رفتن به مطلب
آرون

نقد سیلماریلیون ترجمه مریم واثقی پناه

Recommended Posts

ارش

به نظر من خوب ترجمه کرده بود ولی افسوس که اسم ها رو به انگلیسی ننوشته بود(تلفظ)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Haldir of Lorien

با سلام خدمت همگي

ترجمه كاملا افتضاح بود بطوريكه بانو آرون بدليل اينكه من در يك مطلبي از اين مترجم نقل قولي آورده بودم(اصلا ترجمه اون موضوع غلط بود)حسابي به من توپيد بطوريكه من نزديك بود برم و به مادر بزرگش بانو گالادريل شكايت كنم .:grin:

با تشكر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ارش

به نظر من خوب بود ولی چند فصلی که آقای علیزاده ترجمه و در سایت قرار دادن به نسبت از سه فصلی که خانم واثقی ترجمه کرده بودند بهتر بود. و اگر کنار تصاویری که چاپ کرده بودند چند نقشه هم بود بهتر می شد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

من دوستم کتاب سیلماریلیون رو خریده بود . من اولاشو مطالعه کردم بعد اومدم با 2 فصلی که در سایت گذاشته بودید مقایسه کردم

یه تغییراتی دیدم و مطمینم ترجمه ای که تو سایت بود بهتره

اون کتابی که من خوندم تو بعضی از جاها ادم رو به اشتباه مینداخت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
aratorn

ایا اقای علیزاده این کتاب رو ترجمه کرده؟اگه این کارو کرده میخواستم ببینم کجا میشه گیرش اورد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Haldir of Lorien
ایا اقای علیزاده این کتاب رو ترجمه کرده؟اگه این کارو کرده میخواستم ببینم کجا میشه گیرش اورد؟

دوست من سلام

هنوز در بازار کتاب عرضه نشده و به قول بانو آرون شاید تا آخر آذر بیاید ولی برای اینکه بانو دلگیر نشود من که به شخصه اول ترجمه ایشان را می خوانم.

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

نقد سیلماریلین!

درسته که من هنوز کتاب رو تموم نکردم ولی جدا شاخ درآوردم. ;))

با اطمینان خاطر میتونم بگم که نمیشه سیلماریلین رو همتراز ارباب حلقه ها دونست . جدا انقدر اسم توش ریخته که سردرد میگیری ، گویا جناب تالکین تنها کتاب رو برای خودشون نوشته اند و کتاب شکل کتب تاریخ باستانی به خودش گرفته ، سرشار از اسم های سخت و بیشمار ، که آدم به این فکر می افته که سیلماریلین رو تنها یه کتاب شجره نامه و تمام هنر تالکین را در خلق اسامی جدید و ارتباط دادن اونها باهم بدونه .

من به تازگی ماجرای برن و لوتین رو مطالعه کردم و به شدت از اون ناراضیم . جناب تالکین برای بزرگ نمایی عشق برن و لوتین دست به هر اغراقی میزند و هر چه شگفتی غیر قابل توضیحی رو درون آن جا میدهد .

توصیفات انقدر پر رنگ می شوند که دلزدگی از آن جلوه داستان رو از بین می برد . و افعالی رو تو بطن داستان جا می دهد که هیچ جواب منطقی بر آن نمی ماند.

دوباره قصه عشق یک انسان مذکر به یک الف مونث تکرار میشود درست مثل قصه آراگورن یا تورین. ;))

دخترک الف ( لوتین) جادو می کند ، گیس را طناب و شنل می کند ، و با آن افراد را به خواب می برد . از طلسم مایار قدرتمندی ( ملیان) می گریزد چنان چه او حتا مطلع نمی گردد .آوازش را به هر فاصله ای و به هر عمقی وارد می کند و به شکل احمقانه ای قدرت مندترین والا ، و نیرومند ترین بعد از خدای یگانه (ارو) را به خواب می برد ، البته به همرا تمام ارتشش . ( در این صورت لوتین میتونست با یه آواز نتیجه جنگ اشک های بی پایان رو تعغیر بده ). ;)))

سگی شکاری بی مقدمه وارد داستان می شود و نویسنده هر بار حریفی عظیم برایش می سازد و او به راحتی از آن میگذرد ، تا جایی که قدرتمند ترین خادم مورگوت (( سائرون )) را نیز شکست می دهد ،سائرونی که ارباب حلقه یگانه بوده و از قویترین مایار هاست ! در نهایت این سگ هم به دست یک سگ دیگر کشته می شود.

برن و لوتین تعغیر شکل میدهند ( مثل داستان هری پاتر ) و به راحتی وارد بزرگترین دژ دشمن می شوند و به سلامت باز میگردند ، و از ارتش عظیم مورگوت تنها به سگ شکاری ملکور بر میخورند ! ;)))

این داستان به نظرم پر از اغراق و زیاده گوئیه !

کسی در این مورد نظری داره ؟ مبنی بر مخالفت یا موافق بودن با نظر

من ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

من داستان آخر سیلماریلین رو خوندم ، همونی که مربوط به جنگ حلقه میشد و یه سوال برام شکل گرفت .

ما تو هابیت میخونیم که نبرد پنج سپاه ، سائرون رو از مرک وود بیرون کرد ، و این نبرد بسیار با شکوه ترسیم شده ( البته من خود کتاب رو نخوندم و این رو از رو مطالعات پراکندم میگم) اما ما تو فصل آخر سیلماریلین میخونیم که قبل شروع جنگ شورای سفید ، سائرون به موردور رفته و هیچ حرفی در مورد نبرد پنج سپاه نزده .

قضیه چیه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اول از همه:سيلماريليون رو اينطوري كه تو ميخوني،خوندن،توهين به تالكينه!داستانهاي سيلماريليون سير تاريخي داره و تو بايد با والاكوئنتا شروع كني و در نهايت برسي به پايان دوران اول!خيلي بد داري كتابو ميخوني.

دوم،كليه نظراتت رو قبول ندارم!به نظرم سه گانه حلقه در مقايسه با سيل،قلم زني يك كودك اول دبستاني ميمونه به نگارش يك استاد دانشگاه!لحن سيل چيزيه كه اصلا نميشه با هيچ چيزي غير از كتاب مقدس مقايسه اش كرد.

در مورد داستان برن و لوتين هم من به اين اتفاقات خارق العاده بر نخوردم!شايد به همين دليل كه كتابو از اول درست خوندم.شما يه داستانو از وسط شروع كني،يه سري چيزا برات نامفهوم خواهد بود.

در مورد پست دومت،قضيه خاصي نيست!سيلماريليون همه چيز رو ننوشته!كل كتاب فرزندان هورين فقط تو يه فصل از سيل خلاصه شده و همين طور ساير ماجرا ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

پس مگه سیلماریلین عزیز جز کتب داستانی فانتزی نیست ؟ من که نمیخوام کتاب دینی بخونم که شما میگی مقدسه ، البته همیشه دوست داشتم تورات و انجیل رو بخونم . ولی هدفم از سیلماریلین کتاب داستان فانتزی بود ، که خوب مثل بقیه نیست ، و همونجوری که گفتم مثل تاریخ بیشتر نتایج رو گفته . لحن درسته باید زیبا باشه ولی تالکین که ادعای پیامبری نکرده !

تازه من که کتاب رو جسته گریخته نخوندم ، از فصل اول شروع کردم ، از سرودن ملودی باشکوه تا دو درخت طلایی و نقره ای و زهر آنگولیات و فیانور و قسم لعنتی اون تا .... ;))

ولی به خدا سخته ... ;))(

در مورد برن و لوتین هم یکی انسان بود و یکی الف ، پس چرا چنین قدرت های عجیب غریبی داشتن ؟ ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

قدرت ها در دوران اول رو نمیشد با دوران سوم مقایسه کرد.به وضوح الف ها و انسان ها به مرور زملن تحلیل رفتن.به علاوه من قدرت های جادویی عجیبی تو اونا یادم نیست.فقط لوتین صدای سحر انگیزی داشت و برن اون رو هم نداشت!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

یه جا برن غضب برش میداره و به سگ دژخیم مورگوت میگه (( بچه بشین سر جات )) و اونم میشینه ، بعد اون دوتا وارد قلعه مورگوت میشم.

منظورم این تیکه بود.

راستش انتظار داشتم بگی لوتین به خاطر مامانش که یه مایار بوده به این روز افتاده . ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

آرون جان فراموش نکن که لوتین دختر یه مایار و یکی از بزرگترین الفهای نسل اوله! این قدرتها رو میتونه از مادرش به ارث برده باشه. هوان هم یه سگ معمولی نبود، سگ اورومه بود که قبل از بیداری الفها تو سرزمین میانه به شکار موجودات مورگوت مشغول بود و بزرگترین و قدرتمندترین سگ شکاری بود.

خب فانتزی یعنی چی؟ تالکین که داستان رئال ننوشته داستانی رو نوشته که توش حوادث عجیب و غریب اما در چهارچوب قوانین رخ میده. داستان عشق برن و لوتین نماد داستانهای عاشقنه است و باید اینجوری نوشته بشه. لوتین برای نجات برن میتونه اون آواز رو بخونه و میناس تریت رو آجر به آجر از هم باز کنه ولی جنگجو نیست که بخواد تو نبرد اشکهای بیشمار بجنگه! اونجا نمیتونه این آواز رو بخونه چون انگیزه قوی براش نداره. قدرتهای لوتین در جهتیه که به برن برسه! وقتی حتی ماندوس هم در برابر این عشق کم میاره و رای خودش رو بر میگردونه(رای ماندوس بعد از صادر شدن قابل برگردوندن نیست مگر به فرمان ایلوواتار) دیگه از ملکور و سائرون و سپاهیانش چه توقعی داری؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

چه قدر جالب و شگفت انگیز !

مهدی جان این میتونه دال بر این باشه که تالکین عشق رو قدرتمندترین نیروی جهان میدونه ؟

این رو خیلی دوست دارم ، ولی هیچ وقت نمیتونم دلمو به روی چنین قدرتی ببندم . شاید اگر به جای فرماندهان جنگ بودم ، از این قدرت به نفع خودم سو استفاده میکردم ، همون کاری رو که الوه ( تینگول ) کرد .

فکر کنم فانتزی اوج قدرتش رو تو همین نشون میده ...... آخه تو دنیای ما ......... عشق نیرویی نداره........ ;)) ;)) ;))

از جواهرات سیلماریلین متنفرم ، چون کاری کرد که حلقه منفور نتونست انجام بده ، من از بیلبو به خاطر طمع اش به حلقه گله ای ندارم ، اما نمیتونم تحمل کنم سیلماریلین یکی از بزرگترین فرماندهان الف ها رو از را به در کنه ;))

ذات سیلماریلین که از نور بود ، پس چرا انقدر بد بودن ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

سيلماريل ها اصلا بد نبودند.در واقع اگه نفرين اون ماندوس.... نبود،اين اتفاقات هم نمي افتاد!گر چه كه همه چي از زماني شروع شد كه فئانور در مقابل غرور اربابان غرب گردن خم نكرد!!(به مهدي:بفرما!!!هي بگو الف ها ترسو ان.كدوم انساني جرئت هميچين غلطي رو داشت؟)

تالكين عشق رو قدرتمند ميدونه اما قدرتمند ترين...نميدونم!در ضمن داستان برن و لوتين يه جورايي با كل كتاب فرق ميكنه!هم پيش زمينه نويسنده براي نوشتن اين بخش فرق ميكرده،هم اينكه قرار بوده از اول كه اين داستان عاشقانه باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

باز اومدی سر ناسازگاری بذاری تولکاس. ماندوس بنده خدا چی گفت؟ گفت هرکی آرزوی به دست آوردن سیلماریلها رو داشته باشه به خاک سیاه میشینه چون باید سیلماریلها به والار تقدیم میشد تا روشنایی رو به دو درخت بر گردونه. فئانور هم اگه این روزگارشو میدید جرئت همچین غلطی رو نداشت. از وقتی چشم باز کرد دید والار دارن لیلی به لالاش میذارن فکر کرد سرزمین میانه هم خونه خاله است! چشمشم درآد میخواست به حرف ماندوس گوش کنه. بازی بازی با دم شیر هم بازی!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

خوب اگه اون نعمت های والار ها رو دیده بود ، نبرد و طعم زخم رو هم در برابر مورگوت چشیده بود .

چرا نمیگید که فئانور عاشق سیلماریلین هاش بوده ؟ خوب خودش خلقشون کرده بود ، کسی نمیتونست بگه هنر خودت رو دوست نداشته باش .

والا هم اگه خیلی زرنگ بودن بازم درخت میساختن ، مشگل از فئانور نبود از مورگوت ، کوتوله ها ، پسراش ، الوه و ... بود که دل به دل سیلماریلین دادن .

شاید عشق فئانور مثل عشق لوتین بود به برن !

((( قیاس رو کیف کردین ؟ ))) ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
من به تازگی ماجرای برن و لوتین رو مطالعه کردم و به شدت از اون ناراضیم . جناب تالکین برای بزرگ نمایی عشق برن و لوتین دست به هر اغراقی میزند و هر چه شگفتی غیر قابل توضیحی رو درون آن جا میدهد .

از دید من که آنچنان زیادم نبود

دوباره قصه عشق یک انسان مذکر به یک الف مونث تکرار میشود درست مثل قصه آراگورن یا تورین.

تورین که این جا هیچ کاره هستش

اون تور هست :دی

در ضمن همه ی اینا از برن و لوتین مشتق شده

برن و لوتین قدیمیه هستش

سگی شکاری بی مقدمه وارد داستان می شود و نویسنده هر بار حریفی عظیم برایش می سازد و او به راحتی از آن میگذرد ، تا جایی که قدرتمند ترین خادم مورگوت (( سائرون )) را نیز شکست می دهد ،سائرونی که ارباب حلقه یگانه بوده و از قویترین مایار هاست ! در نهایت این سگ هم به دست یک سگ دیگر کشته می شود.

هوآن همین طور الکی که نیومد

بعدشم براش پیشگویی شده بودو سائورون هم اونو میدونست

و در ضمن سائورون قدرتمند ترین خادم مورگوت نبوده

خیلی های دیگه هم بودن

یکیش گوتموگ که سرفرمانده ی آنگباند بود

کارخاروت که حتی حلقه ی ملیان هم نتونست جلوشو بگیره ( مقدار زیادی از نیروی مورگوت داخلش بود )

اما سائورون و هیچ موجود دیگه ای نمیتونست واردش بشه

پس مگه سیلماریلین عزیز جز کتب داستانی فانتزی نیست ؟ من که نمیخوام کتاب دینی بخونم که شما میگی مقدسه ، البته همیشه دوست داشتم تورات و انجیل رو بخونم . ولی هدفم از سیلماریلین کتاب داستان فانتزی بود

منظور لحن زیبا و قدرتمند اونه

در ضمن تالکین قبل از فانترزی میخواسته یک دنیا خلق کنه

در مورد برن و لوتین هم یکی انسان بود و یکی الف ، پس چرا چنین قدرت های عجیب غریبی داشتن ؟

لوتین نصفش از نژاد ربوبی والار هست

برن هم فقط قدرت بالایی داشته ( گذشتن از دره ای که پر عنکبوت و .. بود ) و سرنوشت گران

آرون جان فراموش نکن که لوتین دختر یه مایار و یکی از بزرگترین الفهای نسل اوله! این قدرتها رو میتونه از مادرش به ارث برده باشه. هوان هم یه سگ معمولی نبود، سگ اورومه بود که قبل از بیداری الفها تو سرزمین میانه به شکار موجودات مورگوت مشغول بود و بزرگترین و قدرتمندترین سگ شکاری بود.

منم کاملش می کنم

اون سک هم یکی از مایار به حساب میاد که در این کالبد هستش

مثل بالروگ ها و ...

سیلماریلین

!!!!

سیلماریل

اگه توضیح نمیدادی میگفتم میخواستی بنویسی سیلمارین ( اسم هست )

باز اومدی سر ناسازگاری بذاری تولکاس. ماندوس بنده خدا چی گفت؟ گفت هرکی آرزوی به دست آوردن سیلماریلها رو داشته باشه به خاک سیاه میشینه

تا اینجاش درست

اما گوهر ساخته ی فئانور رو هیچ کسی توانایی ساختنش رو نداشت

حتی والار هم توش موندن ( سر قضیه ی بازیافت دو درخت :دی فقط کلی زور زدن تا میوه و شکوفه گیر اوردن )

معلومه که همچین چیزی پیش میاد

در ضمن دروغ های ملکور هم در کار بود

کمی تا قسمت زیادی هم تقصیر والاره

اگه به حرف اولمو گوش میکردن که این همه بدبختی نمیشد

نه ملکور درمیومد

نه اگه در میومد موقعی که به والار اومد گفت بیاین کمک میومدن نه این که منتظر ائارندیل بمونن که آخرشم کارو درست انجام ندن ( اورک ها و سائورون و ... )

چرا نمیگید که فئانور عاشق سیلماریلین هاش بوده ؟ خوب خودش خلقشون کرده بود ، کسی نمیتونست بگه هنر خودت رو دوست نداشته باش .

همینم بود دیگه :دی

در کل تقصیر والاره که درختی ساختن که نورش اون قدرت هولناک رو داشت که فئانور رو اونجوری عاشق کرد

مشگل از فئانور نبود از مورگوت ، کوتوله ها ، پسراش ، الوه و ... بود که دل به دل سیلماریلین دادن .

الوه و ... چیکارن اینجا

همش زیر سر مانوه هست که یکم ملکور رو خوب دیده :دی

حرف اولمو رو گوش کین خیلی به نفع همس

در کل همه چی زیر سر ملکوره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

چه متن قرائی بود ;))

ولی تصور یه مایار در غالب یه سگ زیاد قشنگ نیست .

یه سوال دیگه میمونه ، (( اون بالروگی که تورین کشت ، بیشتر توصیفاتش شبیه کرم گندست که خیلی لزجه ولی بالروگ ها که چنین تصویری نداشتن ؟))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

تورين بالروگ كشت؟كي و كجا؟اصلا كدوم تورين رو ميگي؟سپر بلوط يا تورامبار؟

تازه هيچ كدوم هم بالروگ كش نبودن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

جل الخالق!

ما بالروگ کشتیم خودمون خبر نداشتیم ;))

آرون جان شما مطمئنی که سیلماریلیون رو خوندی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

گلائرونگ اژدها بود نه بالروگ. چون اولین اژدها بود بال نداشت و شبیه کرم بود بعدها اژدهاها آپدیت شدن و بال در آوردن!

اگه فئانور عین بچه آدم میگفت که سیلماریلها رو تحویل میدم این مشکلات درست نمیشد. درسته که فئانور اونا رو ساخته اما نورش مال فئانور نبود و والار هم فقط نورش رو میخواستن. در کل ماندوس پیشگویی کرده بود که سرنوشت آسمان و زمین و دریا به اونها وابسته است و آخر هم همینطور شد. یعنی این اتفاقات اجتناب ناپذیر بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

ولي براي به دست آرودن نورش،گند ميزدن به كار هنري بابا!آدم پيشكشي رو كه پس نميگيره!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

خوب پس من باید تمام نفرین هایی که به مترجم کتاب دادم رو پس بگیرم ، چون هر وقت توصیفات گالائرونگ بدبخت رو میداد و منم تو ذهنم با بالروگی که با گندالف جنگید مقایسه میکردم ، و تناقض میدیدم ، به مترجم بنده خدا غضب میکردم ، خدا منو ببخشه .

راستی تو کتاب فرزندان هورین من چند تا شجره نامه دارم ، کتاب های شما هم داره ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
خوب پس من باید تمام نفرین هایی که به مترجم کتاب دادم رو پس بگیرم ، چون هر وقت توصیفات گالائرونگ بدبخت رو میداد و منم تو ذهنم با بالروگی که با گندالف جنگید مقایسه میکردم ، و تناقض میدیدم ، به مترجم بنده خدا غضب میکردم ، خدا منو ببخشه .

راستی تو کتاب فرزندان هورین من چند تا شجره نامه دارم ، کتاب های شما هم داره ؟

اره

یکسری شجره نامه هست

اما به کاملی کار جناب 3DMahdi نمیرسه :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...