رفتن به مطلب
Halbarad

ارباب حلقه ها از زبان یک اورک

Recommended Posts

arw leg ara gan gim

ارباب حلقه ها از زبان سارومان چه طوره؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Glorfindel Thalion

سوژه های جدید و زیبا پلیز. اینکه بخوایم ارباب حلقه ها رو از زبان سارومان بنویسیم فرقی نمی کنه. چون حلقه دست فرودو هست و سارومان داره دنبال اون می گرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

ارباب حلقه ها از زبان خودتون

چرا از زبان دیگران؟؟؟؟؟؟؟/

خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Light king

می‌گم چه‌طوره كه قبل از پليدشدن اورک و تغيير ژنش (به عبارتی، D.N.Aـش) داستان رو شروع كنيم؟ مثلاً وقتی كه هنوز يه الف توی جبهه‌ی خوب‌ها بود... . يعنی يه همچين چيزی:

«صدای گام‌های سپاهيان شمال و ديوان و ددان آنگباند، زمين را می‌لرزاند. كمانداران گوش به زنگ فرمان {...} بودند. در همين هنگام...

.

.

.

اسارت. بندگی. آنگباند. مورگوت.

خيلی سخت است اگر اسير شمال شوی. آن‌قدر می‌ترسی كه خود را خيس می‌كنی؛ و آن‌قدر شكنجه‌ات می‌كنند كه بارها از هوش می‌روی؛ و آن‌قدر بر تو فرمان می‌رانند كه از خستگی در حين خواب بردگی می‌كنی؛ و در آخر بايد در نبرد با دوستان پيشين‌ات، جان دهی و فدای ميدان جنگ و اهداف پليد اربابت شوی.»

خوشم اومد قشنگ میشه ایده جالبیه

تاریکی و ترس و درد و زجر و امید

اینا رو اضافه کن

ریزه کاری های قشنگی هم میشه بهش اضافه کرد

فقط سناریوی اصلی میمونه , یعنی یه داستان کلی

مثلا یه الف که با خانوادش میبرنش آنگباند و زجر کشیدن هم نوعاشو میبینه و میبینه که به چه موجوداتی تبدیل میشن

و وقتی خانوادشو ازش جدا میکنن تمام تلاششو میکنه که دوباره ببیندشون و ...

کار قشنگ و خوندنی میشه !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

دوستان تازگیها به فکر تحریف هم افتادن.چه جالب!

البته جلوی ذهن خلاق رو نمیشه گرفت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
blackhole

چطور داستان رو از دید سایرون تعریف کنیم فکر کنم این جوری داستان غم ناک و تاثیر گذار تری هم بشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Morgoth - Melkor

درود

به نظر بنده این کار غیر عملی است اورک ها در مسائل و تصمیم گیر های مهم اختیاری از خود ندارن - شاید اعتراض کنن اما بعدش یا کشته میشن یا شلاق می خورن

مثل این هست که بخوید از زبان یک ماشین داستان بنویسید نهایتا نیشه چند صفحه ناقابل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

این ایده ها خوبن

ولی اگه بخایم این کارا رو کنیم یا باید نقش + (که میشه اورک ها !!!!!) نابود شن با یه حالت احساسی و تاثیر گذار یا باید ماهارو نابود کنن و بعد از ون ملکور برگرده و آردا رو به فرمان خودش بگیره

البته زمین محل زندگی مردم بود (بچه های ایلوواتار)

در این صورت .... هیچ تفاوتی نمکیکنه ولی فک نکنم کسی دیگه این کتابو بخونه :| :Ring:

ولی بازم خوه میتونیم ادامه بدیم

ویرایش شده در توسط NobleLord

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Edhelharen

من تا حالا ندیدم که یک شخصیت منفی مثل یک اورک بشه قهرمان یک داستان این چنینی!

واقعا یه خورده تامل کنید؛ یک اورک به غیر از کشتن و غارت به چه چیزی میتونه فکر کنه(طبق برداشتی که ما از اورک ها داریم)!!!!!

حالا اگه یک اورک بخواد بشه شخص اول داستان،باید از چیزهایی مثل غارت میناس تریت یا سوختن فنگورن یا به صلیب کشیده شدن الف ها(این رو از داستان مسیح الهام گرفتم) و کلا خون و خونریزی حرف بزنیم.فکر نکنم کسی از این چیزا خوشش بیاد؟؟!!!واقعا کسی از این چیزا خوشش میاد؟؟؟؟؟؟ :P :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Rhossolasson

به نظرم فكر خوبيه.مگه بيلبو با بقيه هابيت ها فرق نداشت كه انقدرعاشق ماجراجويي بود پس ممكنه كه يك اورك هم با بقيه اورك ها فرق داشته باشه.به نظر من كه خيلي جالب ميشه مخصوصا با طرز تفكري كه همه از اورك ها دارن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
SRTRIDER

سلام دوستان نطرتان با این چیه:

اورکی جوان،جنگجو،مغرور و به دنبال شهرت و محصور د ر  تاریکی

اورکی که به جنگ الف ها فرستاد می شود به جنگ هم نوعان نجات یافته از شکنجه  خود برود

جنگ تمام شد تاریکی حکمران بر دنیا شد . اورک ها مانند همیشه در بین ویرانه ها به دنبال غنایم می گردند . این اورک (هنوز اسم نداره (:  ) در ویرانه ها پسرک الفی را میبیند  که بر سر جنازه پدر خود زانو زده و هق هق می گرید . و این تصویری است که دل او را به لرزه می اندازد و در های روشنایی را در قلبش باز میشود . و به سالیانی باز می گردد دور.  زمانی که هنوز کسی او را نرباییده بود و شکنجه نشده بود . اورک پسرک را می گیرد و از مرکز تاریکی (موردور) دور می نماید . با سال ها گذشت از زمان تنها چیزی که اورا سر پا نگه داشته فکر انتقام بود .پسرک که اکنون  جوانی شده بود  جنگجو ،اورا در گرفتن انتقام یاری می کند. الف جوان  که توسط اورک تعلیم یافته و به جنگجویی بی نظیر تبدیل شده بود .

اورکی به تاریکی شب 

و 

الفی به روشنایی روز 

به راه می افتند تا انتقام خود را از پادشاه تاریکی ها بگیرند و حکومت او را برای همیشه از بین برند . ادامه دارد ...

نظرتون چیه اگر موافقید ادامه بدم فقط درباره اسم ها کمک بکنید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nienor Niniel

@SRTRIDER ایده ی جالبیه. البته بنظرم برای فن فیکشن بهتره تا ایفای نقش. اما اورکا در کنار نفرت ترسم دارن.بنظرم چندانم به انتقام مشتاق نباشه بخاطر ترسش و در این مورد هم ضعفش رو نشون بدید. برای اسما هم بنظرم با تغییر چند حرف از اسمای دیگه میشه اسم ساخت.مگه اینکه اسم با معنی بخواید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
SRTRIDER
در در 4/24/2016 at 9:58 PM، Nienor Niniel گفته است :

@SRTRIDER ایده ی جالبیه. البته بنظرم برای فن فیکشن بهتره تا ایفای نقش. اما اورکا در کنار نفرت ترسم دارن.بنظرم چندانم به انتقام مشتاق نباشه بخاطر ترسش و در این مورد هم ضعفش رو نشون بدید. برای اسما هم بنظرم با تغییر چند حرف از اسمای دیگه میشه اسم ساخت.مگه اینکه اسم با معنی بخواید

@Nienor Ninielببخشید اگه بخوام ادامه بدم باید کجا ادامشو بنویسم؟ .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Nienor Niniel

 

 

@SRTRIDERاگه قصد دارید به صورت فن فیکشن ادامه ش بدید تو این تالار یه تاپیک بزنید و منتظر باشید تایید بشه:

https://arda.ir/forum/index.php?/forum/17-سرزمین-میانه/

 

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...