Arwen undomiel 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آقا جان من هرچی به ذهنم فشار آوردم نتونستم دلیل رفتن فرودو و بیلبو در آخر داستان رو درک کنم.....میشه من رو روشن کنید؟؟؟؟ البته قابل ذکر هست که بگم هنوز کتابش رو نخوندم ....و شاید دلیل نفهمیدنم هم همین باشه. اما چون کتاب دیگش رو دارم میخونم وقت نکردم برم سراغش....راستی کسی کتاب درخت و برگ تالکین رو خونده؟؟؟؟؟من دارم می خونمش خوشحال میشم راجع بهش صحبت کنیم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
محسن 63 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آره يه خرده نامفهومه. من فقط مي دونم كه كسايي كه حلقه رو حمل كردن بايد مي رفتن. بيلبو، فرودو و بعد ها هم سام. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Captain Of The White Tower 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 بذارید.من به شما میگم چرا. در ضمن شما کتاب درخت و برگ رو از کجا خریدی؟ 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Captain Of The White Tower 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 وقتی فرودو در یاران حلقه از witch king ضربه خورد.اون ضربه بخاطر وجود حلقه پیش فرودو بود. وقتی که حلقه از بین رفت اون ضربه نباید وجود می داشت.اما درد آن هنوز بود.پس تمام کسانی که حلقه را داشتند یکی چیزی را بدست اورده یا از دست داده بودند . آنها باید جایی می رفتند که به آرامش برسند و گذشته را از یاد ببرند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Arwen undomiel 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 ممنون از بابت توضیح کاملت من از نشر پنجره گرفتم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
امیر فارامیر 52 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 به نظر من فرودو به این دلیل رفت که بزرگ شده بود سارومان در آخر کتاب بهش می گه تو بزرگ شدی هابیت خردمند و بی رحم فرودو آنقدر خردمند شده بود که سرزمین میانه لیاقت داشتن اون رو نداشت همان طوری که لیاقت الف ها و ساحر ها را نداشت.دنیا داشت به یک سمت دیکه می رفت و دوره ی خردهای بی پایان داشت به انتها می رسید.البته اساتیدی چون اله سار و بانو آرون حتما نظر من را تصحیح می کنند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لرد سارون 15 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 درخت و برگو از کتاب فروشی هاشمی توی میدون ولیعصر بخر... والا نظر شخصی من اینه که هر کسی که دیگه کاری نداره و یا کارش تمومه میره اونور! کسی نرسیده اونور که برگشته باشه و بگه اونور چطوره! ظاهرا بهشت موعوده ولی بازم مشخص نیست. الروند و گالادریل رفتند چون بدون حلقه قدرت , قدرت حلقه هاشون از دست رفته بود. گندالف رفت چون همونطوی که خودش گفت my task Is done و دیگه هدفی نداشت و باید می رفت. 10000 سال مبارزه کرده بود هر کسی بود خسته میشد. بیلبو رفت چون دیگه داشت می مرد و پیر و فرتوت شده بود و رفت تا شاید آخرین لحظات زندگی خودش رو با ماجرایی ادامه بده im ready for a new adveture و فردو رفت چون زخم دشنه مورگول ضعیفش کرده و هیچ فقط هم درمان نخواهد شد و در نهایت از پا می انداختش... به خاطر همین هم هستش که صحنه هجرت این گروه هم توی کتاب و هم توی فیلم تم غم انگیزی داره و نظر شخصی من اینه که یک جور رهایی شادمانه باشه... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تالکین 24 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 نه این شکل صحیح به نظر نمی رسه. به نظر من هر شخصی که به نوعی با حلقه مرتبط بوده و اونو حمل کرده می بایست می رفت. ماجرای الف ها و گندالف هم که مشخصه. مربوط به عصر بعدی که عصر انسان ها بودند نبودند. * در کنار اون اونا باید می رفتند تا تالکین بتونه عصر چهارمشو شروع کنه وگرنه با ضرورت داستانی ! جور در نمی اومد. گندالف کجاش 10000 سال مبارزه کرد؟ 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لرد سارون 15 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 گندالف 10000 سال سن داره... البته موافقم تالکین عزیز که همش رو مبارزه نکرده, متاسفانه زمان ورودش رو سرزمین میانه که اون موقع چند سال داشته رو بی خبرم... قبل اون مایایی بوده در خدمت والاها مسلما و اسم دیگری هم داشته که بازم یادم نیست! این نظریه حامل حلقه هم جالبه شاید بشه گفت قدرت مخرب حلقه حتی بعد از نابودیش روی اون افراد اثر گذاشته و باید می رفتن, ولی از بین رفتن قدرت سایر حلقه ها رو هم نباید مورد کوچیکی شمرد 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Ringator 55 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 البته بايد در نظر داشت که فرددو و بيلبو اولين فانيانی بودن که به والينور رفتن و در موردگيملي بعدها نيز گفته شده با رضايت خاطر بانو گالادريل به گيملی اجازه داده شده پس هر کسی که کارش تموم شده باشه نمیره. و بايد در نظر داشت که تمامی الفها میرن نه فقط الروند و گالادريل و گيردان چون بايد قبول کرد که الفها اصلن به سرزمین میانه تعلق نداشتن و فقط به اونجا تبعيد شده بودن و حالا اجازه برگشت دارن.فردو رفت چون حامل حلقه بود و زخمی داشت که به هيچ وجه در سرزمین درمان نمیشد در نتيجه به جای آرون به والينور رفت. سرزمین جاودان... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 نمیخوام رو نظر استاد رینگیتور حرفی بزنم کاملا درسته حرفت بهتره زودتر ویرایشش کنی که همه با دقت بیشتری بخونن و متوجه بشن . فقط یه تیکه کوچولو گفتی که اونها اولین فانیان بودن که به والینور رفتن در حالی که من فکر میکنم آرندیل اولین انسان فانی بود که به اونجا رفت و اون موقع هنوز الف بودن رو انتخاب نکرده بود و بعد از رفتن به اونجا تعیین شد که بتونه سرنوشتش رو انتخاب کنه و الف بشه. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
محسن 63 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 رينگتور گفت: بايد قبول كرد كه الف ها اصلا به سرزمين ميانه تعلق نداشتن و به اونجا تبعيد شدن. يعني چي ؟ خوب تا اونجايي كه من حقير يادم مياد الف ها يا فرزندان اول ايلواتار (Quendi) از اول تو سرزمين ميانه بيدار شدن. و بعدها Orome اونها رو پيدا كرد و والار به دليل علاقه اي كه به اونها داشتن از اونها دعوت كردن كه به والينور برن و اونجا زندگي كنن. مي رسيم به تبعيد. اينكه فيانور و فينگلفين و چندي از فرزندان فينارفين به سزمين ميانه رفتن به انتخاب خودشون بود ديگه، نه ؟! بعد از اين انتخاب و جنگ با Teleri در Alqualonde و پيمودن راه زياد و رسيدن به مرزهاي دشت آرامان بود كه منداس (البته معلوم نيست خودش بوده واقعا يا نه) Doom of the Noldor رو براشون گفت و در واقع از والينور تبعيد شدن....The Valar will fence Valinor against you and shut you out so that not even the echo of your lamentation shall pass over the mountains... ماجراي تبعيد اينه، كه فقط هم مخصوص به نولدوره. پس كل الفها به سرزمين ميانه تبعيد نشدن و نولدور هم كه حسابشون جداست. يه چيزه ديگه. درباره تلفظ Earendil . من نميدونم شايد واقعا آرنديل درست باشه. ولي مطمئنم توي فيلم گالادريل يه چيزي تو مايه هاي Erendil ميگه . 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 نظر خود من اینه که علت رفتن فرودو و حاملان حلقه تقریبا مثل علت رفتن الف ها بوده. یعنی چون دوران سوم که دوران حلقه های جادو بوده به پایان رسیده باید حاملان حلقه سرزمین میانه رو ترک می کردند. من هم کتاب درخت و برگ رو از نشر ثالث توی خیابون کریمخان خریدم هر چند که هنوز وقت نکردم بخونمش. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله سار 3,968 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 نظر خود من اینه که علت رفتن فرودو و حاملان حلقه تقریبا مثل علت رفتن الف ها بوده. یعنی چون دوران سوم که دوران حلقه های جادو بوده به پایان رسیده باید حاملان حلقه سرزمین میانه رو ترک می کردند. من هم کتاب درخت و برگ رو از نشر ثالث توی خیابون کریمخان خریدم هر چند که هنوز وقت نکردم بخونمش. همون طور که رینگیتور عزیز گفت اینجور نیست که هرکس که کارش تموم شده باشه بره به والینور و یا چون حلقه قدرت نابود شده و حاملش کارش تموم شده پس میره و هیچ بایدی در این رابطه در کار نبوده ؛ در حقیقت فرودو بخاطر در و رنجی که می کشید و فداکاری که کرد بهش لطف شد و پاداش رفتن از سرزمین میانه داده شد که رنج و دردش تسکین پیدا کنه و در مورد رفتن هر کدوم از فانیان از سرزمین میانه دلیلی مشابه این وجود داره 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
dante 2 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 من شاید حرفم درست نباشه، ولی در مورد هابیت ها به نظرم ماجراجویی را نباید فراموش کرد. هابیت ها که موجودات شدیدا آرامش طلبی بودند، در این ماجراها شدیدا تحت تاثیر قرار می گیرند. خصو صا بیلبو که ماجرای اسماگ به کلی اون رو عوض کرد. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 خب عزیزم همه هابیتها که اینطور نبودند که. بیلبو و فرودو شاید علت این شم ماجراجوییشون بودن خون برندیباک ها توی رگهاشون باشه. در کل هابیت ها اصلا از ماجراجویی و هرچیزی که آرامش رو به هم بزنه بیزار بودند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رایت ساحر 50 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 من نظر من در وجود اونایی که رفتن یه کانال باز شده بود که ممکن بود در آینده تاریکی ازش استفاده کنه و بر دنیای هابیت ها (و سایرین) مسلط بشه به همین خاطراونا رفتن. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آشیل 18 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 رینگیتور تو پست ش گفته بود جهان جاویدان یه سوال پیش میاد که کدوم جهان جاویدان نیست؟ :-؟ احتمالا جهانی برای جاویدان زیستن درست باشه الف ها هم که این جهان جاودانه بودن اون جهان هم هستند پس یحتمل باید بگیم در اونجا شروع دوباره بدون درد رنج و عمری جاویدان دارند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 فرودو به سام گفته بود که تو هم حامل حلقه بودی شاید به روز به سرزمین جاویدان بیای.پس چه طور سام بعداً پیش فرودو نرفت.در ضمن فرودو گفت بود که خطر منو تهدید میکنه.حلقه که نابود شده بود پس چه خطری فرودو را تهدید میکرد؟ ولی به نظر من حسّ ماجراجویی نمیتونه باشه توی خود کتابم گفته که اونایی که حلقه رو داشتند باید به سرزمین جاویدان برن. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
teoden 35 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 بورومير جان اگر ضميمه جلد سوم رو بخونی به اين سؤالت اونجا جواب داده . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 دوران سوم که دوران حلقه های قدرت بود به پایان رسیده بود و به همین دلیل هر کسی که این حلقه ها رو در اختیار داشته و با اونها در ارتباط بوده باید سرزمین میانه رو ترک میکرده. به همین سادگی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ef@Robber 78 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 به نظر من فردو ضربه دیده بود و احتمال داشت بمیره و تنها کسانی که می تونستنت به او کمک کنند الف ها بودند پس او هم با آنها رفت تا از درد به دور باشه . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MAS 119 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 دوران سوم که دوران حلقه های قدرت بود به پایان رسیده بود و به همین دلیل هر کسی که این حلقه ها رو در اختیار داشته و با اونها در ارتباط بوده باید سرزمین میانه رو ترک میکرده. به همین سادگی تکاور عزیز، چطور این مسأله اینقدر برات بدیهیه؟ به نظر من رفتن فرودو خیلی خیلی نوستالژیک تر از این حرفهاست... . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MAS 119 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 درخت و برگو از کتاب فروشی هاشمی توی میدون ولیعصر بخر... والا نظر شخصی من اینه که هر کسی که دیگه کاری نداره و یا کارش تمومه میره اونور! کسی نرسیده اونور که برگشته باشه و بگه اونور چطوره! ظاهرا بهشت موعوده ولی بازم مشخص نیست. الروند و گالادریل رفتند چون بدون حلقه قدرت , قدرت حلقه هاشون از دست رفته بود. گندالف رفت چون همونطوی که خودش گفت my task Is done و دیگه هدفی نداشت و باید می رفت. 10000 سال مبارزه کرده بود هر کسی بود خسته میشد. بیلبو رفت چون دیگه داشت می مرد و پیر و فرتوت شده بود و رفت تا شاید آخرین لحظات زندگی خودش رو با ماجرایی ادامه بده im ready for a new adveture و فردو رفت چون زخم دشنه مورگول ضعیفش کرده و هیچ فقط هم درمان نخواهد شد و در نهایت از پا می انداختش... به خاطر همین هم هستش که صحنه هجرت این گروه هم توی کتاب و هم توی فیلم تم غم انگیزی داره و نظر شخصی من اینه که یک جور رهایی شادمانه باشه... مگه قرار نبود تو سرزمین های جاوید از مرگ خبری نباشه؟ نظر مطرح شده توسّط لرد سائورون(همان مندوراس خودمان که بعد از مرگ و رستاخیز مجدّد آردا، اکنون حداقل نامش به سائورون استحاله شده و چقدر این موضوع آدم را یاد سقوط گندالف خاکستری و ظهور گندالف سفید می اندازد!)، با فرض فوق الذّکر مغایر است. بعد هم مگر نه اینکه، اگر فرودو در سرزمین میانه می مرد، به آنجا می رفت که والار هم نمی توانستند بروند، و این پاداشی بود بس بزرگتر از درگذشتن به سرزمین های قدسی و احتمالاً زتدگی جاوید در آنجا؟ پس چطور والار راضی شدند با بردن فرودو به والینور او را از هدیۀ ارو(آنهم به کسی چون فرودو) محروم کنند؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لگولاس 180 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 خوب حتما دلیل نمی شه که چون بیلبو و فرودو به والینور رفتند عمر جاودان پیدا کنند ... شاید بعد از سالینی دچار هدیه ارو هم بشوند...خوب به هر حال هر جور فرودو خودش بخواهد ارو ترتیبشو می ده... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست