محسن 63 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 يه چيزي كه هميشه براي من جاي سوال بوده اينه كه آرون براي چي فاني شد. آره مي خواست با آراگورن ازدواج كنه ولي براي اين لزومي نداشت كه جاودانيت خودش رو از دست بده. ... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Arwen undomiel 10 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 محسن جان ..اگه دقت کرده باشی حتما فهمیدی که عشقی روحانی و ماندگار بین اونها به وجود اومده بود..... به همین دلیل بوده که نمیتونسته بعد از مرگ آراگورن با نبودن اون کنار بیاد و باید تا ابد بدون اون زندگی رو ادامه میداد و فکر کنم واقعا تحمل چنین وضعی غیر ممکنه 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 برای بررسی اون موضوع باید اول ماهیت خود الف ها و زندگی شون رو بررسی کنیم ببینید الف ها موجوداتی بودن که خیلی به گذشته وابسته بودن و گفته شده که گذشته رو مثل یه فیلم میبینن و همیشه به یاد گذشته زندگی میکنن. و دیگه اینکه مرگ الف های جاویدان به سه صورته : یا کشته بشن یا از زندگی دراز به تنگ بیان یا از اندوه و غصه بمیرن. یعنی الف ها هیچوقت تا غم سراغشون نیاد غمگین نمیشن ولی اگه بشن هیچوقت از یادشون نمیره(به خاطر همون زندگی در گذشته) تا اینکه بر اثر غم و غصه از دنیا برن. واسه همینه که هروقت اون لحظه ای که یه الف عشقشو به یه انسان فانی داده, مرگش تعیین شده ! مثل لوتین که وقتی عاشق برن شد مادرش بهش گفت که تو سرنوشتتو انتخاب کردی و باباش گفت که تو لیاقتت همچین عمری نبوده ... و مثل آرون که به جای اینکه به آراگورن بگه میخوام باهات ازدواج کنم گفت من یه زندگی فانی رو انتخاب کردم! که یعنی : من تصمیم گرفتم با تو باشم و در نتیجه بعد از تو که زنده نمیمونم پس این میشه زندگی فانی! چون آرون با انتخاب آراگورن چه بعد از مرگ اون میرفت والینور چه نمیرفت, باز می مرد چون هیچ الفی از یادآوری خاطرات غمناک و غم و غصه زنده نمونده! توی جاهای دیگه ما یه مورد استثنا تور و ایدریل رو داریم که تور یه انسان فانی بود و ایدریل دختر شاه گوندولین بود اما اینا یه جور دیگه سرنوشتشون رو ساختن اونم به خاطر خدمات ارزنده تور و عشقش به الف ها بود که والار اجازه دادن به همراه ایدریل به والینور بره و اون رو جزوی از الف های نولدور کردن. و برای همین ایدریل دیگه هیچ غمی نداشت! 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 آرون هم مانند پدرش الروند نیم الف بود. در پایان دوران سوم طبق تقدیر والار الفها باید سرزمین میانه رو ترک میکردند. به الروند و فرزندانش این اختیار داده شده بود که یا سرزمین میانه رو ترک کنند و الف بمونند یا اینکه در سرزمین میانه بمونند و فنا پذیر بشند. دقیقا بر عکس انتخابی که به خود الروند و برادرش الروس داده شد. الروس همراه اداین سرزمین میانه رو ترک کرد و فانی شد در حالی که الروند با موندن در سرزمین میانه الف بودن رو برگزید. بنا براین آرون مجبور بود برای اونکه در سرزمین میانه بمونه و با آراگورن ازدواج کنه فنا ناپذیریش رو از دست بده. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
محسن 63 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 نه ، به نظر من جوابي كه آرون داد درسته. آرون حتي اگه به والينور هم مي رفت باز فاني مي موند به همون دلايلي كه آرون گفت. ضمنا گفتي به الروند و فرزندانش این اختیار داده شده بود که یا سرزمین میانه رو ترک کنند و الف بمونند یا اینکه در سرزمین میانه بمونند و فنا پذیر بشند... اين كجا اومده ؟ چون به نظر غيرعادي مياد. من كه تا حالا جايي نديدم. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 ببنید هالباراد جان انگاری شما مفهوم این بخش رو اشتباه برداشت کردید , به عده ای, به دلیل آنکه آنها نیم-الف بودند, یعنی بخشی از نسلشون به دیور فرزند برن و لوتین میرسید و بخشی شون به نیملوث الف, و از اون طرف ارندیل و الوینگ, پس برای همین به الروند و الروس این اختیار داده شد که انتخاب کنن الف باشن یا انسان. الروس انسان رو انتخاب کرد و الروند الف رو. بعدها به فرزندان الروند هم این اختیار داده شد, و این هیچ ربطی به ماندن توی سرزمین میانه یا سفر به والینور نداره. در اصل اگه کسی الف بودن رو انتخاب کنه ذاتا , مخصوصا توی اون دوران, دیگه دلش نمیخواد که تو سرزمین میانه باقی بمونه و همیشه دلش هوای غرب رو داره.اما اگه انسان بودن رو انتخاب کنه ذاتا توی سرزمین میانه می مونه چون انسان ها نمی تونن به غرب برن جز یه سری موارد استثنا. حالا از این طرف سرنوشت یه الف که میخواد فانی باشه این طوری میشه که اون به دلیل اینکه نمیتونه با غصه بعد از مرگ عشقش زندگی کنه, پس فانی میمونه حتی اگه اجازه داشته باشه به والینور بره. آرون از همون لحظه که این رو انتخاب کرد فانی شد چون نمیتونه با خاطرات زنده آراگورن زنده بمونه چه برسه بعد از مرگ آراگورن بره والینور. و حتی جایی هم آراگورن بهش گفت که میتونی دیگه منو ول کنی و ادامه ندی, به غرب بری و این خاطرات رو که چیزی بیش از یه خاطره نیستن رو با خودت ببری, یا اینکه بمونی اینجا و تقدیر آدمیان رو تحمل کنی. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
لرد سارون 15 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 توضیح خوبی بود من همیشه برای سوال بود که آیا الف ها اینکه عمر جاویدان داشته باشند یا خیر دست خودشونه یا نه! حالا از تاپیک یه استفاده دیگه هم بکنیم! سوال تکراریه حتما تا حالا صد بار جواب دادید ولی می پرسم که آیا الف ها پیر میشن؟ یا اگه مثلا تا یه سن خاصی می رسن همه باید همسال باشند. در ضمن اسم شوهر گالادریل چی بود؟! یادم نیست توی کتاب ذکر شده که پیر بود! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
MAS 119 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 می دانید ؟ من این حسّ نگرانی شما را در مورد مقوله ابدیت کلّاٌ الفها می فهمم(و یا حدّاقل اینطور فکر می کنم) ولی توجّه داشته باشید که ابدیت آنهم در دنیای ماده هیچ گاه کمال نبوده و نخواهد ماند. در انتهای داستان پیروزی بیشتر نصیب انسانها می شود چرا که آنانرا شاه باز می گردد . اورکها اصلاٌ باشعار پایان عصر انسانها به نفع سایرون به جنگ بر می خیزند و نه با شعار پایان عصر مثلاٌ الفها و ... . به نظر من خود تالکین این برتری ماهیتی انسان بر الف را با ذکر این نکات که الفها در گذشته زندگی می کنند و دچار نوستالژی هستند به خوبی روشن کرده است . حال من نمی دانم که چرا اکثر طرفداران ، جوگیر الفها شده اند؟!؟ اصلاٌ ما در داستانهای تاریخی و مذهبی با قوم یا اقوامی مواجه شده ایم که طلب جاودانه شدن از درگاه خداوند کرده اند و بعد از برآورده شدن آرزویشان پس از گذر سالیان دراز و یافتن اینکه چیز بیشتری در زندگی برای کشف کردن و لذّت بردن ندارند دوباره روی به درگاه خداوند آورده و خواستار بازگشت اجل شده اند . اصلاٌ چه فایده ای دزر زندگی کردن آنهم به شیوه یک الف بوده است ...؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله سار 3,968 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 توضیح خوبی بود من همیشه برای سوال بود که آیا الف ها اینکه عمر جاویدان داشته باشند یا خیر دست خودشونه یا نه! حالا از تاپیک یه استفاده دیگه هم بکنیم! سوال تکراریه حتما تا حالا صد بار جواب دادید ولی می پرسم که آیا الف ها پیر میشن؟ یا اگه مثلا تا یه سن خاصی می رسن همه باید همسال باشند. در ضمن اسم شوهر گالادریل چی بود؟! یادم نیست توی کتاب ذکر شده که پیر بود! من یه نظر کوچولو بدم در این مورد هرچند که این مبحث کاملا در تخصص استاد آرون هست و من دارم خودم الکی قاطی میکنم !!!!بله الفها هم پیر می شن ، اونها هم دوران کودکی ، میانسالی و پیری دارن هرچند که خیلی خیلی دیر تغییر می کنن اما مسلما پیر می شن ، پیر شدن اونها فقط به معنی بالارفتن سن و خردمند شدن اونهاس نه کهولت و ضعف و یا هرگونه بیماری و در موارد خیلی معدودی هم در اومدن ریش توی صورتشون در مردها!هرچند که گفته شده که اونها در دوره سوم زندگیشون ریش در میارن اما تنها الف ریشداری که دیدم و شنیدم همین گیردان خودمونه که اینجور که بر میاد پیر ترین الف زنده در سرزمین میانست! در مورد کلبورن هم اول بگم که اونقدرها هم پیر نبوده ، و با حساب الفی تقربا متوسط بوده!! بعد هم یه توضیح مختصر بدم که : کلبورن همسر گالادریل (و پدر بزرگ آرون) از الفهای دوریات و خویشاوندان تینگول بود ؛ کلبورن یک اسم سینداری به معنی: درخت بلند نقره ای.در یکی از دست نوشته های تالکین در مورد کلبورن گفته شده که او نوه المو برادر کوچکتر تینگول است.این نظر بعد ها تغییر کرد،در آخرین نوشته های تالکین در مورد کلبورن او یک الف تلری از والینور هست به نام اولیه : تلپورنو ؛ او گلادریل را قبل از طغیان نولدور برای ترک بدون اجازه والینور و رفتن به سرزمین میانه در شهر آلکوالند دیده بود ؛ بعد از طغیان نولدور بازگشت به والینور برای اون دوتا(مانند بسیاری از الفهای دیگه نولدور) ممنوع بود که در انتهای دوران سوم این ممنوعیت برداشته میشه؛ بهر حال این تغییری که تالکین تو ماجرای کلبورن میده برای چاپ در سیلماریلیون با مشکلاتی مواجه میشه...چون در این حالت مسئله ازدواج اون با گالادریل غیر معمول بوده (حالا بماند چرا اما بصورت خلاصه مشکل ازدواج فامیلی بوجود می اومده!) بهر حال نظر نهایی تالکین در مورد کلبورن یکمی مبهم باقی مونده. زنگی کلبورن هم مثل شجره نامش مقداری مبهمه...بنظر میرسه که بعدها مدتی در لیندون بوده اما اینکه از مردمان و تحت فرمان گیل گالاد بوده یا نه مشخص نیست.گفته شده که او و گالادریل مدتی هم در میان الفهای اره گیون زندگی می کردن؛گفته شده که مدتها با فرمانروایان تاریکی ملکورو سارون ( بهمراه گالادریل )مبارزه می کرده ، آخرش هم که پادشاهی خودشون رو در لوتلرین درست می کنن و تا آخر دوران سوم اونجا بودن...بعد از رفتن گالادریل کلبورن به ایملادریس میاد و اونجا ساکن میشه و بالاخره بعد از مدتی اون هم به اونطرف دریاها میره...بهر حال این خیلی خلاصه هست(و مطلب در تخصص آرون عزیز) اما اگه برا کسی جالب باشه میشه خیلی کامل تر از این گفت. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
امیر فارامیر 52 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 ممنونم کسی چیزی در باره ی مادر آرون می دونه من خیلی دلم براش می سوزه اسمش کلبریان بود؟(یادم نیست)چه بلایی سرش اومد و همین طور الادان و الروهیر یک نفر دیگم هست که فکر نمی کنم اطلاعات زیادی در باره اش وجود داشته باشه و اون مادرمه:D) فین دویلاس که من فقط زسبایی و غصه اش رو به خاطر می آرم. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
محسن 63 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 كلبريان دختر گالادريل و كلبرون بوده. توسط اوركها در كوهستانهاي مه آلود بهش حمله ميشه كه پسراش يعني همون الادان و الروهبر نجاتش مي دن. مدت كوتاهي بعد از اي حادثه سرزمين ميانه رو ترك مي كنه و به غرب مي ره. سال ازدواج كلبريان و الروند 109 عصر سوم بوده. در كتاب داستانهاي نا تمام گفته شده كه تاريخ تولد اون بر ميگرده به سال 1350 عصر دوم . البته اين تاريخ احتمالا در تغييرات بعدي تالكين عوض شده. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 من بدجوری وسوسه شدم در مورد این بخش مشکوک ازدواج کلبورن و گالادریل و اسم مشکوکش بحث کنم اما حیف که سایتمون این روزا بدجوری زیر نظره و ممکنه فی*** شه!!! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 من منظورم چیز دیگه ای بود آرون عزیز. درسته. به الروند و فرزندانش این اختیار داده شد که الف باشند یا انسان. درسته که در کل الف بودن مترادف با رفتن از سرزمین میانه نیست ولی در دوران چهارم الفها باید سرزمین میانه رو ترک میکردند. یعنی در این مورد الف بودن یعنی رفتن از سرزمین میانه. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 ببین هالباراد جان اصلا هیچ بایدی در کار نیست! انگاری با دقت نمیخونی من چی میگم من برای تک تک حرفام (مخصوصا وقتی درباره الف ها باشه!!) دلیل دارم! اینجا رو دقت کن چی گفتم: در اصل اگه کسی الف بودن رو انتخاب کنه ذاتا , مخصوصا توی اون دوران, دیگه دلش نمیخواد که تو سرزمین میانه باقی بمونه و همیشه دلش هوای غرب رو داره. میدونستی تالکین توی یکی از نامه هاش گفته که ایلواتار سرنوشت الف ها رو چطوری تعیین کرده؟؟ سرنوشت الفها اين بود که جاويدان باشند, عاشق زيبايیهای دنيا باشند, و آنرا با هدايای ظرافت و کمالشان به اوج برسانند, آنگاه که دنیا به پايان میرسد آنان نيز به پايان رسند, و هرگز آنرا ترک نکنند و حتی اگر «کشته شوند» دوباره به آن بازگردند- و در عين حال, آنگاه که «پیروان» (آدميان) آمدند به آنان آموزش دهند و راه را برايشان باز کنند, و همچنان که «آدمیان» ترقی کردند و زندگیشان را به پیش بردند, الفها بیشتر «رو به زوال» بروند... آخرین خطش رو دقت کردی؟! وقتی که دوره, عصر آدمیان میشد, و آراگورن شاه شد, و تاریکی به همراه سائورون نابود شد, الف ها پس از این ماجراها روح و جسمشون خسته بود. آدمیان که دیگه به کمک هاشون احتیاج چندانی نداشتند؛ و جنگ حلقه اونها رو خسته کرده بود. دیگر کمتر الفی بود که دلش بخواد تو سرزمین میانه باقی بمونه. و دل اونها همیشه هوای دریا رو داشت, و اونها به این نتیجه رسیدن که سرزمین میانه دیگه چیزی براشون نداره, و همون عده کمی که باقی مونده بودن, تصمیم به رفتن گرفتن تا سرزمین میانه رو برای آدمیان باقی بذارن! 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
گولوم 41 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 بچه ها من يك سوال داشتم.الف ها يا جاويدانند يا نيستند.خضر جاويدانه و هنوز هم زندگي ميكنه ولي الفها چرا مي ميرند؟خوب يه اصطلاح ديگه استفاده كنند.منم تا وقتي كشته نشم نميميرم. آيا جادوگرها هم مي ميرند.مثلا ترسي كه بعد از افتادن گندالف در موريا در دلشان افتاد بي مورد نبود؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
گولوم 41 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 ببخشيد دو تا شد ولي وقتي ميگيد الفهاي بچه هم وجود داشتند يعني مثل بچه هاي آدم كوچولو بودن؟خيلي بامزه ميشد,نه؟كاش تو فيلم چند تا بچه الف هم نشون ميداد.راستي جادوگرا هم بچه بودن؟فكر كنيد گندالف رو بدون ريش ميشه تصور كرد؟اصلا سن بلوغشون چقدر بوده؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مالبت پیر 113 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 بعید می دونم گندلف یا هر مایای دیگه ای به اون صورت بچه بوده باشه. در مورد والار که اصلاً نمیشه دنیا رو سپرد دست بچه. ولی خب اون ها هم روش خودشون رو برای رشد داشتن مثلاً گندلف خاکستری که از پس یه دسته گالین بر نمی اومد شد گندلف سفید که با نزگل ها رو در رو میشد. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 در مورد مرگ الف ها , گالوم عزیز جاودانه هستند ولی مرگ راستین ندارند یعنی اگه کشته بشن یا از اندوه بمیرن , دوباره با یه جسم جدید به دنیا برمیگردن و این بار در والینور, یعنی جاودانگی الف ها به این معناست که اونها تا ابد به دنیا وابسته هستن. اما انسان ها واقعا در می گذرن و به جایی میرن که کسی بر اون وقوف نداره و واقعا دنیا رو ترک می کنن و برای همین بهشون مهمان میگن یا بیگانگان. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 گندالف و سایر مایار و البته والار، اصالتا موجوداتی روحانی هستند. موجودی که روحانی باشه یعنی مجرد باشه، نه زمان و نه مکان براش معنی نداره. وقتی زمان براش مفهوم نداشته باشه رشد و تکامل و تغییر هم در اون راه پیدا نمیکنه. فکر میکنم این دلیل خوبی برای این باشه که مسئله دوران کودکی برای آینور رو کاملا نفی کنیم. البته آینور میتونستم بچه دار بشن ها. مشهورترین نمونه اش هم که حتما خبر داری لوتین تینوویل بود که مادرش ملیان یک مایا بود. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
گولوم 41 ارسال شده در دسامبر 28, 2008 با تشكر از دوستان بابت پاسخ به سوالاتم.يك مسئله ديگه كه برام سوال بر انگيز شد اينه كه اگه الفها پس از مرگ با يك جسم ديگه به دنيا برميگردن آيا پس از بازگشت بايد آموخته ها و استعدادهاشون رو دو.باره بازيابي كنن يا دوباره از همون جايي كه مردن دوباره شروع مي كنن و آيا به همون قيافه قبلي در ميان؟در ضمن با اين رشد جمعيتي كه دارن بايد دنيارو الف برداره.راستي اين بازگشت به دنيا خيلي شبيه عقيده به تناسخ بين هندوها مي مونه.نه؟اگه كسي اطلاعات كامل تري داره ممنون ميشم. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
white witch 1,059 ارسال شده در مارس 25, 2013 در مورد رشد جمعیت دوستان در تاپیک های دیگه گفتن فرزندان زیادی نداشتن فقط فئانور بود که 7 پسر داشت وکس دیگری هم به اندازه ی اون بچه نداشته 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در ژوئیه 28, 2013 طفلکی آرون من نمی دونستم همیشه هم برام سوال بود که چرا بعد از مرگ آراگورن نرفت به والینور نگو بیچاره اون جا هم می رفت از قصه دق میکرد چه سرنوشت دردناکی من منقلب شدم برم گریه کنم :ymapplause: :x :x :x :) :x :| :| :| :| :| :| :| :| فقط برام سواله چرا پیش پسرش نموند رفت به لورین ؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 28, 2013 خب علتشو باید از خودش پرسید :پی اما به نظر من به خاطر غم زیادش خواست بره جایی که اولین بار همدیگه رو دیده بودن، جایی که همه ی خاطراتشون شروع شد... 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در ژوئیه 29, 2013 عجب رسمیه رسم زمونه قصه آرون و آراگورن مرحومه!!! 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
به لگ 579 ارسال شده در دسامبر 25, 2016 یه سوال برام پیش اومده که جوابشو اینجا هم پیدا نکردم ارون در اخر مرد درست اما ایا روحش به تالار های مندوس رفت ؟ یعنی این که یه الف موند ولی بهرحال مرد ؟ یا انسان شد و سرنوشتی که بعد از مرگ برای انسان ها مقدر شده بود برای اون هم اتفاق افتاد ؟ منظور از فانی بودن کدومه یعنی انسان شد یا رفت ور دست مندوس و الف موند ولی در کل مرد ؟ گیج شدید اشکال نداره خودمم گیج شدم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست