Nienor Niniel 3,259 ارسال شده در مه 17, 2015 میشه یه کم درباره مرگ سارومان به دست گریما بیشتر بگی، چون من کتاب رو ندارم. وقتی تمام اتفاقات تموم میشه و سم و فرودو و مری و پیپین تنها به شایر برمیگردن با تغییراتی مواجه میشن.هابیتی به اسم لودو که بگ اند رو از فرودو خریده بود خودش رو رییس معرفی کرده و دور خودش موجودات بزرگی مثل نیمه اورکها جمع کرده.و بعد هابیتا متوجه میشن لودو فقط اسما رییسه و کسی به اسم شارکی داره به اسم رییس شایرو بهم میریزه.خونه ها رو خراب میکنه،گندم و آب.جو رو از مردم میگیره و برای خودشون نگه میداره،حکومت نظامی ایجاد کرده و چند تا هابیتم زندانی کرده و به بعضیام صدمه زده.اما هیچ کس شارکی رو از نزدیک ندیده. فرودو و سم و پیپین و مری جلوی قانونای جدید شایر می ایستن و هابیتا رو تشویق به شورش میکنن و تمام سربازای رییس رو میگیرن و زندانی میکنن.تعدادی هم کشته میشن و تعدادی هابیت هم.بعد میرن سراغ رییس که میبینن اصلا رییسی نیست.و تو بگ اند با شارکی مواجه میشن که در واقع همون سارومانه که زندگیش مثل گداها شده.فرودو بهش میگه از شایر بره.سارومانم بهش حمله میکنه و فکر کنم خنجرش! به زره ی فرودو میخوره و میشکنه.ولی فرودو اجازه کشتن سارومانو نمیده به هابیت و دوباره بهش میگه بره اما به گریما که باهاش بوده میگه تو به ما بدی نکردی اگه میخوای اینجا بمون.گریما هم خوشحال میشه(فکر کنم).ولی سارومان میگه این رییسو کشته و شایدم خوردتش.گریما هم به سارومان حمله میکنه و سرش رو میبره.بعد هم فرار میکنه ولی هابیتا با تیر میزننش 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در مه 18, 2015 یه نکته مهم در مورد مرگ سارومان اینکه که پس از مرگش روحش میخواد به غرب برگرده اما این اجازه بهش داده نمیشه و بادی از غرب میاد و روحش محو و نابود میشه. 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Peredhil 1,397 ارسال شده در مه 18, 2015 یه نکته مهم در مورد مرگ سارومان اینکه که پس از مرگش روحش میخواد به غرب برگرده اما این اجازه بهش داده نمیشه و بادی از غرب میاد و روحش محو و نابود میشه. اون باد، از طرف مانوه بوده؟ ايلوواتار خواسته؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در مه 18, 2015 هیچ توضیحی در موردش نیست اما میشه حدس زد از طرف مانوه بوده. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Peredhil 1,397 ارسال شده در مه 18, 2015 هیچ توضیحی در موردش نیست اما میشه حدس زد از طرف مانوه بوده. اون باد چى داشته كه اونو نابود كرده؟ چجورى نابودش كرده؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در مه 18, 2015 باد یه پدیده فیزیکی و مادیه و روح غیرمادی .حالا چطور ممکنه باد بیاد روحو ببره؟ هرچند روحی که باد ببره اونو ، همون بهتر که با اون باد به باد فنا بره!:دی 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Peredhil 1,397 ارسال شده در مه 18, 2015 منم همين رو ميگم، اون باد حتما يه ويژگى خاصى رو داشته، اون ويژگى چى بوده؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله ماکیل 2,460 ارسال شده در مه 19, 2015 قرار نیست حتما ویژگی خاصی داشته باشه. مثلا صدای فریادهای مانوه ازش به گوش برسه یا صدای چکاچک سلاح های اورومه. این قسمت تخیل نویسنده بوده که به روح سارومان تجسد میبخشه و اونو به شکل ابر یه مه تیره ای توصیف میکنه. در نتیجه هر ابر و مهی میتونن با وزش باد جابجا و پراکنده بشن. حالا اون باد اگه از سمت غرب اومده باشه که دیگه فبهاالمراد و نعم المقصود... :) 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
زاپا 756 ارسال شده در مه 21, 2015 خوب این تاپیک را برای این باز کردم که هر کس برای هر سوال یک تاپیک باز نکنه... پس هر سوالی دارید همین جا بپرسید به نظر شما آقای تالکین نژاد پرست نبود؟ چرا توی دنیای اون این همه تبعیض بین نژادهای مختلف وجود داشت، مثلا الف ها جاودانه بودند و اگه اتفاقی کشته میشدند سرنوشت مشخصی داشتند و به تالارهای ماندوس میرفتند و ار این جنبه دلهره ای نداشتند، زیباتر و ماهر تر از انسان ها یودند و.......... در حالی که انسانهای بیچاره که آن ها هم فرزندان ایلوتار بودند زشتروضعیف تر از الف ها بودند و عمر کوتاهی داشتند و سرنوشت پس از مرگشان هم اصلا معلوم نبود و حتی اکثر والار ها هم از آن خبر نداشتند ، در بین افراد خود یک نژاد هم اگه کسی کار مهمی میکرد حتما اصل و نصب دار بود، مثلا بیلبو بگینز از هابیت ها کلی در مورد نژادش و این که اصیل بود و غیره گفته شده، به نظر شما این تبعیض نژادی به خاطر اون نبود که آقای تالکین توی آفریقای جنوبی در اوج نژاد پرستی و آپارتاید بزرگ شده بود و این اندیشه در او ریشه دوانده بود که برخص از برخی دیگر برترند؟ مثلا سفید ها از سیاهان؟ 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Anna 795 ارسال شده در مه 21, 2015 به نظر شما آقای تالکین نژاد پرست نبود؟ چرا توی دنیای اون این همه تبعیض بین نژادهای مختلف وجود داشت، مثلا الف ها جاودانه بودند و اگه اتفاقی کشته میشدند سرنوشت مشخصی داشتند و به تالارهای ماندوس میرفتند و ار این جنبه دلهره ای نداشتند، زیباتر و ماهر تر از انسان ها یودند و.......... در حالی که انسانهای بیچاره که آن ها هم فرزندان ایلوتار بودند زشتروضعیف تر از الف ها بودند و عمر کوتاهی داشتند و سرنوشت پس از مرگشان هم اصلا معلوم نبود و حتی اکثر والار ها هم از آن خبر نداشتند ، در بین افراد خود یک نژاد هم اگه کسی کار مهمی میکرد حتما اصل و نصب دار بود، مثلا بیلبو بگینز از هابیت ها کلی در مورد نژادش و این که اصیل بود و غیره گفته شده، به نظر شما این تبعیض نژادی به خاطر اون نبود که آقای تالکین توی آفریقای جنوبی در اوج نژاد پرستی و آپارتاید بزرگ شده بود و این اندیشه در او ریشه دوانده بود که برخص از برخی دیگر برترند؟ مثلا سفید ها از سیاهان؟ بعیده اینطوری باشه، اگه اینطوری بود اونوقت سرنوشت تمام موجودات و به دست یه هابیت نمی سپرد، کلا می سپرد به دست فرزندان ارشد... در مورد اینکه گفتی سرنوشت انسان ها بعد از مرگ معلوم نبوده خوب توی سیلماریلون هم گفته شده که ایلوواتار چیز بهتری براشون در نظر گرفته... 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در مه 21, 2015 به نظر شما آقای تالکین نژاد پرست نبود؟ چرا توی دنیای اون این همه تبعیض بین نژادهای مختلف وجود داشت، مثلا الف ها جاودانه بودند و اگه اتفاقی کشته میشدند سرنوشت مشخصی داشتند و به تالارهای ماندوس میرفتند و ار این جنبه دلهره ای نداشتند، زیباتر و ماهر تر از انسان ها یودند و.......... در حالی که انسانهای بیچاره که آن ها هم فرزندان ایلوتار بودند زشتروضعیف تر از الف ها بودند و عمر کوتاهی داشتند و سرنوشت پس از مرگشان هم اصلا معلوم نبود و حتی اکثر والار ها هم از آن خبر نداشتند ، در بین افراد خود یک نژاد هم اگه کسی کار مهمی میکرد حتما اصل و نصب دار بود، مثلا بیلبو بگینز از هابیت ها کلی در مورد نژادش و این که اصیل بود و غیره گفته شده، به نظر شما این تبعیض نژادی به خاطر اون نبود که آقای تالکین توی آفریقای جنوبی در اوج نژاد پرستی و آپارتاید بزرگ شده بود و این اندیشه در او ریشه دوانده بود که برخص از برخی دیگر برترند؟ مثلا سفید ها از سیاهان؟ دوست عزیز این بحث در چند تاپیک دیگه هم مطرح شده و جوابش هم تا حدودی داده شده.به هر حال هر کس عقیده و دیگاه خودش رو داره و ممکنه نظر بنده هر چه قدر هم منطقی باشه شما یا فرد دیگه ای که نظرش مخالف منه قبول نکنه یا برعکس. با این وجو باید نکاتی رو یادآور بشم: 1-در آثار تالکین شخصیت های آزاد همیشه "حق انتخاب" دارند.یعنی برخلاف نظر نظریه پردازان آپارتاید،ژن و اصل و نصبشون" الزاما" تعین کننده سرنوشتشون نیست.مثلا سم وایز گمجی از خاندان مهمی نبود ولی نقش مهمی در نابودی حلقه داشت. 2-در مقابل ضعف های جسمانی که انسان ها در برابر الدار،موهبت هایی دارن که تمامی موجدات از اونها بی بهره ان.گرچه تالکین مشخصا به این که این مواهب چی هستن اشاره نمی کنه و همین باعث جالب تر شدن موضوع میشه.همین که سرنوشتت فقط برای مهمترین و والا ترین افراد آشکار باشه!نه این که مثل الدار سرنوشت بعد از مرگ از پیش تعیین شده و مشخصی داشته باشی! 3-انسان ها به هیچ وجه بیچاره نبودند...در دوره هایی حتی از الدار هم برجسته تر هستن(دوره اوج نومه نور) و در نهایت هم وارثان نهایی سرزمین میانه می شن...در حالی که الدار باید "فراموش کنند و فراموش بشند". 14 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
زاپا 756 ارسال شده در مه 22, 2015 (ویرایش شده) در مورد اینکه گفتی سرنوشت انسان ها بعد از مرگ معلوم نبوده خوب توی سیلماریلون هم گفته شده که ایلوواتار چیز بهتری براشون در نظر گرفته... منظور من اینه که انسان ها فانی بودن و یکی از کم ترین عمرها رو هم در میان موجودات فانی دیگه داشتن، پس مسلما حق داشتن بدونن که بعد از مرگ چی قراره سرشون بیاد؟ و یا حداقل چی کار کنن که برای زندگی پس از مرگ به کارشون بیاد؟ آدمی مثل هورین تموم عمرش رو به مبارزه با مورگوت و سیاهی به سر برد، آخرش هم ملکور اونو نفرین کرد ( که به طرز عجیبی این نفرین علی رقم ناعادلانه بودنش اثر میکنه و بد جو هم اثر میکنه) و خودش و بچه هاش همش بد بیاری آوردن، اونا حق نداشتن بدونن یه دنیایی دیگه یا یه جایی این فداکاریشون جبران میشه؟ من هیج جا ندیدم( البته شاید باشه ولی من ندیدم) که توی سرنوشت سرنوشت مبهم انسان ها حداقل اومده باشه که یه فرقی بین کسانی که برای تاریکی جنگیدن و افرادی مثل هورین بهد از مرگ وجود داره، اگه کسی دیده بگه دوست عزیز 1-در آثار تالکین شخصیت های آزاد همیشه "حق انتخاب" دارند.یعنی برخلاف نظر نظریه پردازان آپارتاید،ژن و اصل و نصبشون" الزاما" تعین کننده سرنوشتشون نیست.مثلا سم وایز گمجی از خاندان مهمی نبود ولی نقش مهمی در نابودی حلقه داشت. 2-در مقابل ضعف های جسمانی که انسان ها در برابر الدار،موهبت هایی دارن که تمامی موجدات از اونها بی بهره ان.گرچه تالکین مشخصا به این که این مواهب چی هستن اشاره نمی کنه و همین باعث جالب تر شدن موضوع میشه.همین که سرنوشتت فقط برای مهمترین و والا ترین افراد آشکار باشه!نه این که مثل الدار سرنوشت بعد از مرگ از پیش تعیین شده و مشخصی داشته باشی! 3-انسان ها به هیچ وجه بیچاره نبودند...در دوره هایی حتی از الدار هم برجسته تر هستن(دوره اوج نومه نور) و در نهایت هم وارثان نهایی سرزمین میانه می شن...در حالی که الدار باید "فراموش کنند و فراموش بشند". در مورد نومه نور و این که گفتی در اون دوره انسان های نومه نور از الدار برتر بودن باهات موافقم، در مورد سم گنجی هم باهات موافقم، اما در مورد موهبت های انسان ها که دارن و فرزندان ارشد ندارن من که از خوندن کتاب های تالکین اصلا هیج جا به این جور چیزی برنخوردم. نمیدونم با خوندن کدوم داستان یا قسمت به همچین نتیجه ای رسیدی، البته شاید خود تالکین نژادپرست نبوده اما خود الف ها حتما این طوری بودن کافی نظرهای ارباب الروند رو در مورد انسان ها وقتی میخواد آرون رو از بودن با آراگورن منصرف کنه یه بار دیگه بخونی تا عمق نژادگرایی الروند رو ببینی!! ویرایش شده در مه 22, 2015 توسط زاپا 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در مه 22, 2015 این موهبتی که لرد لاس میگه موهبت مرگ هست که در گذر زمان حتی والار هم بهش حسادت میکنن. تالکین خیلی زیرکانه سرنوشت انسانها رو مبهم قرار داده.وجه اشتراک دنیای تالکین و دنیای خودمون همین انسانها هستن و برای اینکه تناقضی پیش نیاد خیلی مبهم از روش رد میشه. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در مه 22, 2015 منظور من اینه که انسان ها فانی بودن و یکی از کم ترین عمرها رو هم در میان موجودات فانی دیگه داشتن، پس مسلما حق داشتن بدونن که بعد از مرگ چی قراره سرشون بیاد؟ و یا حداقل چی کار کنن که برای زندگی پس از مرگ به کارشون بیاد؟ آدمی مثل هورین تموم عمرش رو به مبارزه با مورگوت و سیاهی به سر برد، آخرش هم ملکور اونو نفرین کرد ( که به طرز عجیبی این نفرین علی رقم ناعادلانه بودنش اثر میکنه و بد جو هم اثر میکنه) و خودش و بچه هاش همش بد بیاری آوردن، اونا حق نداشتن بدونن یه دنیایی دیگه یا یه جایی این فداکاریشون جبران میشه؟ من هیج جا ندیدم( البته شاید باشه ولی من ندیدم) که توی سرنوشت سرنوشت مبهم انسان ها حداقل اومده باشه که یه فرقی بین کسانی که برای تاریکی جنگیدن و افرادی مثل هورین بهد از مرگ وجود داره، اگه کسی دیده بگه در مورد نومه نور و این که گفتی در اون دوره انسان های نومه نور از الدار برتر بودن باهات موافقم، در مورد سم گنجی هم باهات موافقم، اما در مورد موهبت های انسان ها که دارن و فرزندان ارشد ندارن من که از خوندن کتاب های تالکین اصلا هیج جا به این جور چیزی برنخوردم. نمیدونم با خوندن کدوم داستان یا قسمت به همچین نتیجه ای رسیدی، البته شاید خود تالکین نژادپرست نبوده اما خود الف ها حتما این طوری بودن کافی نظرهای ارباب الروند رو در مورد انسان ها وقتی میخواد آرون رو از بودن با آراگورن منصرف کنه یه بار دیگه بخونی تا عمق نژادگرایی الروند رو ببینی!! آها.اگه بخوای می تونیم تخصصی تر و جزئی تر برسی کنیم.ببین اینی که شما میگی "حق داشتن بدونن..." نظر شماست! خود ما انسانها چیز های زیادی رو درباره چرایی و چگونگی خلقتمون نمی دونیم(فقط مثال زدم لطفا از بحث خارج نشیم) در ضمن این بحث نژادپرستی فکر نمی کنم خیلی به تفاوت های الدار و انسان ها قابل ربط دادن باشه.در دنیای واقعی،نژادپرست ها ترکه و ژنوم خودشون رو برتر از ژن دیگر اقوام می دونن(مجبورم به خاطر توضیح از کلمات غیر تالکینی استفاده کنم).ولی در آردا اگر خود برتر بینی هم باشه به صورت "بین گونه" ای هست.یعنی مثلا الدار خودشون رو از دورف ها و انسان ها برتر می بینن و الی آخر.با توجه به این که خود استاد هم بالاخره انسان بوده(!) فکر نمی کنم ایشون سعی داشته باشنگونه خودش رو تحقیر یا نسبت به دیگر گونه ها تضعیف کنن! اتفاقا تالکین دقیقا برعکس حرف شمارو تائید می کنه.یعنی بعضا به الداری که نسبت به دیگران خودبزرگ بینی و غرور داشتن(مثل دوره ای از زندگی تینگول) روی خوشی نشون نمیده و در عوض مثلا از فلاگوند که با انسان ها روبط خوبی برقرار میکنه،ستایش و تمجید می کنه! دیگه این که به نظرم این شما هستید که باید کمی بیشتر در خوندن متن کتاب ها دقت کنید.مخالف الروند با ازدواج آراگورن و آرون به هیچ وجه از روی تعصب یا اون طور که شما اسمشو می زارید "نژاد گرایی" نیست.بلکه به دلیل تفاوت های ذاتیه که بین الدار و انسان ها وجود داره.خب واقعیت اینه که عمر آراگورن در مقایسه با عمر آرون هیچی به حساب نمیاد!مشخصه که الروند ترجیح می ده دخترش زود همسرش رو از دست نده...اگه شما اسم این رو نژادپرستی می زارید بنابراین ما کلا متفاوت فکر می کنیم:) پ.ن:قبلا هم عرض کردم که متن سیلمارلیون بهترین منبع برای درک مفاهیم پایه ای تالکینه. از دوستان بزرگتری که جسارت کردم و به جای اون ها جواب دادم پوزش می خوام 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Anna 795 ارسال شده در مه 22, 2015 (ویرایش شده) منظور من اینه که انسان ها فانی بودن و یکی از کم ترین عمرها رو هم در میان موجودات فانی دیگه داشتن، پس مسلما حق داشتن بدونن که بعد از مرگ چی قراره سرشون بیاد؟ و یا حداقل چی کار کنن که برای زندگی پس از مرگ به کارشون بیاد؟ آدمی مثل هورین تموم عمرش رو به مبارزه با مورگوت و سیاهی به سر برد، آخرش هم ملکور اونو نفرین کرد ( که به طرز عجیبی این نفرین علی رقم ناعادلانه بودنش اثر میکنه و بد جو هم اثر میکنه) و خودش و بچه هاش همش بد بیاری آوردن، اونا حق نداشتن بدونن یه دنیایی دیگه یا یه جایی این فداکاریشون جبران میشه؟ من هیج جا ندیدم( البته شاید باشه ولی من ندیدم) که توی سرنوشت سرنوشت مبهم انسان ها حداقل اومده باشه که یه فرقی بین کسانی که برای تاریکی جنگیدن و افرادی مثل هورین بهد از مرگ وجود داره، اگه کسی دیده بگه ایلوواتار موهبت اختیار و به انسان ها داده تا زندگی شون و خودشون بسازن فراتر از آهنگ آینور... در صورتی که بقیه سرنوشتی مشخص در آهنگ آینور داشتن. اگه انسان ها میدونستن آخرش قراره چه اتفاقی براشون بیافته دیگه اختیار معنی نداشت. با این حال سرنوشت اصلی الف ها هم بعد از پایان جهان مشخص میشه... من که میگم ایلوواتار خیلی هم به انسان ها علاقه داشته، بهرحال همه فرزندان ته تقاریشون و بیشتر دوست دارن. در عین حال که میدونن فرزندان بزرگترشون عاقلترن. :) پ.ن: درباره ی مخالفت لرد الروند با ازدواج آرون و آراگون، بیشتر میشه گفت دل نگرانی های پدرانه بوده.... قراربوده دخترش عمری در تنهایی بعد از مرگ همسرش زندگی کنه. ویرایش شده در مه 22, 2015 توسط Anna 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
شاهزاده آرون 295 ارسال شده در مه 22, 2015 به نظر شما آقای تالکین نژاد پرست نبود؟ چرا توی دنیای اون این همه تبعیض بین نژادهای مختلف وجود داشت، مثلا الف ها جاودانه بودند و اگه اتفاقی کشته میشدند سرنوشت مشخصی داشتند و به تالارهای ماندوس میرفتند و ار این جنبه دلهره ای نداشتند، زیباتر و ماهر تر از انسان ها یودند و.......... در حالی که انسانهای بیچاره که آن ها هم فرزندان ایلوتار بودند زشتروضعیف تر از الف ها بودند و عمر کوتاهی داشتند و سرنوشت پس از مرگشان هم اصلا معلوم نبود و حتی اکثر والار ها هم از آن خبر نداشتند ، در بین افراد خود یک نژاد هم اگه کسی کار مهمی میکرد حتما اصل و نصب دار بود، مثلا بیلبو بگینز از هابیت ها کلی در مورد نژادش و این که اصیل بود و غیره گفته شده، به نظر شما این تبعیض نژادی به خاطر اون نبود که آقای تالکین توی آفریقای جنوبی در اوج نژاد پرستی و آپارتاید بزرگ شده بود و این اندیشه در او ریشه دوانده بود که برخص از برخی دیگر برترند؟ مثلا سفید ها از سیاهان؟ به نظر من نباید خیلی زود نتیجه گیری کرد و گفت که تالکین نژاد پرست بوده ، البته یه سلسله مراتب نسبی قدرت بین نژادهای مختلف هوشمند آردا وجود داسته که منم تا حدودی باهاش موافقم، شاید مثلا اینجوری والارها- مایارها- الفها-دورف ها- کوتوله ها- انسان ها و در نهایت هابیت ها. اما این که یه نژاد قویتر باشه به خودی خود دلیل اون نیست که بگیم طرف نژادپرست بوده، در دنیای خودمون هم نژادهای مختلف با همدیگه تفاوت های زیادی دارن و حتی تحقیقات علمی زیادی انجام شده که مثلا فلان نژاد باهوش ترن و یا قدبلندترن و عمر طولانی تری میکنند. چیزی که میتوان به عنوان نژادپرستی در نظر گرفت این است که یک سری از نژاد ها از حقوق اجتماعی و نه طبیعی بیشتری برخوردار باشند. این که الف ها فانی نیستند جز طبیعت آنهاست و شاید بعضی از آن ها خودشان هم این را دوست نداشته باشند. اما در دنیای تالکین تفاوتی بین حقوق اجتماعی نژادهای مختلف نمیبینیم و همون طور که دوستان اشاره کردند هابیت ها نقش اساسی و شاید اساسی ترین نقش را در سرنگونی شائورون داشتند. از 9 نفر از یاران حلقه 4 نفرشان هابیت هستند و از حاملین حلقه فقط 3هابیت یهنی همون بیل بو و فرودو و سم بدوند که حلقه آن ها را پلید نکرد. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
زاپا 756 ارسال شده در مه 22, 2015 (ویرایش شده) .ببین اینی که شما میگی "حق داشتن بدونن..." نظر شماست! خود ما انسانها چیز های زیادی رو درباره چرایی و چگونگی خلقتمون نمی دونیم توی دنیای خدمون خیلی چیزها در مورد خودمون و زندگی پس از مرگون نمیدونیم ولی حد اقل اینو میدونیم که نیکی پس از مرگ جبران میشود ولی انسان ها بیچاره آردا همچین چیزی رو هم نمیدونند و حداقل مطمئن نیستند. ویرایش شده در مه 22, 2015 توسط زاپا 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Anna 795 ارسال شده در مه 22, 2015 توی دنیای خدمون خیلی چیزها در مورد خودمون و زندگی پس از مرگون نمیدونیم ولی حد اقل اینو میدونیم که نیکی پس از مرگ جبران میشود ولی انسان ها بیچاره آردا همچین چیزی رو هم نمیدونند و حداقل مطمئن نیستند. جناب زاپا، همیشه گفتن مهم نیته. مگه باید برای خوب بودن دلیلی وجود داشته باشه. یعنی اگه من و میبرین بهشت پس آدم خوبی میشم اگه نبرین میرم طرف شیطان... . اینطوری ارزش کارت میرزه زیر سوال... اونایی که توی آردا زندگیشون و جانشون وقف مبارزه با ملکور کردن مطمئنا از حقشون و عزیزاننشون دفاع میکردن....دلیلی محمکتر از این میخواستن... اونا لحظه رو درمیافتن.... 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
زاپا 756 ارسال شده در مه 22, 2015 ایلوواتار موهبت اختیار و به انسان ها داده تا زندگی شون و خودشون بسازن فراتر از آهنگ آینور... در صورتی که بقیه سرنوشتی مشخص در آهنگ آینور داشتن. اگه انسان ها میدونستن آخرش قراره چه اتفاقی براشون بیافته دیگه اختیار معنی نداشت. با این حال سرنوشت اصلی الف ها هم بعد از پایان جهان مشخص میشه... من که میگم ایلوواتار خیلی هم به انسان ها علاقه داشته، بهرحال همه فرزندان ته تقاریشون و بیشتر دوست دارن. در عین حال که میدونن فرزندان بزرگترشون عاقلترن. :D پ.ن: درباره ی مخالفت لرد الروند با ازدواج آرون و آراگون، بیشتر میشه گفت دل نگرانی های پدرانه بوده.... قراربوده دخترش عمری در تنهایی بعد از مرگ همسرش زندگی کنه. در مورد این که انسانها محدود به آهنگ ایلواتار در مورد سرنوشتشون نباشن ایده جالبیه که تاا حالا بهش فکر نکرده بودم، ایده جالبه، ولی در مورد این که اگه ادم بدونه انتخاب هاش ممکنه چه عواقبی داشته باشن این که اجبار نمیشه، منظورم اینه که انسان ها با اختیارشون یه سری کارها رو در عمر محدوشون انجام میدن ولی حتی نمیدونن که اون کار خوبه یا بد یا چه تاثیری بر زندگی احتمالی دیگشون پس از مرگ داره پ ن : الروند میتونست یه خورده مناسب تر آرون رو منصرف کنه بدون این که این قدر انسان ها رو تحقیر کنه، من به عنوان یه انسان اعتراض دارم :D :D جناب زاپا، همیشه گفتن مهم نیته. مگه باید برای خوب بودن دلیلی وجود داشته باشه. یعنی اگه من و میبرین بهشت پس آدم خوبی میشم اگه نبرین میرم طرف شیطان... . اینطوری ارزش کارت میرزه زیر سوال... اونایی که توی آردا زندگیشون و جانشون وقف مبارزه با ملکور کردن مطمئنا از حقشون و عزیزاننشون دفاع میکردن....دلیلی محمکتر از این میخواستن... اونا لحظه رو درمیافتن.... این درسته، اونا به خاطر حق و چیزی که فکر میکردن درسته جنگیدن، اما به نظر شما نباید ارو این وعده رو بهشوون میداد که حداقل کارشون یه جوری جبران میشه؟ یعنی آدم ها این همه فداکاری کردن و ارو هیچ اهمیتی براش نداشت؟ شوخی: مگه همه ما انسان نیستسم، پس چرا همه شما طرفدار الف ها شدین؟ اینم نژادگرایی به سبک من :) ;) 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Anna 795 ارسال شده در مه 22, 2015 زاپا جان اولا اینکه هر انتخابی که میکنی تاثیرشو توی زندگیت میبینی، انتخاب های ما زندگی ما رو میسازه. دیگه نیازی به اون دنیا نیست. اون دنیا صرفا برای تشویق و تنبیه. ما الانشم از روی آزمون و خطا میفهمیم که درست و غلط چیه؟ آردایی هام این خوب و بد و میدونستن. وقتی ملکور یا سائورون این کارا میکردن که دیگه خیلی واضح کارشون بده و در مقابل باید ایستاد که کار خوبیه. همین الانم توی دنیا ما آدما میدونن که خوب و بد کدوم و وعده ی بهشت بهشون داده شده به خاطر کارای خوبی که انجام میدن. اما بازم درنهایت، گاه راه به خطا میرن... پ.ن: من طرف الف ها رو نگرفتم. منطق شو میگم. تازه دارم میگم ارو انسان ها رو خیلی دوست داشته... 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
شاهزاده آرون 295 ارسال شده در مه 22, 2015 ببخشید، نمیدونم این سوال رو باید کجا بپرسم، ولی چون تایپیک اسمش سوال و جواب بود فکر کردم اینجا جاشه، اگه سوالی در مورد موضوع خاصی داشته بشیم باید اون رو کجا پرسید؟ منظورم اینه که از کجا بدونم این سوال تکراری نیستش؟ نمیشه که همه ی تاییک ها رو خوند. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
eddard stark 686 ارسال شده در مه 23, 2015 (ویرایش شده) اگه سوالی در مورد موضوع خاصی داشته بشیم باید اون رو کجا پرسید؟ فکر میکنم تقریبا واسه سوال در باب هر موضوعی یک تاپیک وجود داره و در صورت نبود میتونید اون رو در اینجا مطرح کنید یا تاپیکی مربوط به اون ایجاد کنید. از کجا بدونم این سوال تکراری نیستش؟ نمیشه که همه ی تاییک ها رو خوند. از اون جهت نگرانی نداشته باشید.اگر سوال شما پیشتر مطرح شده باشه دوستان شما رو به پاسخی که قبلا داده شده ارجاع میدن. فقط قبل از پرسش سعی کنید جستجویی در فرهنگنامه داشته باشید و در صورت نبود پاسخ جوابتون در اونجا،سوالتون رو در این تاپیک مطرح کنید ویرایش شده در مه 23, 2015 توسط بلگ کوتالیون 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
lord of the moon 411 ارسال شده در مه 23, 2015 آقا بنده یک سوال دارم اگه زبان سائرون لباس فرودو رو پیدا کرده بود ولی جسدش رو نه چه طور بی خیال پیدا کردن اون شد . یعنی این احتمال رو نمیداد که یک هابیت نباید الکی به موردور اومده باشه؟ به نظر شما سائرون حیله گر در آخرین نبرد خود خیلی سریع فریب خورد . درسته که نفرت اون نسبت به السار دید اونو نسبت به بقیه جاها کور کرده بود اما عقلش رو چرا خاموش کرده بود؟ یا این که چرا اون برای دروازه کوه نابودی چند تا ارگ محافظ نگذاشته بود زمانی که میدونست هر لحظه ممکنه کسی بخواهد از حلقه سوء استفاده کنه 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله ماکیل 2,460 ارسال شده در مه 23, 2015 شاید احتمال میرفته که اورک ها ابزار و ادوات فرودو رو در غارت و چپاول از جایی گیر آوردن که خیلی در این باره تفحص نشده. احتمال نابود شدن حلقه در کوه هلاکت، بعیدترین احتمالی بود که ممکن بود به ذهن فرمانروای تاریکی خطور کنه. از طرفی پیدا کردن یه هابیت گمشده در گذرگاه های مخوف کیریت آنگول (اونم بدون حلقه) خیلی بعیده که خطر نابودی حلقه توسط یک هابیت رو به ذهن متبادر کنه. وانگهی تمام اینهایی که گفتید جای بحث داره و درسته؛ سائورون از غرور و خود بینی حواسش به اطرافش نبود و این وسط ممکنه ناهماهنگی هایی در منطق روایی داستان به چشم بخوره. اما فراموش نکنیم که این یه داستان فانتزیه، نه یه رمان جنایی که کوچکترین نشانه ها باید در هماهنگی کامل و منطقی شرح داده و روایت بشن. اینچنین ناهماهنگی کوچکی، در برابر مفهوم و پیام اصلی داستان (که همون نابودی بزرگترین شر توسط کوچکترین نیروهای خیر هست) قابل اغماضه. 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Bain 1,646 ارسال شده در مه 23, 2015 آقا بنده یک سوال دارم اگه زبان سائرون لباس فرودو رو پیدا کرده بود ولی جسدش رو نه چه طور بی خیال پیدا کردن اون شد . یعنی این احتمال رو نمیداد که یک هابیت نباید الکی به موردور اومده باشه؟ به نظر شما سائرون حیله گر در آخرین نبرد خود خیلی سریع فریب خورد . درسته که نفرت اون نسبت به السار دید اونو نسبت به بقیه جاها کور کرده بود اما عقلش رو چرا خاموش کرده بود؟ یا این که چرا اون برای دروازه کوه نابودی چند تا ارگ محافظ نگذاشته بود زمانی که میدونست هر لحظه ممکنه کسی بخواهد از حلقه سوء استفاده کنه درباره اون مورد آخر قبلا هم خیلی بحث شده .میشه گفت یجورایی شاه بیت کل داستان همین قضیه است.سائورون اونقدر به قدرتش غره است که تفکر دشمنش رو هم مثل خودش میبینه و فقط میتونه تصور کنه که دشمنش از حلقه در نبرد استفاده کنه،نه اینکه بخواد چنین سلاحی رو از بین ببره.تنها نگرانی اش اینه که چه کسی و چطور از حلقه استفاده خواهد کرد.به قول گندالف:"اینکه بخواهیم او را از تخت پایین بکشیم و کسی را جانشینش نکنیم، فکری است که به ذهن او نمی رسد.اینکه بخواهیم خود حلقه را نابود کنیم،هنوز به تاریکترین خوابهای او هم راه پیدا نمی کند....فرمانروای ابله،چون اگر تمام نیرویش را به کار میبرد که موردور را حفاظت بکند، به نحوی که دیگر کسی نتواند وارد موردور شود، و تمام ترفندهای خودش را صرف پیدا کردن حلقه میکرد،آنوقت امید از دست میرفت"[دو برج-سوار سفید-ص185و186] در نهایت هم وقتی آراگورن به جنگش میاد بیش از پیش این فکرش تقویت میشه. در مورد پیدا شدن زره میتریل هم صراحتا گفته میشه که زبان سائورون(و خود سائورون) فکر میکردند هابیتها برای جاسوسی فرستاده شده بودند،چون نه اثری از حلقه دیده بودند و نه طبق چیزایی که گفته شد انتظارش رو داشتن. بعدش یه جورایی بهشون یه دستی میزنه و وقتی میبینه خیلی ناراحت شدن میگه حتما ماموریتشون خیلی مهم بوده که اینقد ناراحتین و اگه زنده میخواینشون باید این شرایط رو بپذیرین و .... 16 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست