رفتن به مطلب
Elrohir

سوالات شخصیت های آردا

Recommended Posts

لگولاس
تئودور کیه؟

خوب این چیزی که میگی رو من هیچ جا پیدا نکردم... ولی چند تا اسم مشابه هستش که شاید یک کدوم از اون ها باشه...

Théodred تنها پسر تئودن پادشاه روهان و الف هیلد (همسر تئودن) بود که در سال 2978به دنیا آمد و در سال3014 دوران سوم در اولین نبرد گدارهای آیزن کشته شد...

Théodwyn یکی از دختران شاه تنگل اهل روهان و مادر ائومر و ائووین بود. تئودوین در اثر بیماری درگذشت و وفرزندانش را به دست برادرش شاه تئودن سپرد...

حالا اگه منظورت چیز دیگه ای بوده که من نمی دونم ولی شاید اساتید ( با این عنوان خیلی حال می کنم ) در این مورد چیزهایی بدانند...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrohir

اخه من یه تصویر از سیلماریلیون دارم که این جوری نوشته:tuedor in hidden city gondelin

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

آها الروهیر عزیز احتمالا اون تصویر که میگی تصویر Tuor Reaches the Hidden City- یا Tuor in the hidden city Gondolin هستش که یه اثر معروف از تد ناسمیته و فکر کنم یا عنوانشو اشتباه نوشتن یا اشتباه دیدی. اینم عکس مورد نظره که شاید همینیه که میگی از تو گالری سایت آثار مربوط به تالکین , تد ناسمیت , تقویم 1996 هستش(برو پیداش کن لینک مستقیم نداره!)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrohir

درست می گی آرون جان من اشتباه دیدم خب ولی حالا کیه TuoR

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

تور کیه !؟ هم ... تو همون تاپیک گوندولین جوابتو دادن , پسر هور و پسرعموی تورین و یه فانی بود که عاشق الفها و دریا بود و به نوراست سفر کرد و با یکی از والار اولمو صحبت نمود. اولمو او را به عنوان یه پیک به گوندولین و به نزد تورگان فرستاد تا بهش هشدار بده . اون در گوندولین عاشق دختر تورگان ,ایدریل شد و باهاش ازدواج کرد که نتیجه این ازدواج ارندیل بود.بعدها پس از سقوط گوندولین به خاطر عشقش به الفها و خدماتش به اونا , اجازه یافت که به سرزمین های جاویدان بره و با همسرش کشتی بزرگی ساخت و به غرب درگذشت و اولین انسان فانی ای بود که والینور رو دید. فکر کنم داستانش تو سایت باشه اما نمیدونم کجاست اگه کسی یادشه لینک بده لطفا.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الانور

من ترجمه اش روو برات فرستادم ولي توي قسمت داستانا پيداش نكردم .

راستي آرون چرا ترجمه فينرود رو نميذاري ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrohir

دسته همه (مخصوصا آرون)درد نکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

البریت گیلتونیل که بود.اگر ممکن کتابی به من معرفی کنید که در مورد الف ها و شخصیتهای ارباب حلقها در اساطیر کشورهای غربی با ترجمه ی فارسی در ایران به چاپ رسیده باشد و توسط کدام ناشر.خیلی ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

البریت در زبان سیندار به معنی بانوی ستاره و گیلتونیل به معنی فروزنده ستارگان و فانوئیلوس به معنی همیشه روشن برخی از اسامی یکی از والار (مقدسین یگانه) است , به اسم اصلی واردا که بهش ملکه والار, شهبانوی ستارگان, النتاری, تینتاله, و The Kindler گفته میشه. او بود که ستارگان رو از شبنم های درخت تلپریون تدارک دید و در آسمان قرار داد, الف ها وقتی که بیدار شدند اولین چیزی که دیدن نور ستارگان واردا بود و برای همین عاشق ستاره ها و عاشق سازنده اونها شدن, و اون رو مقدس دونستن.

واردا همسر من وه , فرمانروای آردا بود و برای همین ملکه آردا محسوب میشد و همچنین زیباترین والار بود.

این بخش از سیلماریلیون راجع به واردا گفته که :

واردا , آن زيباترين, با من‌وه زندگی می‌گذراند, او همان است که در گويش سيندار ورا البريت نام نهادند, ملکه والار, سازنده ستارگان...

داستان و ماجراهای مربوط به واردا رو اگه بخوای بعدا میگن الان یکی داره منو عصبانی میکنه باید برم حسابش رو برسم !!

کتابی هم بدین مضمون ترجمه نشده مگه اینکه بخوای انگلیش بخونی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

خب راجع به البریت گیلتونیل خود بانو به اندازه کافی توضیح داد(البته به نظر من کافی. نظر شما مهمتره) اما در مورد منبع مطالعه. فکر میکنم برای آشنایی با موجوداتی مثل الفها و دورفها بین کشور های مختلف اروپایی اساطیر اسکاندیناوی مرجع بهتری برای مطالعه باشه. این موجودات در میان وایکنگهای شمال اروپا شناخته شده تر بودند تا سایر قسمتهای این قاره.

اگه دنبال کتاب باشی راجع به اساطیر شمال اروپا یه کتاب خوب هست ولی راجع به این موجودات اطلاعات چندانی نداده(کتاب اساطیر اسکاندیناوی، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز)

یه دوست وبلاگ نویس هم دارم که راجع به این اسطوره ها مینویسه. من آدرسش رو بهت میدم ولی چون شاید همش رو نخوای اون قسمتی رو که راجع به الفها و دورفها ست و همینطور اطلاعات خودم رو برات مینویسم: http://spentamainyu.persianblog.com

هر چند که اطلاعاتی که توی بلاگش گذاشته هم خیلی زیاد نیست(چند وقتیه نمیدونم چرا آپدیت نشده) در مورد الفها فقط نوشته که توی یه جایی به نام Alfheim (میشه خوندش الفهایم) الفهای روشنایی به رهبری الفی به نام فریFrey زندگی میکنند.

اما دورفها (بعضیها میگن الفهای تاریک هم همراه اونها) در محلیSvartalfheim (شاید سوارتالفهایم البته ممکنه دوستم دیکته اش رو غلط نوشته باشه) که بین میدگارد(عجیبه ها. میدگارد یعنی سرزمین میانه) که همین دنیا و محل زندگی انسانهاست و هل گارد(دنیای مرده ها که الهه ای به نام هل بر اون حکومت میکنه و بعضیها اعتقاد دارند با نیفلهایمNifleheim سرزمین یخبندان یکی هستش) قرار داره و مردگان انسانها باید از این قسمت بگذرند و وارد هل گارد بشند. در مورد منشا دورفها هم باید بگم که برخی منابع میگن که دورفها از کرمهای گوشت بدن ایمیرYmir غول به وجود اومدن. اگر ناظرین و مسئولین سایت اجازه بدن و این موضوع را با تالکین بی ربط تلقی نکنند میتونم یه مبحث راجع به اساطیر اسکاندیناوی بزنم و توضیحات بیشتری توی اون بدم. ناظرین و مسئولین لطف کنند و این اجازه رو بدند. چون اساطیر اسکاندیناوی با دنیای آردا خیلی وجوه مشترک داره و نمیشه گفت که کاملا بی ربطن و یه دلیل دیگه که میخوام اینکار رو بکنم اینه که از توضیحات ناقص توی این مبحث خوشم نمیاد.

عده ای دیگر از منابع اعتقاد دارند که الفهای تاریک(عجیبه که ظاهرا این منابع الفهای تاریک رو با دورفها یکی دونستن) در قسمت دیگه ای از دنیا به نام نیداولیرNidavellir و در تالاری به نام سیندری Sindri که از طلای قرمز ساخته شده زندگی میکنند.

متاسفانه مبلغین مسیحی که میخواستند وایکینگها رو مسیحی کنند در کمال بی رحمی قسمت عمده ای از منابع اسطوره ای شمال اروپا رو از بین بردند. در نتیجه منابع بسیار محدودی مانند قطعه شعر هاوامال و کتابی به نام ادا Eda ی منثور و چند منبع مختصر دیگه تنها منابع به جا مونده از این اسطوره ها ی با شکوهه. به همین دلیل که بعضی از اونها مثل ادا بعد از مسیحی شدن وایکینگها و از بین رفتن منابع اسطوره ای اونها نوشته شدند بر مبنای روایات شفاهی و یک سری روایات پراکنده به وجود اومدند که خالی از تناقض نیست. مثلا همین مسئله راجع به الفهای تاریک و دورفها. یا مثلا محل قرار گرفتن تالار سیندری که بعضی منابع اون رو در نزدیکی دنیای مرده ها میدونن ولی اگر به نقشه ای که دوستم توی وبلاگش از نه جهان اسطوره ای گذاشته میبینی که نیداولیر در بالاترین قسمتهای جهان و بعد از الفهایم قرار داره. این جور تناقضات و ابهامات توی اسطوره های اسکاندیناوی کم نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

خیلی ممنون از راهنمایی تون.اگر امکان داره در مورد لوتین و برن هم توضیحاتی بدین وچرا انقدر تالکین به لوتین و برن الف الاقه داشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

برن پسر باراهیر از خاندان بئور(اولین خاندان اداین) بود و لوثین تینوویل دختر شاه تینگول خاکستری، پادشاه دوریاث(از اون دسته از الدار تله ری که به سیندار معروفند) و ملیان از مردم مایار بود. برن در سال 443 دوران اول به دنیا اومد. در سال 463 برای اولین بار با لوثین رو به رو شد و در سال 469 به دنبال سیلماریل ها رفت و تونست یکی از اونها رو از تاج آهنی مورگوث در دژ آنگباند جدا کنه.

لوثین دو دوره قبل از بازگشت نولدور به سرزمین میانه به دنیا اومده بود.

وقتی که برن و لوثین دلباخته همدیگه شدن، شاه تینگول که نمیخواست دخترش با یک فناپذیر ازدواج کنه شرط بسیار سختی برای برن گذاشت. جدا کردن یک سیلماریل از تاج آهنی مورگوث. برن راهی این ماموریت شد.

پس از مدتی سایه ای بر قلب لوثین افتاد و وقتی که از مادرش ملیان علتش رو پرسید اون بهش گفت که برن توسط سائورون اسیر شده و در جزیره سائورون(تول گاوروث) زندانیه. با وجود مخالفت تینگول لوثین خواست که برن رو نجات بده و برای اینکار از کمک هوان(تازی والار) هم بهره مند شد. با استفاده از قدرت هوان و قدرتهای جادویی لوثین اونها تونستند سائورون رو شکست بدن و برن رو آزاد کنند. برن بلافاصله به سمت آنگباند حرکت کرد. با استفاده از قدرتهای جادویی لوثین اونها تونستند از دروازه آنگباند و گرگ نگهبانش، کارچاروث گذشتند و وارد آنگباند شدند. لوثین مورگوث و نگهبانانش رو با جادو به خواب برد و برن تونست یکی از سیلماریلها رو از تاج مورگوث جدا کنه. وقتی که خواستند فرار کنند متوجه شدند که کارچاروث راه فرار اونها رو بسته. برن سیلماریل رو بالا گرفت تا گرگ رو فراری بده ولی گرگ دست برن رو به همراه سیلماریل بلعید. ولی چون سیلماریل توسط البریت گیلتونیل متبرک شده بود بدن پلید کارچاروث شروع به سوختن کرد و اون زوزه کشان به جنوب فرار کرد. لوثین دست برن رو شفا داد و اونها با هم به نزد شاه تینگول برگشتند. در اونجا بود که متوجه شدند گرگ که از شدت سوزش سیلماریل دیوانه شده بود وارد قلمرو تینگول شده. پس برن به همراه شاه تینگول راهی شکار گرگ شد. گرگ کشته شد ولی برن به شدت زخمی شده بود و در نتیجه در گذشت. بعد از مدتی لوثین هم بر اثر غم و اندوه درگذشت. ارواح آنها در تالارهای ماندوس با هم بودند. آنجا لوثین چنان ترانه ای سر داد که بالاخره تونست دل ماندوس رو نرم کنه و به لوثین اجازه داده شد که به همراه برن به سرزمین میانه برگرده(به صورت فانی) و برای مدتی زندگی شادی رو در تول گالن در رودخانه آدورانت با هم داشته باشند. پسر اونها دیور یک نیم الف و دخترش الوینگ مادر آرندیل دریانورد بود که دیگه ماجراهاش رو خودت میدونی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

میدونستی چرا تالکین به داستان برن و لوتین اینقدر علاقه داشت ؟! برای اینکه اون , این داستان رو یه جورایی با الهام از عشق خودش به تنها عشق زندگیش , ادیت برت نوشت و اون رو لوتین زندگیش قرار داد. حتی میگن که تالکین طرز آشنایی برن و لوتین رو که توی جنگل برن لوتین رو در میان سرخس ها در حال رقص میبینه, رو از ادیت الهام گرفته که یه روز باهم رفته بودن جنگل و اونجا در میان سرخس(یه چیزی که خیلی تو یاد تالکین مونده) ادیت براش رقصیده و این الهام بخش تالکین شده!

حتی بعد از مرگ ادیت , تالکین داد روی قبر ادیت بنویسن : ادیت برت - لوتین . و بعد از یه سال که خودش مرد , وصیت کرد که قبرشو بغل قبر ادیت بزارن و رو قبر خودش بنویسن : جان رونالد روئل تالکین , برن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

خیلی ممنون آرون عزیز.مدّتها بود که منتظر بودم کسی جواب این سؤالمو بده.که تو لطف کردی جوابمو دادی.خیلی استفاده کردم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

میخواستم از آرون خواهش کنم داستانهای مربوط به واردا رو اگه زحمتی نیست توضیح بده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

خب آخه واردا داستان خاصی نداشت منظورت از داستانهای واردا چیشه ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

من در مورد البریت گیلتونیل سؤال کرده بودم توی همین تاپیک و شما هم جواب سؤال منو دادی و گفتی که اگه بخوای داستانهای واردا رو میگم.راستش من اصلاً هیچ چیز به غیر از اون مختصر توضیحاتی که در مورد واردا دادی چیزی نمیدونم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لگولاس

البته بانو آرون توضیحات کاملی در این مورد دادند ولی من به چند مورد در باره این موصوع اشاره می کنم که فکر کنم جالب باشه... واردا ( البریت ) همراه منوه زندگی می کرد و تمام قلمروهای ائا را می شناخت و ملکور نیز از او متنفر بود زیرا واردا قبلا به او پاسخ رد داده بود... او و منوه با هم در تالارهایسان که برفراز اویولوسه بلندترین برج تانیکوئتیل زندگی می کردند و گفتنی است که اگر واردا در کنار منوه باشد, منوه چشمانی بسیار تیز بین پیدا می کرد به طوری که دورتر از هر چشم دیگری میدید و اگر منوه در کنار واردا باشد , واردا گوش هایی بسیار تیزی پیدا می کرد به طوری که هر چیزی که دنیا می گدشت را می شنید...!!! الف ها هم از میان والار او را از همه بیشتر دوست داشتند و به او البریت می گفتند و در تاریکی ها به او متوسل می شدند...همون طور که فرودو در یاران حلقه هنگامی که با ویچ کینگ روبه رو می شود اسم او را نام میبرد اسمی که سوار سیاه بیشتر از هر چیزی از آن بیم دارد...الف ها نیز زمانی که فرودو داشت از شایر فرار می کرد وقتی به انها برخوردند ترانه البرت را می خواندند....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

دستت درد نکنه لگولاس عزیز خیلی خوب و قشنگ گفتی من اصلا به ذهنم هم نرسید که این بخش ها رو مثال بزنم !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
arvoon

همه در مورد البریت توضیح دادن. میشه بگین قضیه گربه هاش چیه؟ مگه اون گربه ها چه ویژگی دارن که نماد اعتماد به نفس هستند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

آروون عزیز، اون ملکه ای که گربه داره اسمش بروتیل بود نه البریت. راجع به بروتیل هم فکر میکنم توی تالار شورای خردمندان یه تاپیک هست که خودم بازش کردم. میتونی بری اونجا و اطلاعاتت رو کامل کنی. موفق باشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lycanthrope

چرا میگیم گینتونیل در حالی که خود تالکین تلفظ می کنه اینثانیل؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرون

آرنونای عزیز تالکین ممکنه لحنش اینطوری به نظر بیاد همونطوری که خیلی از کلمات رو با لحن خاص خودش تلفظ می کنه اما مطمئن باش اونجا گفته Gil-thon-ee-el حالا شاید G رو نامفهوم تلفظ کرده و اینکه L بیشتر شبیه N شده اما تلفظ دقیقش همینه و تو الفی باید کلمات رو محوتر و آهنگین تر بسان خود الفها تلفظ کرد و شاید این مدلی بشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
arvoon
آروون عزیز، اون ملکه ای که گربه داره اسمش بروتیل بود نه البریت. راجع به بروتیل هم فکر میکنم توی تالار شورای خردمندان یه تاپیک هست که خودم بازش کردم. میتونی بری اونجا و اطلاعاتت رو کامل کنی. موفق باشی.

من تو تالار گشتم، ولی این تاپیکو پیدا نکردم. میتونی دقیقا بگی کجاست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...