رفتن به مطلب

Recommended Posts

Halbarad

خوب امروز میخوام بعد از مدتها دوباره بگم سلام! و یه پست پر و پیمون و درست و حسابی توی این تاپیک بذارم. این پست راجع به راگناروکه Ragnarok و متنش دقیقا از مقاله راگناروک در سایت http://www.Pantheon.org ترجمه شده. قسمتهایی که از خودم اضافه میکنم رو با رنگ آبی مشخص میکنم:

راگناروک، یعنی سرنوشت یا پایان خدایان Doom of the gods که به اون گوتردامرونگ Gotterdammerung یعنی پایان جهان هم میگن، نبرد نهایی خیر و شر در اساطیر اسکاندیناویه.

از نشانه های نزدیکی راگناروک، فیمبولوتر Fimbulvetr یعنی زمستان زمستانهاست که در واقع تشکیل شده از سه زمستان متوالی و سخت، بدون بهار و تابستان در میانشون. در این زمان، دشمنی و جنگ تمام دنیا رو فرا میگیره، حتی در خانواده ها جنگ در میگیره و تمام بنیانهای اخلاقی زیر پا گذاشته میشن و از بین میرن. این، شروع پایان دنیا و آغاز سراشیبی سقوطه.

اسکول Skoll و هاتی Hati دو گرگ برادر که همواره در تعقیب خورشید و ماه بودند، سرانجام به اونها رسیده و روشنیهای دنیا رو میبلعند، و به این ترتیب دنیا در تاریکی فرو میره. ستارگان هم از آسمان فرو افتاده و نابود میشوند (یه کم بیش از حد شبیه روایت اسلامی نیست؟؟؟) خروسی به نام فیالار Fjalar (فیالار همچنین نام دورفی بود که به همراه گالار Galar کواسیر Kvasir رو کشتند و از خون اون شراب شعر رو درست کردند. به گمونم ماجراش رو قبلا نوشته باشم. دوستان چک کنند و اگر ننوشته بودم بگن تا ماجراش رو بنویسم.) در میان غولها و یک خروس طلایی به اسم گولینکامبی Gullinkambi در میان خدایان آواز میخونه (قوقولی قوقو) و یک خروس دیگه که توی این مقاله اسمش رو ننوشته با صدای خودش مردگان رو زنده میکنه!!!

زمین در اثر زلزله های شدید در حال متلاشی شدن قرار میگیره و هر بند و زنجیری (از جمله گلایپنیر Gleipnir زنجیری که فنریر Fenrir رو به گیول Gioll که صخره ای در عمق یک مایلی زمینه بسته) منفجر و پاره میشه و در نتیجه فنریر آزاد خواهد شد. موجهای بلند و سهمگینی در دریا به وجود میاد، چون یورمونگاند Jormungand افعی میدگارد، برای رسیدن به خشکی داره به خودش پیچ و تابهای وحشتناکی میده. با هر نفس، یورمونگاند زمین و آسمان رو با سم خودش آلوده و مسموم میکنه. موجهای حاصل از حرکت یورمونگاند، ناگل فار Naglfar رو آزاد میکنه (ناگل فار یعنی ناخن کشتی و گفته میشه که این کشتی از ناخنهای گرفته نشده مردگان ساخته میشه. به همین دلیل وایکینگها قبل از تدفین ناخنهای متوفی رو کوتاه میکردند.) و غولهایی که در این کشتی سوار هستند به فرماندهی غولی به اسم هیمیر Hymir (من در کتاب اساطیر اسکاندیناوی نشر مرکز خونده بودم که لوکی فرمانده این کشتی خواهد بود) به سمت میدان نبرد که ویگروند Vigrond نام داره حرکت میکنند. از دیار مردگان هم کشتی دیگری که لوکی سکان دار اونه (زنجیرهایی که لوکی رو بسته بودند هم پاره شدند) و سرنشینانش پیروان هل هستند به سمت میدان نبرد حرکت میکنه. غولهای آتش هم به فرماندهی سورت Surt از موسپلهایم Muspellheim در جنوب حرکت میکنند، در حالی که سورت با شمشیری که مثل خورشید مشتعل و داغه سطح زمین رو میسوزونه.

اما بشنوید از شکوه و زیبایی خدایان اسکاندیناوی: هایمدال Heimdal نگهبان بیفراست Bifrost، خدای طلایی و با شکوه، در شیپور خودش، گیالار Gjalar میدمه و با اعلام شروع حمله غولها، فرزندان اودین و قهرمانان والهالا رو به میدان جنگ فرامیخونه. از گوشه گوشه دنیا، خدایان، غولها، دورفها، دیوها و الفها، همه و همه به سمت میدان نبرد نهایی (اینجا اسمش رو ویگرید Vigrid نوشته که معنیش فکر کنم میشه میدانگاه داغ نبرد Battle Shaker، نمیدونم ویگرید درسته یا ویگروند) حرکت میکنند.

اودین بر فنریر و تور بر یورمونگاند حمله ور میشن. ایزد صاعقه پیروزمندانه افعی رو هلاک میکنه ولی زهر این مار ، بالاخره تور قدرتمند رو به خاک می افکنه.

سورت به سمت خدای بلند مرتبه، فریر (که شمشیر مناسبی نداره. داستانش رو نوشتم، دیگه خودتون برین بخونین) حمله میبره و همونطور که لوکی پیشگویی کرده بود، فریر به راحتی از سورت شکست میخوره و کشته میشه.

خدای دلاور و یک دست، تیر Tyr با سگی عظیم الجثه به نام گارم Garm میجنگه و هر دو کشته میشن.

لوکی و هایمدال، دشمنان دیرینه، در این نبرد برای آخرین بار در مقابل هم می ایستند و هیچ کدام از این مبارزه جان سالم به در نمیبرند.

نبرد اودین و فنریر بسیار طولانی میشه ولی سرانجام گرگ به اودین والا حمله میکنه و او رو میبلعه. پسر اودین یعنی ویدار Vidar با دست خالی انتقام پدر رو میگیره. او به سمت گرگ حمله میکنه و آرواره های او رو پاره میکنه و در نتیجه گرگ رو دو قسمت میکنه.

در آخر، سورت در همه جهات آتش میپراکنه، نه جهان خواهند سوخت و زمین در دریا غرق خواهد شد (در آردا هم همچین اتفاقی در داگور داگورات خواهد افتاد)

اما پس از ویرانی، جهانی دیگر از دریا سر بر خواهد آورد. دنیایی نو و آرمانی پر از نعمت و فراوانی. بعضی خدایان از نبرد جان سالم به در میبرند (مثل ویدار، والی، هوئنیر و فکر کنم هرمود) و باقی نیز دوباره زاده خواهند شد.پلیدی و اندوه را در آن جهان راهی نیست و تنها انسانها و خدایان در آن جهان به شادی در کنار هم خواهند زیست.

(باید توضیح بدم که بعد از سوختن زمین در آتش سورت، درخت جهان جان سالم به در خواهد برد. ایگدرازیل در میان تنه خودش یک زن و مرد رو از همه سوزی نجات میده. لیف و لیفتراسیر Lif & Lifthrasir که به معنای زندگی و مشتاق به زندگی هستند، پدر و مادر انسانهایی خواهند بود که در جهان برتر خواهند زیست. بالدر در حالی که حلقه دروپنیر رو در دست داره به همراه برادرش هودر از جهان مردگان بازخواهد گشت و پردیسی نو و زمینی نو خواهد ساخت.)

توضیحی هم در پاورقی مقاله راجع به ترجمه ای اشتباه از راگناروک داده شده که براتون مینویسم:

راگناروک به معنی شامگاه خدایان Twilight of the gods نیست. این ترجمه کاملا اشتباهه. راگناروک به معنی پایان قدرتها Doom of powers یا ویرانی قدرتها Destruction of powers است که منظور از قدرتها در اینجا خدایانه.

در آخر هم به عنوان حسن ختام، شعری رو که یکی از دوستانم ترجمه کرده بود و در وبلاگش گذاشته بود براتون مینویسم. این شعر رو یک گروه بلک متال فنلاندی به اسم Darkwoods my betrothed در یک ترک 16 دقیقه ای خوندن. این ترک که سقوط فرزندان ایگدرازیل Yggdrasil's children fall نام داره در اولین آلبوم این گروه، وارثان ستاره شمالی Heirs of the northstar

قرار داره:

سقوط فرزندان ایگدراسیل

پرده اول : مرگ بالدر

پاییز تمام شده

و اولین برف شروع به باریدن کرده

چهره بالدر گرفته است

رویاهای هشدار دهنده فراخوانده شده اند

مادرش به دنبال سوگند گرفتن است

از تمام ان چه در زیر اسمان وجود دارد

که پسرش را ازار ندهند

که نگذارند او بمیرد

بالدر ایستاده در حلقه ی خدایان

سنگ ها و نیزه ها به سویش پرتاب شده اند و شمشیری

بر او زده شده

باعث هیچ اسیبی نشدند،هیچ زخمی

لوکی از حسادتش پنهانی به دنبال دلیلی می گشت

که چرا (به او) هیچ اسیبی نرسیده

مادر به او گفت که همه موجودات بر زمین

سوگند خورده اند که نه فرزندش را ازار دهند نه او را بکشند

همه؟ او(لوکی) پرسید و انگاه مادر جواب داد

تنها یک نفر بود که برای سوگند خوردن بسیار کوچک بود

و ان یک نفر داروش(Mistletoe) بود

پس لوکی به سمت سرزمین های یخ زده رفت

به سوی درخت کهن جایی که داروش روییده بود

او تکه ای (از داروش) را کند و

به کارزار بازگشت

جایی که خدایان هنوز در هال لذت بردن از بازیشان بودند

لوکی هودر Hodur را دید که تنها نشسته

بیرون گود و نگاه می کند

بازی خدایان را

لوکی شاخه کوچکی به او داد و پیشنهاد کرد که او را راهبری کند

هودر خرسند قدم جلو نهاد

و شاخه را به میان کارزار پرتاب کرد

شاخه به تیزی به سینه بالدر خورد

خون درخشانش بیرون جهید و او افتاد

روی زمین در خون خودش

صدای خنده و شادی بریده شد

انگاه که خون بالدر جهید

بر برفهای پاک آسگارد

پرده دوم : بدرود فرزند اودین

بالدر را در کشتی گذاشتند

و انجا سرد خوابید

با همسرش که در کنارش بود

بر سینه اش تمام داراییش را نهاده بودند

انگاه که مراسم شروع شده بود

خورشید در فراسوی دریای یخ زده فرو رفت

دو کلاغ چرخ زدند

در اسمان صاف ابی

غمشان را می سراییدند

ثور پتکش را بر اورد

و بر توده هیزم ها فرود اورد

امواج کشتی را به دور دست ها بردند

و انجا با درخششی زیبا سوخت

با تاریک شدن هوا

اودین ایستاد...اشک از چشمانش جاری شد

پرده سوم : سفر هرمود به هل

در میان دره های تاریک مخوف

بادهای پریشان می پیچیدند

هرمود به تنهایی می رفت

به سوی سرزمین مردگان

سم های سلیپنیر در اتش بود

نه روز، نه شب

هرمود به سوی هل راند

و امد در دوردست ترین کرانه ی گیول Gjoll

نگهبان پل ایستاده بود نامش مودگاد Modgud است

هرمود خواهش کرد که برادرش بالدر را ازاد کنند

مودگاد پاسخی داد و به او راهی به سوی تاریکی را نشان داد

هرمود به کاخ رسید

بر سر میز هل کنار مردگان

او برادرش را یافت که نشسته بود

هرمود به بالدر گفت

که امده او را به اسگارد برگرداند

انشب انها نشستند

و صحبت کردند و گذشته ها را به یاد اوردند

او نزد هل رفت وبه او برای ازادی برادش التماس کرد

به او می گفت همه برای مرگش در ماتمند

هل قول داد که اگر همه موجودات برای او(بالدر)

گریه کنند

او ازاد است که برگردد میان دره های تاریک

هرمود بازگشت و به خدایان گفت که هل چه گفته

پس پیغام بران فرستاده شدند

به تمام جهان

و تمام جهان گریستند

برای بالدر محبوبشان

تنها یک پیرزن سر باز زد(و گفت):

بگذارید هل انچه را که دارد نگاه دارد

پرده چهارم : به بند کشیدن لوکی

به زودی خدایان فهمیدند

که ان پیرزن لوکی ست

خون خواهانه دشنام دادند

و رفتند که دستگیرش کنند

لوکی روزگار می گزراند چون قزل الا در اب

و چون ایزدی در خانه

یکبار خدایان او را یافتند که در رودخانه مخفی شده بود

انگاه که خواست بجهد و فرار کند

ثور او را در مشتش گرفت

خدایان او را به گودال ژرفی انداختند

به همراه فرزندانش

یک روز به گرگی تبدیل شد

و گرگ دیگر فرزندان را بلعید

خدایان دل و روده اش را گرفتند

و با انها لوکی را بر روی صخره ها نگاه داشتند

اسکادی ماری را بر بالای سر لوکی اویزان کرد

زهر در دهان لوکی چکید

درد عظیمی بود

زمانی که لوکی از درد به خود می پیچید

تمام جهان می لرزید و تکان می خورد

پرده پنجم : پیکار نهایی

بعد از مرگ بالدر

خدایان از زمین رانده شدند

دیوان پراکنده شدند و فیمبولوتر رسید

نبرد ها در تمام جهان طغیان کردند

گرگ ها بر خاستند

یکی خورشید را بلعید

دیگری ماه را

ستارگان بر زمین خوردند

فنریز (Fenris این هم نام گرگ معروف ذکر شده. فنریز همون فنریره) زنجیر هایش را شکست

میدگارد بلندش کرد

سرزمین را در امواج غرق کرد

کارزار ها را با خون شست

غول ها رژه رفتند

فنریز نزدیک شد

هشدار شیپور گیالار

در هوا می پیچد

سپاه مردگان پیشروی کرد

رهبرش لوکی خونخواه بود

کارزار ویگرید (این هم اسم میدان نبرد رو ویگرید گفته)

به زودی در خون شسته خواهد شد

اودین یورش برد

با نیزه ای در دستش

در پشتش امدند

دلاوران والهالا

و نبرد اغاز شد

خدایان در برابر دیوان

و دیوان عیله خدایان

سپاهیان دلاور برخورد کردند

پس از پیکاری طولانی

خدایان و دیوان

بر زمین دراز کشیدند

هرگز بلند نشدند

پرده ششم : پردیسی نو، زمینی نو

تمام زمین در اتش سوخت

زمانی که زبانه های اتش خاموش شوند

یک مرد و یک زن زنده خواهند ماند

و انها خون نسل جدیدی را خواهند ساخت

ویدار و والی راه خواهند رفت

بر پردیس نو

انها زندگی خواهند کرد بر زمین آیدا Ida (من که این اسم رو تا حالا نشنیده بودم)

جایی که اسگارد پیش ازاین بود

و دوباره ساختندش

که از گذشته بسیار عظیم تر باشد

فرزندان ثور خواهند اورد

پتک پدرشان را

و بالدر درخشان باز خواهد گشت

و خدایان را در عصر جدید رهبری خواهد کرد

...عصر جدید در پناه نشان پتک(ثور)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

رفيق من خيلي هيجانزده شدم.دستت درد نكنه.نبرد نهايي خيلي خوب بود كاش طريقه نبردها رو بيشتر توضيح ميدادي.

راستي مگه نگفتي هودر كور بوده پس چه جوري داشته بازي خدايان رو نگاه ميكرده؟

در ضمن اين قسمت كه دل و روده رو در آوردن و با اون لوكي رو به بند كشيدن دقيقا هموني بود كه تو اون سريال اسمشو نبر نشون دادن كه.مگه نه؟

اصلا ميخواي اين قسمت به بند كشيدن لوكي رو كامل توضيح بدي؟

ببخشيد اگه درخواست زياديه. خداييش ممكنه سرت شلوغ باشه و الان فحشم بدي.خوب هر وقت وقت كردي لطفا اين كارو بكن.اون جور كه دوست داري.باز هم تشكر مي كنم.

(راستي ميشه اسم كتابهايي كه خوندي رو به ما هم بگي بريم ما هم بخونيم.من خيلي به افسانه هاي اسكانديناوي و مخصوصا لوكي علاقه مند شدم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

درسته گالم جان، هودر کور بوده. ولی خب ملاحظات شعر و شاعر رو هم در نظر بگیر. یه مثلی هست که میگه:

چون قافیه تنگ آید/ شاعر به جفنگ آید

شاعر هم که معصوم نبوده ....

من راستش اون سریال اسمشو نبر رو کامل نگاه نکردم خدا رو شکر. راستش این جزو قسمتهایی از شعر بود که من باید بیشتر روش فکر کنم تا منظورش رو بفهمم. پس بعدا بهت جواب میدم.

در ضمن من اصلا عصبانی و از این مزخرفات نمیشم، خیالت راحت.

کتابهایی هم که خوندم: سیری در اساطیر یونان و روم، نوشته ادیت همیلتون انتشارات اساطیر؛

اساطیر اسکاندیناوی، نوشته ر.ی. پیج نشر مرکز؛

سرود نیبلونگن، ترجمه اسماعیل سعادت، انتشارات سروش. این رو گیر نمیاری چون دیگه چاپ نمیشه و شاید خودم بهت امانت دادمش (قهقهه شیطانی)

اینترنت هم که قربونش برم. برو تو سایت http://www.pantheon.org می افتی توی یه آرشیو مقالات خوشگل.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

خيلي عالي.حتما بايد يه سر به رفيقهاي قديمي بزنم.احتمال داره اين كتابها رو تو بند و بساطشون پيدا كنم.

راستي سايتت كه انگليسي بود.بابا من انگليسيم خوب نيست اگه فارسي ميشناسي اونو معرفي كن.

متشكرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

خوب گالم عزیز من، قربون اون چشمهای وغ زده ات برم، تو این مملکت کی امثال من و تو و این دورین رو درک میکنه که بیاد برامون از این جور فعالیتها درباره علاقه مون یعنی اسطوره انجام بده؟ الان تو ایران غیر از نشر اساطیر و همون نشر مرکز و یه کمی هم نشر کاروان، کدوم انتشاراتی کتابهای اسطوره ای چاپ میکنه که تو این وسط دنبال سایت فارسی اسطوره شناسی میگردی؟

فلانی رو تو ده راه نمیدادند، سراغ خونه کدخدا رو میگرفت...

وقتی به حسین شهرابی میگم یه بابایی رو میشناسم که لیسانس تاریخ و اسطوره شناسی داره، با تعجب (داشت دو تا نقطه روی کله اش رو میخاروند، کم کم داشت شاخاش سبز میشد) پرسید مگه این رشته تو ایران هست؟؟؟

مگه اینکه خودم و خودت، بعدها ایشالا که وضعمون خوب شد یه سایتی رو به راه کنیم اونوقت بیماران روانی مثل خودمون جذبش میشن!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

رفيق من همه جوره پايه ام.گفتم نه تنها اسكانديناوي,از بابل,يونان,روم و مصر هم خيلي ميدونم(و البته ايران عزيزمون)اميدوارم وقت و همتش رو پيدا كنيم و همين طور اعضايي كه بخوان مثل ما فعاليت كنن.(خداييش دوتايي خيلي سخته.هم به سايت برسيم و هم اطلاعات رو آرشيو كنيم.)

هي پسر ايده خوبيه ها.فقط مواظب باش نره جزء اون هدفهاي دراز مدتي كه سال به سال خاك ميخورن و وقتي ميخواي محقق كنيش ببيني ديگه حسش نيست.

آقا جون هر كي پايه اس بياد.از تجربيات مديرهاي آردا هم ميتونيم استفاده كنيم(اگه لطف كنن)

چشم انتظار

گولوم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DarknessLord

واقعا عالی بود ... فقط متاسفم از اینکه چرا زودتر این تاپیک و ندیده بودم ... من خودم اطلاعات زیادی تو این زمینه ندارم، از اطلاعات شما دوستان بهره مند میشم ...

فقط یه چیزی تو داستان Ragnarök یکم زیادی کلی گفتینا !!! اگه بیشتر بازش کنین فکر کنم جالب تر باشه ...

بازم ممنون برا زحمتی که تو این تاپیک میکشین ...

موفق و پیروز باشید ...

بدرود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

دوست عزیز، از اظهار لطفت واقعا ممنونم!

اما آخه عزیز من، چه جوری بازش کنم؟ منبع در اختیار دارم؟ من کلا تو ایران دو تا کتاب پیدا کردم که راجع به اساطیر اسکاندیناوی یه چیزای مختصری گفته بودند و البته مبلغین مسیحی اونقدر از منابع اسطوره ای اسکاندیناوی رو سوزوندن که بعید میدونم بیشتر از این چیزی مونده باشه. شما دعا بفرمایید بنده یه جورایی بتونم یک دوره اسطوره شناسی آکادمیک ببینم، اونوقت دربست در اختیارتون خواهم بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

هم برای تجدید خاطرات، هم برای اعلام پیشرفت از نظر اطلاعات باید بگم که اصلا اون طور که فکر می کردم منابع اساطیر اسکاندیناوی کم و دور از دسترس نیستن. نسخه ی الکترونیک ادای منظوم و ادای منثور دانلود شده است. کسی می خواد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

من که میدونی میخوام هالباراد دِ نورث رنجر! ;)

راستی یه تاپیک واسه فرزندان هورین باز کردم.بیا اونجا و هِلپ بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بورومیر

هالباراد عزیز خبر خوبی دادی،اگه برای دانلود باشه که من هم مشتاقم تا ادای منظوم و ادای منثور رو بخونم.ولی تو کتاب اساطیر اسکاندیناوی نشر مرکز و نشر اساطیر گفته شده بود که بسیار خوندنش سخته،خصوصاً ادای منظوم.ولی به هر حال نگاه انداختن بهش ضرری نداره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Halbarad

خوب دوستان، حالا که اینطوره، من آدرس سایتی که خودم کتابها رو از توش دانلود کردم می نویسم اینجا، یه ساین این مفتی داره و بعد می تونید از سایت دانلود کنید، چه کتابهایی!!!

www.scribd.com

اگر به مشکلی خوردید و نتونستید دانلود کنید، بگید تا خودم براتون میل کنم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

لطف کنيد و متن زير رو بخونيد تا آخر :ymapplause: . متن زير به هيچ عنوان نشان نمي دهد که تالکين کپي برداري کرده باشه چون مطالب زير يک افسانه است وسراينده ي ان ها معلوم نيست و اگر هم در منابع مختلف در رابطه با افسانه هاي اسکانديناوي بخونيد حتما اسم تالکين رو به عنوان يک از اشخاص مربوط به افسانه مي بينيد.مثل کتاب زير که تو مقدمش از تالکين اسمي برده.

نمي دونم ايا تا حالا افسانه ها و اسطوره هاي اسکانديناوي يا همون نورس ها رو خونديد يا نه من که اولش افسانه هاي رومي و يوناني رو مي خوندم اما زياد از اخلاقاشون خوشم نيومد تو داستاناشون خيلي کارهاي ... حالا اما يه روز تو کتاب خونه يه کتاب ديدم که در مورد افسانه هاي نورس بود اصلا مي دونيد که داستان هاي تالکين برگرفته از داستان هاي نورسه ناراحت نشين منظورم اين نيست که تالين از روي اون ها تقلب کرده ام مظمون داستان هاي تالکين همونه براي مثال داستان ارباب حلقه ها و نوشته هاي روي حلقه بر گرفته از داستان زيگورد ده تو افسانه ها اومده که نفريني روي حلقه بوده البته تو داستان حلقه اي بوده که دارنده انگشتر را به سر انجام نابودي مي رسونه مثل ارباب نزگول که وابستگي اون سرانجام اون رو به تباهي کشوند يا داستان بيولف شباحت هاي خيلي زيادي به دنياي تالکين داره اين ها اسطوره هاي قرون وسطي در کشور هاي اسکانديناويه اگه از متنم بدتون اومده يا باور نمي کنين مي تونيد تو دايره المعارف بنويسيد والهالا مي بينيد که در افسانه هاي نورسي هم اين در اين مورد توضيح داده اما با تعقيير من به همتون پيشنهاد مي کنم که يک بار افسانه هاي نورسي و ايرلندي رو بخونين مي تونيد به کتاب دو جلدي اساطير جهان نوشته دونار ورزنبرگ ترجمه ي عبدالحسين شريفيان رو بخونيد من که خيلي خوشم اومد اگه هم توجه کرده باشيد بعضي اسم ها توي کتاب شباهت زيادي به اسم هاي نورسي دارن مثل تور که قاصد المو بود با تور که خداي جنگ بود يا اگه تو فيلم ارباب حلقه ها يا نقاشي ها ي او نا تو کتاب ها نگاه کنين مي بينيد که ترز لباس پوشيدن اونا مثل لباس هاي اسکانديناوي مي تونيد لباس هاي اسکانديناوي رو تو بازي عصر خدايان ببينيد يا تا جايي که من مي دونم دو تا درخت تو والينور بود يا درخت سفيد تو ميناس تريت که فکر کنم بر گرفته شده از درخت ايگدراسيل است که ريشه هاي متعددي داره که يکش تو آسگارده اصلا به اسم آسگارد توجه کنيد که چقدر شبيه آردا ي "آسگارد آردا" يا موجودات و قبايل موجودات تو هر دو تا حماسه خيلي به هم شبه مثلا يکي از شاخه هاي اون درخته توي الف هايمه يعني سرزمين الف ها با ميدگارد که همون سرزمين ميانه محل زندگي انسان ها يا سوارتالف هايم محل زندگي الف هاي تاريکي موجودات مشابه خيلي زيادي است که با هم شبه هستند مثل الف ها انسان ها و دورف ها يا همان کوتوله ها که ااصلا براي افسانه هاي اسکانديناويه راستي به اسم سرزمين ميدگارد توجه کنيد "ميد + گارد مساوي با ميدال + ارس" در واقع گاردن در زبان انگليسي تکامل يافته گارد مي باشد که به معني فکر کنم باغ باشه در واقه ميدال ارس نيز قبل از حمله ملکور مثل يک باغ بود به هر حال به نظر من تاکين افسانه هاي نورسي رو دوباره زنده کرده و اين زنده کردن به عالي ترين صورت ممکن درست کرده.

ببخشيد خيلي زياد شده لپ کلامم اينه نظراتتون رو درباره ي افسانه هاي نورسي بنويسيد راستي اگه همتون مايل باشيد داستان بيولف و زيگورد "زيگفريد"رو خلاصشو براتون بنويسم داستان هاي نورسي بهترين داستان ها است که خيلي از داستان ها نيز برگرفته از اونه مثل نارنيا سه گانه وراثت و....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

راستی نمی دونم این مطلب رو این جا باید می نوشتم یا نه اگه اشتباه یخشید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

فک میکنم در مورد الهام گیری تالکین از اساطیر مختلف مطلب داشته باشیم.پیداش میکنی قطعا تو سایت.صد در صد باهات موافقم!تالکین که نمیتونسته همه چیزو خودش خلق کنه و از مهمترین منابع الهامش هم همین اساطیر نورث بوده.البته از اساطیر خود بریتانیا هم استفاده کرده(شوالیه های میز گرد،مرلین،آرتور و...)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

ممنون از مطلبت . ولی من فکر نمی کنم که تالکین اسطوره های اسکاندیناوی رو زنده کرده باشه . شباهت های زیادی داره ولی هر کدومشون رنگ و بوی متفاوتی دارن .

بعضي اسم ها توي کتاب شباهت زيادي به اسم هاي نورسي دارن مثل تور که قاصد المو بود با تور که خداي جنگ بود

راستش شاید " تور " با " تور " شباهت داشته باشه ولی Tuor با Thor شباهت نداره !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
pirooz

یه چیزی رو من نفهمیدم .افسانه های نورسی چیه ؟یه داستانه یا یه مجموعه داستان از چندین نویسندس ؟(سوالم شبیه این بود : لیلی مرد بود یا زن !)

میشه یه سری از داستان های جالب که ترجمه شده رو بگید .ممنون .(از سری داستان های افسانه های نورسی میگم .)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

ممنون از این پست جالب .. .

اولش افسانه هاي رومي و يوناني رو مي خوندم اما زياد از اخلاقاشون خوشم نيومد تو داستاناشون خيلي کارهاي ... حالا اما يه روز تو کتاب خونه يه کتاب ديدم که در مورد افسانه هاي نورس بود

میشه کتاب های بیشتری رو معرفی کنی !؟ همراه با مترجم و اگه امکانش باشه انتشاراتش !؟ برای نمونه در مورد کتاب های افسانه ی یونان و روم نوشتی و اینکه توی داستاناشون ... , حالا برای من کنجکاوی پیش اومد که این کتاب ها توی کتابخونه بوده !؟

بابت معرفی کتاب دو جلدي اساطير جهان هم خیلی ازت ممنونم, و بیشتر ممنون میشم اگه کتاب های بیشتری در مورد افسانه های نورسی معرفی کنی ...

برای اماتورهایی مثل من خیلی مفید هر چند اینجا خودم تنها اماتور ادبیات فانتزی هستم .. .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

یه محموعه دانشنامه اساطیر اسکاندیناوی فک کنم نشر اساطیر منتشر کرده.البته تو دانسنامه آکادمی فانتزی هم مقالات بسیار زیادی به قلم هالباراد خودمون(ابراهیم تقوی) موجوده که خوندنش خالی از لطف نیست.

wiki.fantasy.ir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

اقا قضيه اينه بعضي كاراشون خارج از شعونات اسلامي و تو اين كار نسبت به افسانه هاي ديگر كشور ها يا متولو‍ژ‍ي ديگر كشور ها زيادده روي داره مثلا حالا واقعا ببخشيد اين حرفارو مي زنم :ymapplause:

اگه فيلم جيسون و پشم زرين كه تو تلويزيون ايران هم پخشد دختره كه عاشق جيسون مي شه به خاطر اينكه يك شب پيشه جيسون بخوابه برادرشو تكه تكه مي كنه يا يه جا ديگه مي بينيم كه اوديسه با ياراش يك سال تو يه جزيره كه فقط زنها تو اون بودن زندگي ميكنن و يا سر همين جنگ تروا هرا كمربند آفروديته خداي شهوت رو مي گيره تا نظر شوهرش زئوس رو به خودش جلب كنه تا شبي كه زئوس بايد دستور اتمام جنگ يا طرفداري از ترويايي ها را بده جولوشو بگيره و خيلي از اين جور كارها حالا خوبه زئوس در اصل برادر بزرگ تر هرا است يا اون مينوتاوروس موجودي كه سر گاو داشت با بدن انسان قضي اش اينه كه زن پادشاه مينوس "پاسيفائه" عاشق گاوه پوسيدون مي شه كه حاصلش اين مي شه

اما داستان هاي نورسي و اسكانديناوي و ايرلندي رو اگه بخونيم از اين كارها هيچ خبري نيست و اگه هم باشه خيلي كم به چشم مي خوره اصلا خدايان اسكانديناوي كاري با كار انسان ها ندارند اما تو يونان زئوس چند تا زن انسان داشت

از داستان هاي اسكانديناوي مي شه به داستان زيگفريد يا زيگورد يا داستان بيولف كه خيلي شبيه داستان هاي تالكين اشاره كرد يا داستان راگناراگ كه خيلي داستان جالب اشاه كرد

براي اطلاعات بيشتر مي تونيدبه كتاب هاي زير مراجعه كنبد در ضمن كتاب هايي در مورد افسانه هاي اسكانديناوي تو شهرستان ها كمه ولي تو تهران زياده

كتاب تاريخ ويل دورات رو بخونيد جلد دوم تاريخ يونان مي تونيد جلد چهارم و فكر كنم پنجم هم خوب باشه

فرهنگ اسطوره هاي يوناني و رومي نوشته پير گرليمان دو جلدي ترجمه دكتر احمد بهمنش

فرهنگ اساطير كلاسيك نوشته ي مايكل گرانت ترجمه رضارضايي من اين كتاب رو دارم خيلي جالبه

شناخت اسطوره هاي ملل نوشته ي سهراب هادي

اسطوره هاي اسكانديناوي نوشته ر.ري.پيچ ترجمه ي عباس مخبر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST
اقا قضيه اينه بعضي كاراشون خارج از شعونات اسلامي و تو اين كار نسبت به افسانه هاي ديگر كشور ها يا متولو‍ژ‍ي ديگر كشور ها زيادده روي داره .. .

بی خیال بابا .. \ خط داستان رو دنبال کن .. \ چی کار به ایناش داری ؟

اسطوره هاي اسكانديناوي نوشته ر.ري.پيچ ترجمه ي عباس مخبر

بر حسب بسی تصادف این کتاب رو در کتابخونه دیدم !! ولی نگرفتمش !!

چون 50 صفحه هم نمی شد !! به نظرم کار کاملی نبود !!

ترجیحا بلندی های بادگیر, امیلی برونته رو گرفتم ;L-)

wiki.fantasy.ir

شاهین, عجیب که لینک بالا نمیاد !! کلا اکادمی فانتزی چرا اینطوری شده !! این طراحی سایت جدید یعنی چی !؟ % 99 لینک به بیروناش که اصلا کار نمیکنه !! بعد اون اطلاعات فوق العاده ی حیطه ی ادبیات فانتزیشون رو من اصلا پیدا نمیتونم بکنم !؟ شما چیزی میدونی از اونطرف !؟ قرار بود هفته نامه / ماه نامه بدن بیرون که منتفی شد .. .

ولی مثل اینکه سایت خودشونم فعلا دارن تخته میکنن !؟

معروف به اساطیر نورث(نه نورس) هستن.

نکته ی به جایی بود :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اونور اتفاقا دوستان فراوانی دارم.در محلس گعده ای هم این موضوع رو به سردبیرشون ،مهدی بنواری،اطلاع دادم.قرار بود یه برنامه نویس و طراح بیارن که بتونن لینکای قبلی شون رو فعال کنن.گرچه که دانشنامه های اقماریشون میگفتن هنوز فعاله.

تو خود سایت هم بری میتونی احتمالا لینکش رو ببینی(ممکنه دومین رو عوض کرده باشن)

ماهنامه هاشون اتفاقا داره بیرون میاد.فک کنم سه تا شماره تا الان دادن بیرون.کلا قراره ایجاد محتواشون به صورت مجله باشه.

فروم سایت هم که گویا هنوز فعاله(البته تا اونجایی که من از دور خبر دارم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

fanzine.fantasy فکر میکنم یکی از فروم های زیر شاخشون باشه !! جلسات مطالعه ی دسته جمعیشون عجیب برگزار میشه !! کتاب امروز انتخاب میشه و فردا بحث شروع میشه !! معمولا کتاب رو که انتخاب میکنن مشخص میکنن فرضا فصل اول رو تا اخر این هفته مطالعه کنید و بعد .. . بگذریم :ymapplause:

فرهنگ اساطير كلاسيك نوشته ي مايكل گرانت ترجمه رضارضايي

این کتاب مجلدش سه تاست, سه تا باهم نزدیک به شصت هزار تومن وای میسته. تقریبا به اندازه ی همه ی کارهای پروفسور تالکین در ایران !! حالا, سوال اینجاست که با توجه به اینکه موضوع تخصصیش رم و یونان و با توجه به اینکه خودت نوشته بودی که این ادبیات افسانه هاش یکم .. .. .. پس حتما م م ی ز ی / س ا ن س و ر توش حرف اول و اخر رو میزنه, درست !؟

ممنون بچه ها L-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

اقا اولا منظورتون با شاهين كيه من كه نيستم دوما همون كتاب اسطوره هاي كلاسيك رو بخونيد سوما در مورد داستان هاي اسكانديناوي تو شهرستان ها زياد كتاب پيدا نمي شه مگر بچه هايي كه تو تهران باشن راستي ديروز تلئيزيون يه سايت گفت كه هر كتابي رو بخواي بهش سفارش بده برات ميارن در خونت البته براي خريد اما هيف كه فقط براي تهراني هاست :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

بعد از راه افتادن فنزین،من خیلی با آکادمی در ارتباط تنگاتنگ (در جامعه محازی نبودم) سایت جدیدشون و کاراشون برام غریبه است.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...