هیچ وقت با ملکور به صورت علنی جنگ نکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Farshid2d

معلومه شما که طرفدار متعصب داستان برن و لوتین هستید باید ازش دفاع کنید

من قبلا از خیلی آدم های بی طرف پرسیدم و همه اونا این داستان رو بیش از حد غیر منطقی می دیدند

تازه ایرادی دیگه اینه که توی قانون جادوگری تو نمی تونی به یه فرد قوی تر از خودت جادو اعمال کنی

ولی می بینیم راحت روی ملکور جادو اعمال می شه ولی جالبه ملکور نمی تونه حلقه ملیان رو بشکونه حلقه ای که توسط یه نیرو ضعیفتر از خودش ایجاد شده

بی شک جذابیت سرزمین میانه به خاطر نیروی های تاریکش و شخصیت های حماسی اون مثل فیانور فینگولفین گندالف و ... هستش نه داستان های عاشقانه

پیتر جکسون خودش میگه یکی از علت هایی که علاقه مند شده به ساخت فیلم یکی شخصیت سائورون بوده یکی دیگه شخصیت گالوم

این علت هایی که شما آوردید واسه فرار برن و لوتین از دیدگاه شما منطقی هستش ولی از دیدگاه عموم معلومه که برن و لوتین واسه تالکین مقدس بودن

لوتین با یک سگ شکاری میاد کل جزیره سائورون رو پاکسازی میکنه واقعا دیگه اغراق بیشتر از این نمیشه

باید توازن بین نیروها توی داستان باشه

توازن

توازن

توازن

وقتی فینرود فیلاگوند نتونه سائورون رو شکست بده یه دختر جوان چطوری شکست می ده ؟؟؟؟

ویرایش شده در توسط NiNe

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

منم همیشه حسی مثل nine در مورد داستان برن و لوتین داشتم ، چهارده تا والا و هزاران هزار الف و انسان جنگجو در کار مورگوت موندن ! اونوقت یه دختر نیمه مایا و یه انسان میرن یه سیلماریل از تاج قدرتمند ترین والا ، مورگوت ، برمیدارن، یه زخم به صورتش میندازن و د برو که رفتیم . اورک ها اولین بار نبود که سیلماریل ها رو میدیدن ، درسته تو لحظه های فرار برن و لوتین چشمشون به یک سیلماریل افتاد اما قبل این اتفاق این سیلماریل بعلاوه دوتای دیگه رو تاج اربابشون در حال تابش بودند . بنابر این نباید چنین عکس العمل یخی نشان میدادن .

اصلا اورک ها به کنار ! مورگوت مگه فقط همین خدمتگذاران رو داشت ؟! پس بالروگ ها ، گرگان ، اژدها ها و هزاران بنده دیگه اش کجا بودند ؟!

ویراییش :

به nine : لوتین یه دختر معمولی نبود ، یک نیمه مایا بود ( هرچند نمیتونم بپذیرم که بتونه به این راحتی از پس ملکور و بندگان مخوفش بر بیاد ) ، هوان هم سگ شکاری معمولی نبود ، سگ شکاری والار بود و مایا .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

بابا آنگباند خیلی بزرگه. و تالکین یه چیزی می خواست نشون بده.

( البته من آدم عاشق پیشه ای نیستم. ) تالکین می خواست نشون بده که عشق چه قدرتهایی داره. به نظر من منظور تالکین این بود که خودش به جبهه های جنگ علیه نازی ها رفت. خیلی از دوستانش مردن. اما در آخر به خونه برگشت. و سیلماریلی که در دست برن بود. نماد عشق تالکین به همسرش بود. من اینجوری احساس می کنم. ( البته اینم باز از اونجا نشئت می گیره که فکر می کنم سیل شبیه جنگ جهانی دومه. )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Farshid2d

انگباند کجا جنگ جهانی کجا

؟؟؟

تالکین فقط رفته بود خط مقدم

!!!

نرفته بود که داخل ساختمون حزب نازی وسط برلین

!!

آنگباند یه کابوس شومه

فکرشو که می کنم سرگیجه می گیرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

مطمئن باش جنگ هم یه کابوس شومه. من و تو که جنگ نرفتیم. هر وقت رفتی بعدا بگو جنگ جهانی ترس نداره. بله تو حرف خیلی آسونه. یه تفنگ بر داری. تو سنگر واستی انو اونو بکشی. ولی تو عمل خیلی سخته. بعدشم این نظر شخصیه منه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

این مقایسه سیل با جنگ جهانی رو من نفهمیدم

اگه این جوری باشه لابد مانوه همون روزولته که وقتی نیروهای متفقین (الف ها و اداین ) دیدن زورشون به هیتلر (مورگوث) نمی رسه ازش خواهش کردند وارد جنگ بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Farshid2d

نگفتم جنگ آسونه گفتم آنگباند جای خوفناکتری هستش

تو خودت بگو حاضری بری خط مقدم جبهه یا بری آنگباند تا با ملکور حرف بزنی

؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

نميدونم چطور نتيجه گرفتي كه من طرفدار متعصب برن و لوتين هستم و تو بي طرف؟

تو اين فروم پستي نزدي كه اسم مورگوت يا سائرون توش نباشه!

اولا كه همه چي زور بازو نيست. ملكور ميتونه با يه مشت لوتين رو له كنه اما اين دليل نميشه كه بتونه جلوي افسون لوتين مقاومت بكنه.

مليان هم به صراحت ميگه كه حلقه مليان نميتونه جلوي ملكور مقاومت بكنه. حتي برن و كارخاروت هم تونستن واردش بشن.

نميدونم اين قانون جادوگري رو از كجا آوردي! اگه اينجوري باشه هري، رون،هرمايني و لونا چه جوري با مرگ خوارها ميجنگيدن يا فلافي چطور با يك فلوت افسون شد؟ هر كس نقطه ضعف خودش رو داره. هيچ موجود بدون نقصي در آردا وجود نداره.

چطور جادو كردن سائرون مايا برات قابل قبوله اما افسون كردن لوتين نيمه مايا برات عجيبه؟

در مورد جنگ جهاني:

شما مقدمه كتاب رو نخونديد؟

تالكين ميگه كه داستانش هيچ ربطي به جنگ جهاني نداره. داستانش نبرد بين خير و شر هست اما جنگ جهاني نبرد نيروهاي خير و شر نيست! اين مقايسه ها رو كنار بذاريد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Farshid2d

به بلگ

خودم می دونم لوتین نیمه مایا و هوان سگ اورومه بوده که بعدش دادش به کلگورم خوشگله

اما گه اورمه همچین سگ هایی داره دیگه کار ملکور تمومه

!!!!!

لوتین هم اگه می تونه همه رو به راحتی جادو کنه اون موقع ملکور اینجا با گالوم هیچ فرقی نمی کنه

وقتی میگم ملکور قوی تر هستش از همه لحاظ اینو میگم

از نظر اراده

از نظر هوش

و

....

نه فقط از لحاظ زور بازو

واسه من جادو کردن سائورون در مورد همه کس واسم قابل قبول نیست

مثلا اینکه سائورون بره به راحتی منوه رو جادو کنه قابل قبول نیست واسم

جادوی لوتین واسم قابل قبول هستش نه اینکه بره خود ملکور رو بتونه راحت خواب کنه

مقایسه هری پاتر با سرزمین میانه درست نیست اصلا

!!!!!!!!!

ویرایش شده در توسط 3DMahdi

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

لوتین از نقطه ضعف ملکور استفاده کرد. تالکین میگه:

"مورگوت به زیبایی او نگریست و شهوتی اهریمنی و طرحی پلیدتر از هرچه تا به آن هنگام از گاه گریختن از والینور در سر پخته بود، به دلش راه یافت. بدینسان فریفته خباثت خود به تماشای او مشغول گشت"

تالکین داره با دلیل میگه که این نقطه ضعف ملکور بود و از همین راه بود که لوتین اونو افسون کرد.

لوتین نمیتونه اینجوری مانوه رو افسون بکنه چون مانوه اون شهوت اهریمنی و خباثت رو نداره، اما ملکور میتونه مانوه رو فریب بده و بگه که دیگه کارهای بد گذشته رو کنار گذاشته. چون این نقطه ضعف مانوه بود که پلیدی رو درک نمیکرد. ملکور اسیر درک نکردن زیبایی شد و مانوه اسیر درک نکردن پلیدی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
the LORD of the RINGS...

آنگباند در اصل یه قلعه زیرزمینی بود، حداقل بعد از نابودی اولیه اون به دست والار در سال‌های درختان. آنگباند همانند نظیر خود یعنی اوتومنو، دارای مغاره ها و تالارهای زیرزمینی مخفی متعددی بود. مهمترین ویژگی ظاهری اون که بیرون از زمین سربرافراشته بود سه قله تانگورودریم بود. برج های عظیمی که از خاکستر و تفاله های کوره های آنگباند ساخته شده و در مقابل دروازه های اون قرار داشتند. قله های تانگورودریم توخالی بود و از میان اون کانال ها و دودکش هایی از عمیق ترین ساهچاله های آنگباند ساخته شده بود. بنابراین، مورگوت می تونست از طریق اونها ابرها و بخارات سمی را تولید کنه. آنچنانکه اون در میتریم در مقابل نولدور در روزهای اولیه بازگشتشان، این بخارات سمی رو بیرون می داد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...