رفتن به مطلب
لگولاس

زندگی نامه شخصیت های ارباب حلقه ها

Recommended Posts

مونت آو سائرون

قرار نیست که حکم براش صادر بشه و بعد کار رهبری رو به عهده بگیره! وقتی نایب میناس مورگول بوده یعنی بعد از ویچ-کینگ اون فرمانده است. توی نبردها همیشه تا فرمانده چهارم و پنجم هم مشخصه تا در صورت کشته شدن فرماندهان اصلی معلوم باشه که کی باید هدایت ارتش رو به عهده بگیره.

در ثانی، هیچ جا به صراحت گفته نشده که گوتموگ کشته شد! فقط میگه که خادمان سائرون کشته شدن. ممکنه گوتموگ فرار کرده باشه. اما در هر دو حال دیگه فرماندهی معنی نداره چون کل سپاه از بین رفته.

در کشته شدن گوتموگ که شکی نیست. بعد از کشته شدن سارون ارک ها نابود شدند و قدرت حلقه ها پایان یافت.

در دوران چهارم ارکی وجود ندارد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

در کشته شدن گوتموگ که شکی نیست. بعد از کشته شدن سارون ارک ها نابود شدند و قدرت حلقه ها پایان یافت.

در دوران چهارم ارکی وجود ندارد.

کی میگه تو دوران چهارم اورکی وجود نداشت؟ اله سار تا مدتها در دوران چهارم مشغول جنگیدن با اورکها بود و بعد از سالها جنگ تونست صلح رو به سرزمین میانه بیاره! حتی اون موقع هم همه اورکها کشته نشدن.

از اون هم که بگذریم من اینهمه اون بالا داستان گفتم که بگم گوتموگ اورک نبوده و تو فیلم به اشتباه اونو اورک نشون داده. این اورک هارادریم رو از کجا آوردی؟ هارادریم انسان بودن نه اورک.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مونت آو سائرون

من شنیدم گلادریل در کنار دریا که فرودو می خواست سرزمین میانه رو ترک کنه به اون گفت:

- قدرت حلقه ها پایان یافت ارک ها نابود شدند!

در مورد هارادریم اینکه من دانشنامه والیمار رو مطالعه کردم و خودم با سبک خودم اینجا نوشتم. در اونجا گفته شده بود گوتموگ از ارک های هارادریمه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

اطلاعات

نژاد:انسان{نومه نور}

فرزند:اراتورن دوم گیل راین

همسر:ارون دختر الروند

اقامتگاه:در یک جا ساکن نیست

فرزندان:یک پسر به نام الداریون و دختران بسیار

شمشیر: قبل از پادشاهی اندوریل بعد از پادشاهی نارسیل

اسب:هاسوفل

نشان:درخت سپید با هفت ستاره وتاج الندیل

زندگینامه

در سال 2931 د.س به دنیا امد و دو سال بعد از تولدش پدرش اراتورن که همراه با پسران الروند به جنگ رفته بود توسط ارک ها کشته شد.او شانزدهمین فرمانروای دونه داین وسی دومین فرمانروای نومه نور بود بعد از مرگ پدرش مادرش اورا به ریوندل خانه ی الروند برد الروند اورا به عنوان پسر خوانده اش قبول کرد وتا سن 20 سالگی به او نگفت که وارث ایسیلدور است و بنا براین الروند در این سن نام و نشانی واقعی اش را به او گفت بعد انگشتر باراهیر و تکه های نارسیل را به او داد راستی وقتی الروند اراگورن را به فرزندی قبول کرد اسم اورا استل نهاد یعنی امید روز بعد از اینکه الروند واقعیت را به او گفت اراگورن برای اولین بار ارون رادید دخت الروند در همان نگاه اول عاشق شدند ولی الوند با این وصلت مخالف بود بنا براین اراگورن ریوندل را ترک کرد تا به ماجرا جویی به پردازد او ابتدا به شرق رفت و بعد به هاراد جنوب گاندور اراگورن حتی در اطراف موردور و موریا نیز پرسه میزد وبرای اولین در وازه ی شاخ سرخ موریا رادید در سال 2956 د.س اراگورن با گاندالف اشنا شد و دوست و حامی یکدیگر شدند اراگورن مدتی به خدمت پادشاه روهان تنگن در امد ویکی از افسران او شد وبا انها به جنگ میرفت وبعد از مدتی به گاندور رفت ویکی از افسران ارشد کارگذار گانور اکتالیون شد تمام جاهایی که اراگورن رفته خود را به نام تورنگیل معرفی کرده اراگورن هوش و ذکاوت بسیار بالایی داشت به طوری که میتوانست رد چندین نفر رو خیلی راحت پیدا کنه اکتالیون اراگورن را حتی بیش تر از فرزند خود دنه تور دوست میداشت اراگورن در سال های 2965 د.س با ارتش گاندور به جنگ با دز دان دریایی به جنوب رفت ولی بعد از جنگ اراگورن گاندور را ترک گفت سال 2980 د.س اراگورن دوباره به سمت ریوندل حرکت کرد ودر انجا با ارون در تپه های کرین امروت نامزد کرد الروند از این تصمیم بسیار بسیار ناراحت میشود بعد از نامزدی اراگورن به دیدار مادرش به اریادور میشود او به اراگورن میگوید که تاریکی به سراغش میاید و نمیتواند تاریکی را از خودش دور کند بنابراین مادرش گیل راین در سال 3007 د.س در گذشت اراگورن داستان بیلبو و حلقه را فهمید و به گاندالف پیشنهاد داد در شایر به ماند و مراقب حلقه باشد و خودش به دنبال گالوم رفت تا گالوم به دست سارون نیافتد درسال 3018 د.س در مهمانخانه ی بری اراگورن با فرودو اشنا شد وبقیه داستان را خودتان میدانید تا سال 1 د.چ که با ارون ازدواج کرد وپادشاهی نومه نور را از نوع ساخت پسر او الداریون در سال های بین 7 تا 10 د.چ به دنیا امد که اطلاعات دقیقی در دست رس نیست ولی ارون چند دختر دیگر هم بعد از الداریون به دنیا اورد سر انجام اراگورن درسال 120 وارون در 121 د.چ در گذشتند.

اگه بد بود ببخشید

ویرایش شده در توسط راداگاست قهوه ای

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

post-2356-0-15330700-1378131401_thumb.jp

(خودمان به زودی تصویری از ایشان فراهم میکنیم)

نام :کوروفینوه ،فئانور(روح آتش)

محل اقامت :ابتدا والینور و سپس سرزمین میانه

والدین :فینوه پادشاه نولدور و میریل سرینده

همسر:نردانل دختر ماهتان آهنگر

فرزندان :مایدروس، ماگلور، کله گورم، کارانتیر، کوروفین ،آمرود و آمراس

زندگینامه:فئانور پسر فینوه پادشاه نولدور بود .پدرش او را کوروفینوه نامید اما مادرش او را فئانور خواند .

مادر فئانور به دلیل سختی بدنیا آوردن او پس از مدت اندکی درگذشت و از آن پس عشق فینوه معطوف فئانور شد

در تمام نولدور به هوش و ذکاوت فرهیخته ترین و به دست هنرمند ترین بود و در و توانا ترین در فنون واژ ه ها و دست بود

او مخترهع حروفی با نام خود است که الف ها از آن پس ا ز آن استفاده کردند

در هنر ساختن گوهر ها استاد بود

در جوانی با نردانل دختر ماهتان ازدواج کرد

پس از آن فینوه با ایندیس زرین مو برای بار دوم ازدواج کرد فئانور از از ازدواج دوباره پدرش راضی نبود او نامادری و برادران ناتنی خود را دوست نمی داشت فین گولفین و فینارفین را

در همین حال ملکور دوران محکومیت خود در تالار های ماندوس را به اتمام رساند و با پوزش خواستن ار مانوه آزاد شد

ملکور با حیله و نیرنگ در میان الف ها مخصوصا نولدور نفوذ کرد و با دروغ هایش در مورد والار نولدور و مخصوصا فئانور را بر ضد آنان شوراند

سپس فئانور سیلماریل ها را ساخت به سه گوهر بزرگ الماس گون که با نور درختان والینور روشن شده بودند واردا سیلماریل ها را تقدیس کرد تا اگر هر جسم فانی یا موجود ناپاک و دست اهریمنی آنها را لمس کند خشک و پژمرده گردد

ملکور به طمع سیلماریل ها افتاد دروغ و فریب را در میان نولدور افزایش داد دروغ هایی باعث دشمنی فئانور با برادرانش شد این دشمنی تا جایی رسید که فئانور در برابر فین گولفین تیغ کشید

والار فئانور را محاکمه و محکوم به تبعید از تیریون به مدت دوازده سال شد و ملکورتا مدتی مخفی شد و در والینور دیده نشد پس از مدتی ملکور در طمع سیلماریل ها دوباره دست به تحریک فئانور زد ولی فئانور از مکر او با خبر شد و او را دشنام داد و ملکور از والینور فرار کرد

والار به مناسبت برداشت میوه جشنی بر گذر کردند و برای رفع کدورت فئانور را در آن دعوت کردند فئانور به جشن آمد و لی پدرش به نشانه اعتراض حکم تبعید پسرش در فورمنوس محل تبعید فئانور باقی ماند

فین گولفین در مقابل تخت مانوه فئانور را بخشید و او را راهنمای خود خواند

در همین حین ملکوربه همراه اونگولیانت به والینور حمله کردند درختان را خشکاندند و فینوه را کشته سیلماریل ها را ربودند

والینور در تاریکی فرو رفت یاوانا تنها راه درمان درختان را سیلماریل ها دانست

آنگاه فئانور مقصر مرگ پدر و ربودن سیلماریل هارا والار و ملکور دانست و به همراه نولدور قصد ترک کردن والینور را کردند و فئانور سوگند هولناکی را به همراه پسرانش خورد "عهد بستند که هیچ گاه سوگند نشکنند حتی به نام ایلوواتار و سوگند شکنان را نصیب تاریکی جاودانه آرزو کردند و نام مانوه را شهادت گرفتند و نام واردا را و کوه متبرک تانیکوئتیل را سوگند خوردند که کینه و عداوتشان را تا انتهای جهان دامن گیر آن والا دیو الف و یا آدمیان هنوز نازاده و هر موجود خرد و بزرگ نیک یا پلید گردد که تا روزگار به روز واپسین پدید می آورد و او سیلماریلی را از آنها میگیرد یا می رباید ویا نگه میدارد"

عده زیادی از نولدور گروهی به همراهی فین گولفین و عده ای به همراهی فئانور که پیشرو آنان بود والینور را ترک کردند و با کشتن تله ری کشتی های آنها را به زور گرفتند و به سرزمین میانه رفتند

تعداد نولدور برای کشتی ها زیاد بود فئانور و همراهانش ابتدا با کشتی ها از دریا عبور کردند و پس از آن گروه فین گولفین را جا گذاشنتد و کشتی ها را سوزاندند

ماندوس کسانی را که درپی هلاکت رفتند و از والار درخواست آمرزش نکردند را نفرین کرد"چه اشک های بی حدو حصر که نخواهید ریخت و والار والینور را ز شما محصور میدارند و در به روتان می بندند چنین که حتی طنین گریه و زاری تان از کوه ها نگذرد خشم والار از غرب تا اقصای شرق دامنگیر خاندان فئانور خواهد بود و نیز دامن گیر کسانی که از پی او می روند سوگندشان آنان را پیش خواه راند و باز امیدشان را برباد خواهد داد ..."

نولدور به فرماندهی فئانور در کنار دریاچه میت ریم اردو زدند و و در دشت های میت ریم نبرد نوئین گیلیات اتفاق افتاد و نولدور پیروز شدند اما فئانور به سبب غرورش متواریان ارتش ملکور را تعقیب کرد و به سمت آنگباند تاخت

بالروگ ها در آنگباند به کمک سپاهیان ملکور آمدند و گوتموگ فرمانده بالروگ ها زخم های زیادی را بر فئانور زد پسران او پدر را برداشتندو به سمت میت ریم به را ه افتادند اما فئانور در راه جان داد .

اما قبل از مرگ از پسرانش قول گرفت تا به سوگند وفادار بمانند و انتقام او را بستانند

جسم فئانور در هنگام مرگش به خاکستر تبدیل شد زیرا روح آتشین او جسمش را به خاکستر تبدیل کرد ...

دلم براش میسوزه طفلکی بازیچه دست ملکور شد

.

.

. چه طور بود؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Eagle
در در ۱۳۸۹/۶/۱۷ ه‍.ش. at 3:20 AM، فنگورن گفته است :

بعلاوه این که اون تنها کسی بود که قدرت حلقه روش تاثری نداشته ، و مهمترین وقایع اون عصر رو به هیچی حساب میکرده !

انقدر یل بوده که احتمال داشت اگه حلقه رو بدن بهش ، گمش میکرده ، ضمنا اون احتمالا اولین نفری بوده که پا رو سرزمین میانه گذاشته ...

منظورت کیه؟

ویرایش شده در توسط Eagle

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
65reza

با سلام. دوستان اگر امکانش هست داستان بانو ارون هم نقد بشه ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Uinen
در در 3/4/2016 at 3:11 PM، Eagle گفته است :

منظورت کیه؟

منظورش تام بامبادیل هست . یکی از مجهول ترین اشخاص در دنیای تالکین . 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...